کتاب مأموریت فراموش شده، نوشته ایزاک آسیموف | معرفی و بررسی

نوشته: مهشید اسماعیلی
The currents of space
مأموریت فراموش شده
آیزاک آسیموف
ترجمه: محمد قصاع
این کتاب، دومین کتاب از یک رشته سه تایی است که با نام کلی مجموعه «امپراتوری کهکشان» شناخته میشود. تمامی این کتابها در زمانی میگذرند که انسان در ماورای زمین و منظومه شمسی سکونت دارد –بعد از دومین موج مستعمره سازی سیارات– و قبل از دوره نزولی که مجموعه بنیاد در آن میگذرد. هر کدام از این سه کتاب، وابستگی اندکی به بقیه دارند و بین زمان رخ دادن آنها، غالبا چندین قرن فاصله است.
داستان در پس زمینه حکومتی تحت نظر ترانتور رخ میدهد که از حکومتی منطقهای، در حال تبدیل شدن به یک امپراتوری کهکشانی است و در این راه، میلیونها سیاره مسکونی را با هم متحد خواهد کرد. احتمالا این داستان در سال ۱۱۰۰۰ بعد از میلاد مسیح رخ میدهد، (گرچه در تاریخ نگاری از آثار آسیموف، این زمان ۳۴۵۰۰ بعد از میلاد حدس زده شد) زمانی که امپراتوری ترانتوری تقریبا نیمی از کهکشان را در بر گرفته است. از کرهٔ زمین سیارهای متروک باقی مانده است که سرتاسر آن آلوده به رادیواکتیو شده و بشر در سرتاسر کهکشان گسترش یافته است.
سیارهای استقلال یافته به نام سارک، سیاره فلورینا را استثمار میکند که ثروت سرشار آن، از مادهای به نام کایرت (که از آن پارچه ساخته میشود) حاصل شده است. این ماده فقط و فقط در همان سیاره فلورینا میروید. روابط بین سارک و فلورینا، تقریبا قابل قیاس با قدرتهای مستعمراتی و مستعمرات میانه قرن بیستم است. طوری که فلوریناییها مجبور به کار کردن در مزراع کایرت هستند و از سوی سارکیها، با آنها بعنوان نژادی پست رفتار میشود. با این حال، تلاش برای از بین بردن حق انحصاری سارک در تولید کایرت و رشد دادن آن در سیارات دیگر، همواره با شکست روبرو میشود. به این ترتیب، سارک با اتکا به ثروت به دست آمده از انحصار تولید کایرت، پس ار ترانتور که مرکز امپراتوری در حال تشکیل است، ثروتمندترین سیارهٔ کهکشان شده است.
شاید بتوان گفت این حکومت سارک بر فلورینا، اشارهای طنز آمیز به مناطق جنوبی آمریکا است که با برده داری، مزارع کتان را فرمانروایی میکردند. اما در این کتاب، میفهمم که فلوریناییها، روشن پوستترین افراد در میان سیاراتی هستند که به نظر میرسد تفاوتهای نژادی در آنها فراموش شده است. با این حال مردمان سارک میان خود و فلوریناییها تفاوت بسیار ظالمانهای قایل میشوند. یکی از کاراکترهای داستان، از لیبایر میآید که صاحب سیاه پوستترین افراد در میان کهکشان است و در عین حال برای مردمان فلورینا، احساس دلسوزی پیدا میکند.
در این بین یک محقق علوم فضایی به نام ریک پیش بینی میکند که سیاره فلورینا در حال نابودی است. اما مغز او توسط روبوت روانکاوی دستکاری میشود که حاصل این عمل، تنها فراموشی و از دست رفتن حافظه ریک است.
داستان از جایی شروع میشود که ریک شروع به یادآوری گذشته میکند که حاصل آن چیزی جز به وجود آمدن یک بحران میان سارک، فاورینا و ترانتور نیست. فلورینا تحت ستم قرار دارد و ترانتور به دنبال دستاویزی است تا این سیاره ثروتمند را تحت قیمومیت خود درآورد. باقی کاراکترهای داستان نیز بهانههای خود را برای وارد شدن به این بازی دارند. اما در عین حال در این داستان، شاهد احساسات متضاد یک زن فلورینایی هستیم که از ریک، تنها به خاطر خود او مراقبت میکند.
ریک در واقع از اهالی زمین است. او دریافته که خورشید فلورینا در حال تبدیل شدن به یک نواختر است، چون توسط یکی از «جریانهای فضا» در حال تولید کربن است. سارک بدون فلورینا ثروت خود را از دست میدهد، بنابراین علاقهای به پذیرفتن چنین واقعیتی ندارد. ولی سرانجام، تنها راه چاره این است که ترانتور تمامی سیاره را خریداری کند … با قیمتی گزاف … اما ترانتور با کمال میل آن قیمت را میپردازد. شاید چون این سیاره کلیدی است در راه ساختن یک امپراتوری تمام و کمال.
با وجود اینکه ترانتور هنوز یک امپراتوری کامل نیست، ولی زمین را کنترل میکند. پیشنهاد ترک زمین از سوی ترانتوریها داده میشود، اما ریک آن را نمیپذیرد و اصرار میکند زمین، سیاره مادر نژاد انسان است. گرچه این ادعا هیچگاه با قطعیت پذیرفته نمیشود.
چنین اشارهای به فراموش شدن زمین بعنوان مبدا و منشا بشریت، در کتاب دیگری از آسیموف با نام «قلوه سنگی در آسمان» هم اشاره میشود. شاید در آنجا بتوان زمین را فلورینایی دیگر دانست که در حال استثمار شدن است و در عین حال، هیچ کس آن را بعنوان چیزی که بوده است قبول ندارد.
ایده انفجار اختری که در «جریانهای فضا» ارائه شده است، ایدهای بکر و خلاقانه است. ولی همواره از آن با عنوان یکی از اشتباهات علمی-تخیلی جدید یاد میکنند.
در واقع دو نوع فوزیون (Fusion) اختری وجود دارد که در یکی از آنها، کربن بعنوان کاتالیزور مورد استفاده قرار میگیرد. اما چنین روندی، حاصلی مستقیم از اندازه و دمای ستاره است. امروزه روشن شده است ستارگانی که سیارههای قابل سکونت داشته باشند، به نواختر تبدیل نمیشوند، گرچه حتی ممکن است در اواخر عمر خود، تبدیل به غول شوند.
ایزاک آسیموف با ارائهٔ این اثر به خوبی نشان داده است که نه تنها توانایی پایه ریزی آیندهٔ نزدیک را دارد بلکه قدرت قابل ستایشی در پردازش آیندهٔ دور بشر دارد. آیندهای که در آن انسانها به صورت مجزا در کهکشان سکنی گزیده اند و سیارهٔ مادر را به فراموشی سپرده اند.
ذکر این نکته هم لازم است که این کتاب، با ترجمههایی دیگر و با نام اصلی «جریانهای فضا»، دو بار دیگر هم در ایران به چاپ رسیده است.
