معرفی کتاب به مناسبت زادروز جی.کی رولینگ: جادوگری در پس چهره هری پاتر

جوآن “جو” رولینگ Joanne “Jo” Rowling) (زادهٔ ۳۱ ژوئیه ۱۹۶۵) با نام هنری جی. کی. رولینگ ( J. K. Rowling)، رماننویس، فیلمنامهنویس و بشردوست اهل بریتانیا است که عمدهٔ شهرتش را برای نوشتن مجموعه داستانهای هری پاتر کسب کرده است. این مجموعهٔ داستانی به ۶۵ زبان و بهطور تقریبی در ۴۵۰ میلیون نسخه منتشر شده است.
به مناسبت زادروز او میخواهیم یک کتاب به شما توصیه کنیم:
جادوگری در پس چهره هری پاتر
نویسنده : جی.کی رولینگ
مترجم : ویدا اسلامیه
ناشر: انتشارات کتابسرای تندیس
۹۵ صفحه
پیشگفتار کتاب
من عاشق مطالعهام
اقرار میکنم که من عاشق مطالعهام. بعد از یک روز پرمشغله هیچ چیز به اندازهٔ لمیدن بر روی یک مبل نرم و راحت و خواندن یک کتاب خوب خستگی را از تنم به در نمیکند به خصوص اگر پاهایم را نیز بر روی یک چهارپایهٔ مناسب و راحت بگذارم و گربهام، آشوب، نیز با خرسندی بر روی پاهایم مشغول خرخر باشد. موضوع کتابی که میخوانم به حوصله و روحیهام بستگی دارد.
گاهی میخواهم دربارهٔ انسانها و زندگی واقعی آنها اطلاعاتی به دست آورم در نتیجه یک زندگینامه را برای مطالعه برمیگزینم. گاهی نیز به هیچ وجه حوصلهٔ خواندن مطالب واقعی را ندارم. در چنین مواقعی داستانهای علمی ـ تخیلی، پلیسی یا یکی از کتابهای هریپاتر را انتخاب میکنم و به دنیایی جدید و خیالانگیز میگریزم.
همیشه گریز به دنیای خیال لذتبخش است. برای همین است که ماجراهای هریپاتر را کوچک و بزرگ پسندیدهاند. در کتاب هریپاتر هیچ قانونی وجود ندارد. دست کم قانونی وجود ندارد که نتوان آن را در قالب ماجراجویی و سرگرمی نقض کرد.
در دنیای هریپاتر درگیر ماجراهایی میشویم که نظیر آنها را در هیچ جای دیگری نمیتوانیم تجربه کنیم. وقتی کتابهای هریپاتر و سنگ جادو، هریپاتر و حفره اسرارآمیز و هریپاتر و زندانی آزکابان را ورق میزنیم و پیش میرویم میتوانیم چشمها را ببندیم و وانمود کنیم تازه از مسابقهٔ کوییدیچ پرهیجان فارغ شدهایم و به سرسراهای مقدس هاگوارتز بازگشتهایم تا در کنار دوستان خوبی همچون رون و هرمیون و در زیر نظر پروفسور دامبلدور به فراگیری افسونها، طلسمها و جادوها بپردازیم.
ورود به دنیای هریپاتر همچون تعقیب آلیس در سوراخ خرگوش و رسیدن به سرزمین عجایب است. در آنجا هر اتفاقی امکانپذیر و در حال وقوع است. بعضی از این اتفاقها واقعا ترسناکند. من به هیچ وجه دوست ندارم در یک شب تاریک با ولدمورت یا یک دیوانهساز روبه رو شوم. اما خیلی دوست دارم یک نامهٔ عربدهکش را باز کنم تا پیامش را با صدای رعدآسا برایم فاش کند. سفر با پودر پرواز دردسر معطلی در ترافیک سنگین در ساعات پرعبور و مرور را از میان برمیدارد. از سوی دیگر گمان نمیکنم کسی بتواند دوستانی بهتر از رون و هرمیون بیابد.
نشانهٔ یک داستان تخیلی خوب این است که خواننده را در خود غرق میکند. و ناگفته پیداست که میلیونها کودک و بزرگسال در سراسر جهان در ماجراهای هریپاتر غرق شدهاند.
کنجکاوی ما باعث بروز پرسشهای بیشماری میشود. این افکار چه گونه به ذهن نویسنده خطور کرده است؟ خالق داستانهای هریپاتر چه شکلی است؟ مویش چه رنگ است؟ همهٔ ما پس از سفر لذت بخشمان به سرزمین قصهها میخواهیم نویسنده را بهتر بشناسیم.
کسی که قصههای هریپاتر را مینویسد چه قیافهای دارد؟ پیر است یا جوان؟ شاد است یا غمگین؟ تنها زندگی میکند یا این داستانهای بینظیر را با وجود چند بچهٔ قدونیم قد مینویسد؟ آیا دوران کودکی آرامی داشته یا ناملایمات آن دوران او را به سوی دنیای خیال سوق داده است؟
اینها پرسشهایی بودند که ذهن مرا به خود مشغول کردند و انگیزهای برای نوشتن کتاب «جی کی رولینگ: جادوگری در پس چهرهٔ هریپاتر» شدند.
در بیشتر مواقع داستان زندگی نویسنده، اگر جالبتر از داستانهایش نباشد، به اندازهٔ آنها جالب و گیراست. در داستان زندگی رولینگ کمابیش همه چیز به چشم میخورد. عشق و خوشبختی با اندوه درهم آمیخته و به رغم سختیها و مشکلات ظاهری، شجاعت، عزم راسخ و پیروزی بر زندگیاش حاکم است.
از همه مهمتر این است که زندگیاش به پایان خوشی منجر شده است. زندگی رولینگ شباهت زیادی به داستانهایش دارد و همچون افسانهٔ پریانی است که به واقعیت پیوسته باشد. شناخت جی کی رولینگ و آگاهی از چهگونگی نوشتن داستانهای جهانیاش در احساسات شما نسبت به هریپاتر تغییری ایجاد نمیکند. اما توجه دقیقتر به جادوی آفرینندهٔ هریپاتر، داستان نهفته در پس این قصهها را آشکار میسازد.
دانش بیشتر در این زمینه تنها باعث میشود دفعهٔ بعد که بر روی مبل راحتی نشستید یا بر روی تختخوابتان دراز کشیدید تا بار دیگر در سرزمین خیالانگیز هریپاتر غرق شوید بیش از پیش لذت ببرید.
اکنون من بار دیگر بر روی مبل راحتی لمیده و کتاب دلخواهم را به دست گرفتهام. آشوب خرخر میکند. دیگر وقت آن رسیده که کتابم را ورق بزنم.
مارک شاپیرو
۱. شیفتهٔ هری
گاهی اوقات دنیای واقعی بسیار پرضد و نقیض میشود. همیشه لبریز از انصاف و مهربانی نیست. در دنیای واقعیت همهٔ داستانها پایان خوشی ندارند. از این روست که گاه و بیگاه به دنیای خیال میگریزیم زیرا در آنجا همه چیز بر وفق مراد است و به پایان خوشی ختم میشود.
میخواهیم موجودات افسانهای در سرزمینهای خیالی را باور کنیم. میخواهیم نیروهای جادویی، دوستان خوب، قدرت خیر و غلبهٔ آن بر شر را باور کنیم. همهٔ ما در دنیای خیال پرواز میکنیم و بناها را از زمین جدا میسازیم. چه لذتی دارد به دست گرفتن شمشیر سحرآمیز هنگامی که به جنگ اژدها میرویم تا شاهزادهٔ زیبا را نجات بدهیم.
از این روست که سوپرمن، پیترپن، مری پاپینز و ماجراهای شگفتانگیز فرودو در سلطان رینگها محبوبیت چشمگیری دارند. به همین دلیل است که این روزها همه «پاتر دوست» شدهایم و برای خواندن ماجرای بعدی هریپاتر، جادوگر محبوبمان، آرام و قرار نداریم، پسربچهٔ انگلیسی یتیم ۱۳ سالهای که به مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میرود و میکوشد پسری عادی باشد در حالی که هر لحظه نیز با رویدادهای هیجانانگیز رو به روست.
نویسندهٔ داستانهای هریپاتر، جوآن کتلین رولینگ (۱)، یک زن عاقل و بالغ است که یک فرزند دارد. او بسیار آگاه، فروتن، واقعبین و دارای صفاتی عالی بوده، مادری شایسته و شخصیتی برجسته در جهان است. او دوست دارد در خیابانهای زادگاهش، ادینبورگ اسکاتلند گردش کند. ساعتها در تریای محبوبش مینشیند و در حال نوشیدن قهوه اسپرسو به مشاهدهٔ تکاپوی جهان پیرامونش میپردازد.
اما چیزی در وجود جی کی رولینگ وجود دارد که او را از دیگران متمایز میکند. جوآن کتلین رولینگ دوست دارد در تمام ساعات شبانهروز رویابافی و خیالپردازی کند. او در رویاهایش سرزمینهای دور، مردمانی بهتر و فراتر از افراد واقعی، افراد شرور و بدطینت و کودکانی دوست داشتنی را به تصویر میکشد که میکوشند شناختی از جهان پیرامون خویش به دست آورند و موفق هم میشوند. اما رولینگ هنگامی که قلم به دست میگیرد و شروع به نوشتن ماجراهای هریپاتر میکند برخلاف دیگران به رویاهایش صورت واقعیت میبخشد.
لبخندی بر لبش مینشیند. چشمهای پراحساسش در میان انبوه موهای مجعدش گردتر میشود. قلمش همچون صاعقهای بر پهنهٔ کاغذ فرود میآید. در ذهنش دری به دنیای جدید و پرنشاطی از رویا و شگفتی باز میشود و او به درون آن گام مینهد.
هرگاه جی کی رولینگ در کافهٔ نیکلسون، جایگاه محبوبش، مینشیند تا جان تازهای به هریپاتر ببخشد تحولی در وجودش صورت میگیرد. او برای خلق آنچه بر هریپاتر و دوستان خوبش، رون ویزلی و هرمیون گرنجر میگذرد باید بزرگسالی خویش را واگذارد و تبدیل به کودکی شود که میخواهد باور نکردنیها را باور کند.
همین که جوآن به آن کودک تبدیل شد هر چیزی میتواند پیش بیاید و میآید.
از همان اولین صفحات کتاب هریپاتر و سنگ جادو به خوبی احساس میکنیم که پدیدهای غیرعادی در شرف وقوع است. آشنایی ما با هریپاتر چندان شاد و پرنشاط نیست. او کودک یتیمی است که دهسال در گنجهٔ زیرپلهٔ خانهٔ خاله و شوهرخالهٔ نامهربانش زندگی کرده است. اما خیلی زود درمییابیم که هری یک کودک عادی نیست. با این حال خود او هیچ اطلاعی از نیروهایش ندارد تا این که روزی غول بیشاخ و دمی از ناکجاآباد سرمیرسد و دعوتنامهٔ مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز را به او تحویل میدهد.
همین که هری به هاگوارتز قدم میگذارد خود را در میان دوستان و دشمنانش مییابد. او با درک نیروهای سحرآمیز خویش از رسالت نابودسازی پلیدیها آگاه میشود که در ژرفای ساختار این مدرسه نهفته است. در مفهوم سنتی با اتحاد دوستان، بدکاران به عقب رانده میشوند و دستکم به طور موقت همه جا امن و امان مییابد.
در کتاب هریپاتر و حفره اسرارآمیز روال داستان کمابیش در همان مسیر است و هری که اکنون پختهتر شده با دوستانش بار دیگر به نبرد با اهریمن میپردازد و به طور هم زمان شناخت بیشتری پیرامون وطن دوم خود کسب میکند. آنچه درمییابد آمیخته با اعجاب و شگفتی و مرهون خلاقیت بینظیر رولینگ است. در این داستان با دفترچه خاطراتی آشنا میشویم که پاسخ میدهد، استاد مردهای را میبینیم که کماکان به تدریس در کلاسش ادامه میدهد، تابلوهایی از نیاکان و گذشتگان مشاهده میکنیم که شبها جان میگیرند و به آراستن موی و روی خود میپردازند.
در کتاب سوم، هریپاتر و زندانی آزکابان، نویسنده مصلحت را در این میبیند که فضای داستان را تیره و مبهم کند. دیوانهسازها نمونهٔ واقعی شیاطیناند. اما دیگر هری به درجهای از عقل و شعور رسیده که بتواند به مقابله با آنها بپردازد. از سوی دیگر هری در زمین کوییدیچ در لحظهای بیهمتا چوچانگ را کشف میکند و این فکر به ذهنش خطور میکند که دختر زیبایی است.
جوآن ماجراهای هری را از تصاویر وسوسهانگیز لبریز ساخته و خواننده را مسحور میکند.
رولینگ در مصاحبهای با مجلهٔ تایم دربارهٔ تواناییاش در بازگشت به دوران کودکی هنگام نوشتن گفته است: «من واقعا بیهیچ زحمتی میتوانم زمان یازده سالگیام را به یاد آورم. من کودک بودن و ناتوان بودنم را به یاد دارم و تمام جزییات دنیایی را که دور از دسترس بزرگسالان است به خوبی به خاطر میآورم. به روشنی میتوانم احساس کنم که کودکان همسن و سال هری چه حالی دارند.»
جوآن بارها اظهار داشته که تحت تأثیر خاطرات کودکیاش قرار گرفته است. به گفتهٔ رولینگ، هرمیون شباهت فراوانی به کودکی خودش دارد. هری به هیچ شخصیت واقعی زندگی رولینگ شباهت ندارد و خود میگوید که بسیاری از عناصر شخصیتی هری را از روی افرادی که میشناخته الهام گرفته است. و اما دشمنانش! دشمنان جوآن زمانی جان میگیرند که او به یاد دورانی میافتد که ناچار بود در مقابل قلدر مدرسه بایستد و نمیدانست از این مبارزه جان سالم به در میبرد یا خیر.
رولینگ گفته است آنچه هر روز اشتیاق نوشتن را در وجودش شعلهور میکند و نوشتن ماجراهای هریپاتر را برایش لذتبخش میسازد تصور خلق یک دنیای خیالانگیز و امکانات مختلف موجود در آن است. او در گفتگو با نیوزویک گفته است: «در هنگام رویاپردازی هر کار که بخواهیم میتوانیم انجام بدهیم.»
سه کتاب اول مجموعهٔ هریپاتر سرشار از رویاهاست: هریپاتر و سنگ جادو (در آمریکا با عنوان هریپاتر و سنگ جادوگر به چاپ رسیده است)، هریپاتر و حفره اسرارآمیز و هریپاتر و زندانی آزکابان. در دنیایی که هریپاتر در آن زندگی میکند موجودات عجیبی مانند کج منقار، خال خالی و کجپا وجود دارند. افراد خوبی همچون پروفسور دامبلدور و هاگرید و افراد بدی همچون دورسلیها و لرد ولدمورت خبیث نیز حضور دارند. در دنیای هریپاتر جنها بانک را اداره میکنند، دانشآموزان سوار بر جاروهای پرنده توپها را تعقیب میکنند و جادوگران در جنگل ممنوع به آهستگی گام میگذارند.
سرانجام به هریپاتر میرسیم، پسر لاغراندام سیزدهسالهٔ عینکی با چشمان سبز و موهای مشکی نامرتب که گل سرسبد قصههای رولینگ است. از نظر نویسنده هری آینهٔ تمام نمایی است که در برابر روح خوانندگان جوانش قرار میدهد.
یک بار رولینگ به گزارشگری گفت: «هری پسر زرنگی است که در ورزش مهارت دارد و دارای بسیاری از ویژگیهاست که کودکان دیگر رویای آن را در سر میپرورانند. از سوی دیگر بچهها دلشان برای هری میسوزد زیرا والدینش را از دست داده است. وقتی شخصیت داستان یتیم است هیچ بچهای دوست ندارد به جای او باشد. اما این یتیم بودن با نوعی آزادی همراه است زیرا دیگر بار انتظارات والدین بر دوش شخصیت داستان نیست.»
با این همه داستانهای هریپاتر برای کودکان زیر سیزدهسال چیزی فراتر از واقعگریزی محض است. بزرگسالان نیز هری را دوست دارند و سادگی و ارزشهای مثبت ارایه شده در این قصهها را تحسین میکنند. در بیشتر مواقع هری باعث گرد آمدن اعضای خانواده میشود. والدین قصههای هری را برای فرزندانشان و کودکان این قصهها را با صدای بلند برای والدینشان میخوانند. گاهی نیز والدین پس از به خواب رفتن فرزندانشان به خواندن ادامهٔ این داستانها میپردازند.
نویسنده به طور منظم نامههای طرفدارانش را میخواند و از این رو به خوبی میداند قدرت تسخیر هریپاتر نسلهای متوالی را تحت تأثیر قرار داده است. چندی پیش خانمی از گلاسکوی اسکاتلند از ناشر انگلیسی جوآن پرسیده است که چهگونه میتواند عضو باشگاه هواداران هریپاتر بشود. این خانم در یک جملهٔ معترضه اضافه کرده که زنی شصت ساله است. یک مرد انگلیسی در حالی که دربارهٔ احتمال ساخته شدن فیلم هریپاتر پرسوجو میکرد خود را «کودکی در قالب یک بزرگسال» توصیف کرد. خبرهایی که برای نویسنده نقل شده حاکی از آن است که در بسیاری از خانوادهها هنگام خواب بگومگو میشود چرا که یکی از والدین میخواهد فصلی را تا آخر بخواند و سرانجام در پایان مشاجره پدر یا مادر کتاب را از فرزند خود میگیرد تا خودش به خواندن آن ادامه بدهد.
افراد از سنین مختلف به قصههای هری واکنش نشان میدهند و این مطلب مدتها فکر جوآن را به خود مشغول کرده است. او پس از تفکر زیاد پیرامون این موضوع علت آن را دریافته است.
جوآن در یکی از مصاحبههای اخیرش گفته است: «به گمانم یکی از دلایل جذابیت هری برای سنین مختلف این است که هری در زندگیاش ناچار است بار بزرگسالان را به دوش بکشد در حالی که کودکی بیش نیست. همین نکته است که موجب محبوبیت یکسان هری در میان کودکان و بزرگسالان میشود. از طرفی هری یک قهرمان قدیمی است و چون نقطه ضعفهای فراوانی دارد افراد در سنین مختلف میتوانند خود را در قالب او مجسم کنند.»
نویسنده به نکتههای اخلاقی که در کتابهای این مجموعه گنجانده شده نیز اشاره کرده است. او به جای موعظه کردن، پیامهایش را به صورتی کاملاً طبیعی از طریق اعمال و افکار شخصیتهای داستان منتقل میکند. چنان که در چهار کتاب اول این مجموعه مشهود است هریپاتر کودک کاملی نیست. او برای رسیدن به هدفش به نقض قوانین و مقررات میپردازد و مثل هر کودک دیگری در معرض خطر است. کودکان و بزرگسالان شیفتهٔ این واقعیتند که وقتی کتابهای هریپاتر را میخوانند در لابهلای صفحات آن خود را مشاهده میکنند.
آرتور لیواین (۲)، ویراستار آمریکایی کتابهای هریپاتر یکی از مهمترین جذابیتهای این قصهها برای خوانندگان را رشد و پرورش هری در شرایط نامطلوب، احساس بیکسیاش و سرانجام حضور ناگهانیاش در مرکز توجه سایرین میداند. لیواین در مصاحبه با نیویورک تایمز گفته است: «این آرزوی همهٔ افراد باهوش و زرنگی است که با ورزش چندان سروکار ندارند. این همان نکتهای است که از نظر عاطفی مرا جذب این کتابها کرد.»
علت جذابیت هریپاتر هرچه باشد از زمان انتشار اولین کتاب این مجموعه در سال ۱۹۹۷ تبدیل به یک پدیدهٔ جهانی شده است. تا کنون بیش از دهمیلیون نسخه از چهار کتاب این مجموعه به صد زبان مختلف به فروش رسیده است. این کتابها کماکان در مکانهای بالایی فهرست کتابهای پرفروش جای دارند و یک شرکت فیلمسازی اعلام کرده است که در آیندهٔ نه چندان دور از روی کتاب هریپاتر و سنگ جادو فیلم پرخرجی خواهد ساخت.
محبوبیت هریپاتر به فروش فوقالعادهٔ کتابها و تولید فیلم ختم نمیشود. هری قلب کودکان را تسخیر کرده و بخش مهمی از اوقات بازی و فراغت آنها را به خود اختصاص داده است. آنها بازیها و نمایشهای گوناگونی را بر اساس قصههای هریپاتر ابداع کردهاند. بسیاری از سایتهای اینترنتی متعددی که به کتابهای هریپاتر مربوط میشوند مطالبی را که هواداران هریپاتر نوشتهاند به نمایش میگذارند. کودکان گروه گروه به طور منظم گرد هم جمع میشوند تا قصههای هریپاتر را به صدای بلند بخوانند. یک کودک یازدهسالهٔ مبتکر بر روی کارتهای تجارتی عبارت «فارغالتحصیل از هاگوارتز» را چاپ کرده میان دوستانش پخش کرده است.
عجیب آن که نویسندهٔ داستانهای شگفتانگیز هریپاتر تفریح و سلیقهٔ نسبتا سادهای دارد. او به یک سایت اینترنتی گفته است که هیچ سرگرمی خاصی ندارد جز «نوشتن و گردش با دوستانش». تعطیلی محبوب او روز هالووین است. نمایشهای تلویزیونی محبوب او برنامههای خندهدار انگلیسی و برنامههای آمریکایی فریزیر و سیمپسونها است.
او یک بار گفته است: «از زندگیام خسته میشوم و ترجیح میدهم چیزهایی اختراع کنم.»
اما شادی واقعی رولینگ به استقبال کودکان کمسال از قصههایش مربوط میشود. کودکان واقعا از این قصهها استقبال کردهاند. خانوادهای در کالیفرنیا چنان برای خواندن کتاب هریپاتر و زندانی آزکابان مشتاق بود که از طریق اینترنت نسخهٔ انگلیسی آن را سفارش داد تا ناچار نشود برای انتشار نسخهٔ آمریکایی آن ماهها انتظار بکشد. وقتی در ساعت ۴۵/۳ دقیقه، یعنی زمان تعطیلی اکثر مدارس در انگلستان، فروش سومین کتاب رولینگ آغاز شد در ظرف چندین دقیقه تمام نسخههای کتابفروشیها به فروش رفت و مایهٔ تعجب و شگفتی رولینگ شد.