فیلم ولع – نقد، بررسی و خلاصه داستان – The Hunger (1983)
کارگردان : تونی اسکات
فیلمنامهنویس : ایوان دیویس و مایکل تامس، برمبنای رمانی نوشته ویتلی استریبر
فیلمبردار : استیون گُلدبلات و تام منگریویت
آهنگساز(موسیقی متن) : مایکل روبینی و دِنی جیگر
هنرپیشگان : کاترین دونوو، دیوید بووی، سوزان ساراندون، کلیف دِ یانگ، بت الرز، دان هِدایا، روفوس کالینز و سوزان برتیش.
نوع فیلم : رنگی، ۹۹ دقیقه.
نیویورک. «میریام» (دونوو) و محبوبش، «جان» (بووی)، با کشتن آدمها و نوشیدن خون آنان، مانع پیری و مرگ خود میشوند («جان» در قرن هجدهم با «میریام» آشنا شده و «میریام» مصر باستان را به یاد میآورد). با وجود این، نشانههای پیری در «جان» نمودار میشود و او به کلینیک «پارک وست» میرود تا شاید «دکتر رابرتس» (ساراندون)، که درباره طول عمر زیاد تحقیق میکند، بتواند به او کمک کند. اما نتیجهای نمیگیرد و با سرعتی غیر قابل باور پیر میشود و آثار حیات در او از بین میرود. «میریام» از طریق تلهپاتی، «دکتر رابرتس» را به آپارتمان خود میخواند و هر دو از خون یکدیگر میآشامند. اکنون دو موجود خون آشام زن وجود دارند…
تونی اسکات برادر ریدلی اسکات تا پیش از کارگردانی این نخستین فیلم حرفهای و مطرح خود، بیشتر در زمینه ساختن آگهیهای تبلیغاتی کار میکرد و عجیب نیست که فیلم او انباشته از تصویرها و ایدههای برداشت شده از آثار دیگران باشد. اما گذاشته از این، فیلم را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول آن، روایت پیر شدن «جان» است که به نابودی و مرگ او میانجامد – که متأسفانه بووی طی این مدت فرصت ارائه یک بازی عالی را پیدا نمیکند.
این بخش شامل ایده اصلی روایت است و به سختی به بخش دوم ربط پیدا میکند. در بخش دوم، ساراندون در انبوهی از کلیشهها تلف میشود، ارتباط هم جنس دوستانه و درا کولائی او با دونوو. همچنین، رستاخیز مردگان و سرنوشتی که میشد از ابتدا آن را حدس زد، در همین بخش تصویر میشود. اما توازی و قرار دادن آرزوها و اعمال خون آشامان برای نامیرائی و جاودانگی در کنار تحقیقات و مطالعات «دکتر رابرتس» که به همان هدف منجر میشود، تا حدودی ناهماهنگ و غیر قابل باور است.