فیلم مرشد – خلاصه داستان، نقد و بررسی – The Master 2012

کارگردان: پل توماس اندرسن
بازیگران: خواکین فینیکس (فِرِدی کوئل)، فیلیپ سیمور هافمن (لنکستر داد)، ایمی آدامز (پگی داد)، لورا درن (هلن)، پتی مک کورماک (میلدر)، رمی مالک (کلارک). ۱۳۷ دقیقه. درجه نمایشی: R.
در سال ۱۹۹۹ پل توماس اندرسون پس از ساخت فیلم Magnolia باایفای نقش هنرمندانه تام کروز، ایده ساخت فیلم The Master در ذهنش شکل گرفت. پس از نامزدیهای فراوان فیلم Magnolia در جشنوارههای مختلف مانند مراسم اسکار، اندرسون به این فکر افتاد که یک فیلم با داستانی بسیار تاریک و درام میتواند به موفقیت برسد و پس از آن یک سال روی جزییات داستان آن کار کرد و درنهایت در سال ۲۰۱۲ و پس از گذشت حدودا ۱۲ سال توانست ایده خود را روی پرده سینماها اکران کند. فیلم The Master یکی از معدود فیلمهایی است که هویت خاص خودشان را دارند و صحنههای آن برای مدتها در ذهن بیننده باقی میماند.
فیلم مُرشد قصهای را باز میگوید که مربوط به همین فرقه و رهبر کاریزماتیک آن، آل. ران هوبارد، است؛ هر چند که ارجاعات به فرقهی ساینتولوژی و رهبرش در فیلم بهصورت غیرمستقیم مورد اشاره قرار گرفته است. شخصیت اصلی قصه، که ماجراهای فیلم عمدتاً از نقطه نظر او بیان میشود، فِرِدی کوئل (خواکین فینیکس) نام دارد. فِرِدی مرد جوانی است که در پی پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۸) به خانه بازگشته است. این سرباز سابق بر اثر فشارها و صدمات روحیای که در حین جنگ دیده است، شخصیت عصبی و پریشانی دارد.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
فِرِدی حالا که به وطناش بازگشته هیچ آیندهی روشنی را در برابر خود نمیبیند. الکل تنها تسلی خاطر این مردِ ناآرام پریشانخاطر است. در ادامهی داستان، فِرِدی ناخواسته قدم به کشتی کوچکی میگذارد که متعلق به لنکستر داد (فیلیپ سیمور هافمن) است. داد مرد ثروتمندی است که خود را فیزیکدان و فیلسوف معرفی میکند اما او در واقع رهبر یک فرقهی مسیحی در حال تأسیس است. زمانی که فِرِدی پا به عرشهی کشتی داد میگذارد او مشغول برگزاری مراسم ازدواج دخترش الیزابت (امبیر چایلدرز) با یکی از پیروان متعصب فرقه به اسم کلارک (رمی مالک) است.
دیری نمیگذرد که فِرِدی توجه داد را به خود جلب میکند. داد سعی دارد با استفاده از قدرت کلام و روشهای شبهروانشناسیاش، فِرِدی را آرام کرده و او را به سلک پیروان خویش درآورد. تلاشهای داد برای آرام کردن فِرِدی به نتیجهی مثبتی ختم نمیشود اما فِرِدی به تدریج توفیق مییابد در سلسله مراتب رهبری فرقه صعود کند و دست راست داد شود. با این حال، عصبیتها و وابستگی فِرِدی به الکل ادامه مییابد. همین امر موجب میشود که برخی از پیروان داد، و از جمله همسرش (ایمی آدامز) در صداقت و باور مذهبی فِرِدی شک کرده و خواهان طرد او از فرقه شوند…
فیلم مُرشد در مذمتِ رهبران مسیحی کاریزماتیکی است که آمریکا طی قرن بیستم انواع آنها را به چشم دیده است؛ کسانی مثل جرى فالول، اورال رابرتز، جیمی سواگارت و پت رابرتسون. به باور سازندهی فیلم، مردم در غیاب این نوع فرقهها و این نوع رهبران مستعد بنیادگرایی مسیحی زندگی راحتتری خواهند داشت. فیلم از حیث فنی یکی از بهترین آثار سال ۲۰۱۲ است. هر نمای فیلم به دقت ترکیببندی شده است.
طراحی صحنه فیلم مُرشد به زیبایی هر چه ممکن آمریکای پس از پایان جنگ جهانی دوم را بازآفرینی کرده است. این بازآفرینی فقط محدود به طراحی صحنه و لباس نیست بلکه کاراکترها نیز ذهنیت آدمهای دههی چهلی را به خوبی بازتاب میدهند. فیلمبرداری میهایی مالایمار جونیور اولین فیلمبرداری ۶۵ میلیمتری تاریخ سینما پس از هملِت کنت براناست. ژرفا و زیبایی تصاویر حیرتانگیز و هوشرُبا است. فیلم دو بازی معرکه از فیلیپ سیمور هافمن و خواکین فینیکس دارد. فیلیپ سیمور هافمن، مثل مریل استریپ، از آن نوع بازیگران نادر سینماست که در هیچ نقشی قادر به ارائهی بازیای کمتر از شاهکار نیست. بوی اسکار از این بازی به مشام میرسد؛ بازیای که به ویژه به خاطر ابعاد بارز نمایشیاش به شدت مطلوب اعضای آکادمی اسکار است. دیگر بازی برتر فیلم از آن خواکین فینیکس است.
فینیکس برای ایفای نقش فِرِدی کوئل در فیلم مُرشد پارهای تغییرات فیزیکی را پَذیرا شده. شانههای افتاده و حرکات خاص گردن، از جملهی این تغییرات است. در نتیجه، میتوان با قاطعیت گفت که ذرهای از خواکین فینیکس در فِرِدی کوئل به چشم نمیخورد. این دو بازی مافوق عالی قلب تپندهی فیلم است. صحنههایی که فِرِدی و داد در آن حضور دارند، گیراترین و پویاترین صحنههای فیلم است.
فیلم مُرشد از این حیث، فیلم تعامل کاراکترهاست و نه توسعهی کاراکتر. هر چند که عدم توازنهایی به چشم میخورد. کاراکتر لنکستر داد پیشینهی روشنی ندارد، تماشاگر حتی نمیداند که او به آنچه میگوید باور دارد یا نه. در برخی صحنهها داد همچون عروسکی در دست همسرش است و در صحنههایی دیگر کاملاً مستقل عمل میکند. این موارد باعث شده تا تماشاگر نتواند به طور کامل با این کاراکتر ارتباط برقرار کند اما کاراکتر فِرِدی کاملاً قابل درک و فهم است که یک دلیل عمدهاش ارائهی پیشزمینهای از گذشتهی داستانی اوست.
بسیاری از دوستداران این فیلم و اهالی سینما بهخاطر موضوع فیلم یعنی ساینتولوژی عقیده داشتند که شخصیت لنکستر براساس شخصیت آقای ال. رون هابارد، نویسنده فقید آمریکایی و موسس کلیسای ساینتولوژی ساخته شده که این موضوع از جانب سازندگان فیلم و شخص پل توماس اندرسن تکذیب شد.
فیلم استاد، عملکرد بسیار خوبی در بخش بازیگری از خود نشان داد، هر سه بازیگر اصلی این فیلم (فینیکس، هافمن، آدامز) در هشتاد و پنجمین دوره جوایز اسکار نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بودند اما در نهایت هیچیک برندهٔ این جایزه نشدند.
پل توماس اندرسن، کارگردان فیلم The Master در مصاحبهای درباره نقشآفرینی واکین فینیکس در این فیلم توضیحات بسیار جالبی داد و گفت: «واکین فینیکس به مدت سه ماه در نقش فردی کوئل زندگی میکرد، باورتان میشود؟ وقتی به خانه میرفت فردی کوئل بود و وقتی به محل فیلمبرداری میآمد، باز هم فردی کوئل بود. این شخصیت در زندگی واقعی اصلا و ابدا شخصیتی دوستداشتنی نیست و این موضوع اطرافیان فینیکس را بهشدت آزار میداد ولی چه کار میتوان کرد؟ واکین فینیکس است دیگر. او به مدت سه ماه و در تمام مدت زمان ساخت فیلم در نقش فردی کوئل زندگی میکرد و حتی اگر زمانی او را به اسم خودش صدا میکردیم جواب ما را نمیداد تا او را به اسم فردی صدا کنیم».
او در ادامه گفت: «تنها بازیگری که به نقش خود بهایناندازه تهعد داشت دنیل دیلوئیس بود. واکین فینیکس من را دقیقا یاد دیلوئیس میاندازد. دنیل هم مانند واکین مدتها در نقش خود غرق میشد، با نقشش میخوابید و با نقشش زندگی میکرد. زندگی حرفهای این دو نفر و تعهدی که به نقشهای خودشان دارند واقعا یک کلاس درس برای سایر بازیگران بهشمار میرود». پل توماس اندرسون و دنیل دیلوئیس در فیلم There Will Be Blood سابقه همکاری داشتهاند.
از تعهد واکین فینیکس به نقشش که عبور کنیم به نقشآفرینی او در فیلم The Master میرسیم. ایفای نقش او در این فیلم هم مانند سایر فیلمهای او در یک کلاس جهانی انجام شده است. در ادامه مصاحبه قبلی از پل توماس اندرسون، این کارگردان توضیحات دیگری درباره ایفای نقش فینیکس داد و گفت: «من از استعداد فینیکس کاملا آگاه بودم و بههیچوجه قصد نداشتم او را محدود کنم. در بسیاری از سکانسهای فیلم بهجای اینکه مکان مشخص شده در فیلمنامه را نورپردازی کنیم، تمام صحنه را نورپردازی میکردیم که اگر فینیکس قصد داشت در هر لحظه از فیلمبرداری حرکتی فیالبداهه انجام دهد و به مکان دیگری از صحنه برود، بتوانیم به خوبی آن را ضبط کنیم».