سریال بنیاد یا Foundation، اقتباسی مدرن و بهروز شده از اثر شاخص ایزاک آسیموف
بر سر اینکه آثار ادبی پیچیده و مفصل -فارغ از ژانر- واقعا قابل تبدیل شدن به فیلم و سریال هستند، حرف و سخن بسیار است. یک جورهایی این کار شبیه ترجمه و برگردان متن ادبی به زبان دیگر میماند. یعنی اگر خیلی ایدهآلگرا باشید، هرگز از عهده هیچ یک از این کارها برنخواهید آمد.
وقتی میخواهید اقتباس کنید، حالا چه به صورت فیلم و چه سریال- نمیتوانید تک تک توضیحات داده شده در مورد حوادث و شخصیتها را به زبان تصویر برگردانید.
ما اقتباس بد زیاد داشتهایم، البته تعدادی اقتباس دیدهایم که خودشان اثر هنری شاخص محسوب میشوند، اقتباسهایی هم بودهاند که همتای اثر ادبی بودهاند.
در این میان اقتباس از اثر علمی خیلی شاخص ایزاک آسیموف به نام بنیاد یا Foundation یکی از پرریسکترین اقتباسهایی است که یک استودیو یا کاگرردان و فیلمنامهنویس میتوانسته تصور کند.
کل بنیاد، با در نظر گرفتن رمانهایی که آسیموف بعد از سهگانه نوشت و حوادث قبل و بعد داستان بنیاد اصلی را دربرمیگیرد، 7 جلد است.
بنیاد در واقع شکل اپرای فضایی و مدرن شده سقوط امپراتوری روم است. اثری است که هر کس به فراخور مطالعات و ذهنیات خود، برداشت متفاوتی از زاویه متفاوت میتواند از آن داشته باشد.
برای من بنیاد چیزی فراتر از یک اثر علمی تخیلی با سفینهها و شهرهای زیرزمینی و سفرهای کهکشانی بود. بنیاد از نظر من نوعی کلنجار آسیموف برای بیان ایدئولوژی خاص خود بود و چکیده این ایدئولوژی این بود که تمدنهای بشری را همواره دورههای آشوب و سقوط ناگزیر تهدید میکند. میتوان به یاری دانشهایی مثل دانش روان-تاریخ تخیلی، این دورهها را پیشبینی کرد و از میزان آشوب ناشی از آن کاست.
اما چه کسی باید هدایت تمدنها عظیم را برعهده بگیرد: زمامداران خودکامه؟ یک سیستم دموکراتیک؟ در واقع آسیموف نه به تئوکراسی اعتفاد داشت و نه دموکراسی پوستهای. چیزی که او میخواست مطرح کند این بود که فقط به یاری تسلط و اعمال رهبری اقلیت خردمند و برجسته جامعه است که میشود جامعه را خوشبختتر کرد.
او در قالب توضیح دو نوع بنیاد، میخواست توضیح بدهد این جمعیت هم باید چکیدهای از دانشهای بشری را به صورت ژرف در ذهن خود داشته باشند و هم اینکه صاحب موهیتهایی ذاتی و توانایی اثرگذاری بر جامعه باشد. او این موضوع دوم را دراماتیک کرده بود و در قالب توانایی تاثیر روحانی و مغزی مرموز برخی خواص توضیح داده بود.
بنیاد یک دنیا شخصیت و خردهماجرا داشت و تازه سطور آنتهایی آخرین بنیاد نشان میداد که آسیموف پایان را باز گذاشته بود تا تکمیلش کند که دریغ …
اما به سریال برمیگردم، قرار است اپل تی پلاس در یک سریال 10 قسمتی بنیاد را به صورت سریال به ما عرضه کند. آیا میتوان فقط در 10 ساعت این کار را انجام داد؟
فعلا دو قسمت از سریال پخش شده. در همان قسمت اول بخش مهمی از داستان گفته میشود. اینکه ما ریاضیدان برجستهای با بازی «جرد هریس» داریم که میتواند به مدد دانش سایکوهیستوری (روان تاریخ) الگوهای زوال را تشخیص بدهد. در شرایطی که این دانش از پیشبینی حوادث جزئی و آنتالپیها و رفتار یک فرد ناتوان است، اما میتواند با دقت خوبی مسیر یک تمدن را پیشبینی کند. امپراتوری کهکشانی هم هم به اندازه کافی بزرگ است تا بتوان از روی آن مدلسازی کرد.
مشکل اینجاست که ریاضیدان ما پیشبینی میکند که دوره گذار، اصلا و ابدا کوتاه نیست و 30 هزار سال طول خواهد کشید.
ما در سریال ابتکاری را میبینیم. در اثر اصلی آسیموف ما یک امپراتور اعظم داشتیم به نام کلئون، اما در سریال با برداشتی از یک اثر دیگر آسیموف (نمسیس)، تصور شده که مدت زیادی است، نسل پادشاهان خود را کلون یا هماندسازی ژنتیکی میکنند. بنابراین در بلندای امپراتوری کهکشانی در کنار امپراتور ما نسخه پیرتر و خردسال او را هم داریم. در سریال نشان داده میشود که بچه خردسال کلونشده، برای بر عهده گرفتن زمام امور در آینده آموزشهای دقیقی میبیند.
اما سلدون پشبینی میکند که دیگر دوره این نسل که 400 سال است فرمانروایی کردهاند به سر آمده است. همه امید او این است که دوره گذار و آشوب را با مداخله خود به هزار سال اقلیل بدهد.
برای این کار او از کمک زن ریاضیدان جوانی به نام «گیل» دورنیک بهره میبرد. این شخصیت البته در کتاب آسیموف مرد بوده و گال نام دارد. دیگر یاور او فرزندخوانده او به نام Raych است و یاور دیگر هم سالور هاردین است.
اپیزود اول سریال بنیاد با همین شخصیت که باز مؤنث شده شخصیت کتاب اصلی است شروع میشود. ما میبینیم که ددر سیاره ترمینوس او تعدادی از کودکان بازیگوش را در مورد مقر بنیاد کنجکاوی بیش از حد کردهاند، نجات میدهد.
تهیهکننده سریال بنیاد،دیوید اس گویر است. علاقهمندان سینمای علمی تخیلی او را از تریلوژی بلید و نیز به عنوان یکی از نویسندگان سهگانه شوالیه تاریکی و فیلم مرد آهنی میشناسند. او همچنین تهیهکننده سریال شیاطین داوینچی هم بوده.
او در مورد پروژه سریال بنیاد گفته که خیلی وقت پیش حتی در مورد تبدیل بنیاد به فیلم فکر میکرده، اما سرنوشت این شد که سرانجام از آن سریالی برای یک شبکه پخش جاری بسازد.
بنیاد دیگر یک اثر با پوسته قدیمی مسحبو یمشود. آسیموف آن را در محیط پس از جنگ جهانی دوم نوشته بود. یکی از مشکلات این بود که چطور ظواهر سریال منطبق با عصر ما شود.
او میدانست که این اقتباس از هر نظر کار دشواری است و کاری است که قبلا به آن فکر شده. مثلا پیش از این رولند امریک و همچنین جاناتان نولان برای استودیویی کلمبیا و شبکه HBO میخواستند همین کار را بکنن، اما به دلایلی پروژه آنها نهایی نشد.
یکی از مشکلات تبدیل هم این است که داستانهای بنیاد یک گستره طولانی زمانی دارند و این ذاتا کار اقتباس و ربط دادن حوادث زمانها مختلف را سخت و پپیچده میکند.
مشکل بعدی این است که لحن سریال، یک لحن احساسی فراخور یک اثر درام تلویزیونی تشخیص داده نشده بود. آسیموف گرچه خودش را مذهبی نمیدانست و در خاطراتش هم نوشته که پدرش اصلا در قید دادن تعالیم مذهبی به او نبود، اما به هر حال از نظر شخصیتی آدم مقیدی محسوب میشد. این مسئله و اینکه کلا آثار علمی تخیلی ابتدا و اواسط قرن بیستم قهرمان زن نداشتند، باعث شده بود که بنیاد او هم خالی از روابط عشقی و تعامل جسمانی یا احساسی جنسیتی باشد. البته به جز یکی از داستانها.
آسیموف خودش میدانست که در این زمینه آدم سرآمدی جلوه نکرده. هر چند وقتی متوجه این نقد از خودش شد، در آثاری به جز بنیاد، جبران مافات کرد و نشان داد اگر بخواهد از جنسبت بنویسد، چنان میتواند در بطن علمی تخیلی از آن بنویسد که همه را مبهوت کند! بگذریم!
به هر حال خالقان سریال متوجه شدند که باید کمی داستان را تغییر بدهند و همان طور که اشاره کردیم، یکی از تغییرات عمده مؤنث سازی برخی از قهرمانها مرد داستان بود. بنابراین سالوور و گال و مهمتر از همه جناب اتو دمرزل، تبدیل به زن شدند! چیزی که عاشقان آسیموف را ممکن است عمیقا برنجاند، به خصوص در مورد دمرزل. برای اینکه داستان را لو ندهم از جزئیات این رنجش نمینویسم، اما به همین بسنده میکنم که وقتی به مدت دههها ما این قهرمانها را در ذهن خود مرد تصور میکردیم و تصویرسازی ذهنی میکردیم، خیلی دشوار است که آنها را در پوسته زن ببینیم. موضوع ابدا نگاه کلیشهای مردانه نیست، موضوع این است که ما با این روند جدیدی که چند سال است مد شده و تغیر جنسیتی رخ میدهد از لحاظ رعایت امانتداری اثر اصلی و نیز وفاداری به تصور حک شده در مغز علاقهمندان، مشکل داریم. از سوی دیگر هیچ مشکلی با خلق کاراکترهای جدید زن نداریم.
تهیه کننده سریال گفته که در مورد مؤنثسازی شخصیتها آنقدر مردد بود که با دختر آسیموف تماس گرفت. دختر آسیموف (روبین) که بسیار مورد علاقه پدر بود، از این کار استقبال کرد و ابدا مشکلی با آن نداشت.
تهیه کننده سریال -گویر- میگوید که او در طی چند سال چند بار بنیاد را خواند تا موفق شد اقتباسی از آن در ذهن ایجاد کند.
ما باید قسمتهای بیشتری از بنیاد را ببینیم تا بتوانیم ارزیابی کنیم که اثری که در سال 1966 به عنوان بهترین اثر علمی تخیلی چند جلدی همه دورانها شناخته شده بود، به خوبی به سریال تبدیل شده یا نه.
در مورد اینکه سریال بنیاد ادامه خواهد داشت و اصلا چند فصل از آن ساخته خواهد شد، خبر دقیقی نداریم. اما دیوید اس گویر جایی اشاره کرده که طرح ساختن 8 فصل و 80 قسمت را دارد که این خبر خوبی برای ماست و ما را مطمئن میکند که بیشتر حوادث 7 گانه بنیاد را شاهد خواهیم بود. البته معلوم نیست که این پروژه جاهطلبانه او واقعا توسط اپل تی وی تصویب بشود یا خیر.
قسمت اول سریال بنیاد، ناامیدکننده شروع میشود. در واقع نگران میشوید که اثر تا حد یک سریال تینیجری تقلیل پیدا کرده. اما قسمت نخست وقتی ادامه پیدا میکند، امیدوارکنندهتر میشود.
جلوههای ظاهری سریال و جلوه ویژه و کامپیوتری آن خوب (اما نه عالی) هستند. البته شما یک سفینه با قابلیت جهش و نیز آسانسور فضایی را میبینید. شما همچنین درهایی را میبینید که با تشخیص کف دست باز میشوند.
از نظر فناوری رایانشی، با توجه به ادبیات کتاب، سازندگان سریال نخواستند به روح اثر آسیب بزنند و مثلا رایانههای با صفحه کلید و مانیتور را واردش کنند. در واقع وسایل رایانشی سریال آمیزهای از سنت آسیموفی و مدرنیته هستند و به کرات جناب سلدون را در حال کار با یک نوع تبلت لمسی میبینیم، در حالی که معادلات و نمودارها روی آن به صورت نوشته خطی عادی میجنبند! در قسمت اول ما تصوری از سیستم رایانشی سلدون به نام The Prime Radiant را هم دیدیم که نسبتا خوب از آب درآمده بود.
ضمن اینکه من یادم نیست که آسانسور فضایی نشان داده شده در سریال، در اثر اصلی بود یا اینکه ایدهای که کپی رایتش را سی کلارک دارد، وارد سریال شده.
من هنوز قسمت دوم را ندیدهام، امیدوارم که شهرهای پیچیده ترانتور در آن به خوبی به تصویر کشیده شده باشند.
بازی جرد هریس در نقش سلدون، قابل قبول بود و او نقش یک شخص قدرتمند و با اتوریته بالا و زیرک را به خوبی بازی کرده است. باید ببینیم که دمرزل در آینده چطور بازی خواهد کرد.
نه
آسانسور فضایی تو کتاب آسیموف نیست
قطعا ایده کلارک رو وارد فیلم کردن
حتی اسمش sky bridgeهم اسم کلارکیه
به کلیت سریال خیلی خوشبین هستم..امیدوارم اقتباس نه خیلی سطحی پیش بره نه خیلی پیچیده و داستان وست ورلدی نشه
در پایان قسمت دوم غافلگیر شدم و تا جمعه باید منتظر بود که تکلیف این شوک پایان اپیزود مشخص بشه
هشت فصل و هشتاد اپیزود قطعا میتونه یک GOT فضایی به وجود بیاره .
(یادی کنم از اشاره به شخصیت آیزاک آسیموف در اپیزود 6 فصل دوم سریال
Mythic Quest Raven’s Banquet
که چه قدر خلاقیت این نویسنده پیشرو خوب نشون داد)
بنده خدا شخصیت واقعی تاریخی رو جنسیتش رو زن می کنند و بدون هیچ ابایی می نویسند “براساس واقعیت”. تغییر جنسیت شخصیت خیالی که چیزی نیست.