دوربین قدیمی این مرد در هواپیما با بمب اشتباه گرفته شد و باعث فرود اضطراری و دستگیری مرد شد!
نمیدانم شما چه میکنید، اما من شخصا در برابر کسانی که خوره یک کاری نیستند، در مورد چیزهایی که به آنها علاقه دارم، اظهار نظر و فصل نمیکنم، در این موارد تجاهل و سکوت بهترین چیز است. (متاسفانه)
بگذارید اول خبر جدید را با هم مرور کنیم تا برسم به چیزی که مورد نظرم است و اتفاقا مطلب خوبی برای بررسی است:
نیویورک تایمز و نیویورک دیلی نیوز گزارش دادهاند که پرواز 4817 خطوط هوایی آمریکا از ایندیاناپولیس حدود ساعت 3 بعد از ظهر شنبه در فرودگاه لاگاردیا فرود اضطراری داشته و یک مسافر به ظن حمل بمب به هواپیما دستگیر شده است.
تا اینجای کار چیز عجیبی نیست. به هر حال مشکلات امنیتی پیش میآیند. اما چرا به آن مرد شک کردند؟
گزارش شده که این حادثه پس از آن رخ داد که یک زن مسافر زیرچشمی نگاه میکرد که مرد کناردستش چه چیزهایی را در صفحه نمایش گوشیاش میبینید. این مرد داشت مطالبی در مورد عکسبرداری و فیلمبرداری با مدلهای قدیمی دوربین مطالعه میکرد. اما این زن اینها را با دستورالعملهای ساخت بمب اشتباه گرفت.
ترسهای زن پس از آنکه مرد دوربین قدیمی خودش را بیرون آورد و شروع به بررسی و تغییر تنظیمات آن کرد به اوج خود رسید. باز این زن فکر کرده بود که او در حال تنظیم تایمر بر روی چاشنی بمب است.
این زن که احساس مسئولیت کرده بود و شاید در رؤیا خودش را قهرمانی را تصور کرده بود که توانسته با تیزهوشی جان همه مسافران یک هواپیما را نجات بدهد، به مهماندار هواپیما اطلاع داد و خلبانها تصمیم گرفتند فرود اضطرای داشته باشند. لابد آنها از پروتکلهای ایمنی پیروی کرده بودند.
پرواز در نیویورک بر زمین نشست و به سبک فیلمها ماموران امنیتی بر سر این مسافر ریختند و به اصطلاح تروریست مظنون قبل از اینکه مقامات بفهمند او از خورههای عکاسی است، او را روی آسفالت پرت کردند!
CNN با دو مسافری که در پرواز بودند مصاحبه کرده و آنها لحظات پرتنشی را به یاد آوردند که از همه خواسته شد از هواپیما خارج شوند. خروج مسافران هم با آن سرسرههای بادی خروج اضطراری باز به سبک فیلمهای تریلر سینمایی انجام شد.
در ابتدا مسافران متوجه نشدند که علت همه این ماجراها چیست، اما بعد که مرد در حال دستگیری را دیدند، متوجه شدند یک مشکل امنیتی رخ داده.
مسافر مظنون مجبور شد رو به رو روی زمین دراز بکشد و مورد بازرسی قرار گیرد. کیفهای وی نیز ضبط و جستجو شد و تنها اسکیت بورد و سایر دوربینهای قدیمی پیدا شد.
پس از چندین ساعت بازداشت توسط افسران پلیس و ماموران فدرال، سرانجام مرد نگونبخت علاقهند به دوربینهای قدیمی بیگناه تشخیص داده شد و آزاد شد.
تام توپوسیس، سخنگوی اداره فرودگاه گفت: JTTF [گروه مشترک تروریسم]، FBI و اداره پلیس فرودگاه تشخیص دادند که هیچ جرمی از طرف مسافر رخ نداده و او آزاد شد.»
هویت مرد بازداشت شده توسط مقامات اعلام نشده است و او هنوز مصاحبهای نکرده!
منبع: petapixel
موضوع به نظر خندهدار و مسخره به نظر میرسد و شما باید حالت صورت آن زن هنگام کنجکاوی در مورد مسافر کنار دستیاش را تصور کنید:)
اما همین خبر ما را به یک نتیجه بهتر و یک نکته ایمنی در زندگی میرساند. البته شاید صرفا نتیجهگیری و سلیقه خود من باشد:
در برابر کسانی که سررشتهای از چیزی ندارند و خوره چیزی نیستند، معلومات و علاقهمندی خود به یک چیز فنی، هنری یا علمی را بهتر است ابراز نکنید.
چند مثال میزنم:
1- بسیارند کسانی که اصلا فیلم و سریال دنبال نمیکنند. همان طور که میدانید درک فیلم و سریال یک دفعه رخ نمیدهد و حاصل سالها دنبال کردن آنها، خواندم مطالب زیاد ، قریحه درونی، حس زیباییشناسی و توانایی مقایسه و تعمیم است.
حالا شما احساس وظیفه میکنید و به یکی فیلم یا سریالی توصیه میکنید که او اصلا نمیداند این دنیا چگونه است، فردایش میآید و به شما میگوید که چه چیز مسخرهای به او پیشنهاد کردهاید و اصلا با آن ارتباط برقرار نکرده یا اینکه یک نکته فرعی فیلم را برجسته میکند یا از اینکه فلان قسمت فیلم چنان که افتد و دانی یک صحنه به اصطلاح ناپسند داشته به این شک میافتد که شما کلا آدم منحرفی هستید! (احتمالا خودش آن لحظههای محدود را چند بار شب قبل تماشا کرده!)
2- برای آدمهایی که خودشان اصلا کنجکاوی در مورد فناوری ندارند، موبایل و تبلت و لپ تاپ انتخاب نکنید. شما نه سلیقه آنها را میدانید و نه اصلا خودشان میدانند که با این گجتها چه کار میخواهند بکنند و فردای روزگار اگر محصول مشکلی پیدا کند یا ندانند که چطور از قابلیتهایش استفاده کنند یا اگر بعدا کسی بگوید که بیجهت پول زیاد برایش خرج کردهاند، شاکی میشود.
3- به صلاح است که در محیطهای اداری اظهار نظر سیاسی نکنید. گاهی تصور میکنیم که اظهار نظرهای خنثی یا مثلا در مورد سیاستهای دولتهای خارجی یا فرضا انتقاد از دول خارجی که اتفاقا در جهت سیاستهای رسمی داخلی است که مشکلی ندارند. اما کسانی هستند که اصلا متوجه مطلب شما نمیشوند و فردای روزگار «راپورت» شما داده شده!
4- مثل این مرد علاقهمند عکاسی نگونبخت، حتی در برابر دیگران مطالعه هم نکنید. به خصوص در جامعه ماخواندن رمان و کتاب، کم کم دارد به چیزی عجیب تبدیل میشود. شما باید پاسخ سؤالهای ابلهانهای مانند اینکه آیا رمان رومانتیک است، چرا پول بابت کتاب میدهی در فیلمهای بهترش وجود دارد، چرا وقت تلف میکنی بدهید!
بهتر است خیلی شیک اگر میخواهید از وقت مرده استفاده کنید، کتاب را با اپلیکیشنهای کتابخوان و در یک خلوت مطالعه کنید! یا از روی کتاب کاغذی عکس بردارید و تبدیل به PDF کنید و بخوانید.
5- حتی اخبار و شبکههای اجتماعی را در کنار دیگرانی که سررشتهای ندارند مرور نکنید. فرض کنید که من نوعی دارم اخبار روز فناورانه یا غیرفناورانه را با اپلیکیشن فلیپبورد مطالعه میکنم و ناگهان عکسی بالا بیاید از یک مدل یا عکس که از آن تفسیر به طعنهای به امورات داخلی شود!
و نکته امنیتی: به خرید محافظهای صفحه نمایش محافظ حریم خصوصی که باعث میشوند افراد پیرامونی چیزی در موبایل و تبلت شما نبینند، فکر کنید.
دنیای قشنگ خصوصیتان را برای خودتان و معدود دوستان نزدیک به خود، حفظ کنید. در دنیایی که هر روز بر شمار نادانها در آن افزوده میشود از حریم خصوصی خود به صورت فعال محافظت کنید. سرگرمیهای شخصی خود را برای هر کسی افشا نکنید. نه شور و اشتیاق شما درک میشود و نه با این کار میتوانید دنیای دیگران را زیباتر کنید. هر کسی دنیای خودش را دارد!
بسیار مطلب خوبی بود ممنونم. بخصوص توصیه های آخرش
درود… واقعا مفید بود. ارزش افزوده رو احساس کردم
به نظر من موارد ۴ و ۵ (و تا حدی ۳) درواقع محدودسازی خودمان از فعالیتهای مثبت به دلیل رفتار اشتباه دیگرانه. رفتار این قبیل افراد هم یکی از همان چیزهای مسموم و ناپسندیه که درحال عادی شدن در جامعه بوده و لازم است آن را متوقف یا حداقل کنترل کرد.
باید توجه داشت که دولتها و نیروهای امنیتی و انتظامی مشوق این رفتارها هستند. مثلا در مورد این خبر، مطمئنا هیچ برخوردی با آن زن صورت نخواهد گرفت و متهم بیگناه نیز قانونا نمی تواند هیچگونه شکایتی از آن زن (یا حتی نیروهای امنیتی مگر در موارد خاص) داشته باشد چراکه به باور غالب، چنانچه گزارش دهنده مورد بازخواست یا شماتت قرار گیرد ممکن است باعث دلسردی و ترس دیگران از گزارش موارد اینچنینی شود. درواقع چنین پنداشته می شود که موارد مثبت کاذب صدمه کمتری به کلیت جامعه وارد می کند تا وقوع یک مورد حقیقی به دلیل ترس گزارش دهنده نادیده گرفته شود.
مشکل وقتی بروز می کند که مرز بین مسائلی که واقعا چنین حساسیتی دارند و سایر مسائل، اکثرا مبهم و نامشخص است. رویه ای که در حال حاضر در حال عادی شدن است، نادیده گرفتن مطلق آثار منفی اتهام زنی بی اساس بر شخص متهم است. این آثار منفی می تواند از کمی کبودی و اتلاف وقت مانند مورد این خبر تا خودسانسوری و محدودسازی خود (مانند برخی توصیه های شما) تا از دست دادن شغل و خانواده و تباه شدن زندگی متهم باشد (در مواردی که اتهام حساسی بصورت علنی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی به شخص وارد شود مثل آزارجنسی)
متاسفانه ساز و کار مشخصی حتی در کشورهای پیشرفته برای کنترل این قبیل موارد پیش بینی نشده است و بعلاوه با گسترش روز افزون ارتباطات و شبکه های اجتماعی هرگونه قضاوت، دخالت و اتهام زنی ناآگاهانه در امور و زندگی دیگران کاری به مراتب ساده و بدون عواقب گشته است. دولتها باید تلاش کنند مرز بین دخالت در زندگی دیگران و به جا آوردن حق شهروندی و جلوگیری از جرم و جنایت را بیشتر برای مردم مشخص کنند. همچنین نیاز به یک سازمان حمایتی برای حمایت از افرادی که به اشتباه مورد اتهام قرار گرفته اند نیز احساس می شود تا شاید بتوان حداقل تا حدی ضرر و زیانهای مادی و معنوی وارده به آنها را جبران کرد (مثلا پاکسازی نام و اتهامات آنها در سوابق و افکار عمومی). در صورت بی توجهی به این پدیده (همانطور که تاکنون چنین بوده) روز به روز شاهد قربانیان بیشتری خواهیم بود که علاوه بر آثار فردی، در دراز مدت آثار اجتماعی جبران ناپذیری نیز خواهد داشت مانند ترس همگانی از هرگونه اظهار نظر و انجام رفتاری که کوچکترین احتمال تلقی منفی توسط دیگران را داشته باشد و به نوعی به یک خودسانسوری فراگیر خواهیم رسید. البته طبیعتا دولتها چندان از این خودسانسوری جمعی ناخوشنود نخواهند بود.
به پیشنهاد دوستان یک پست دومی دارم مینویسم که این توصیههای واکنشی و ناگزیر باعث چه مشکلاتی میشوند. در ضمن در همان پست خواهم نوشت که چه میشود کرد . در این پست من نوشته بودم که چطور هزینه بیجهت برای هیچ صرف نکنید. اما اگر آدم زیرک باشه در دام محافظهکاری بیجهت نمییفته. تصور کنید که مثلا من سالها دارم همه علایق خودم را از فیلم گرفته تا فناوری و کتاب به اشتراک میگذارم.
والله توصیههای شما یکم حس ترس رو به آدم القا میکنه
ولی متاسفانه انگار در همچین جامعه ای زندگی میکنیم (شبیه رمان ۱۹۸۴)
یعنی واقعا باید آنقدر بترسیم که نتوانیم یک کتاب رو در جایی عمومی بخوانیم؟! نمی دونم واقعا دیگر اینقدر احتیاط لازم باشه یا نه
شما در یک اداره دولتی همین کتاب 1984 رو ببرین و چند روز در دقایق مرده بخوانید. ببینید چطور به شما نگاه میکنند!