زمینههای اقتصادی ظهور هیتلر
هیتلر یکی از بزرگترین سیاستمدارانی است که با کمک تورم، توانست وعدههای دروغین خود را به خورد مردم بدهد. ارتباط میان ابرتورم با طلوع نازیسم در آلمان آنقدر قوی است که نشریه اشپیگل در سال ۲۰۰۹ مقالهای را به چاپ رساند که فاجعه (ابرتورم) دهه ۱۹۲۰ در آلمان را به طور صریح به نازیسم مرتبط میسازد. این مقاله اذعان میدارد که: « اینکه آدولف هیتلر در سال ۱۹۲۳، یعنی زمانی که تورم در آلمان در بالاترین سطح خود قرار داشت، برای به قدرت رسیدن وارد میدان شد و کودتای مونیخ (کودتای آبجوفروشی) را که البته نافرجام بود، به وجود آورد، ابدا اتفاقی نبود. کودتایی که آغاز قدرتگیری هیتلر و تشکیل آلمان نازی بود. هیتلر در یک مصاحبه ادعا کرده بود که هزینههای بالای زندگی در آلمان بزرگترین مساله این کشور بوده است و قول داده بود که اگر به قدرت برسد قصد دارد زندگی را برای مردم ارزانتر کند. هیتلر برای پایان دادن به زندگی گران قیمت در آلمان از فروشگاهها خواسته بود که تحت کنترل دولت در آیند و بیان کرده بود: «ما هرگونه معجزهای را از این فروشگاههای ملی انتظار داریم».
البته عدهای از اقتصاددانان نیز اگر چه نقش ابرتورم را در به قدرت رسیدن حزب نازی به رهبری هیتلر رد نمیکنند اما آن را دلیل اصلی نمیدانند. آنها اذعان میدارند که حزب نازی و هیتلر تا زمانی که دوره ابرتورم در آلمان پایان نیافته بود، به یک نیروی سیاسی محبوب تبدیل نشده بودند. حزب نازی تنها ۳۲ کرسی از حدود ۵۰۰ کرسی را در انتخابات س ال ۱۹۲۴ و تنها ۱۲ کرسی را در انتخابات سال ۱۹۲۸ کسب کرد. همانطور که پل کروگمن اشاره کرده است: «ابرتورم سال ۱۹۲۳ هیتلر را به قدرت نرساند، بلکه کاهش قیمتها در دوره هاینریش برونینگ در اوایل دهه ۱۹۳۰ بود که چنین کاری کرد.» فردریک تیلور، تاریخ نگار اقتصادی بریتانیایی میگوید نازیها بیشتر از آنکه از افزایش قیمتها و تورم منتفع شوند، از کاهش قیمتها منفعت کسب کردند و کاهش قیمتها کمک بیشتری به دستیابی آنها به قدرت کرد.
به عقیده اقتصاددانان اگرچه ابرتورم نقش بسیار مهمی در به مشکل خوردن سیاستهای دولت آلمان در دهه ۱۹۲۰ و ضعیف شدن نهادهای این کشور در آن زمان بازی کرد، اما این کاهش قیمتها (deflation) و رکود در اوایل دهه ۱۹۳۰ بود که منجر به میوه دادن درخت سمی شد و باعث شد حزب نازی به قدرت برسد. ابرتورم ۱۹۲۳ برندگان و بازندگانی را میان طبقه متوسط جامعه به وجود آورد (کسانی که بدهی و رهن داشتند، منتفع شدند و کسانی که پس انداز کرده بودند ض رر کردند. متعاقبا رایهای طبقه متوسط بین چندین حزب همچون حزب اقتصادی و حزب طبقه متوسط آلمان تقسیم شد.
با این حال، همه طبقههای درآمدی زمانی که دولت برونینگ با خط مشیهای ضدتورمی خود سعی میکرد به کسری بودجه و جریان خروج طلا پاسخ دهد، ضرر کردند. نتیجه خط مشیهای اقتصادی برونینگ بیشتر گروههای مردم در آلمان را متضرر کرد؛ به طوری که بیکاری، هم در میان طبقه کارگر و هم طبقه متوسط بسیار افزایش یافت. تاجران ورشکسته شدند و کارمندان دولت، یا از کار بیکار شدند یا دستمزدهای آنها به شدت کاهش یافت. طلبکاران پس اندازهای خود را از دست دادند و بدهکاران نیز زمانی که سیستم بانکی در س ال ۱۹۳۱ فروپاشید مجبور شدند خانههای خود را واگذار کنند. تجربه کاهش قیمتها باعث شد که هیتلر وعده دهد بر بیکاری غلبه خواهد کرد و قیمتها را نیز به ثبات میرساند. نکته آنجاست که چه تحلیل گروه اول را که ابر تورم اوایل دهه ۱۹۲۰ را دلیل به قدرت رسیدن حزب نازی در آلمان میدانند، و چه تحلیل گروه دوم که ابرتورم را تنها به عنوان یکی از عوامل و نه به عنوان عامل اصلی به قدرت رسیدن هیتلر میدانند، متصور شویم، نمیتوانیم نقش تورمهای بالای دهه ۱۹۲۰ را در روی کار آمدن یک حزب مستبد و اقتدارگرا در آلمان نادیده بگیریم.
روزنامه سازندگی – فردریک تیلور – مترجم: هلیا عبدالله زاده