فیلم جنایت هالیوود – نقد، بررسی و خلاصه داستان – Hollywood Homicide 2003
هریسون فورد و جاش هارتنت در فیلم جنایت هالیوود در قالب دو کارآگاه اداره پلیس که با هم همکار نیز هستند، ظاهر میشوند. جو گا ویلان (هریسون فورد) و کی. سی. گالدن (جاش هارتنت)، اینطور که از سکنات و وجنات شان پیداست هیچ علاقهای به کار خود ندارند، تو گویی از سر اجبار و وظیفه تن به این شغل دادهاند.
کالدن بیش از آنکه به امور پلیسی علاقهمند باشد عاشق بازیگری است. او دنبال یک تهیهکننده خوب میگردد که نقش مناسبی را به وی پیشنهاد کند. دراین صورت، کالدن یک لحظه هم درنگ نخواهد کرد و پس از استعفاء از اداره پلیس قدم در حرفه بازیگری خواهد گذاشت. از سوی دیگر، گاویلان به صورت تفننی در کار و خرید و فروش املاک و مستغلات است. او نیز در پی جوش دادن یک معامله بزرگ است تا با پورسانت گزافی که دریافت خواهد کرد وضع زندگی خودش را رو به راه کند…
اما در یکی از روزهای کاری این دو کارآگاه پلیس، خبر میرسد که جنایتهای فجیعی در یک باشگاه رقص روی داده است. گاویلان و کالدن در تحقیقات خود به این نتیجه میرسند که یک تهیهکننده سرشناس نوارهای موسیقی به اسم سارتین (ایزایا واشینگتن) در ماجرا دخیل است و ظاهرا قصد دارد چیزی را از نظر آنها پنهان کند. در همین زمان، یک مامور وزارت کشور به اسم ماسکو (بروس گرین وود) در پی انتقامگیری شخصی از گاویلان است چرا که معتقد است جناب کاراگاه با نامزد سابق وی، روبی (لنا اولین) سر و سری داشته است.
از طرف دیگر، یک آدم روان نژند و جامعه ستیز که ظاهرا هم با سارتین در ارتباط است و هم با ماسکو، وارد جریان میشود و شروع میکند به تیراندازی به سوی مردم بیگناه و کارهای بد دیگر.
همانطور که از خلاصه داستان مغشوش فوق متوجه شدید، جنایت هالیوود از تعداد قصههای فرعی زائد در رنج است. حداقل شش قصه فرعی بیهوده در این فیلم وجود دارد که تنها کارکردشان، بیرمق ساختن و از نفس انداختن قصه اصلی است. البته جنایت هالیوود، چند تایی صحنههای بامزه و جالب دارد اما قطعا با این چند گل، نمیتوان انتظار بهاری سبز و خرم داشت.
ران شلتون، کارگردان جنایت هالیوود که معرف حضور همه سینما دوستان هست. مهارت بیچون و چرایی در ساخت فیلمهای ورزشی دارد. فیلم حالا کلاسیک شده بول دورهام در کارنامه حرفهای شلتون خودنمایی میکند. سال گذشته نیز فیلم آبی تیره را از شلتون دیدیم که به رغم ساخت حرفهای و هنرمندانهاش، چندان جلب توجه نکرد. فیلمنامهنویس آبی تیره، رابرت سوزا بود که خودش از مأمورین سابق اداره پلیس لسآنجلس است.
سوزا و شلتون نوشتن فیلمنامه جنایت هالیوود را به هنگام کار بر روی آبی تیره آغاز کردند؛ با این تصور که این یکی چیز معرکهای از کار در خواهد آمد. اما آنچه که بر پرده میبینیم یک شکست مطلق در تمامی حیطهها، از فیلمنامه و کارگردانی گرفته تا بازیگری است. شلتون ثابت کرده که تنها در صورت مهیا بودن تمامی شرایط – فیلمنامه خوب، بودجه گزاف، انتخاب درست بازیگران، فیلمبرداری و غیره-میتواند فیلمی خوب تحویل بدهد وگرنه ثمرهٔ کارش قابل پیشبینی نیست.