بررسی فرضیههای مطرح شده درباره قتل عبدالحسین تیمورتاش
به مناسبت سالگرد قتل او در زندان قصر تهران

نویسندگان: الهام شیرین زبان ومحمد بختیاری
عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضا شاه و شخص دوم مملکت، دچار همان سرنوشتی شدکه تعدای از معاصرانش، او با این که یکی از پایه های اصلی رضا شاه در کسب قدرت بود و درمدت چند سال اولیه حکومت او با احراز منصب وزارت دربار-البته با اختیاراتی بسیار فراتر ازآن-خدمات زیادی را به خاندان پهلوی انجام داد و در مدت کوتاهی توانست با جلب اعتمادرضا شاه خود را به او نزدیک و از این طریق قدرت زیادی کسب کند، طوری که تا زمان عزلش، با نفوذترین شخص بعد از رضا شاه به حساب میآمد و تعیین سفرا، وزرای مختار و ملاقاتهایحساس و حتی تعیین مخبر السلطنه به عنوان رئیس الوزرا با رأی و صلاحدید او انجام گرفت ودر حقیقت گرداننده اصلی کشور بود ولی در نهایت پاداشی جز مرگ نصیبش نشد و بلایی کهدر طول تاریخ بر سر بسیاری از وزیران و رجال سیاسی ایران آمده بود، گریبان او را نیز گرفت ودر اندک مدتی، از عرش به فرش آمد و از دربار روانه زندان شد و بعد از چند صباحی به طرز مشکوکی کشده شد.
موضوع قتل تیمور تاش توجه بسیاری از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران را به خود جلبکرده است. لیکن، با وجود تحقیقات فراوان صورت گرفته و با گذشت چندین دهه از این ماجرا، هنوز سبب اصلی این واقعه بهطوردقیق مشخص نشده است. بر همین اساس، پژوهش حاضربر آن است با تکیه بر منابع دست اول موجود و تحلیل تاریخی، به بررسی شش مورد از مهمترینفرضیههای مطرح شده در این خصوص پرداخته و میزان تأثیرگذاری هریک از عوامل مطرحشده را در بروز این واقعه نشان دهد. به نظر میرسد که همه عوامل مطرح شده در خصوص قتلتیمور تاش، به نوعی در بروز این واقعه تأثیر داشتهاند و نمیتوان تنها به یک مورد اکتفا کرد. منابعموجود نیز اعم از کتابها و اسناد نافی این نظر نبوده و ما برای نشان دادن تأثیر هریک از عوامل، شواهد و مدارکی در دست داریم که در جای خود به آنها اشاره خواهیم کرد.
همچنین بشنوید به:
پادکست تاریکخانه تاریخ
اپیزود: عبدالحسین تیمورتاش ؛ از وزارت دربار تا مرگ در زندان
بررسی فرضیههای مطرح شده درباره قتل تیمور تاش
۱-سعایت و توطئه مخالفان داخلی
یکی از عوامل مؤثر در ایجاد بدبینی و تنفر رضا شاه نسبت به تیمور تاش، سعایت و بدگویی کسانیمثل سید حسن تقی زاده، محمد علی فروغی، حسینقلی خان نواب و محمد حسین آیرم بود که از او دلخوشی نداشتند یا میدیدند که در سایه او قرار گرفتهاند و باید به دخالتهایش در کارهای خود تن دردهند. این مطلبی است که خود تیمور تاش و دخترانش ایران و بسیاری از معاصران داخلی و خارجی اومثل معتصم السلطنه فراخ، ابوالحسن ابتهاج، حسین مکی و بلوشر، سفیر آلمان در ایران و محققان بعدیچون علی اصغر زرگر، محمد جواد شیخ الاسلامی، باقر عاقلی، محمود طلوعی و مسعود بهنود درنوشتههای خود به آن اشاره کردهاند.
دخالت تیمورتاش در کارهای وزیرانی مثل تقیزاده و فروغی که به ترتیب وزارت دارایی وخارجه را بر عهده داشتند، یکی از دلایل دشمنی آنها با تیمور تاش بود. او در تمام مذاکرات بین ایران وانگلیس مثل مذاکره در موضوع حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر دیگر در خلیج فارس و موضوع نفتکه به وزارت خارجه و دارایی مربوط میشد، به تنهایی تصمیم میگرفت و این روش مداخله، تقیزادهو فروغی را به خصومت با تیمورتاش سوق میداد، همین موضوع باعث شد تا ایران تیمورتاش، بعد از رضا شاه، تقیزاده را عامل اصلی قتل پدر بداند.۱ علی اصغر زرگر نیز در بررسی این موضوع اظهارداشته که تیمور تاش قربانی مصالحه فروغی و انگلیسیها شد.
نواب نیز از نخستین روزهای انتصاب خود به سمت ریاست هیأت نظارت بانک ملی، لبه تیزحملات خود را متوجه تیمور تاش نمود و معاملاتی را که وی با بانک انجام داده بود، به شاه گزارش دادو در نیمه دوم سال ۱۳۱۱ گزارش نهایی خود را تسلیم نمود. این افراد دلخوشی از تیمور تاش نداشتندولی با برکناری او از قدرت، از ادامه خصومت دست کشیدند در حالی که آیرم همچنان به دشمنی خودادامه داد و تنها با قتل تیمورتاش آرام گرفت. او با پرونده سازی و پاپوش دوختن برای رقیبان کوشیدآنها را از اطراف شاه دور کند و خودش یکه تاز صحنه باشد. از جمله تیمورتاش را متهم کرد که در راه مراجعت از اروپا، در مسکو با بعضی از مقامات آن کشور ملاقاتها و مذاکرات سرّی و مشکوک داشت هاست.
حسین مکی با اشاره به این مطلب میگوید: «طبق اسنادی که در دست است، قتل تیمور تاش وسردار اسعد و عدهای دیگر در زندان هم با دستور وی [آیرم] صورت گرفت و این شخص مثل اینکهمبتلا به سادیسم جنایت و آدمکشی و پروندهسازی بوده است».۵ علاوه بر موارد فوق، تیمورتاش نیز در یادداشتهای خصوصیاش ضمن اشاره به این مطلب، این افراد را عامل نشر اکاذیب و سازنده پروندههایجعلی علیه خود معرفی کرده است «…دراین ضمن داد و ستد تقیزاده، نواب و آیرم وقت بیشتری برای نشر اکاذیب و ساختن پروندههای جعلی علیه من لازم دارند…» وجود این موارد و چندین موردمشابه دیگر مؤید این مطلب است که سعایت و کارشکنی و پروندهسازی و شایعه پراکنی مخالفانداخلی یکی از عوامل قتل تیمور تاش بوده و همین پروندهسازیها به رضا شاه کمک زیادی کرد تا عمل خود را قانونی جلوهدهد و وانمود کند که عزل و حبس تیمور تاش نتیجه اعمال سوء خودش بوده است.
۲-فزونی قدرت تیمورتاش و بدگمانی رضا شاه نسبت به او
تیمورتاش که در براندازی سلسه قاجار و روی کار آمدن خاندان پهلوی نقش مهمی ایفا کرده بود، اعتماد کامل شاه را به خود جلب کرد. مقام او در نزد رضا شاه به جایی رسیده بود که درباره اش می-گفت: «هر آنچه تیمور گفته است من گفتهام و هر آنچه تیمور نوشته است من نوشتهام».
او از ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۱ ش بعد از رضا شاه، با نفوذترین شخص مملکت محسوب میشد و همینقدرت زیاد او به زودی بلای جانش شد، بهطوری که در مدت کوتاهی زمینه بدگمانی شاه رابرانگیخت. البته در ایجاد این بدگمانی عوامل مختلفی دخیل بودند و تنها نباید به شایعات مطرح شده ازسوی مقامات انگلیسی و دشمنان داخلی اکتفا کرد، بلکه باید به بدگمانی بیمار گونه شاه نسبت به افراد بانفوذ نیز توجه داشت. چون او در این دوره تصمیم گرفته بود همه افراد با نفوذی را که میتوانستند درآینده برای قدرت خود و فرزندش خطر ساز باشند از سر راه بردارد. مانند نصرت الدوله فیروز، سرداراسعد مدرس و تیمورتاش.
کسانی همچون فون ویپرت بلوشر، مستر هوور، محمد علی همایون کاتوزیان و جان فوران بیشتر براین عامل تأکید دارند. در واقع میتوان گفت شایعاتی که از سوی افرادی چون آیرم و انگلیسیها درمدت قدرت طلبی تیمور تاش مطرح شد، فقط بدگمانی بیمارگونه شاه نسبت به تیمور تاش را بیشتر وشدیدتر کرد. درباره او گفته شده که همه جا خود را به رخ کشیده و ولیعهد را نادیده گرفته است. بازگفتهاند که هنگام عبور از شوروی با سران آن دولت گفت و گوهای مبهمی داشته و در ضمن نطقی که در کرملین سر میز شام ایراد کرده، حتی یک کلمه هم ازشاه نام نبرده است. در جایی نوشتند که ایران تحتقیادت مرد توانایی چون رضا شاه است ولی رضا شاه سنش زیاد است و پسرش نابالغ. چیزی که مایه خوشوقتی است این است که مرد توانایی چون تیمور تاش هست که ملت ایران به او امیدوارند که اگرشاه بمیرد رشته اصلاحات گسیخته نشود، تا پسرش به سن کمال برسد.
و بار دیگر گفتند که تیمور تاش جاسوس شوروی است و اسناد موجود در کیف گم شدهاش در مسکو که بعدها پیداشد مؤید اینمطلب سات.۳ این قبیل اظهارات و چندین مورد دیگر از این نوع، سرانجام در روحیهٔ استبداد گرایانه رضاشاه تأثیر خود را گذاشت. آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که نمیتوان فقط به این اظهاراتبسنده کرد و آنها را تنها دلیل بدگمانی رضا شاه به وزیر دربارش دانست. چون دراین صورت دلیلبرکناری و به قتل رساندن افراد دیگری مانند نصرت الدوله فیروز، سردار اسعد و نیز به شهادت رساندن مدرس بیپاسخ آیا در مورد قتل این افراد تنها بدخواهی و شایعه پراکنی دشمنان داخلی وخارجی موثر بود یا باید فزونی قدرت افراد اطراف شاه را نیز در ایجاد هراس و بدگمانی او دخیلدانست؟ این هراس و بدگمانی همچون درد علاج ناپذیری در شاه وجود داشت و اطرافیان شاه هر ازچند گاهی روز آن نمک میپاشیدند.
شماری از ناظران، مطالب منتشره در روزنامه تایمز لندن مورخ ۱۹ دی ماه ۱۳۱۲ را تیر خلاصیمیدانند که انگلیسیها رها کردند تا بدگمانی شاه نسبت به تیمور تاش را به اوج برسانند و به این ترتیباو را صحنه قدرت خارج سازند. البته نمیتوان تأثیر مطالب مندرج در این مقاله را در بدگمانی بیشترشاه منکر شد، اما چند روز قبل از چاپ و انتشار این مقاله، مستر هوور، وزیر مختار انگلیس در تهران، در ۲۹ دسامبر ۱۹۳۲ طی گزارشی که به لندن فرستاد، خبر سقوط تیمورتاش را بدان سان که در محافلسیاسی پایتخت شیوع داشت به اطلاع سرجان سیمون وزیر خارجه بریتانیا رسانده بود. در قسمتی ازگزارش او چنین آمده است«اعلی حضرت رضا شاه از یک طرف نسبت به آینده فرزند خود سختنگران بود و از طرف دیگر به طول عمر خود زیاد اطمینان ندارد. ظاهرا به این دو دلیل بود که تصمیم گرفت تا دیر نشده تیمور تاش را از مسند قدرت بردارد چون مطمئن است اگر خودش ناگهان بمیرد هیچشورای سلطنتی با بودن تیمورتاش دوام نخواهد کرد.۱ بنابراین ملاحظه میشود که قبل از انتشار آن مقاله مشهور (در نهم ژانویه ۱۹۳۳.۱۹ دی ماه ۱۳۱۲) خبر برکناری تیمورتاش در محافل سیاسی مطرح بود وسرچشمه آن را نمیتوان به مقالهای نسبت داد که احتمالا به توصیه مقامات وزارت خارجه انگلیس یااولیای شرکت نفت نوشته شده بود. انتشار این مقاله تنها خبر برکناری تیمورتاش را تسجیل و بدگمانیرضا شاه را بیشتر کرد. بنابراین فزونی قدرت تیمور تاش و بدگمانی رضا شاه به او و تشدید این سوءظناز سوی دشمنان داخلی و خارجی او، یکی دیگر از زمینههای عزل و قتل تیمور تاش بوده است.
۳-ناکامی تیمورتاش در حل مسائل خارجی به ویژه نفت
تیمورتاش در مدت شش سالی که به طور جدی مذاکرات دیپلماتیک را زیر نظر گرفته بود بهخصوص در مذاکراه با مقامات انگلیسی و روسی، توفیق چشمگیری به دست نیاورد. از این رو بعضی ازنویسندگان مثل مخبر السلطنه هدایت، زرگر و شیخ الاسلامی، این ناکامی در مذاکرات را نیز دلیل برکناریتیمور تاش از صحنه سیاسی عنوان کردهاند.
زمانی که تیمورتاش در ۱۳۰۶ به عنوان نماینده فوق العاده ایران عازم مسکو شد و درباره رفع پارهایاختلافات با دولت شوروی و نیز انعقاد قرارداد تجاری مذاکره کرد، هیچ توفیقی حاصل ننمود ۳. او ازمذاکرات مفصل با مقامات دولتی انگلستان و اولیای شرکت نفت هم که چند سال به طول انجامیدنتیجهای به دست نیاورد. گرچه این ناکامیها در ایجاد بدگمانی بیشتر رضا شاه نسبت به او دخیل بودند، ولی چون سندی در دست نیست بنابراین هنوز نمیتوان این ادعا را پذیرفت که تمیور تاش طوری اینمذاکرات را با توقعات مالی شخصی توأم کرده بود که مقامات انگلیس نپذیرفتند و سرانجام با شکستروبهرو شده است. بهنظر میرسد تیمورتاش دوستدار منافع ایران بوده و برای گرفتن حق ایران نهایت تلاش خود را هم انجام داده، او در نظر داشت سهم ایران را بابت فروش نفت از ۱۶ درصد منافع خالص به ۲۵ درصد برساند در حالی که سرجان کدمن و سایر اعضای هیأت مدیره شرکت نفت زیر باراین خواسته نمیرفتند.۱ به نتیجه نرسیدن مذاکرات در اثر همین سختگیریهای انگلیسی نزدیک به ۲ ماه او را معطل کردند، تا جایی که حوصله شاه سر رفت و به تیمورتاش اطلاع دد که مذاکرات را «رها کنو بیا.»
مصطفی فاتح که خود ازنزدیک شاهد و ناظر این وقایع بود در کتاب خود در این باره مینویسد: «در تمام مذاکراتی که در تهران بین وزیر دربار و مدیر شرکت صورت میگرفت من حاضر و ناظر بودمکه تیمورتاش نه تنها با جدیت در صدد استیفای حقوق ایران بود بلکه عجله هم در این کار میکرد وهیچگاه قصد تعویق در کار نداشت.» در هرحال ناکامی او در مذاکرات، از یکسو بدگمانی رضا شاهرا نسبت به او تشدید کرد و از سوی دیگر برای بدنام کردن بیشتر وی بهانهای دیگر به دست مخالفانداد. به هر روی نمیتوان تیمور تاش را عامل شکست این مذاکرات دانست.
۴-جاسوسی تیمور تاش برای شورویها
متهم کردن تیمورتاش به جاسوسی یکی دیگر از فرضیات بسیار معروف درباره قتل تیمور تاشاست. دو مامور سابق سرویس مخفی شوروی و حسین فردوست این نظر را مطرح ولی دلیل و مدرک قانع کنندهای برای اثبات این ادعا ارائه نکردهاند.
بگوف، رئیس شبکه جاسوسی شوروی در ایران، که بعدا به اروپا فرار کرد نیز در کتاب خود با عنوان «فعالیت در چکا» که قسمتی از ترجمه متن فرانسوی آن در جلد چهارم کتاب تاریخ بیست ساله ایرانحسین مکی موجود است، تیمور تاش را جاسوس شورویها معرفی کرده و گفته: «یعنی [تیمور تاش] میخواهد اساس سلطنت را در ایران برچیند و خود را به مقامی برساند که دیگر مافوق نداشته باشد ومیخواهد برای نیل به این مقام برای دولت متبوع من، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خدمت کند وهرکجا که منافع ما اقتضا کرد و دستوری به او داده شد از انجام هرگونه خدمتی مضایقه ننماید» او ازتمام مذاکراتی که بین تیمور تاش با انگلیسها درباره نفت انجام میشد، خبر داده و ادعا کرده که بخشیاز این اطلاعات را تیمور تاش در اختیارشان میگذاشت. «ما تقریبا از مضمون تمام این مذاکرات اطلاع پیدا میکردیم، که قسمتی از آن در بین صحبتهای دوستانه و تیمورتاش و سفیر ما در تهران بهدست می-آمد و قسمتی دیگر را از تفتیش مراسلات و تلگرافهای دولتی کشف میکردیم»
دیگر هموطن اویعنی باژانف نیز چنین ادعایی را در مورد تیمورتاش مطرح کرده و حتی میگوید که مسأله جاسوسیتیمورتاش را قبلا از طریق فرمانده لشکر خراسان، امان اللّه خان جهانبانی به شاه اطلاع داده و وقتی شاهبه صحت گفتههای او پیبرد تیمورتاش را ازطریق دادگاه نظامی به اتهام خیانت، به مرگ محکوم کرد.۳ مطابق اظهارات این دو مامور شوروی تیمورتاش را باید جاسوس و وطنفروش بهحساب آورد اماتوجه به چندنکته سبب میشود تا نسبت به اعتبار این قبیل ادعاها تردید کنیم. اول اینکه در زمان مطرحشدن این ادعا اختلافنظر وجود دارد. بر طبق ادعای باژانف، او در سال ۱۹۲۸ از طریق جهانبانیموضوع جاسوسی تیمورتاش را به شاه اطلاع داده و بعدا شاه با همین جرم او را کشت. اگر شاه تنها بهاین سبب تیمورتاش را از بینبرد پس چرا همان موقع که از این خبر مطلع شد دست به چنین کارینزد و چهار سال بعد این کار را کرد؟ ازسوی دیگر چنانچه باژانف واقعا در هنگام فرار، جاسوسیتیمورتاش را اعلام کرده بود چرا انگلیسیها همان موقع از فرصت استفاده نکردند و رقیب سرسختخود را بدنام نکرده و ازبین نبردند؟
زرگرینژاد نیز با رد ادعای اعلان جاسوسی تیمور تاش بیانکرده که وقتی انگلیسیها از طریق انتشار مقالهٔ روزنامه تایمز نتوانستند سوءظن شاه را آنطور کهبایدوشاید برانگیزانند، ماجرای جاسوسی تیمور تاش را از طریق آقا بگوف و باژانوف مطرح کردند.۱ اگرمنظور نویسنده از مقاله مورد نظر همان باشد که در نهم ژانویه ۱۹/۱۹۳۳ دی ۱۳۱۲ منتشر شد، در آنصورت گفتههای او با گفتههای حسین مکی متفاوت خواهد بود. مکی میگوید که کتاب آقا بگوفنخست در ۱۹۳۰ در پاریس به فرانسه و در ۱۹۳۱ به انگلیسی منتشر شد.۲ سؤال این است که درصورت انتشار چنین کتابی در آن تاریخ، چطور تیمور تاش با وجود ارتباط گستردهاش با خارج و تسلطبر زبانهای فرانسوی و انگلیسی از وجود چنین کتابی بیخبر بود؟ اگر واقعا چنین کتابی در آن تاریخ وآنهم از سوی انگلیسیها منتشر شدهبود پس چرا آنها به رضا شاه اطلاع نداند؟ در این زمینه سیروسغنی به نکتهٔ جالب دیگری اشاره کرده و میگوید واردکردن اتهام جاسوسی به تیمور تاش ازسوی دومأمور سابق سرویس مخفی شوروی مربوط به زمانی است که تیمورتاش به قتل رسیده بود.۳ درحالیکه بر طبق ادعاهای مأموران شوروی این مسائل مربوط به قبلاز مرگ تیمور تاش بوده است. این قبیلاظهارنظرهای ضدونقیض خود دلیلی بر ساختگی بودن این ادعا است.
چطور ممکن است کسیرا که در موضوع حق حاکمیت ایران بر بحرین و اروند رود و نیزپافشاری برای استیفای حقوق نفتی ایران تا آن اندازه در مقابل انگلیسیها سختگیری نشانداد، جاسوس و وطنفروش باشد؟
اگر تیمور تاش تقصیری داشت یا جاسوس بود، تقیزاده که یکی از مخالفان تیمور تاش محسوبمیشد (و اکثر منابع و خود تیمور تاش و دخترش به آن اذعان کردهاند) بدونشک قبل از همه آنرافاش میساخت و هیچگاه روی آن سرپوش نمیگذاشت، درحالیکه او در خاطراتش نوشته است:
«تیمور تاش تربیتشدهٔ روس بود. همه، کارهای خارجی را به او رجوع میکردند و او هم اینکارها راباسرعت انجام میداد. نامردی کردند؛ گناهی نداشت»
تیمور تاش طی نامهای که در ۱۳۰۲-هنگامیکه والی کرمان بود-به تقیزاده نوشته، ضمناظهارنظر درباره سوسیالیسم تصریح نموده که عدهای از دوستان سردار سپه تحت تأثیر سفارت وکنسولگریهای شوروی، فرقه سوسیالیست تشکیل دادهاند که هنوز برای ایران زود است. او در این نامه ازتقیزاده خواسته که به ایران بیاید و با تشکیل یک حزب قوی در مقابل سوسیالیستها (که از نظر اوتحت حمایت سفارتخانههای شوروی بودند)، فعالیت کند. آیا واقعا شخصی با چنین عقایدی میتواندجاسوس شورویها باشد؟
طراحان فرضیه جاسوسی تیمور تاش علاوه بر موارد ذکر شده، دو دلیل دیگر برای اثبات ادعای خودمطرح کردهاند: اول اینکه در مسکو کیف حاوی کلیه اسناد محرمانه تیمور تاش و مقامات مسکو گمشدو بعدا در لندن اعلام شد که کیف تیمور تاش پیدا شده و مطالب آن حاکی از روابط تیمور تاش باروسها بوده است.۳ با توجه بهخصومتی که انگلیسیها از تیمورتاش داشتند، میتوان گفت که آنهابرای از میان برداشتن او چنین شایعهای را مطرح کردند. دوم اینکه موقعی که تیمور تاش زندانی شدهبود، کاراخان قائم مقام وزارت خارجه اتحاد شوروی به ایران آمد و عفو وی را از شاه ایران درخواست کرد و همین وساطت باعث شد که شاه به تیمور تاش بدگمان شده و دستور قتل او را صادر کند. این نیزیکی دیگر از ادعاهای آقا بگوف میباشد که هیچ سند و مدرکی برای اثبات آن ارائه نداده است.۴ دراینکه هدف اصلی کاراخان از سفر به ایران رهایی تیمور تاش از زندان بود، تقریبا همه منابع متفق القولندولی نمیتوان این مطلب را دلیلی بر جاسوس بودن تیمور تاش بهحساب آورد. چون در این زمانتیمور تاش مانع اصلی دستیابی رقیب شوروی، یعنی انگلیسیها به اهداف خود در ایران بود بنابراین با حذف او منافع انگلیس تأمین میشد و در عوض منافع شوروی بهمخاطره میافتاد، پس طبیعی بود که شورویها برای رهایی تیمور تاش تلاش میکردند.
اغلب کسانی که اتهاماتی ناروا از نوع اتهامات باژانف به تیمور تاش وارد کردهاند، ظاهرا تحت تأثیراین باور مضحک بودند که اگر کسی در روسیه درس خوانده باشد و زبان روسی را مثل زبان مادریاشصحبت کند و بهعلاوه همسر ارمنیتبار هم داشته باشد حتما باید عامل سیاسی روس در دستگاهحکومت ایران باشد. به عنوان نمونه حسین فردوست که به شدت تحتتأثیر این افکار بود، به گرمگرفتن تیمور تاش با ژنرالهای روسی و خانمهایشان در سفر سوئیس اشاره و از اینرو تیمور تاش راجاسوس معرفی کرده است. او حتی پا را از اینهم فراتر گذاشته و بدون ارائه مدرک یا سند ادعا کردهکه رابطه تیمور تاش با زن دیبا (رئیس محاسبات دربار و دوست نزدیک تیمور تاش) رابطه جاسوسی بوده است.
با توجه به مطالبی که گفته شد، میتوان چنین نتیجه گرفت که جاسوسی تیمورتاش برای شورویهااتهام و دروغی بیش نبوده است. وارد کردن اتهام جاسوسی به تیمور تاش نه تنها از سوی پژوهشگرانتاریخی رد شده بلکه همانطور که اشاره شد، حسن تقیزاده نیز که از مخالفان او بوده، این اتهام را واردندانسته است. برقراری روابط حسنه با دولتمردان روسی از سوی تیمور تاش ممکن است عمدی بودهباشد تا از این طریق انگلیسیها را بترساند.۲ در هرصورت، اتهام جاسوسی یکی از بهانههایی بود که درعزل و قتل تیمور تاش بیتأثیر نبود.
۵-توطئه انگلیس برای نابودی تیمور تاش
انگلیسیها که تیمور تاش را مانع بزرگی در راه پیشرفت مذاکرات نفت با حکومت رضا شاه می-دیدند و دریافتند تمام فشار دولت ایران برای ازدیاد سهم نفت از جانب او است، درصدد نابودی او برآمدند.
البته کسانی چون عاقلی، زرگر، طلوعی، بهنود و بامداد نیز در کنار فعالیت دشمنان داخلی بهتلاش انگلیسیها برای نابودی تیمور تاش اشاره کردهاند.
از جمله مهمترین موضوعاتی که در مذاکرات بین تیمور تاش و انگلیسیها مورد بحث بود، علاوه برمسئله نفت و تلاش تیمور تاش برای سهامدار کردن دولت ایران و ارتقای سهم ایران از ۱۶ درصد منابع خالص به ۲۵ درصد، لغو کاپیتولاسیون، حق حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر تنب بزرگ و تنب وچک و ابو موسی، اروند رود و اعطای تسهیلات برای فرود آمدن هواپیماهای انگلیس در خاک ایران بود.
مذاکرات نفت بعد از چندین دوره گفتگو که از ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۱ بین تیمور تاش و کدمن انجام شد، باتوجه به رکود اقتصادی ۱۹۳۴-۱۹۲۹ و همزمانی آن با تأکید تیمور تاش و شاه بر بالابردن سهم ایران ولجاجت انگلیسیها در مخالف با اعطای سهم بیشتر به ایران، لاینحل باقی ماند.۴ تیمور تاش در موضوعاروند رود نیز مقاومت جدی نشان داد و شناسایی حکومت عراق و حمایت از عضویت آن در جامعه ملل را به تأمین حقوق ایران در اروند رود مشروط کرده بود. پر واضح است وقتی انگلیسیها چنینمقاومت شدیدی را در نیل به مقاصد خود دیدند، در صدد حذف او برآمدند. اینکه آنها تا چه حد درنابودی تیمور تاش دخالت مستقیم داشتند، چندان روشن نیست. به هرحال آنها برای بدنام و بیاعتبارکردن تیمور تاش و حذف او از صحنه، به ترفندهای مختلفی دستزدند و مقاله روزنامه تایمز را کهتقریبا دو هفته بعد از عزل تیمور تاش انتشار یافت، به همین منظور نوشتند تا برگشت مجددش به صحنهقدرت را امکانناپذیر سازند.
از طرف دیگر شایع کردند که کیف محتوی مذاکرات تیمور تاش که در مسکو گم شده بود، پیدا شده و مطالبش حاکی از آن است که او با شورویها بندوبستی داشته است وافزون بر این تجلیلهایی را که در اروپا و شوروی از تیمور تاش شده بود، با چند شایعه دیگر همراه کردهو به اطلاع شاه رساندند.۱ آنها با انتشار چنین شایعاتی آتش خشم رضا شاه را شعلهورتر کردند و او رادر تصمیم خود مبنی بر نابودی دوست نزدیکش مصممتر ساختند.
۶-ارتشاء و سوء استفاده مالی
بیشک علت حقیقی نابودی تیمور تاش چیزی نبود که در ظاهر اعلام شود و به آن جرم او رابازداشت کنند و در نهایت به قتل برسانند.۲ وارد کردن انواع اتهامات به او تنها بهمنظور سرپوش گذاشتنبر علل اصلی این ماجرا بود، این مطلبی است که تقیزاده نیز با اینکه بابت دخالت تیمور تاش درکارهایش از او دل خوشی نداشت و اکثر منابع بهوجود رابطه خصمانه او با وزیر دربار اشاره میکنند، صحه میگذارد. او در خاطرات خود مینویسد: «اتهامش این بود که از بابت تریاک پول گرفته ولی همهاینها مقدمه برای اعدام او بود.»
تیمور تاش را به جرم اینکه در ۱۳۱۰ مبلغ نه هزار لیره از حاجی امین التجار بهخاطر اعطای انحصارتریاک رشوه گرفته و در ۱۳۱۱ هم مبلغ دویست هزار ریال به آن اضافه نموده است، گرفته و به زندانانداختند.۴ جرم دیگرش این بود که در سوء استفادههایی که از بانک ملی شده بود، دست داشته و ازطریق ارتباط با هیأت مدیره بانک ملی ارز خارجی را به قیمت رسمی گرفته و به قیمت آزاد فروختهاست. در مرحله نخست او را به سه سال زندان و پرداخت سی و هشت هزار و پانصد و نود و دو تومان و هزار و هفتصد و دوازده لیره انگلیسی و در مرحله بعدی به ۵ سال حبس مجرد و پرداخت نههزار لیره و دویست هزار ریال به خزانه دولت محکوم کردند.
البته دشمنانی چون آیرم و رضا شاه بهحبس او راضی نشدند و در نتیجه در نه مهر ۱۳۱۲ او را در زندان به قتل رساندند و در ۱۵ مهر درجراید تهران چنین اعلام کردند که وزیر سابق دربار به علت ابتلا به درد شدید سینه و بیماری قلبی درگذشته است.
در بررسی اتهام رشوهگیری تیمور تاش باید به چند نکته اساسی توجه داشت: اول اینکه با تعریفی که در منابع از هوش و ذکاوت تیمور تاش شده است و تقریبا همه منابع بدون استثناء آن را تأیید کردهاند، مشکل میتوان باور داشت که او مدرکی را دال برگرفتن رشوه از امین التجار یا سوء استفاده از بانک ملیاز خود برجای بگذارد که بتوانند با استناد به آنها، او را محکوم کنند. دوم اینکه او در دادگاه اعتراف کردکه این پول را از امین التجار گرفته ولی نه به عنوان رشوه بلکه به عنوان قرض و دوستانه و حاجی امینالتجار نیز در اولین مرحله تحقیق گفت که پرداخت وجه مزبور به عنوان رشوه نبوده و برای ایفایتعهدی بود که در نزد آقای تیمور تاش راجع به فروش اسعار نموده است.
سوم اینکه براساس آنچهکه از گفتههای تقیزاده بهدست میآید، امین التجار در نتیجه ترس از جان خود مجبور شد که به تیمور تاش نامردی کند و چنین اعترافی را بر زبان آورد.
و چهارم اینکه در منابع مختلف به پروندهسازی آیرم و فروغی و نواب و تقی زاده علیه تیمور تاش اشاره شده است. از جمله ابتهاج نوشته است: «…. گویا تقیزاده و بعضی از دوستانش از جمله حسین قلی خان نواب در طرح اتهاماتی که بعدا به اووارد شد، دست داشتند. پروندهای که برایش ساختند و اتهاماتی که علیهاش پیش کشیدند جملگی پوچ و بیاساس بود…»تیمور تاش خود نیز در یادداشتهای خصوصیاش به این موضوع اشاره کرده و میگوید: «من خوب میدانم که هیچوقت اسعار خارجی از بانک ملی نه به نرخ روز، نه به نرخ گرانتر وارزانتر از آن نخریدهام اگر میتوانستم در برابر یک محکمه بیطرف حضور پیدا کنم نه تنها کذب اینمدعا را ثابت کرده بلکه کلک تقیزاده و نواب و دست مرموزی که سرنخ آنها را در دست دارد به دنیانشان داده و مفتضح میساختم.»
ارزیابی فرضیه این مقاله
همانطور که قبلا نیز اشاره شد، در خصوص علت عزل، حبس و قتل تیمور تاش فرضیههای زیادیمطرح شده است. اما هیچکدام از آنها را نمیتوان به عنوان دلیل اصلی و قطعی این واقعه بهحسابآورد، بلکه باید گفت، مجموعهای از این دلایل باهم و در کنارهم یک چنین حادثهای را موجب شدند. در این مقاله ضمن نشان دادن تأثیر هریک از عوامل مطرح شده در بروز این واقعه، با دلایل و شواهد تاریخی و تحلیل منطقی، نبودن یک عامل را به عنوان تنها دلیل این حادثه نشان دادیم. در این قسمت بهجمعبندی و تکمیل مسائل مطرح شده و اثبات فرضیه ارائه شده در این مقاله پرداخته میشود.
گروهی سعایت دشمنان داخلی و تیمور تاش همچون تقیزاده، نواب، فروغی و آیرم را علت اصلیاین ماجرا دانستهاند. تیمور تاش به دلیل قرب و منزلتی که در ابتدا نزد رضا شاه داشت و بهشدت از طرفاو حمایت میشد، خود را در رأس همه امور میدید و در کارهایی چون مذاکرات نفت با انگلیسیها کههیچربطی به وزارت دربار نداشت، مداخله میکرد. همین دخالت تیمور تاش به مذاق تقیزاده و فروغی و دیگران که رسما در رأس امور بودند، خوش نمیآمد. در نتیجه از هر فرصتی برای حذف او از قدرتو پایان دادن به دخالت در کارهایشان استفاده میکردند. آیرم دشمن دیگر تیمور تاش نیز به قول مکی «مبتلا به سادیسم جنایت و آدمکشی و پروندهسازی بوده است».۲ این افراد که تیمور تاش را مانعی درجهت نیل به اهداف خود میدیدند، در صدد نابودی او برآمدند. بنابراین سعایت دشمنان داخلی یکی ازعوامل سرنگونی تیمور تاش بود، البته نه بهعنوان تنها دلیل، چون شواهدی مبتنی بر تأثیر سایر عوامل نیزوجود دارد.
گروهی دیگر فزونی قدرت تیمور تاش وترس رضا شاه از قدرت روزافزون او را عامل اصلی حذف او از صحنه قدرت قلمداد کردهاند. درواقع اگر تلاشهای دشمنان داخلی و خارجی در بدنامکردن وزیر دربار نبود به احتمال زیاد بازهم تیمورتاش سرنوشتی بهتر از آن نمیتوانست داشتهباشد، طوریکه کسانی چون سردار اسعد و داور و دیگران نیز نداشتند. رضا شاه قدرتگیری بیشتر آنها و حضورشان در عرصه قدرت را مانعی در راه حکومت مستبدانه و خودکامه خود و فرزند خردسالشمیدید. در نتیجه پساز کسب قدرت و تثبیت آن به کمک همین افراد، در صدد نابودی آنها برآمد. اگردیگران نیز به سرنوشت وزیر دربار مبتلا نمیشدند، در آنصورت شاید میتوانستیم عواملی چونبدخواهی و تلاش دشمنان داخلی و انگلیسیها را عامل اصلی این ماجرا بدانیم. ولی شواهد موجود نشانمیدهد، فزونی قدرت در عهد رضا شاه باعث نابودی افراد زیادی شد که تیمور تاش نیز یکی از آنها بود.
ناکامی تیمور تاش در حل مسائل و تنظیم خارجی بهویژه شکست در مذاکرات مربوط به نفت نیزعامل دیگری است که بدبینی رضا شاه از تیمور تاش را بیشتر کرد و عاملی در دست بدخواهان او دربدنام کردنش شد. بهویژه که آنها خود او را عامل اصلی شکست در مذاکرات معرفی میکردند. درحالیکه طبق شواهد موجود او هیچ قصدی در بهتأخیر انداختن مذاکرات بهخاطر دستیابی به منافع خود نداشت بلکه لجاجت انگلیسیها در عدم اعطای امتیازات بیشتر به ایران، معطل نگهداشتنتیمور تاش در سفر آخر به اروپا-طوریکه صدای رضا شاه درآمد-و رکود اقتصادی ۱۹۲۹-۱۹۳۴ ازجمله دلایل اصلی شکست این مذاکرات بود.۲ اما در هرحال شکست این مذاکرات در ایجاد فاصله بینشاه و وزیر دربار بیتأثیر نبود.
وارد کردن اتهام جاسوسی برای شوروی نیز بهانه دیگری برای نابودی او بود. تیمور تاش جاسوسشوروی نبود. این اتهام را مخالفان او نیز رد کردهاند. اگر تیمور تاش جاسوسی میکرد انگلیسیها و تقی-زاده و دیگران و حتی خود شاه دلیلی برای بهانهتراشیها و درستکردن اتهامات دیگر همچون رشوهگیری نداشتند. این موضوع چیزی نبود که رضا شاه بعد از وقوف برآن در ۱۹۲۸ از طریق جهانبانی-بنابه ادعای باژانف-چندسال صبر کرده و در آخر نیز او را با جرم رشوهگیری زندانی کند. بنابراین با وجود طرح چنین اتهامی از سوی آقابگف، باژانف و حسین فردوست نمیتوان آن را عامل مؤثری دراین مسئله دانست. البته ممکن است شدت تبلیغات تردیدی در دل رضا شاه بهوجود آورده باشد، ولی نهآنچنان که باژانف ادعا کرده و آن را علت قتل تیمور تاش دانسته است.
بیتردید تلاش انگلیسیها نیز برای از میان برداشتن تیمور تاش، بهعنوان مانع اصلی دستیابی آنهادر رسیدن به اهداف خود در ایران، یکیاز مهمترین عوامل نابودی تیمور تاش بود. ولی نه به عنوان تنهادلیل این مسئله، طوریکه زرگرینژاد مطرح کرده است: «تیمور تاش بهخاطر مخالفت جدی با سیاستانگلیسیها در باب اروند رود و تأکید بر تعلق بحرین و جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابو موسی به ایرانو نیز سرسختی او در برابر انگلیسیها در باب شرایط تمدید امتیاز نفت دارسی، مورد غضب قرار گرفتو قربانی توطئه آنان شد.»
چون اولا مضامین مقاله منتشر شده در روزنامه تایمز لندن در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۱۲-که دو هفته بعد از عزل تیمور تاش منتشر شد-قبلا در محافل سیاسی وجود داشته و این درگزارش مستر هوور به لندن مستند است.
دوم اینکه انگلیسیها آنقدر مورد اطمینان رضا شاه نبودند که او براساس ادعای آنها مبنی بر جاسوس بودن تیمور تاش یا آمادگی برای کسب سلطنت، وزیر دربارشرا که نزدیکترین شخص به او بود، از بین ببرد. سوم اینکه اوضاع، چنین پیشامدی را اجتناب ناپذیرساخته بود و فعالیت انگلیسیها تنها به آن کمک کرده و آن را سرعت بخشید.
سخن آخر
ماحصل بحث اینکه، اتهام رشوهگیری و خرید و فروش غیرقانونی ارز و محاکمه ساختگیتیمور تاش بدین جرم، بهانهای بود برای سرپوش گذاشتن بر عوامل اصلی این ماجرا و فریب افکارعمومی. افزایش قدرت تیمور تاش از یکطرف مانعی بود در راه رسیدن انگلیسیها و دشمنان داخلیتیمور تاش به اهداف و منافع خود و از طرفدیگر هراسی بود در دل شاه که مبادا بعد از او پسرش را کنار بزند. همین ترس بیمارگونه رضا شاه که از طرف دشمنان داخلی و خارجی نیز، با طرح اتهاماتیچون جاسوسی تیمور تاش برای شوروی و رشوهگیری، تقویت میشد، باعث شد تا تیمور تاش کهزمانی وزیر دربار رضا شاه و شخص اول مملکت بعد از او بود، روانه زندان شده و از آنجا نیز، بهطرقی که در منابع ذکر شده است، راهی دیار دیگر شود.
بنابراین مجموعهای از عوامل دستبهدست دادند تا تیمور تاش ابتدا از وزارت دربار معزول وسپس از طریق محاکمه ساختگی و نابرابر محکوم و در نهایت بهطرز مرموز و مشکوکی کشته شود.