در آستانه پخش سریال بنیاد (فاندیشن) – پاسخ به سؤالاتی در مورد کتابهای بنیاد آسیموف و نیز خود سریال

چیزی به شروع پخش سریال بنیاد – فاندیشن Foundation نمانده است. یکی سریال علمی تخیلی درجه یک که قرار است پخش آن از 24 سپتامبر از اپل تی وی پلاس شروع بشود که همان 2 مهر خودمان است.
تریلرهایی هیجانانگیز هم از سریال پخش شده که نشان میدهند ما با سریال پرخرج و خوشساختی روبرو هستیم.
منتها مسئله اصلی این است که سریال بنیاد یا فاندیشن، اقتباسی است از سری کتابهای بنیاد آسیموف. اثری که دوستداران علمی تخیلی در سراسر دنیا و نیز ایران، به آن تعصب و علاقه زیاد دارند.
این هفتگانه در ایران در نیمه اول دهه 70 منتشر شد. ما کودکان دهه پنجاهی و شصتی در آن زمان دیگر نوجوان شده بودیم یا در اوایل دوره جوانی خود بودیم و بعد از اینکه انواع داستانهای آسیموف مثلا در ژانر روباتیک و لاکی استاری را خوانده بودیم، به ناگاه با کتابی سترگ و تا حدی متفاوت از آسیموف روبرو شده بودیم.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
دو چیز ما را در آن زمان اذیت میکرد. یکی اینکه اینکه چاپ این کتابهای مقارن شده بود با دوره دبیرستان و کنکور ما و خیلی زشت و ناهنجار به نظر میرسید که در آن زمانه، کتاب علمی تخیلی در دستان تو ببینند!
دوم اینکه من خودم شخصا دوست داشم هفتگانه را به ترتیب رخداد وقایع بخوانم، اما چنین چیزی برای خیلیهای ما میسر نشد.
چرا عاشقان بنیاد ایزاک آسیموف احساس دوگانهای نسبت به پخش سریال بنیاد دارند؟!
فی الواقع این نگرانی هر علاقهمند کتابی است، وقتی میشنود قرار است اقتباسی سینمایی یا تلویزیونی از اثر مورد علاقهاش صورت بگیرد.
سالها سال، ما وقتی سریالهای پرشکوه مثلا گات را میدیدیم با خودمان میگفتیم که چه میشد با همین وسواس و بودجه و زیبایی، بنیاد آسیموف هم مورد اقتباس قرار میگرفت. بارها هم شایعاتی در این مورد به گوش رسید.
اما وقتی که سرانجام اپل تی وی پلاس، همت کرد و واقعا سریال را ساخت، ما را نگرانی فراگرفته.
برخی تصور میکنند که علت نگرانی ما دست بردن عوامل سریال در برخی جزئیات سریال یا تغییر جنسبت برخی از کاراکترهای آن است، اما نگرانی عمده ما بیشتر این است که سریال فقط پوستهای از طرح و ایده آسیموف را نشان بدهد و اصلا متوجه ژرفای کتابهای بنیاد نشود.
داستان کلی کتابهای بنیاد آسیموف
ماجراهای کتابهای بنیاد اثر آسیموف در یک امپراتوری کهکشانی اتفاق میافتند. دانشمندی- یا به قول آسیموف روان تاریخنگاری psychohistorian -به نام هری سلدن با دانش ریاضی، چگونگی کارکرد تاریخ را تحلیل میکند.
به فرض آسیموف، او به این روش میتواند تاریخ یک میلیون نفر را تا این حد که دقیقا آیندهٔ آنها را پیشبینی کند تحلیل کند، اگرچه در مورد تک تک افراد، تعداد متغیرها آنقدر زیاد است که به او اجازه نمیدهد دست به چنین کاری بزند. او سقوط امپراتوری و 10 هزار سال هرج و مرج را به دنبال آن پیشبینی میکند.
پس او بنیاد خود را تشکیل میدهد، گروهی که ظاهرا دائره المعارف کهکشانی را تألیف میکنند اما از این طریق به دنبال بازسازی و حفظ تمدناند تا جامعه را به شرایط عادی گذشته برگردانند.
رمان، موفقیت پیشگوییهای سلدون را نشان میدهد، تا زمانی که فردی عجیب الخلقه به نام «میول» (Mule) به دنیا میآید. سلدون میتواند رفتار کلی تودهٔ جامعه راپیشبینی کند، اما نمیتواند بفهمد که چه افراد عجب الخلقهای در این میان به وجود خواهند آمد. «میول» برای به دست گرفتن قدرت، تمدن جدید بنیاد را که ساختار ظریف و دقیقی دارد شکست میدهد، تا اینکه سلدون «بنیاد دوم» مرموزی تأسیس میکند که جای بنیاد سقوط کردهٔ اول را میگیرد و «میول» را متوقف میکند.
اگرچه در شروع به نظر ما، ظاهرا طرح سلدون برای تسکین بشریت پس از سقوط امپراتوری کهکشانی است، ولی زمانی که بنیاد دوم به صحنه میآید متوجه میشویم او درکی بزرگتر در سر دارد: پایان دادن به تحولات همیشگی تاریخ.
حالا من نگران بها ندادن سریال به کدام ژرفا و مفاهیم هستم؟
بنیاد آسیموف، یک کتاب سطحی نیست. در واقع آسیموف قبل نوشتن این کتاب، پیشزمینه مطالعاتی داشته و تاریخ امپراتوریهای باستانی و فول و آشوبهای تاریخی را مطالعه کرده و بعد نتیجهای را که از آن گرفته در قالب یک اثر علمی تخیلی، نگاشته است.
آسیموف همیشه باور داشت که دانش و مردان دانش هستند که باید بر دنیا حکومت کنند. وقتی اولین بار بنیاد را میخواندم یک چیز متعجبم کرد، اینکه چرا آسیموف در دنیای اینده هنوز امپراتوری برای کهکشان تخیل کرده. مگر قرار نیست، این سیستم حکمرانی به فراموشی سپرده شود و مگر سیستم به ظاهر مطلوب دموکراسی کنونی قرار نیست تا ابد، سیستم اداره جامعه و کشورها باشد؟
بعد متوجه شدم که آسیموف هیچ بختی برای اینکه بشود با دموکراسی ظاهری، جوامع را به پایداری و انسانها را به خوشبختی رساند، قائل نیست. او همان طور که در سری لاکی استارش، مرتب از شورای قدرتمند علوم یاد میکند، برای آینده دور، هم حکومت خردمندان را در قالب بنیاد، تنها راه نجات میداند.
آسیموف در این کتاب به صورتهای مختلف حتی گریزی به دلایل شوربختی جامعهها و کشورهای بسته زده و مجسم کرده که در چنین کشورهایی چطور وقاعیات تاریخی، به تدریج آنقدر تغییر پیدا میکنند که تبدیل به دروغهای تاریخی میشوند.
آسیموف در بنیاد، آنقدر مفهوم ذهن و تاثیرش را دراماتیک کرده که مفهوم تاثیر ذهنی مستقیم را بیان کرده و بسط داده.
اما کلمه کلیدی مورد علاقه آسیموف در بنیاد، روانتاریخ است. چیزی که این روزها کم کم دارد جنبه واقعیت به خود میگیرد و همه میدانیم که به زودی هوش مصنوعی با مطالعه کلاندادهها چه پیشبینیها که نمیتواند بکند و همین الان هم نتایجی از این امر را میبینیم.
پس در کنار تجسم ابرشهرهای گنبدی آینده، سفینههای با سیستم محرکه پیشرفته،امپراتورهای فضایی، باز در کلنجار برای پیدا کردن راهی برای کاستن دورههای آشوب نابودکنندهای است که همیشه از پی سقوط امپراتوریها، حادث میشدهاند.
البته آسیموف در عین علاقه به روانتاریخ از رفتار آشوبناک جامعه پس از آگاهی از آینده کلیاش و نیز متغیرهایی مانند جهشیافتهای مثل میول هم استفاده کرده تا نشان بدهد، هیچ چیز ساده نیست.
هنرپیشههای که نقشهای کلیدی سریال بنیاد را بازی میکنند، چه کسانی هستند؟
-جرد هریس در نقش هری سلدون
-کاسیان بیلتون در نقش برادر طلوع
-دنیل مک فرسون در نقش هوگو
-لورا برن در نقش اتو دمرزل
-لی هاروی در نقش سالور هاردین
-لی پیس در نقش برادر روز
-لو لوبل در نقش گال دورنیک
-ترنس مان در نقش برادر غروب
آیا در سریال بنیاد حوادث هفتگانه بنیاد به تصویر کشیده میشوند؟!
مسلما خیر. سریال متمرکز روی سهگانه اصلی بنیاد است که در ادامه در موردش توضیح خواهم داد. فصل اول سریال فقط 10 قسمت دارد و اصلا معلوم نیست که فصل دومی هم در کار باشد. انتظار میرود که سریال بتواند فقط بخشی از حوادث سهگانه را پوشش بدهد.
کارگردان و نویسندگان سریال بنیاد چه کسانی هستند؟
دیوید اس. گویرکه و جاش فریدمن فیلمنامۀ دو اپیزود ابتدایی این سریال را نوشتهاند؛ آنها پیش از این در پروژههای موفقی مثل سهگانۀ شوالیه تاریکی اثر کریستوفر نولان و مرد آهنی اثر زک اسنایدر نیز همکاری داشته است.
روپرت ساندرز، الکس گریوز، جنیفر فنگ و روکسان داوسون کارگردانان این سریال هستند.
سری کتابهای بنیاد در چه فاصله زمانی نوشته شدهاند؟
ابتدا آسیموف تحت تاثیر کتاب تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری روم، اثر ادوارد گیبون، 8 داستان کوتاه در فاصله می 1942 تا 1950 نوشت. بعد 4 تا از این داستانها کوتاه را برداشت و یک داستان کوتاه دیگر به آنها اضافه کرد و این تبدیل شد به کتاب بنیاد که در سال 1951 منتشر شد.
توجه کنید که کتاب سرآغاز بنیاد کهکشانی سال 1988 چاپ شده. پس نخستین کتاب از نظر زمان نگارش، رمان بنیاد است که توسط آسیموف در سال 1951 منتشر شد و در ایران در سال 1371، با عنوان ظهور امپراتوری کهکشانها توسط انتشارات شقایق به چاپ رسید.
بعد از کتاب اول بنیاد، کتاب بنیاد و امپراتوری در سال 1952- کتاب بنیاد دوم در سال 1953 منتشر شدند.
پس از این سهگانه، ما یک فاصله زمانی طولانی داریم و آسیموف داستانهای قبل و بعد از سری حوادث سهگانه را نمینویسد تا اینکه میرسیم به سال 1981، در این زمان کتاب لبه بنیاد توسط آسیموف منتظر شد، 5 سال بعد هم بنیاد و زمین نوشته شد و همان طور که نوشتم کتاب سرآغاز بنیاد، از همه آخرتر در سال 1988 چاپ شد.
پس با همین تاریخچه نشر میرسیم به سؤال بعدی
کتابها را با چه ترتیبی بخوانم؟!
خب، من توصیه میکنم به ترتیب رخداد حوادث بخواندیشان و نه به ترتیب نوشته شدنشان. یعنی این ترتیب
2- کتاب پیشبرد بنیاد – Forward the Foundation- پیشبرد بنیاد کهکشانی در ایران
3- کتاب بنیاد – Foundation- ظهور امپراتوری کهکشانها (شقایق) و نیز کتاب بنیاد نشر تندیس
4- بنیاد و امپراتوری- Foundation and Empire- جنگ امپراتوری کهکشانها (شقایق) و نیز بنیاد و امپراتوری (تندیس)
5- کتاب بنیاد دوم- Second Foundation- سقوط امپراتوری کهکشانها (شقایق) و نیز بنیاد دوم (نشر تندیس)
6- کتاب لبهٔ بنیاد- Foundation’s Edge- لبه بنیاد کهکشانی
7- کتاب بنیاد و زمین – Foundation and Earth- بنیاد کهکشانی و زمین
کدام ترجمه کتابهای بنیاد را بخوانیم؟
تا مدتها که سری کتابهای بنیاد یک ترجمه بیشتر نداشتند. پیمان اسماعیلیان خامنه، محمد فیروزبخت و حسن اصغری، مترجمان هفتگانه بنیاد بودند.
اما بعد از مدتها، نشر تندیس با همت حسین شهرابی، ترجمههای دیگری از سهگانه بنیاد، یعنی موارد 3، 4 و 5 بالا ارائه کرد.
این ترجمه جدید فنیتر و شیواتر و دقیقتر انجام شده. اما در این میان فاکتور سلیقه هم دخیل است. من شخصا لحن و شیوه برگردانهای مترجم خوب کشورمان -حسین شهرابی- را دوست دارم، اما برخیها هم هستند که اظهار میکنند ترجمههای ایشان ثقیل است. باید بگویم که اصلا نثر سهگانه بنیاد، نثر سادهای نیست و اصطلاحات و کلمات نامانوس در آن زیاد است.
آسیموف تخیل کرده بود که رویدادهای داستانهای بنیاد او در چه زمانی رخ خواهند داد؟
آسیموف آیندهای بسیار دور، حدود 50 هزار سال بعد را زمانی ذکر کرده بود که داستانش در آن رخ میدهد. اما الان که به چرخه حوادث نگاه میکنیم که فروپاشی امپراتوریهای زمینی و آشوبهای در پی مشکلات اقلیمی و همهگیریهای بیماری، احتمالا بسیار زودتر، یک سقوط محتوم را برای همه شهروندان زمین رقم خواهند زد. آیا در این وسط دانش میتواند با ترفندی از دوره گذار طولانی پیشگیری کند؟
آیا آسیموف سری بنیاد را با کتاب بنیاد و زمین تمام کرده بود پرونده را بسته بود؟
با توجه به صفحه پایانی کتاب بنیاد و زمین، به نظر میرسد که آسیموف هرگز را پرونده را نبسته بود. این حسرت همیشگی دوستداران آسیموف است که چرا او یک دهه بیشتر زنده نمانده تا دست یکی دو جلد بیشتر از بنیاد نتوانند بخواننند.
به نظرتان اگر آسیموف تا دوران اینترنت زنده مانده بود، چه تغییراتی در کتابهای خود میداد؟!