کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان – بررسی و خلاصه داستان – Harry Potter and the Prisoner of Azkaban

هری پاتر و زندانی آزکابان را میتوان از بسیاری جهات یک نقطهٔ چرخش در سری داستانهای هری پاتر دانست؛ در حالی که در دو داستان پیشین، هری و دوستانش نوجوانانی بودند که زندگی پرشور و هیجانی را میگذراندند که در آن ناخواسته پایشان به ماجراهای خطرناکی باز میشد، در کتاب سوم لحن و فضای داستان از همان ابتدا تیره است؛ نه تنها هری در این داستان بزرگتر شده و دیگر آن نوجوان شاداب دو کتاب گذشته نیست، بلکه آشنا شدناش با لحظههایی از گذشتهاش و برخی نکات تلخ زندگی پدرش و همین طور تهدید دائمی سیریوس بلک، باعث میشود که این کتاب حال و هوایی پر واهمه و کمی تلخ داشته باشد. تنها همین ایده که هری در حضور دیوانه سازها صدای لحظات آخر زندگی مادر و پدرش پیش از کشته شدن را میشنود کافی است تا فضای داستان را از آن حالت نوجوانانه درآورد.
تا این جای داستان، هری دو مرتبهٔ دیگر در دوران تحصیلاش از دست لرد ولدمورت جان سالم برده و ولدمورت هم موفق نشده قدرت خود را بازیابد و برای خود جسمی درست کد. رولینگ در این قسمت برای بار سوم از این ماجرا استفاده نمیکند و به جای آن، هری را با یک جریان پیچیده مواجه میکند. هری از همان اوایل داستان متوجه میشود که سیریوس بلک، که یکی از مهمترین پیروان ولدمورت بوده، از زندان فرار کرده و در پی کشتن اوست. از طرف دیگر، کم کم متوجه میشود که لوپین، پتی گرو و بلک بهترین دوستان پدرش بودهاند و تنها بلک به پدر و مادر او خیانت کرده و باعث کشته شدن آن دو شده، بلکه پس از آن پتی گرو را هم کشته است. احساس خشم و نفرتی که هری در پی فهمیدن این اتفاقات احساس میکند، در نیمهٔ پایانی داستان همراه اوست و وقتی این موضوع با شنیدن صدای شیون مادرش پیش از مرگ همراه میشود، باعث میشود که هری دیگر آن کاراکتر نوجوان بامزهای نباشد که در موقعیتهای خطرناک، کارهای شجاعانهای میکند، بلکه تبدیل به پسری میشود که بار سنگینی از غم و نفرت را بر دوش خود دارد.
در هری پاتر و زندانی آزکابان، رولینگ از یکی دیگر از الگوهای داستانی سالار حلقهها استفاده میکند: همان طور که در آن داستان فرودو – با به یاد آوردن حرفهای گندالف – از کشتن گالوم خودداری میکند و در واقع گالوم را به خود مدیون میکند، هری هم از کشتن پیتر پتی گرو بوده که باعث مرگ لیلی و جیمز شده و با این که پروفسور تریلانی در پیش گویی خود میگوید که در آن شب خادم لرد ولدمورت خواهد گریخت و به ارباب خود خواهد پیوست، باز هم هری او را نمیکشد و به این ترتیب پتی گرو را مدیون خود میکند؛ و در این جا داملبدور است که به هری میگوید که نجات جان پتی گرو، کار درستی بوده است. در کتاب سالار حلقهها، در نهایت این کار به نفع فرودو تمام میشود و حالا باید دید که رولینگ در جلدهای بعدی میخواهد با پتی گرو چه کار کند.