فیلم ملکوتِ آسمانها – نقد، بررسی و خلاصه داستان – Kingdom of Heaven 2005
ملکوت آسمانها، فیلم ریدلی اسکات، اثر درخشان و قابلتوجهی دربارهٔ «جنگهای صلیبی» است. بهانهٔ این جنگها که تا دو قرن و برای چند نوبت ادامه یافت، اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان بر سر اماکن مقدس بود. دروازههای اورشلیم (یا بیتالمقدس) – شهری که در قرن هفتم میلادی به تصرف مسلمانان درآمده بود – تا اواخر قرن دوازدهم برای زیارت به روی مسیحیان باز بود. اما در همین دوران مشکلاتی بر سر راه زائران مسیحی پدید آمد و سرانجام حاکم اورشلیم راه زیارت را بر مسیحیان بست.
در همین سالها امپراتوری بیزانس نیز در معرض تهدید مسلمانان قرار گرفت و موجب شد که از مسیحیان مغربزمین یاری بخواهد و به این ترتیب پاپ اوربانوس دوم پیروان خود را به جهاد صلیبی برای تصرف اورشلیم فراخواند. مسیحیان در نخستین جنگ صلیبی اورشلیم را به تصرف درآوردند و مملکت لاتینی اورشلیم را در قلب دنیای اسلام بنیاد نهادند. تقریباً صد سال گذشت تا صلاحالدین ایوبی اورشلیم را از مسیحیان پس گرفت.
نمایش فیلم ملکوت آسمانها مباحث بسیاری را در میان مورخان مسیحی و مسلمان دامن زده است. مورخان مسلمان معتقدند که رفتار مسیحیان فاتح، بسیار بیرحمانه بود. برای مثال آنها هنگام تسخیر اورشلیم از دریای خون گذشتند و حال آن که نود سال بعد آنگاه که دروازههای شهر به روی سپاهیان صلاحالدین ایوبی گشوده شد، حتی «یک خوانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید.»
در کتاب سه جلدی جنگهای صلیبی (نوشتهٔ استیون رانسیمان، ترجمهٔ منوچهر کاشف) باوجودیکه صلاحالدین ایوبی سردار عاقل و فکور و بردباری بود، اما در جریان جنگهای صلیبی دهها هزار مسلمان و مسیحی از دم تیغ گذشتند یا زجر اسارت و دربدری کشیدند. خوشبختانه فیلم ریدلی اسکات از مدارا و تساهل دینی حمایت میکند. فیلم ملکوت آسمانها برخلاف گلادیاتور (فیلم قبلی اسکات) دارای یک جهانبینی درست و انسانی است و همین ویژگی اثر مذکور را در مرتبتی والاتر از گلادیاتور و فیلمهای مشابه (اسکندر و تروآ) قرار میدهد.
اگر چه این جا محل مناسبی برای طرح مسائل تاریخی نیست اما این را هم اضافه کنم که جنگهای صلیبی در حقیقت تبدیل به نقطهٔ عطفی در زندگی اروپائیان و به طورکلی در تاریخ تمدن شد. اروپائیان طی این جنگها با تمدن پررونق اسلامی آشنا شدند و علاوه بر غنائم مادی گنجینهٔ معنوی گرانبهایش از فرهنگ اسلامی را با خود به ارمغان بردند. بر اثر جنگهای صلیبی بنادر مهم اروپایی دریای مدیترانه روزگار نو شکوفایی را آغاز نهادند و برای رنسانس زمینهٔ مساعدی فراهم آمد.
داستان فیلم ملکوت آسمانها از سال ۱۱۸۴ میلادی آغاز میشود. بالیان (اورلاندو بلوم) در یک مراسم سوگواری شرکت کرده است. او به تازگی همسر و فرزندش را دفن کرده. در چنین دوران سیاهی از زندگی بالیان، بارون گادفری یبنائی (Ibelin که در کتابهای تاریخی «یبنائی» ترجمهشده) از راه میرسد. بارون گادفری (لیام نیستن) خود را به عنوان پدر بالیان معرفی میکند و میگوید که او تنها پسر وی بشمار میرود. پدر به فرزند خود میگوید از آنجاکه همسر او (بالیان) خودکشی کرده و بر اساس آموزههای مسیحی به جهنم میرود، لذا برای دادنِ کفاره و طلب بخشایش باید به اورشلیم مقدس (خانهٔ خدا) بروند. بالیان توصیه پدر را میپذیرد و همراه او از فرانسه عازم اورشلیم میشود. در طول مسیر، طی نبردی که در مسینا روی میدهد، گادفری جراحت مرگباری برمیدارد. گاتفری قبل از این که تب شدید وی را از پا درآورد، بالیان را به شوالیهگری مفتخر میسازد و وی را «بارون یبنائی» لقب میدهد. بالیان چند ماه بعد در پی جان به در بردن از یک سانحهٔ دریایی، عاقبت به اورشلیم میرسد. او در بدو ورود خود را همپیمان و بالدوین چهارم (ادوارد نورتون) پادشاه جذامی اورشلیم، و تیبریاس (جرمی آیرنز) حاکم اورشلیم معرفی میکند. یکی از افراد متنفذ در حلقهٔ نزدیک اطراف پادشاه، گی دولو زینبیان (مارتن کیوسک) نام دارد. «گی» بلافاصله بالیان بدش میآید. در همین حال، بالیان روابط صمیمانهای با سیبیلا (آوا گرین) برقرار میکند. سیبیلا دختر پادشاه اورشلیم و همسر (گی) است که این در حالی است که صلاحالدین (غسان مسعود)، رهبر اعراب مسلمان در تلاش است تا یک ارتش ۲۰۰ هزارنفری برای بازپس گرفتن اورشلیم از دست مسیحیان-که آن را برای تقریباً ۱۰۰ سال در اشغال خود داشتهاند – فراهم و تجهیز کند.
سازندگان فیلم برای جذابتر کردن داستان، تغییرات اندکی در سیر تاریخی وقایع دادهاند. برای مثالِ در عالم واقعیت هیچ رابطهٔ خاصی میان بالیان و پرنسس سی بیلا وجود نداشت و اساساً سیبیلا و همسرش رابطهٔ بسیار خوبی با هم داشتند. علاوه بر این، در پی مرگ بالدوین چهارم پادشاهی بالدوین پنجم رسید و سپس به سیبیلا. اما فیلم، پادشاهی بالدوین پنجم را که فرزند جوان سیبیلا بود، نادیده میگیرد.
اما این تغییرات، چندان مهم نیست. اصل قضیه در نگاه فیلمساز پرداختن به بخشی از تاریخ متعارض مسیحیان و مسلمانان است؛ تعارضی که از جنگهای صلیبی آغاز و به ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پس از آن ختم شد. ریدلی اسکات اعتقادی به تعصبها و تنازعهای مذهبی و نژادی ندارد و این اندیشهٔ محوری در فیلم ملکوت آسمانهاست. فیلم از حیث فنی زبردستانه است. صحنههای نبرد بسیار باشکوه از کار درآمده. تماشاگر در این صحنهها به تمامیت صحنه نبرد و ابعاد عظیم آن مواجه میشود. ضریب اکشن و هیجان نیز در فیلم فوقالعاده بالاست و خوشبختانه فقط اکشن و خون نیست، بلکه مایههای انسانی و کاراکترهای سه بعدی نیز خودنمایی میکنند و اورولاندو بلوم برای ایفای نقش اصلی بسیار مناسب به نظر میرسد. او در کنار بزرگانی چون جرمی آیرنز و لیام نیسن، حسابی میدرخشد. کارگروه دکور و گروه و گروه جلوههای ویژه نیز فوقالعاده عالی است. و در پایان ۱۴۵ دقیقه مدت زمان فیلم، اسکات موفق میشود ذهن شما را نسبت به درک مذاهب و فرهنگهای دیگر بازتر کند و این به باور من بزرگترین دستاورد فیلم ملکوت آسمانهاست.