فیلم 8 مایل – نقد، بررسی و خلاصه داستان – 8 Mile

8 مایل کم و بیش قصه زندگی ((امی نم)) خواننده جوان و موفق موسیقی رپ و تکنو را باز میگوید. ((امی نم)) در طی دو سه سال گذشته به لطف استعداد انکارناپذیرش در این نوع موسیقی و شعر، میلیونها نسخه از آثارش را به فروش رسانده است. او در این سالها به سبب کلیپهای هوشمندانه و جسورانهاش نیز همواره بحث برانگیز بوده، و بهترین نمونه اش کلیپ ((بدون من)) است که جایزه بهترین کلیپ سال را دریافت کرد، حالا ((امینم)) را در نخستین فیلم سینماییاش میبینیم تا دریابیم که به عنوان بازیگر نیز واجد تواناییهای غیر منتظرهای است. اصلا بگذارید بگویم که این فیلم از بسیاری جهات یک کار غیر منتظره و تا حدودی غافلگیر کننده به شمار میرود.
البته ۸ مایل باتوجه به حضور ((امی نم)) و در آن به نحوی بازاریابی و تبلیغ شده که انگار با یک فیلم صرفاً تجاری متعلق به ((جریان اصلی سینمای آمریکا)) مواجه خواهیم شد اما حضور آدم کاردان و خوش استیلی به نام کرتیس هنسان (کارگردان فیلم ستایش شده محرمانه لس آنجلس) در پشت دوربین، ۸ مایل را به اثری متفاوت تبدیل کرده است. قصه فیلم در شهر زادگاه ((امی نم))، دیترویت میگذرد، شهری که مهم ترین کارخانههای اتومبیل سازی آمریکا در آن واقع شده است. هنسان با بهرهگیری از فیلیپ مسینا (طراح تولید فیلم قاچاق) و رودریگو پریتو (فیلمبردار موفق فیلم آمورس پروس) سیمایی سحرانگیز و به شدت عبوس و تلخ از شهر بزرگ و صنعتی دیترویت خلق کرده است. همه هنر و استیل سینمایی کرتیس هنسان را در صحنههای بیرونی فیلم مشاهده میکنید. در شهر فیلم ۸ مایل. آسمان همیشه ابری است و آدم هاندرتا لبخندی بر لب دارند. این فضای تلخ و عبوس در هماهنگی کامل با کاراکتر عصبی و پرخروشی است که ((امینم)) در فیلم ۸ مایل ایفاگر نقش اوست.
((امی نم)) و در قالب جیمی اسمیت جونیور ملقب به ((بانی رابیت)) ظاهر میشود، جیمی در یک کارخانه اتومبیل سازی دیترویت کار میکند اما عشق و استعداد اصلیاش در زمینه موسیقی رپ یا هیپ – هاپ است. جیمی (همچون
خود امی نم) یک استاد مسلم اشعار قافیه دار است و موسیقی خونش جاری به پولی به دست آورد تا نخستین نوار خود را به بازار عرضه کند. اما این یک هدف دور و دراز به شمار میرود. در چنین اوضاع و احوالی جیمی باید با مسایل زندگی روزمره خود نیز به نبرد بپردازد. او به همراه مادرش (کیم بیسینگر) در یک کانتینر زندگی میکند و هرگاه فرصتی بیاید به دیدار دوست دخترش الکس (بریتانی مورفی) میرود، سپس، یک روز، جیمی یا بهتر بگوییم بانی رابیت فرصتی مییابد تا از حلقه بسته زندگیاش، راهی به بیرون پیدا کند. این فرصت تازه، شرکت در یک مسابقه موسیقی رپ است که اگر جیمی در آن پیروز شود، تاج موسیقی رپ را در شهر دیترویت بر سر خواهد گذاشت.
قهرمان سفید پوست ما میخواهد در حیطهای (موسیقی رپ) به قهرمانی برسد که اساساً متعلق به سیاهپوستان آمریکایی به آفریقایی تبار است. گر چه برعکس این مضمون نژادی را بارها در فیلمهای آمریکایی دیدهایم. اما طرح موضوع از این زاویه خاص نژادی (موفقیت یک سفید پوست در قلمرویی که تماما متعلق به سیاهپوستان است) در فیلم ۸ مایل مورد تازه و بدیعی به شمار میرود. با این وصف باید گفت که ۸ مایل از حیث داستان و قصه یک کار فرمولی و کلیشهای در سینمای هالیوود ارزیابی میشود. از آن نوع قصههای ((کسی آن بالا مرا دوست دارد)) به شمار میرود، قهرمان قصه که میدانیم بالقوه بهترین و تواناترین فرد در حرفه خود است، در یک وضع به ظاهر نومید کننده گرفتار شده، اما عاقبت راه رهایی و پیروزی را مییابد، مشکل اصلی قهرمان ما، اثبات تواناییهایش نیست بلکه این شیاطین درونی و تضادهای شخصیتی اوست که وی را از حرکت به جلو بازداشته. به قول کنت توران، این کاراکتر از بسیاری جهات شبیه کاراکتر پرنس هال شکسپیر است که تضادهای درونی اش وی را گرفتار و مستأصل میسازد.
گفتیم که ۸ مایل یک کار فرمولی و قراردادی است اما این واژدهای ((فرمولی)) و ((قراردادی)) را نباید به مثابه تحقیر و بی ارزش بودن این فیلم بپنداریم. اتفاقا فیلم کرتیس هنسان گویای این واقعیت است که یک کار فرمولی و قراردادی اگر باسک و استیل هنرمندانه ساخته شود، میتواند به اثری در خور و شایسته مبدل گردد.
8 مایل به خاطر بازیهای خوب بازیگراناش نیز حائز اعتناست. اصولا کرتیس هنسان توانایی بی بدیلی در اخذ بازیهای خوب از بازیگران فیلمهایش دارد. امی نم و کیم بیسینگر فوق العادهاند، تنها نقطه ضعف بازیگری فیلم بازی بریتانی مورفی است که اساسا صحنههای عاطفی اش با ((امی نم)) هم زیادی طولانی است و هم فاقد هرگونه کارآیی، این خانم عین همین رابطه ناکارآمد رابا تام کروز در فیلم ماموریت ناممکن 2 داشت.
در ضمن عنوان فیلم ۸ مایل، اشارهای است به نام یک خیابان در دیترویت که حد فاصل و جداکننده جمعیتهای نژادی و اقتصادی در این شهر است.