کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه – بررسی و خلاصه داستان – Harry Potter and the Half-Blood Prince

هری پاتر و شاهزادهٔ دورگه را شاید بتوان به عنوان بهترین قسمت در بین این شش جلد انتخاب کرد. کتابی که پس از خواندنش، مخاطب فقط حسرت میخورد که ای کاش رولینگ در کتاب پنجم به سراغ ماجراهای جان پیچها میرفت، چرا که زمینهٔ کتاب ششم کاملاً قابلیت تبدیل شدن به دو کتاب را داشت. کتاب ششم در شرایطی شروع میشود که در دو فصل ابتدایی هیچ خبری از هری نیست و به جای آن نارسیسا مالفوی، شبانه به دیدار اسنیپ میرود و با او پیمانی ناگسستنی میبندد که اگر دراکو مالفوی در کاری که باید برای لرد سیاه انجام دهد ناکام ماند، اسنیپ کار او را به پایان برساند. در همین فصل، بلاتریکس هم که به همراه خواهرش به خانهٔ اسنیپ رفته، تا آنجا که میتواند از اسنیپ سوالاتی میپرسد تا بفهمد که او واقعاً به کدام طرف ماجرا وفادار است. اسنیپ او را قانع میکند که تنها به لرد سیاه وفادار است، پس پیمان ناگسستنی با نارسیسا میبندد و در دل مخاطب این دلشوره را آغاز میکند که شاید دامبلدور در اعتماد کردن به اسنیپ، اشتباه کرده باشد. با اخباری که هر روز از کارهای پلید ولدمورت میرسد، اوضاع عمومی دنیای جادوگری، فعالیتهای مشکوک مالفوی، قضیهٔ گردنبندی که کیتی بل را طلسم میکند و معجونی که رون را به حال خفگی میاندازد، دلشورهٔ مخاطب در فصلهای بعدی عمیقتر میشود.
اما چیزی که کمبودش در پنج کتاب قبلی احساس میشد، یعنی میل به دانستن این که تام ریدل چه طور تبدیل به لرد ولدمورت شده است، در این داستان پاسخ داده میشود. دامبلدور در جلساتی خصوصی، تمام آن چه را که دربارهٔ تام ریدل میداند و تمام اطلاعاتی را که در این مدت دربارهٔ سالهای جوانی او جمع کرده است، در اختیار هری میگذارد؛ و چه لذتی دارد سرک کشیدن به گذشتهٔ مه آلود و اسرارآمیز ولدمورت. قضایای خانهٔ گونت، شناختن پدر، مادر، دایی و پدربزرگ تام ریدل و مهمتر از همه، شناختن خود او ولدمورت را تبدیل به شخصیتی قابل درک میکند و در نتیجه، به مبارزات خیر و شر داستان وجهی جدید میبخشد.
و در یکی از همین جلسات بین دامبلدور و هری است که رولینگ بالاخره دست خود را رو میکند و مخاطب متوجه میشود که با اقتباس آزادی از سالار حلقهها مواجه شده است: مسالهٔ جان پیچها، اشیای ارزشمندی که ولدمورت به وسیلهٔ پنهان کردن بخشی از روح خود در آنها، میخواهد جلوی مرگ خود را بگیرد و جاودانه شود. درست همان طور که سائورون بخش اعظم نیروی شر خود را به حلقهای منتقل میکند و تا وقتی که این حلقه از بین نرود، او هم از بین نمیرود، لرد ولدمورت هم روح خود را هفت تکه میکند و تا وقتی که حتی یکی از این تکهها باقی بماند، او زنده خواهد ماند. در سالار حلقهها، گندالف تا مقطعی فرودو را در راه نابود کردن حلقه همراهی میکند، اما در میانهٔ راه، خودش سقوط میکند و فرودو را با این مسئولیت تنها میگذارد. در هری پاتر هم دامبلدور در مسیر نابود کردن جان پیچها میمیرد و هری را با این مسئولیت تنها میگذارد. همان طور که در آنجا فرودو میخواهد به تنهایی این راه خطرناک را طی کند و سام وایز گمجی به زور دنبال او میرود، در پایان کتاب شش هم هری میخواهد به تنهایی در پی پیدا کردن و نابود کردن جان پیچها راه بیفتد و رون و هرمیون هستند که میخواهند در هر شرایطی به همراهش بروند.
این نوشتهها را هم بخوانید