فیلم باغبان وفادار – نقد، بررسی و خلاصه داستان – The Constant Gardener 2005
باغبان وفادار را یک فیلمساز نوآمدهٔ برزیلی، کارگردانی کرده است. فرناندو مریلینس سه سال پیش با اولین فیلم خود، شهر خدا به شهرت رسید. این فیلم که قصهای اثرگذار دربارهٔ حلبی نشینهای شهر ((ریو)) ی برزیل را حکایت میکرد، نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی شد. باغبان وفادار نیز همانند شهر خدا، بر اساس یک رمان پرفروش ساخته شده است؛ با این تفاوت که این بار فیلمنامهٔ اقتباسی را فرد دیگری به جز مریلیس نوشته است، منبع اصلی باغبان وفادار، رمان پرفروشی است به قلم جان لوکاره. برای کسانی که با ((ادبیات جاسوسی)) آشنا هستند، لوکاره نام بسیار مشهوری است. صاحب نظران ادبی بر این باورند که رمان باغبان وفادار، عصبی ترین رمان این نویسندهٔ نامدار و صاحب سبک است.
خوشبختانه جفری کین، فیلمنامه نویس باغبان وفادار موفق شده به بهترین شکل ممکن رمان لوکاره را اقتباس و تلخیص کند. فیلم همچون همای رمانهای لوکاره با درد و رنج آغاز میشود، با غم ادامه مییابد و نهایتا در جوی از ترس و وحشت پایان میپذیرد. اولین شخصیتی که در فیلم با او آشنا میشویم جاستین کوئیل (رالف فاینس) نام دارد. جاستین یک دیپلمات صریح اللهجهٔ بریتانیایی است که در کشور آفریقایی کنیا به کار مشغول است. به زودی مشخص میشود که تسا (ریچل وایز)، همسر جوان جاستین، در حالی که سوار بر ایک جیپ بوده طی حادثهای در یک بزرگراه کشته شده است. به جاستین گفته میشود که همسرش بر اثر حملهی سارقین به قتل رسیده است. اما وی نمیتواند دلیل مذکور را بپذیرد، جاستین احتمال میدهد که همسرش به سبب فعالیتهای اجتماعیای که اخیرا در کنیا درگیر آن شده بود به قتل رسیده، اما نکات ابهام برانگیز دیگری هم وجود دارد: آیا تسا درگیر یک رابطه عاشقانه با آرنولد بلوم (هوبرت کانده)، پزشک سیاهپوستی که در اکثر سفرهای تسا وی را همراهی میکرد، شده بود؟ و چرا تسا تا این حد به موضوع آزمایش یک داروی تازه برای معالجهٔ بیماری سل بر روی بیماران فقیر کنیایی علاقمند شده بود؟
جاستین برای یافتن پاسخهای فوق به روسای خود (دنی هیوستن و بیل نایی) مراجعه میکند اما آنها به وی توصیه میکنند که موضوع را رها کند و بیش از این به تحقیقات خود ادامه ندهد. اما جاستین برای پی بردن به راز قتل همسرش و آگاه شدن از این واقعیت که آیا تا به وی وفادار بوده یا نه، به تحقیقات خود ادامه میدهد. ه باغبان وفادار ترکیب منحصر بفرد و قدرتمندی است از یک داستان عشقی و یک بیانیهٔ افشاگرانه دربارهٔ جنایتهایی که از سوی شرکتهای بزرگ داروسازی در کشورهای عقب افتادهٔ آسیا و آفریقا روی میدهد. آنچه که جان لوکاره در رمان خود در مورد سودجوییهای تبهکارانی شرکتهای بزرگ داروسازی نوشته مبتنی بر واقعیتهای محض و انکارناپذیر است، از قضا، پخش فیلم باغبان وفادار همزمان شده است با صدور حکم یک قاضی آمریکا علیه شرکت داروسازی مرک به جرم تولید و پخش داروی مرگبار ((ویاکس))، فیلم باغبان وفادار انگشت میگذارد بر یکی از زشتیهای بزرگ در جهان معاصر؛ زشتیهایی که موجب و مسبب اصلی آن حکومتهای دموکراتیک غربی و شرکتهای چند ملیتی هستند. اما بخش عمده ای از ارزش فیلم به خاطر خلق کاراکترهای ملموس و جائدار جاستین و تسا و رابطهٔ پرفراز و نشیب میان آنهاست.
در واقع جاستین و تسا در نگاه اول دلباختهی هم شدند و به سرعت با یکدیگر ازدواج کردند. جاستین تنها بعد از ازدواج بود که شروع به شناختن همسرش کرد. فرناندو فریلیس در باغبان وفادار موفق میشود این شناخت تدریجی مرد از همسرش را به زیبایی و استادی هر چه تمام تر به نمایش بگذارد. بازیهای قدرتمندانهٔ رالف فاینس و ریچل وایز بر غنای فیلم افزوده است. فیلمنامه هیچ کم و کسریای ندارد. دیالوگهای کوتاه و پرمعنا که از جمله ویژگیهای رمانهای لوکاره است. در باغبان وفادار نیز خودنمایی میکند. همچون فیلم قبلی مریلیس، در اینجا نیز شاخههای فرعی روایی تدریجا و نهایتا در مسیر اصلی روایت جاری میشود و بر غنای هر چه بیشتر آن میافزاید.