داستان فیلم معبد شائولین – Shaolin Temple 1982
کارگردان: خینیان ژانگ. تهیهکننده: شرکت تولید فیلم چانگ یو آن. تدوین: خینیان ژانگ. مدیر فیلمبرداری: لو فانگ لم. طراحی صحنههای رزمی: پان کینگ فو. بازیگران: جت لی، وانگ جو، دینگ لم، لیو هیوی لیانگ. محصول چین، 95 دقیقه.
معبد شائولین، پیرنگ چندانی ندارد؛ اگر فیلمی رزمی دیده باشید میتوانید حدس بزنیدکه در این یکی هم چه اتفاقی میافتد. پدرِ پسز قهرمان داستان توسط خانی به قتل میرسد و پسر به معبدی پناه میبرد که در آنجا به وی هنر اصیل کونگفو یاد میدهند و دست آخر، پسر انتقام جانانهای از قاتل پدرش میگیرد. آشنا میزند؟ اما این داستان نیست که این همه آدم را به طرف این نوع فیلم میکشد، بازیها هم نیست؛ به خصوص در این مورد که اکثر بازیگرها در واقع ورزشکار بودند و تواناییشان در توصیف یک شخصیت با حداقل واقعگرایی، خیلی محدود. خیر، این اکشن بود که برای سینماروها اهمیت داشت. پویایی صحنههای رزمی، که تعدادشان زیاد هم هست، استادانه توسط پانکینفو، مربی تیم ملی هنرهای رزمی چین، طراحی شدهاند. جلوه ویژهای وجود ندارد؛ از اداهای هنری خبری نیست؛ بدلکار نداشتهاند؛ از سیم و کابل، جرثقیل و سایر کلکهای سینمایی استفاده نشده؛ همه آنچه روی پرده میبینیم، واقعی است. این کونگفو است در نابترین شکلاش. با سرعت و حرکات شکوهمندی که صرفاً با یک عمر تمرین و ممارست به دست میآید.
در دهه 1970، وقتی ریچارد نیکسون هنوز در کاخ سفید بود، با آبشدن یخهای رابطه بین چین و آمریکا، هنرمندان و ورزشکاران دو طرف به سفرای حسننیت کشورِ متبوعشان تبدیل شدند. طی یکی از این سفرها، تیم ملی هنرهای رزمی چین به آمریکا رفت. نمایش رزمیکارهای چینی که هم شامل استفاده از سلاحهای کلاسیک بود و هم چنگ تنبهتن، مخاطبان غربی را آنقدر سر شوق آورد که حتی نیکسون به یکی از ستارههای تیم چین پیشنهاد کرد محافظ شخصیاش شود.
این ستاره، جت لی نام داشت و جواباش هم منفی! و خداراشکر، چون در غیر این صورت نمیتوانستیم از هنرنماییاش در معبد شائولین لذت ببریم. لی که موقع تولید فیلم فقط شانزده سال داشت، و کلی مدال طلا و دیپلم افتخار نصیباش شده بود، همین حکایت فولکلوریک چینی، معبد شائولین را، به سکوی پرتاباش به سمت جایگاه ستارگی تبدیل کرد.
تنها عنصری که قدری به فیلم ضربه زده، پروپاگاند سیاسی است که توسط دولت وقت به داستان و تماشاچی تحمیل گردیده. این طوری است که فرضاً عابدان بودایی («آدم خوبا») را میبینیم که میخورند و مینوشند و آدم میکشند. اگر بتوانیم چشمتان را به روی این جنبه فیلم ببندید (و مثلاً فراموش کنید که جتلی گوشت سگ میخورد) از هنرنمایی او لذت خواهید برد و متوجه میشوید چرا اوایل دهه 1980، سالهای پر رونق فیلمهای کونگفویی بوده است.