برج بابل – تاریخی موثق از لابلای افسانههای مربوط به برج عظیم بابل

در میان افسانههای قدیمی، داستان برج بابل همراه است با پند و نصایح اخلاقی برای بشر و به خواننده هشدار میدهد که از غرور و تکبر بپرهیزد. (فرزندان نوح نبی که به یک زبان تکلم میکردند، از سر غرور درصدد ساختن برجی برآمدند تا به آسمانها دست پیدا کنند) اما این داستان ماجراهای دیگری را هم شرح میدهد از جمله به توضیح خاستگاه زبانهای مختلف میپردازد. (سازندگان برج به دلیل تکبر و نافرمانی از بندگی خداوند به زبانهای مختلف- که قادر به درک آن نبودند- با هم به صحبت پرداختند.) اما مانند بسیاری از قصههایی این چنین یک موضوع اصلی نادیده گرفته شده و آن این است: آن بخش از واقعیت تاریخی که هستهٔ اصلی داستان را شکل داده است.
در طول سواحل رودهای دجله و فرات در میانرودان، حوالی 5500 قبل از میلاد تعدادی دولتشهر بنا نهاده شد که در میان آنها میتوان از سومر و اکد نام برد. آنها قومی جنگجو و متکبر بودند که نخستین نظام نوشتاری را پدید آوردند. مهمترین دستاورد آنها در معماری، ساخت زیگوراتها بود. بناهای عظیم خشتی پلکانی که به تدریج از بالا رفتنش از اندازهٔ آن کم میشد و عضی از آنها به ارتفاع 90 متر هم میرسید. هر یک از آنها به یکی از ایزدان محلی تقدیم شده بود و در بالای آن معبدی بود که باور مردمان آن روزگار محل جلوس آن ایزد بر روی زمین بود. بزرگترین این زیگوراتها «اتمناکی» بود که بر ساحل رود فرات در بابل، پایتخت نبوکدنصر (562- 630 قم) بنا شده بود.
اتمناکی به معنای «جایگاه اصلی زمین و آسمان» بود. نام بابل هم از کلمهٔ عبری باب- ایل به معنای دروازهٔ ایزدان مشتق شده است و در بابلی به معنایسردرگمی هم بوده. بنابراین شاید افسانه اغتشاش زبانی که موجب نیمهتمام ماندن این بنا شده معلول معانی مختلف این واژه است.
خانههایی از آجر
تمام زیگورات از آجر ساخته شده زیرا در آن منطقه تیر چوبی برای ساخت بنا وجود نداشت و سنگ هم کم بود. استفاده از آجر در داستان برج بابل هم آورده شده، «و آنها به هم چنین گفتند، برخیزیم و خشت بسازیم و آن را بپزیم تا سنگ شود و از گلولای (و احتمالاً آهک) ملاط کارشان را ساختن.» ملاط مادهای بود برای چسباندن آجرها و ایرانیان آن را در ساخت بناهایشان به کار میبرند و اقوام دیگر هم از آنها آموختند. از یافتههای باستانی و نوشتههای بهجا مانده چنین بر میآید که سطح زیگوراتها را با رنگهای زیبا و کاشیهای لعابدار و مجسمههای باشکوه میآراستند، زیگورات چغازنبیل در نزدیکی شهر شوش، یکی از این زیگراتهاست که حدود 4000 سال قبل ساخته شده و سطح آن را با کاشیهای زیبا آراسته بودند. نمونههایی از این کاشیها هماکنون در قلعهٔ فلکالفلاک خرمآباد روی دیوارها به چشم میخورد، روی یک لوحهٔ بابلی نوشته شده، «زیگورات اتمناکی با اجر پخته ساخته شده و روی آن را با لعاب برق پوشاندند.»
اکنون، حدود 30 زیگورات شناخته شده وجود دارد که مابین 2200 تا 500 قبل از میلاد به دست اهالی دولتشهرهای میانرودان ساخته شدهاند. اما در حالیکه اهرام مصر تقریباً دستنخورده برجا مانده، بسیاری از زیگوراتها بر اثر قهر زمان از میان رفتهاند. اهالی محلی آجرهای زیگوراتها را کندند و برای ساخت خانههایشان از آنها استفاده کردند و آنچه باقی ماند در معرض وزش باد و باران ویران شد و فرو ریخت. اکنون آنچه از زیگورات اتمناکی باقی مانده پایهٔ سنگی آن است که روی آن را گلولای و علفهای هرز پوشاندهاند.
فراز و فرود و عظمت برج
اتمناکی در زمان ساخت، یکی از شگفتانگیزترین بناهای جهان بود. حفاریهای جدید و سوابقی که از گذشته بهجا مانده محققان را قادر ساخته تا بزرگی این بنا را محاسبه کنند. این بنا در طول زمان چندینبار بازسازی شده بخصوص در زماننبوکدنصر دوم در قرن ششم قبل از میلاد. بنا بر الواح بهجامانده از نبوکدنصر و دیگر شاهان بابل، هر ضلع زیگورات حدود 90 متر طول داشته، تقریباً معادل ارتفاع آن و هفت طبقه بوده. هنگامیکه باستانشناسان دوران ما پایههای این زیگورات را کشف کردند ابعاد هر ضلع تقریباً معادل آن چیزی بود که در الواح آمده است.
بنا بر نوشتههای باستانی در بالای برج معبد با شکوهی بود که به ربالنوع بزرگ مردوخ اهدا شده بود و مجسمهٔ بزرگ طلایی به وزن 22 تن درون این معبد جا داشت. ارتباط مردوخ با زیگورات اتمناکی روشن میکند که چرا زیگوراتها، در نزدیکی شهرها این چنین عظیم ساخته میشدند. مردوخ ربالنوع مردمان بابل بود؛ و بابل در دوران خود نیرومندترین شهر آن منطقه محسوب میشد. بعدها مردوخ در منطقهٔ میانرودان اهمیتی فراگیر پیدا کرد. مراسم نیایش به درگاه مردوخ مفصل و شامل خواندن سرودهایی بود به زبانهای مختلف. زایران مختلفی از سرزمینهای گوناگون و با زبانهای مختلف به زیارت این بنا میآمدند.
اما هنگامیکه بابل بخشی از امپراتوری ایران، در قرن پنجم قبل از میلاد، شد ابهت مردوخ هم نتوانست زیگورات را از ویرانی نجات دهد. در 331 قبل از میلاد، اسکندر از این زیگورات دیدن کرد و تصمیم به بازسازی آن گرفت، اما پاکسازی زمین اطراف زیگورات به مدت دو ماه طول کشید و نیروی ده هزار مرد را به خود اختصاص داد بنابراین اسکندر از ادامهٔ این کار منصرف شد. به یقین سازندگان اصلی این بنا برج که میخواستند بنایی بسازند «که نوک آن سر به آسمانها ساید» نیروی کار عظیمی برای ساخت آن بهکار برده بودند.