به مناسبت زادروز جورج اورول، نگاهی به تمثیل در کتاب مزرعه حیوانات
فاطمه عزیزمحمدی: استفاده کارآمد از تشبیه ادبی و صنایع ادبی مختلف در کتاب مزرعه حیوانات جورج اورول مشهود است. اورول از شکلهای قدرتمند صنایع ادبی در داستان مزرعه حیوانات (که اولین بار در سال 1945 چاپ شد) استفاده کرد: تمثیل (تمثیل سیاسی)، نمادگری، طنز، هجو، شخصیت بخشی (تجسم)، تئاتر مضحک، کاریکاتور و سبک گروتسگ (مضحک و عجیب غریب).
تشبیه ادبی اورول ابزاری است که تمام شکلهای ادبی اشارهشده را با هم ترکیب میکند و از تمثیل برای معرفی حیوانات به عنوان نمادهایی از چهرههای تاریخی (کی، مارکس، وی. لنین، جی استالین و دیگران)، گروهها و کشورهای طبقاتی (انگلستان، آلمان، ژاپن و غیره) استفاده میکند.
سبک نثرِ دقیق اورول نزدیک به کمال است و بهخوبی با پیچیدگی هنری در پروژه مزرعه حیوانات مطابقت پیدا کرده، طوری که باعث شده شخصیتهای داستان هم بهعنوان حیوان و هم بهعنوان انسان یا حیوانات با خصوصیات انسان قابل باور شوند. اورول حیوانات و انسانها را مانند هم تصور میکند و ماهیت وابسته به خوک را مبنایی برای فساد و ریشه تمام بدیها در نظر میگیرد. تشبیه او به نزاع بر سر قدرت، غصب، ارعاب، برنامههای سیاسی و ترور، دستکاری و بهرهبرداری اشاره دارد. تمام اینها نشانه ظلم و دیکتاتوری، عدم وجود آزادی و امنیت برای مردم عامی است.
اورول زمانی که مشغول نوشتن داستان مزرعه حیوانات بود بیان کرد که:
«من، با آگاهی کامل سعی کردهام هدف سیاسی و هدف هنری را در یک قالب مطرح کنم؛ بنابراین اگر بگوییم تشبیه هنری اورول با هدف انتقاد از برخی اهداف اجتماعی سیاسی و واقعیتها عنوان شده است، اشتباه نخواهیم کرد.»
طرح داستان مزرعه حیوانات بر اساس مجموعهای از تصاویری است که تجربه توتالیتاریسم را ایجاد میکند. این طرحِ داستان، تمثیلی است که در آن حیوانات نقشهای انقلابیون بلشویک روسیه را بازی میکنند. آنها مالکان مزرعه را سرنگون و برکنار میکنند و جامعهای جدید تشکیل میدهند که در آن تمام حیوانات در ابتدا برابر هستند، اما بهزودی اختلاف در میان گونهها و طبقات مختلف پدیدار میشود و فساد سیاسی باعث سقوط رژیم میشود.
ایدئولوژی این جامعه نیز تغییر میکند و توسط افراد در پستهای مختلفِ قدرتی دستکاری میشود (خوک ناپلئون و دار و دسته او). مزرعه به طور کلی با تبلیغاتی برای «سازش حیوانات برای حفظ و محافظت از موقعیت خوکها و برنده شدن برتریِ دار و دسته خوکها، پر شده بود»
طرحِ داستان با تصویر عجیب و غریبی از یک انسان به نام آقای جونز، رئیس مزرعه مانور که دیکتاتوری و طلسم او باعث شده که یک موقعیت ایدهآل برای انقلاب حیوانات ایجاد شود، آغاز میشود. بخش کمتر تخیلی، تصویر طنز آمیز از یک نظریهپرداز خوک مانند با ذهن منفی به نام میجر پیر است که در واقع مظهر مارکسیست و ایدئولوژی وابسته به لنین است که انقلاب را شروع کرد.
دوازده سال از عمرش میگذشت و اخیراً کمی تنومند شده بود، اما خوک با عظمتی بود و با اینکه دو دندان نیشش هیچگاه کنده نشده بود ظاهری مهربان و مجرب داشت (ص 2).
ظاهر خشن میجر، زیر ظاهر مهربان او پنهان شده بود؛ ظاهری مهربان و مجرب با دندانهایی که هرگز کنده نشده بود.
ناپلئون جوانتر (لنین و استالین که در یک کاراکتر جمع شده بودند)، اسنوبال (تروتستکی) و اسکوئلر (یک مبلغ که رسانهها را در کل نشان میداد)، اصولِ میجر در ایدئولوژی حیوانگرایی را بیان کرده، جونز کشاورز را در یک نبرد شکست داده و تمام اینها را برای ایجاد مزرعه حیوانات خود در نظر میگیرد.
تصویر طبقه کارگر به شکل باکستر احمق در آمده است که خود را با تعصب زیاد وقف کرده و قدرت خود را برای رفاه، صلح و دوستی مزرعه میداند و کار سخت و اطاعت کردن از ناپلئون و دار و دسته او را وظیفه میداند. در نهایت ناپلئون، کارگرِ وفادار خود را برای خرید مقدار بیشتر ویسکی میفروشد.
آنچه ناپلئون را در غصب قدرت توانا میکند، رشد فکری اندکِ طبقه کارگر است که با باکستر نشان داده شده است. تصویری که اورول از طبقه کارگر کشیده را بسیار «وحشتناک و افترا آمیز» میداند و ادعا میکند که درست است که رشد فکری کارگران بهواسطه شرایط اجتماعی، فقر، آموزشِ اندک و کار زیاد آسیبدیده اما این مشخصات نه ذاتی هستند نه غیرقابل تغییر و حتی وقتی اعتماد برای مقاومت از بین میرود، همانطور که اورول عنوان کرده هرگز احمق و سست نیستند و مغزشان شستشو داده نشده است.
انحطاط این انقلاب به درگیری بین اهداف عالی در برابری، آزادی و دموکراسی و مشخصات انسانی/حیوانی و حرص و طمع برای قدرت منجر شد. در کتاب به ایدههای غلط در مورد هوش برتر، تجربه و قابلیتهای رهبری خوکها اشاره شده.
نطق میجر، به حیوانات زیرکتر مزرعه دید تازهای نسبت به زندگی داده بود. آنها نمیدانستند انقلابی که میجر پیشبینی کرده کی جامه عمل به خود خواهد پوشید و هیچ دلیلی نداشتند که تصور کنند این انقلاب در خلال زندگی خودشان صورت خواهد گرفت اما کاملاً آگاه بودند که موظفاند خود را برای آن آماده سازند (ص 7).
برای اطمینان از به دست آوردن اطلاعات در مورد این اقلیت کوچک و کنترل داشتن بر روی ثروت و همچنین حفظ اکثریت وسیع سرکوبشده، یک صنعت بلاغی سیاسی قدرتمند مورد نیاز است.
برای توجیه انحصار طلبی منابع توسط خوکها، آمار غلطی در مورد موفقیت مزرعه پخش شد. وقتی ناپلئون شروع کرد مانند انسان عمل کند صاف راه برود، در رختخواب بخوابد، لباس بپوشد، شلاق دست بگیرد، روی دم بچههای خود روبان ببندد تا بچههای او از بقیه خوکها متمایز شوند، لباس مورد علاقه خود را با لباسهای خانم جونز با پارچه مزین کند، ویسکی بنوشد، پاسور بازی کند و در فعالیتهای دیگر که خلاف اصول حیوانات است شرکت کند.
اسکوئیلر از تبلیغات قدرتمند استفاده میکند (یکی از ابزارهای اجتنابناپذیر در هر نوع سیاست) تا اقدامات یادآوری شده به دیگر حیوانات را توجیه کند، آنها را متقاعد کند که ناپلئون یک رهبر قدرتمند است و آنها گرسنه هستند و به دلیل نقشههای خصمانه دشمنان خارجی و داخلی باید زیاد کار کند.
آرزوی ناپلئون برای رهبری، یک الگوی مادی از زندگی و اشارهای به سیاستمداران انسانی است. شام افراطی کراون دربی، سبکِ زندگی سیاستمدارِ فاسدی که خبر از طبقات دیگر ندارد را نشان میدهد. مجازات اعدام برای افرادی که علیه دولت اقدام میکنند نیز از ویژگیهای دیکتاتوری ظالمانه است. برگشت مزرعه به وضعیت اصلی (حتی در بدترین شکل)، نتیجه انحطاط سیاسی است.
سوءاستفاده و دستکاری زبان بهعنوان ابزاری از قدرت و کنترل، یکی از موضوعات اصلی اورول است. اورول با صحبت کردن در مورد اهمیت زبانِ شفاف و دقیق معتقد است که رابطه نزدیکی بین ریاکاری، نادرستی، حسن تعبیر، بیمفهوم بودن، ایدئولوژیِ سرکوب گرانه و نثر نامفهوم و دستکاری شده وجود دارد و چنین نثری یک ابزار قدرتمند از دستکاری سیاسی است که دروغها را درست و قاتل را قابل احترام جلوه میدهد و تمایل دارد حقیقت را بهجای بیان کردن، کتمان کند.
فرمانهای اصلی که پس از پیروزی حیوانات تدوین شد و روی دیوار قیرآلود با رنگ سفید نوشته شد تا همگان بتوانند از فاصله سی یاردی آن را بخوانند، برای حفظ نظم در مزرعه حیوانات و جلوگیری از رفتارهای زشت انسانی در حیوانات بود. این فرمانها به شرح زیر است:
هفت فرمان
۱ هر چه دو پاست، دشمن است.
۲ هر چه چهار پاست یا بال دارد، دوست است.
۳ هیچ حیوانی نباید لباس بپوشد.
4 هیچ حیوانی نباید بر تخت بخوابد.
۵ هیچ حیوانی نباید مشروب بنوشد.
۶ هیچ حیوانی نباید حیوان کشی کند.
7 – همه حیوانات برابرند (ص 11).
برای مدتی قوانین رعایت شد اما با پیشروی داستان، پیچ و تابهای کنایهدار در هدف این هفت فرمان رخ داد؛ هر قانون از روی دیوار پایین افتاد و له شد و به صورت مخفیانه با قواعد دیگر جایگزین شد. این تغییر و تبدیل، نماد رسانههای تحت دیکتاتوری کوتهنظرانه است که تعداد اندکی ذینفع آن هستند.
دو فرمان اول (هر چه دو پاست، دشمن است. هر چه چهار پاست یا بال دارد، دوست است)، به چهارپا خوب است، دو پا بهتر است، تغییر یافت. هر دوی اینها بهصورت صداهای بیمفهوم بع بع گوسفندان بیان شدند و علت آن پنهان کردن ایده مخالف بود. پرندگان چیزی از کلمات طویلِ اسنوبال دستگیرشان نشد ولی «چهارپا خوب، دو پا بد» را پذیرفتند.
شعار تحریفشده دیگر نیز بارزترین ویژگی داستان مزرعه حیوانات است و نمونه کاملی از سوءاستفاده سیاسی اورول از زبان است. فرمان چهارم (هیچ حیوانی نباید بر تخت بخوابد) به هیچ حیوانی نباید با ملافه در تخت بخوابد تغییر کرد.
موریل ماده که فقط میتوانست حروف منفصل را بخواند سراغ موریل رفت و گفت «فرمان چهارم را برایم بخوان. در این فرمان گفته نشده که هرگز نباید روی تخت خوابید؟.» موریل با کمی اشکال آن را خواند و گفت «این حکم میگوید هیچ حیوانی با ملافه نباید روی تخت بخوابد. قانون، استفاده از ملافه که یک اختراع انسانی است را تحریم کرده و ما ملافهها را برداشتهایم و لای پتو میخوابیم» (ص 29).
وقتی حیوانات متوجه شدند که فرمان پنجم (هیچ حیوانی نباید مشروب بخورد) به هیچ حیوانی نباید بیش از حد مشروب بخورد تغییر کرده، دوباره حافظه خود را به خاطر اینکه قبلاً اشتباه میکردند، مؤاخده کردند.
اما چند روز بعد که موریل پیش خود هفت فرمان را میخواند متوجه شد که باز یکی از فرامین طوری نوشتهشده که حیوانات غلط به خاطر سپردهاند. حیوانات تصور میکردند ماده پنج فرمان میگوید: هیچ حیوانی نباید مشروب بنوشد اما دو کلمه دیگر در این فرمان بود که آنها فراموش کرده بودند. در واقع ماده پنج میگفت «هیچ حیوانی نباید بیش از حد مشروب بنوشد» (ص 46).
فرمان ششم (هیچ حیوانی نباید حیوان دیگر را بکشد) به هیچ حیوانی نباید بدون دلیل حیوان دیگر را بکشد تغییر کرد.
چند روز بعد که کشتارها تخفیف یافت، چندتایی از حیوانات به یاد آوردند یا فکر کردند که ماده ششم فرمان گفته است «هیچ حیوانی نباید حیوان کشی کند.» و با آن که کسی قصد طرح کردن قضیه در حضور خوکها و سگها را نداشت ولی همه احساس میکردند کشتار حیوانات منطبق با فرامین نیست. کلوور از بنجامین خواهش کرد ماده ششم فرمان را برایش بخواند و وقتی بنجامین طبق معمول گفت در این قبیل امور مداخله نمیکند، به سراغ موریل رفت. او فرمان را برایش خواند و آن چنین بود: «هیچ حیوانی نباید بدون دلیل حیوان کشی کند.» به جهتی از جهات دو کلمه بدون علت از ذهن حیوانات رفته بود. به هر حال متوجه شدند خلاف فرمان کاری صورت نگرفته است. (ص 38).
فرمان هفتم (همه حیوانات برابر هستند) یعنی تنها فرمانی که روی دیوار باقیمانده بود، در شکل تغییریافته اش اینچنین ظاهر شد «تمام حیوانات برابر هستند اما برخی برابرترند.»
این نمونه نهایی از سوءاستفاده نظاممند خوکها از زبان و منطق بود، عبارتی بیانکننده محتوای بدون مفهومی که از نظر ظاهری و شکل زبانی قابلقبول است، یک اصطلاح دستکاری شده به این معنا که درجات مختلفی از برابری میتواند وجود داشته باشد و بنابراین بهطور مستقیم به دورویی دولتها که تظاهر میکنند به اصول برابری مطلق شهروندان معتقد و پایبند هستند اما قدرت و برتری را فقط به گروه کوچکی میدهند، اشاره دارد؛ بنابراین در آخر داستان پس از اینکه اسکوئلر به کرات فرامین را دستکاری میکند تا خوکها را از بقیه جدا و متمایز کند، برابری ایدهآل، دستخوش سوءاستفاده ظالمانه به نفع عدهای از حاکمان فاسد قرار میگیرد.
طرح کلی داستان مزرعه حیوانات به شکل خلاقانهای در آخرین تصویر از جشن خوک و انسان به تصویر کشیده شده است. در یک طرف این چیزی است که خیانت به اهداف و آرمانهای انقلابی را نشان میدهد و از سوی دیگر لحظهای از آگاهی و هوشیاری بهدستآمده است؛ کشف آزادی احتمالی برای مردمی که تحت رژیمهای توتالیتریته زندگی میکنند.
دوازده صدای خشمناک یکسان بلند بود. دیگر، اینکه چه چیز در قیافه خوکها تغییر کرده، مطرح نبود. حیوانات خارج، از خوک به آدم و از آدم به خوک و باز از خوک به آدم نگاه کردند ولی دیگر امکان نداشت که یکی را از دیگری تمیز دهند (ص 60).
مزرعه حیوانات اثر جورج اورول در واقع انتقاد تند او از سیاست متخاصمانه یک دولت مشخص است، اما این اثر فراتر از کاربرد اصلیاش پیش رفته است. این یک حمله پُر پندار و هنرمندانه به هر قدرت سیاسی، نظامی و بلاغی است که به شکل نادرست و ظالمانهای به کنترل کشور میپردازد.
تخیل قوی جورج اورول به یک تمثیل حیوانی سازمانیافته وابسته است که تجربه انسان در ارزش سیاسی و تاریخی را آشکار میکند.
منبع: شماره 33 نشریه زیباییشناسی ادبی – با تلخیص