به سوی تعلیم و تربیت خلاق
به سوی تعلیم و تربیت خلاق
نوشته دکتر مهرناز شهرآرای
در جامعه ما، نیاز به خلاقیت- در زمینهها و ابعاد مختلف- روز به روز بیشتر احساس میشود. اگر هدف به وجود آوردن انسانهای مستقلی است که توانایی آفرینش و تولید داشته و یار شاطر باشند و نه پیرو دیگران، مقلد و بار خاطر، باید از نظام تربیتی شروع کرد.
برای ایجاد تعلیم و تربیتی خلاق، باید به بسیاری از مسائل و عوامل عمده از جمله: اهداف، برنامهها و ارزشهای حاکم بر تعلیم و تربیت محتوا و روشهای آموزشی، شرایط و خصوصیات مسئولان و مجریان تعلیم و تربیت، وضعیت روانی یادگیرندگان و نحوه ارتباط با آنها با آگاهی کامل، نگاهی نو افکند.
از آنجا که تحول روانی و توسعه خلاقیت با مبادله دیدگاههای یادگیرندگان با معلمان و دیگر مسئولان پرورشی و آموزشی- مانند ناظم، مدیر و… و بخصوص گروه همسالان- تحقق مییابد، نه تنها یاددهندگان، بلکه گروه همسالان و کلیه کسانی که در آموزشگاه و جامعه با یادگیرندگان سر و کار دارند، باید «ارتباطی خلاق» برقرار نمایند تا خلاقیت در سطحی گسترده پا گیرد.
در این مقاله به نوع ارتباطی که تسهیلکننده رشد و توسعه خلاقیت است میپردازیم. در مقالات بعدی، به جنبههای دیگر توسعه خلاقیت در تعلیم و تربیت خواهیم پرداخت.
با توجه به پیچیدگی روزافزن جامعه و نیاز مبرم به بازسازی صحیح، نقش خلاقیت در رشد، توسعه و سا زندگی همهجانبه بیش از پیش حائز اهمیت گردیده است.
خلاقیت به معنی ابداع، نوآوری، ابتکار، بازسازی مجدد، ایجادگری و آفرینندگی- در تمام زمینهها و فعالیتها- با شدت و ضعف «بالقوه» و «پرورشپذیر» در انسان وجود دارد.
برای توسعه و گسترش خلاقیت، بعد از احساس نیاز و معتقد شدن به آن، به پرورش و توسعه آن در خانواده و محیط اجتماع باید پرداخت. در مقاله «پرورش خلاقیت کودکان (دانشمند، فروردین 1369)، راههای مختلف پرورش خلاقیت را در کودکان پیش از ورود به محیط آموزش رسمی- در خانواده- مورد بحث قرار دادیم.
اگر میخواهیم افرادی تربیت کنیم که مستقل بوده و توانایی آفرینش و تولید داشته باشند، باید با بازنگری دقیق، بسیاری از مسائل و عوامل مربوط به تعلیم و تربیت را مورد تجدیدنظر و سازماندهی جدید و خلاق قرار دهیم.
در این مقاله، تحت عنوان «ارتباط خلاق» – روشهای مفید و خلاق با یادگیرنده- به یکی از جنبههای مهم توسعه خلاقیت در نظام آموزش رسمی میپردازیم.
مسئله توسعه خلاقیت در نظام آموزش رسمی بیشتر از این جهت حائز توجه است که- براساس پژوهشها و تجربیات- دریافتهایم که ابتکار و خلاقیت در اغلب کودکان مشاهده میشود، ولی منحنی تحول آن در حدود ده سالگی افت میکند و در بزرگسالان نیز خلاقیت کمتر دیده میشود. در نتیجه یکی از سوالهایی که مطرح میگردد این است که: چه بر سر توانایی «بالقوه» میآید؟ بعضی معتقدند که بروز نکردن بیشتر این توانایی «عمومی» به نامناسب بودن تعلیم و تربیت مربوط میشود.
حال ببینیم، چگونه میتوان با اقداماتی موثر «به سوی تعلیم و تربیت خلاق» و نهایتاً به سوی جامعهای خلاق و سازنده گام برداشت.
عوامل درونی و برونی باعث تقویت یا ضعف خلاقیت میشوند. عوامل درونی خصوصیات عمده زیر را در برمیگیرند:
- کنجکاوی،
- قدرت تخیل،
- استقلال و آزادی فکر و عمل
- پیشقدمی و تلاش (Initiativeness)
- اعتماد به نفس و احترام به خود
- توانایی در تمرکز حواس
- تمایل به ریسک کردن (به پیشواز خطر رفتن)
- روحیه تجربی و انتقادی
- استفاده از روشهای فعال (اصل اساسی روشهای فعال درک کردن، اختراع مجدد است. در روشهای فعال، یادگیرنده مطابق نیازها و «کنشوری تحول» (Development Functioning) خود یاد میگیرد. با به کارگیری روشهای فعال، یادگیرنده- در سطوح مختلف تحول ذهنی- فرصت برای پژوهش و جستجوگری ارتجالی (Spontaneous) دارد و میتواند شخصاً هر حقیقتی را از ن ابداع یا لااقل بازسازی کند.) در یادگیری.
در مقابل عوامل درونی تسهیلکننده خلاقیت، عوامل بازدارنده نیز وجود دارند که عمدتاً عبارتانداز:
- ضعف در کنجکاوی،
- نداشتن قدرت تخیل،
- تمایل به همنوایی (نیاز به وفق دادن خود با دیگران) و پیروی از آنان- «دیگر پیروی».
- نداشتن پیشقدمی و تلاش
- ناتوانی در تمرکز حواس
- کمرویی
- دلسردی
- نداشتن روحیه تجربی و انتقادی.
- استفاده نکردن از روشهای فعال در یادگیری.
برای حرکت به سوی تعلیم و تربیت خلاق، باید از عوامل تسهیلکننده خلاقیت استفاده کنیم، در عین حال عوامل بازدارنده خلاقیت را از بین ببریم یا تا آنجا که ممکن است تضعیف کنیم.
حال به بررسی بعضی از عوامل درونی موثر بر خلاقیت که به روشهای خلاق ارتباط با یادگیرندگان مربوط میشود میپردازیم.
- تقویت کنجکاوی
در مقاله «پرورش خلاقیت کودکان»، اشاره کردیم و پیدا کردن علل و معلول و ابداع و ابتکار و بازسازی مجدد برمیانگیزد. در واقع، کنجکاوی که یکی از خصوصیات بارز و فراگیر افلراد خلاق کنجکاوی شدیدی است که آنها را به حقیقتجویی یکی از عوامل عمده تسهیلکننده خلاقیت است. لذا، برای داشتن تعلیم و تربیتی خلاق باید به تقویت کنجکاویهای «سالم» یادگیرندگان پرداخت.
مطالعات و تجربههای گوناگون نشان دادهاند که کنجکاوی افراد خلاق بیشتر به صورت حسی (عملی) و ذهنی است. آنها معمولاً زودتر و دقیقتر به بعضی از مسائل و پدیدهها توجه کرده و سعی میکنند این کنجکاویها را از طریق تجربههای مستقیم بخصوص کوشش و خطا و پیشرفتهای مکاشفهای ارضا نمایند.
تجربیات عملی و پژوهشهای متعدد توسط دیگران و نویسندگان نشان داده که بسیاری از معلمان در سطوح مختلف تدریس نه تنها برخورد مناسبی با کنجکاویهای یادگیرندگان ندارند، بلکه به علل مختلف از جمله کثرت شاگردان هر کلاس، کمبود وسایل و امکانات آموزشی، کمبود زمان برای تدریس، نگرانی از بر هم خوردن نظم کلاس، ترس از ناتوانی در پاسخ دادن به سوالهای یادگیرندگان، اعتقاد به استفاده از روشهای تدریس معلممدار و «غیرفعال»، برقرار کدن جو عاطفی نامناسب در کلاس، بیعلاقگی به شغل معلمی، عدم درک یادگیرنده، عدم اعتقاد به اهمیت خلاقیت و… کنجکاوی را در یادگیرندگان سرکوب و تظاهرات آن را در آموزش خاموش میکنند.
یاددهندگان و مسئولانی که میخواهند با برقراری ارتباط خلاق به سوی تعلیم و تربیت خلاق گام بردارند، باید با استفاده به موقع و صحیح از روشهای تجربی ارتجالی یادگیرندگان در سطوح مختلف تحول ذهنی کنجکاویهای «سالم» و «هدفدار» آنها را توسعه داده، این نیاز خلاق را به نحو صحیح ارضا کنند.
راههای تقویت کنجکاوی
- یادگیرندگان را صرفاً در رسیدن به جواب- فقط در حد نیاز قطعی- هدایت کنیم و سوالها را قبل از تلاش کافی از جانب آنها، پاسخ ندهیم. فقط هنگامی آنها را راهنمایی کنیم که خطر ناامید و دلسرد شدن و رها کردن پیگیری محتمل باشد. در این صورت نیز از دادن پاسخهای صریح و کامل باید خودداری کرد و آنها را به جانب پیدا کردن جواب یاری داد، زیرا فقط وقتی فرد فعال است، کنجکاویاش برانگیخته میشود و او را به سوی یادگیری مکاشفهای سوق میدهد.
توصیه میشود که از روش «مایوتیک» یا «سقراطی» استفاده شود. در این روش یاددهنده یادگیرنده را به کشف تدریجی موضوع از راه به هم پیوستن پرسشها و پاسخها هدایت میکند و در نتیجه یاددهنده میتواند یادگیرنده را از حد اشتباه به کشف «حقیقت» هدایت کند. این روش یک جو فعال در فعالیتهای گروهی ایجاد میکند و مستلزم صرف وقت زیاد است. در این روش- که مستلزم تسلط کامل یاددهنده بر موضوع مورد نظر است- یاددهنده، پاسخهای یادگیرندگان را میپذیرد و با مشخص کردن مطالب ارزشمندی که در پاسخهای آنها وجود دارد، آنها را هدایت میکند که خود به اصلاح آنچه قبلاً مطرح نمودهاند بپردازند.
- یاددهندگان در برابر سوالها و گفتگوهای یادگیرندگان، باید علاقه و کنجکاوی شدید نشان دهند، زیرا این نوع رفتار، کنجکاوی و علاقه یادگیرندگان را تقویت میکند. این وضع را بخصوص در مورد یادگیرندگان دبستانی که تا حد زیادی تحت تاثیر ارزشها، نگرشها و رفتارهای معلمهای خود هستند و آنها را به عنوان نمونه (الگو) میپذیرند و سعی در خشنود کردن آنها دارند باید مورد توجه کافی قرار داد.
- بین سوال و پاسخ فاصله مناسب و کافی بگذاریم تا افکار و پرسشهای جدید برای یادگیرندگان مطرح شود و ذهن آنها را به جستجوکری وادارد.
- در گرفتن جواب نیز عجله نکنیم و یادگیرنده را تحت فشار زمان قرار ندهیم، زیرا در این صورت او ناچار خواهد شد بدون تامل و تفکر کافی جوابی بدهد که احتمال اشتباه در آن و ایجاد پسخوراند (Feedback) منفی زیاد است.
- برای سوالها و گفتههای یادگیرندگان اعم از اینکه «عادی» یا «غیرعادی» به نظر آیند اهمیت و اعتبار قایل شویم و با کمال علاقه و دقت به آنها توجه کرده، آنها را تجزیه و تحلیل کنیم.
- یادگیرندگان را به علت پرسشها و گفتههایی که به نظر ما «نامعقول» یا «بیربط» است مورد بیتوجهی و سرزنش قرار ندهیم. در کلاسی با این مسئله روبه رو شدیم که معلم به دانشآموزان سال اول دبستان گفت: «یک خانه بکشید». یکی از دانشآموزان بعد از مدتی تفکر پرسید: «توی خانه را بکشیم یا بیرون آن را». معلم فوراً و بدون مطالعه سوال برآشفت و گفت: «سوال بیربط نکن، تو میخواهی کلاس را به هم بزنی» (حال آنکه این موقعیت خوبی بود تا معلم سعی کند بفهمد که چه چیز (تجربههای شخص، شغل پدر، برنامههای رادیو و تلویزیون، مطالعه و…) باعث توسعه اطلاعات دانشآموز و طرح آن سوال منطقی و آفریننده شده است). رفتار نامناسب نسبت به یادگیرنده و سوال او، ممکن است کنجکاوی او را تضعیف و خاموش کند و موجب شود که دیگر سوالی مطرح نکنند. این موضوع را باید در مورد همه یادگیرندگان و به ویژه کسانی که خجالتی و کمرو هستند، اعتماد به نفس کمی دارند یا ن یاز به همنوایی (تبعیتجویی) و مهرطلبی دارند رعایت نمود.
- در مواردی که یادگیرنده جواب بعضی از سوالها را به درستی نمیداند، از او بخواهیم که حدس بزند. به گفته پاولوف، دانشمند روسی، «حدسهای تخیلی یکی از مهمترین فرایندهای علم است زیرا دانشمند باید به تجسم چیزی بپردازد که هنوز کسی در مورد آن فکر نکرده است».
- توصیه میشود که یاددهندگان، این روش -حدس زدن- را که در چارچوب «روش اکتشافی» تدریس است به کار گیرند، زیرا به گفته برونر، روانشناس معاصر امریکایی، «معلمی که مایل است پاسخهای سوالات کلاس را حدس بزند و آنگاه حدسیات خود را در مورد تخیل انتقادی قرار دهد ممکن است در تشکل آن عادات در یادگیرندگان خود موفقتر از معلمی باشد که هر مطلبی را از قبل آماده کرده و در کلاس صرفاً بازگو میکند». محل آموزشیای که بدین سبک اداره میشود به جای آنکه محلی برای دیکته کردن حقایق مورد قبول (و احیاناً کهنه و از ارزش افتاده) باشد به کارگاهی برای تتبع و تحقیق و داد و ستد دانستهها و مکانی برای تولد اندیشههای نو و خلاق تبدیل میشود.
- با توجه به شناختی که باید از میزان معلومات و ساخت ذهنی یادگیرندگان داشته باشیم، مطالب را با کمک یادگیرنده، طوری سازمان دهیم که یادگیرنده بتواند آنها را بخوبی در ساخت ذهنی موجود خود «درونسازی» (جذب) کرده و به درستی از آنها استفاده کند.
- با در نظر گرفتن ساخت ذهنی یادگیرنده، یاددهنده باید موضوعات تازهای ارائه دهد. تازگی نباید آن قدر زیاد باشد که یادگیرنده را دستخوش سرخوردگی کند، و او را از کوشش و جستجوگری بازدارد.
- یاددهنده، که خود باید دارای روحیه تجربه و ابداع باشد، باید آزمایشهایی- در سطوح مختلف تحول ذهنی یادگیرندگان- ترتیب دهد و یادگیرندگان را به طور فعال در آنها شرکت دهد. توجه باید خصوصاً معطوف جنبههای ارتجالی پژوهشهای یادگیرندگان باشد.
- برای برانگیختن روحیه تجربی و انتقاد در یادگیرنده، یاددهنده باید به زبان یادگیرنده و در سطح تحول ذهنی و طراز اجتماعی او با او گفتگو کند و او را در حد ظرفیت و تواناییاش به ابداع و اختراع هدایت و تشویق نماید.
به طور کلی، با فراهم آوردن زمینه و شرایط مناسب- در سطوح مختلف آموزش- باید وضعیتی فراهم آوریم که یادگیرندگان با طرح سوالهایی در مورد «شناختهها»، خود با استفاده از پژوهشهای آزادانه و با کوششهای ارتجالی خویش «ناشناختهها» را کشف کنند و در یادگیری و ارضای مناسب کنجکاویهای «سالم» خود نقش فعال داشته با شند.
- تشویق یادگیرندگان به پیدا کردن راهحلهای خلاق جدید
قبل از آنکه کودک قدم به محیط آموزش رسمی بگذارد و به ویژه بعد از آن باید این نگرش را در او ایجاد و تقویت کرد که زندگی سراسر مبارزه و حل مسئله است و موفقیت آسان و بدون تفکر و تلاش به دست نمیآید. اما با جستجوگری، تلاش و سازندگی میتوان موفق شد.
مسئولان پرورشی و آموزشی باید سعی کنند خود نمونههای مناسبی برای کودکان و نوجوانان باشند و به آنها بیاموزند که:
- در برابر پدیدهها و مسائل دقت نشان دهند.
- مسائل خود به خود و بدون اقدام از جانب ما و دیگران از بین نمیروند و آنها برای رفع مسائل باید فعالیت عاقلانه داشته باشند.
- به مسائل از ابعاد مختلف توجه کنند و تمامی جوانب و احتمالات را در نظر بگیرند.
- برای رسیدن به جوانب بعضی از سوالها حدس بزنند.
- اولین راهحل یا اولین جواب را بهترین ندانند و با تامل کافی به پژوهش و تفکر بپردازند و بعد از در نظر گرفتن عوامل مختلف راهحل یا نظر خود را مطرح کنند.
- موضوعات را بر مبنای تقلید و بدون بررسی و مطالعه لازم و کافی نپذیرند، بلکه از طریق پژوهشهای مختلف و بخصوص پژوهشهایی که جنبه ارتجالی دارند در مورد آنها اطلاعات لازم و کافی کسب و در وقت مناسب اقدام کنند.
- آنچه اهمیت دارد کیفیت تفکر و عمل آنهاست و نه سرعت انتقال.
- راهحلهای شتابزده را از نو بررسی کنند.
بدین ترتیب میتوان دقت و استقلال فکر و عمل و حداکثر روحیه تجربی و انتقاد «سالم» که تسهیلکننده خلاقیتاند- را در یادگیرندگان پرورش داد و به آنها نشان داد که صرفاً در جستجوی راهحلهای معمول و کشف شده نباشند. بلکه عادت کنند که مسائل و موضوعات را سرسری نگیرند و برای راهحلهای بهتر، تازهتر و خلاقتر تلاش نمایند.
- دادن استقلال و آزادی لازم و کافی
برای تقویت کنجکاوی یادگیرندگان و همچنین تشویق آنها به پیدا کردن راههای جدید برای حل مسائل یا ابداع و ابتکار و بازسازی مجدد باید موقعیتهای مناسب فراهم شود. برای این منظور باید:
الف) به افکار و احساسات آنها- ولو «غیرعادی»- ارزش و اعتبار قایل شویم.
ب) به یادگیرندگان فرصت دهیم تا افکار، احساسات، خواستهها و… خود را با آزادی کافی و بدون نگرانی و ترس مطرح کنند و در بسیاری از موارد شخصاً تصمیم بگیرند.
پ) بر حسب سن و موقعیت یادگیرندگان، به آنها آزادی مشاهده کردن، تحرک، تجسس و کنکاش حسی و ذهنی بدهیم و روحیه فعالیتهای تجربی را در آنها تقویت کنیم.
ت) در صورت لزوم، یادگیرندگان- به ویژه خردسالان- را متوجه موضوع یا مسئلهای کنیم و با تقویت کنجکاوی و روحیه «جستجوگری» امکان کسب تجربههای مستقیم و اکتشافی به آنها بدهیم.
ث) در مراحل اولیه، کار یادگیرندگان را ارزیابی قطعی و مخصوصاً منفی نکنیم و فرصتی فراهم آوریم تا آنها درستی یا نادرستی احساس و اندیشه خود را در عمل از طریق کوشش و خطا تجربه و آن را اصلاح کنند.
ج) فقط هنگامی به کمک آنها برویم که نیاز قطعی وجود داشته باشد. در این مرحله هم باید از روش «سوال و جواب» (استقرایی) استفاده کنیم، به طوری که راهحل و نظر نهایی مخلوق ذهن یادگیرنده باشد. با این روش او به وجود تواناییها در خود و مفید بودن آنها معتقد میشود.
- تقویت پیشقدمی و تلاش
پیشقدمی و تلاش از جمله خصوصیات تسهیلکننده خلاقیت است. برای تقویت پیشقدمی و تلاش، به کار بستن توصیههای زیر مفید است:
- بین راهنمایی بیش از حد و عدم راهنمایی و حمایت در آموزش موازنه برقرار کنیم، یعنی نه یادگیرنده را کاملاً به حال خود رها کنیم که گیج، ناامن و مضطرب شود و نه آنقدر به او کمک کنیم که او به تواناییهای خود شک کند و در نتیجه برای فکر کردن و عمل کردن بیش از اندازه لازم به دیگران وابسته شود. به کارگیری روشهای فعال مفید خواهد بود، زیرا در این روش یادگیرنده، براساس کوششهای خود میآموزد و یاددهنده نیز به عنوان راهنما موقعیتهای مناسب برای «یادگیری فعال» فراهم میسازد.
- به یادگیرندگان- به مقتضای رشد و تواناییهای جسمی و تحول روانیشان- مسئولیتهایی که از ع هده آنها برمیآیند محول کنیم و آنها را برای انجام کارها مورد تشویق قرار دهیم.
- به یادگیرنده فرصت دهیم تا کارهای فردی مناسب توان خود را شخصاً و با روش و سرعت خود انجام دهد، زیرا به گفته ژان پیاژه فیلسوف معاصر سویسی، فرد وقتی در وضعی «فعلپذیر» قرار گیرد، چیزی یاد نمیگیرد.
- در مورد ارزیابی توان یادگیرنده دقت کنیم. نه کارهایی به او واگذار کنیم که از حدود علاقه و قدرت او خارج باشد و او را نسبت به خود بدبین، بیاعتماد و نسبت به یادگیری دلسرد و بیعلاقه سازد و نه امکانات و توان اجرایی او را کمتر از آنچه واقعاً هست بدانیم. این مسئله را بخصوص در مورد یادگیرندگانی که در نقاط محروم به سر میبرند باید مورد توجه کافی قرار داد. به تجربه دریافتهایم که بسیاری از یاددهندگان و مسئولانی که به این نقاط میروند، به علل مختلف، انتظار فعالیت بسیار کمی از یادگیرندگان دارند و آنها نیز بعد از مدتی، انتظارات کم معلمان و مسئولان را درونی کرده و تدریجاً با پایین آوردن انتظار از خود، به طور محدود فعالیت میکنند. این امر نه تنها باعث پسروی و افت درسی یادگیرندگان و عدم توسعه خلاقیت آنها میگردد بلکه موجب میشود که آنها نسبت به خود اعتماد و احترام کافی پیدا نکنند و گاه دچار مسائل تربیتی و روانی شوند.
- ایجاد اعتماد به نفس و احترام به خود
قضاوت و نظری که فرد در مورد خود دارد تمام اعمال او و از جمله فعالیتهای خلاق او را تحتتاثیر قرار میدهد. بنابراین، یکی از مسائلی که در «ارتباط خلاق» با یادگیرنده باید رعایت شود فراهم آوردن شرایطی است که او آگاهانه نظری مثبت و سازنده نسبت به خود و فعالیتهایش کسب کند. برای دستیابی به این هدف باید:
- یادگیرندگان را، بخصوص در ابتدا، همانگونه که هستند- غیرمشروط- بپذریم و در عمل و ارتباطهای خود به آنها (نگاه کردن صحیح، گوش دادن دقیق، حفظ حرمت و شخصیت آنها و…) نشان دهیم که برای آنها ارزش، احترام و اعتبار قایل هستیم (شالوده پذیرش و احترام کودک نسبت به خود در دوران کودکی بنا میشود). این امر را به خصوص در مورد یادگیرندگان دبستانی باید بیشتر رعایت کرد، زیرا دید و قضاوتی که آنها نسبت به خود دارند تا حدی نشات گرفته از رفتار و ارزیابیهای دیگران و بخصوص معلمان است.
- فرصتهایی فراهم آوریم که یادگیرندگان با احساسات، افکار، نیازها و… خودآگاهانه، آزادانه و صادقانه روبهرو شوند و آنها را بپذیرند (مسئله پذیرش از این جهت حائز توجه و اهمیت تربیتی است که بسیاری از مواقع یادگیرندگان (و یا یاددهندگان) به علت ترس، نگرانی و… بعضی از خصوصیات شخصیتی و خانوادگی خود را سرکوب کرده، از رو به رو شدن و قبول آن میترسند و به انکار روی میآورند. در نتیجه این وضع، احساس بیارزشی، دوگانگی، اضطراب و عدم اعتماد به نفس و احترام به خود میکنند و همین حالات مانع از به کارگیری تواناییهای گوناگون و از جمله خلاقیت آنها میگردد.) پذیرش بدان معنی نیست که ما هر چیز را دوست داشته باشیم و بپذیریم، بلکه به این معنی است که آگاهانه و صادقانه تشخیص دهیم که چه چیزی وجود دارد و چه چیزی وجود ندارد، چه چیزی را دوست داریم و از چه چیز خوشمان نمیآید و چرا؟ سپس سعی کنیم آنچه را که وجود ندارد ولی خوب و مفید است، با کسب بینش و مهارتهای جدید و به کارگیری خلاق تواناییهای خود به وجود آوریم. این مستلزم آن است که تامل و تفکر کنیم و از تخیل و تعقل و پژوهش به بهترین نحو بهره بگیریم.
- چون یکی از مسئولیتهای یاددهندگان ارزیابی کار یادگیرنده- با هدف اصلاح و بهبود- است و با توجه به اینکه هدف بالا بردن روحیه اعتماد به نفس و احترام به خود در یادگیرنده است- و نه ایجاد گناه و احساس ناامنی و عدم اعتماد به نفس- ارزیابیها که باید در وقت و موقعیت مناسب و به وضع صحیح عملی گردد، باید متوجه عمل فرد و نه خود فرد (فاعل یا کننده کار) باشد. ارزیابیهایی که جنبه قضاوت کلی در مورد خصوصیات شخصیتی، خانوادگی و یا اجتماعی/ فرهنگی یادگیرنده دارد غالباً مضرند. بنابراین، توصیه میشود که از جملات قضاوتی مانند: «تو پسر باهوش هستی»، «دختر باشخصیتی هستند»، «شاگرد بیدقتی هستی» استفاده نشود. بلکه ارزیابیها بیان افکار و احساسات یاددهنده در مورد موقعیت یا کار خاص یادگیرنده باشد، مانند: «علی، به نظر من مشقت را خیلی با دقت نوشتهای»، «مریم، خوشحالم که به دوستت کمک میکنی»، «عاطفه من از پاکیزگی تو لذت میبرم» و …
- به یادگیرندگانی که به علل مختلف از جمله عدم اعتماد به نفس و خودکمبینی، به وجود و اهمیت تواناییهای خود پی نبردهاند کمک کنیم. در مشاورههای خود م کرراً با دانشآموزانی روبهرو میشویم که با قاطعیت اظهار میدارند که: «جبر به مغزم فرو نمیرود»، «استعداد حفظ کردن شعر را ندارم» و… در چنین وضعیتی یاددهندگان با توجه به اینکه یقین دارند یادگیرنده این تواناییها را دارد ولی قادر به دیدن و قبول آنها نیست، باید با دقت به حرفهای او گوش دهند و با نشان دادن اعتقاد و اعتماد به او بگویند: «به نظر من تو توانایی یاد گرفتن ریاضی را داری. مجدداً سعی کن. من مطمئنم که موفق خواهی شد» (گاه با افرادی روبهرو میشویم که با کوچک و حقیر کردن خود و نفی تواناییهای موجود خود سعی میکنند توجه دیگران را جلب کنند و مورد ترحم، حمایت غیرمنطقی یا تعریف و تمجید قرار گیرند. در چنین وضعیتی، توصیه میشود که تسلیم فرد نشویم و او را مورد تشویق و تمجید و حمایت غیرمنطقی قرار ندهیم.) در ضمن فرصتهایی فراهم آورند که او عملاً به وجود این تواناییها در خود پی ببرد.
- برای تقویت بیشتر اعتماد به نفس، لازم است نکتههای اساسی زیر- که زیربنای توسعه اعتماد به نفس و احترام به خود است- را رعایت کنیم.
الف) اجازه دهیم یادگیرندگان آگاهانه- با تفکر، قبول مسئولیت و داشتن اختیار و مطابق با حقایق- زندگی کنند. مقصود از زندگی آگاهانه آن است که فرد بر آنچه بر او و اعمالش تاثیر میگذارد وقوف کامل داشته باشد و رفتارش با واقعیتها و حقایق مطابقت داشته باشد.
ب) رفتارهای جدید را که باعث افزایش اعتماد به نفس و احترام یادگیرندگان به خود میشود- با همکاری و تلاش خودشان- در آنها به وجود بیاوریم. این امر مستلزم آن است که به آنها یاد بدهیم که اولاً رفتار خود را به درستی و با صداقت (بدون انکار و کتمان رفتارهای «نامطلوب») ارزیابی کنند، ثانیاً اگر در مورد بعضی از رفتارها احساس گناه، کمبود، بیارزشی و… میکنند، شرایط و امکانات موجود را بررسی کنند و ثالثاً بعد از شناخت رفتار و موقعیتهایی که رفتار در آنها بروز کرده، تلاش کنند تا آن رفتار را مشخصاً یا در صورت لزوم به کمک فردی صالح تغییر دهند، احترام و اعتماد به نفس را بیشتر کنند.
- و سرانجام برای اینکه در «ارتباط خلاق» یادگیرندگانی دارای اعتماد به نفس به وجود آوریم خود باید دارای اعتماد به نفس و خصوصیات بارز دیگری از جمله خلاقیت باشیم.