فیلم کافی – معرفی، نقد و تحلیل و خلاصه داستان – Enough 2002

تن دادن به حقارت امّا به چه قیمتی؟
استفن هولدن. نیویورک تایمز
فرضیه پنهان در ورای فیلمی مثل Enough میگوید نسلی از مردان جوان وارد عرصه شدهاند که شیفته پرواز کردن جیبها و شکمهایشان هستند و فراموش کردهاند که از نظر روحی هم رشد کنند. بله، درست است. این فرضیه احتمالا به اندازه یک سر سوزن حقیقت دارد. جدای از این ذره ناچیز، فیلم کاریکاتوری به مراتب دیوسیرتتر از گلن کلوز «جذابیت مرگبار» ارایه داده است. گرچه شاید بتوان در یک مقایسه هم سطح، Enough را اثری فمینیستی در ژانر انتقام دانست و از کلیشه «جذابیت مرگبار» جدا کرد. ولی درهرحال دو فیلم توسط مردان کارگردانی شدهاند. میچ، پیمانکار موفق، وارد زندگی یک پیشخدمت سختکوش به نام اسلیم میشود و به مانند فرشتهای رهاییبخش، اسلیم را از شر کار سنگین و یکنواخت روزانه نجات داده و به قصر رؤیاهایش میبرد. میچ پس از پیدا کردن یک عمارت بینظیر در کالیفرنیای جنوبی و بدون اینکه حتی صاحت ملک را بشناسد، چنان رقمی برای خرید خانه پیشنهاد میکند که نپذیرفتن آن، دیوانگی است. این ژست متهورانه، بعدها و هنگامی که میچ با خشونت به همسرش میگوید او همیشه هرچه بخواهد، بدست میآورد (با تأکید بر واژه همیشه)، دوباره طنینانداز میشود. میچ و اسلیم ظاهرا زندگی سعادتمندی دارند که حاصل آن دختری است به نام گریسی. امّا به تدریج نشانههایی از مشکل و اختلاف بروز میکند و با پیگیری رد چند تماس تلفنی، مشخص میشود که میچ به همسرش خیانت کرده است. اسلیم با همسرش مقابله میکند، ولی میچ گستاخانه پاسخ میدهد که مردان با زنان متفاوتند.
او پول دارد و حق قانونگذاری، پس هیچ چیز جلودارش نیست. حتی تهدید اسلیم برای ترک خانه مؤثر نمیافتد و میچ به همسرش اخطار میکند که نخواهد گذاشت تنها یا با بچه از آنجا برود. از اینجا به بعد، Enough تبدیل به فیلمی تعقیب و گریز میشود که در آن اسلیم نهایتا از دست میچ میگریزد و با هویتی جدید به سیاتل نزد دوستش و بعد به میشیگان میرود. در نقطه اوج فیلم، اسلیم در مبارزهای تن به تن با شوهرش و درحالیکه به انواع و اقسام هنرها و وسایل جنگی مجهز است، سربلند از میدان خارج میشود. آیا یک فرد درستکار از طبقه کارگر، با شهامت و اعتماد به نفس میتواند بر سرمایهداری فاسد از طرقه برتر پیروز شود؟ نیازی به پرسیدن نیست. چراکه خانم جنیفر لوپز با در اختیار گرفتن همه پرده سینما و در مقام یک ستاره که چندان با رمز و راز بازیگری آشنایی ندارد، زنی هوشیار و قدرتمند را به نمایش میگذارد که روی پای خودش ایستاده است. مشابه ضد قهرمان داستان را هم قبلا در فیلمهایی چون «خوابیدن با دشمن» و «روانی امریکایی» دیدهایم. امّا ملودرام عجیب و غریب Enough تنها با بخش کوچکی از حقیقت سروکار دارد. فیلم به همسران و مادران مشابه اسلیم چنان پندهایی میآموزد که بسیاری از آنها بسیار ظالمانه و شرارتبارند و کمترین حس همدلی تماشاگر را برنمیانگیزند. حرکات دوربین و موسیقی اثرگذار فیلم در برانگیختن ترس درونی مخاطب بسیار بهتر از آثاری عمل میکند که آشکارا از تهدید فیزیکی سود میبرند.
در آخر باید از خود بپرسیم که چرا کارگردان برجسته و مشهوری چون مایکل آپتد و در کنارش فیلمنامهنویس مستعدی مثل نیکلاس کازان؛ ورود به این عرصه پست را برای خود برگزیدهاند. قاعدتا باید پای پول فراوانی در میان باشد تا آنها تن به چنین کار حقیرانهای داده باشند!
جین استیوارت. لسآنجلس تایمز
شوهران زورگو با حسابهای بانکی پر از پول، فراتر از قانون هستند. همسران ستمدیده، بهویژه آنها که عادت به کار کردن و کسب درآمد دارند، مظلوم واقعیاند. تنها راه چاره برای این زنان تغییر دادن هویت، تقویت عضلات و بعد کشتن ولگردان و زورگویان است، همین!
این مفهوم بسیار ساده به علاوه یک جنیفر لوپز جدید و مضحک که به طرز حیرتانگیزی به اراذل و اوباش حمله میکند، هسته اصلی و تشکیلدهنده “Enough” است. در این روزگار که زنان بسیار زیادی از نظام قضایی و حقوقی قطع امید کرده و برای رسیدن به هدف دست به اسلحه میبرند، قطعا فیلم یک اثر جسورانه تلقی میشود. احتمالا این روش حل مشکلات به صورت تکنفره و توسط جی لو، به تأیید چارلز برانسن نیز رسیده و متدی است بسیار پیراسته: اسلحه را کنار بگذارید، در یک مدرسه آموزش سبکهای مبارزه «ببرخیز کرده، اژدهای پنهان» ثبتنام کنید و بگذارید بدنتان آبدیده شود. حالا میتوانید همه مفتخورها و ولگردها را بکشید، همه را به یک روش! اولین وظیفه نیکلاس کازان فیلمنامهنویس در یک چنین طرحهای ساده و یک خطی این است که همه درهای خروجی را به روی قهرمانان زن داستان ببندد تا او هیچ راه فراری نداشته باشند. نهایتا هیچکس نمیتواند به پیشخدمت سابق (لوپز)، درحالیکه شوهر پولدارش میچ (بیلی کمپل) شروع به اذیت و آزار و خیانت به او میکند، یاری رساند. بهترین دوستان تلاش خود را میکنند، پدر هم که دخترش را مثل یک کودک رها کرده، هرچه پول دارد در اختیار او میگذارد. امّا هیچیک از این راهها سود چندانی براس اسلیم ندارد.
دومین وظیفه کازان، به کار بردن زیرکانه گافهای روایتی به سرعت هرچه بیشتر است تا حد امکان تماشاگر نباید از خود بپرسد که چرا میچ برای گم کردن اسلیم، دست به دامان یک شوخی احمقانه و بسیار سردستی میشود، یا اینکه چرا این پدر و شوهر دوستداشتنی یکباره و پس از پنج سال به جادوگری بد ذات تغییر حالت میدهد، و یا چرا اسلیم پس از اولین کتک وحشیانه، از خانه میرود. این تنها کاری است که همه زنان قربانی شده انجام میدهند. حتی زنانی که درست به اندازه اسلیم داستان Enough خودآگاه و دارای عزتنفس هستند. البته ما این ویژگیها را از آن جهت ذکر کردیم که ستاره آگاه و بزرگی مثل جنیفر لوپز ایفاگر نقش است! در صحنه افتتاحیه، تلاش چندانی نشده است تا به بیننده نشان دهد که اسلیم دقیقا چگونه زنی است و یا دقیقا چرا یک میلیونر باید برای ارضای تمایلاتش، اینگونه رفتار کند.
مایکل آپتد کارگردان که از یک هنرپیشه واقعی سود نمیبرد، مجبور شده برای اثبات بیگناهی اسلیم یکسری جفنگیات سرهم کند و کار زن را سختترین کار روی زمین جلوه دهد. او کار خود را انجام داده، امّا صحنههای تعلیق بسیار ساده و معمولی فیلم به ما یادآوری میکند که آپتد فقط کار حرفهای خود را انجام داده و خودش هم به مسأله واقف است. و در آخر اینکه، Enough عنوانی خطرناک برای فیلمی است که داستان زنی پریشان و متوسل به اقدامات نومیدانه را روایت میکند. بااینحال، شاید برای جمعیتی که در سالن سینما با فریادهای «حسابش را برس!» جنیفر لوپز را تشویق به از پای درآوردن دشمن میکنند، این واژه دوسیلابی بتواند پاسخ مناسبی باشد!