فیلم لاک Locke با بازی عالی تام هاردی در نقش ایوان لاک – داستان، نقد و بررسی
ایوان لاک میخواهد به تنهایی جلوی تکرار تاریخ را بگیرد و از بد حادثه مجبور است این کار دشوار و شاید حتی غیرممکن را در یکی از مهمترین شبهای زندگیاش انجام بدهد. امشب تیم فوتبال محبوب او و دو پسرش مسابقهای حساس دارد و همسر او هم به اصرار پسرها بالاخره به جمع آنها پیوسته و تیشرت تیم محبوبشان را پوشیده است. همه چیز آماده است تا شبی خاطرهانگیز برای لاک و خانوادهاش رقم بخورد. او فردا صبح هم باید بر بتنریزی پروژهای عظیم نظارت کند و یکی از مهمترین کارهای دوران مسئولیتاش را به سرانجام برساند. ما لاک نمیتواند به هیچ یک از این دو کار برسد. او حتی نمیتواند در بیرمنگام بماند و باید شبانه به سمت لندن حرکت کند. چرا؟ چون ناگهان امشب به شبی تبدیل میشود که لاک باید اشتباهی در گذشته را جبران کند. لاک چند ماه پیش حین انجام پروژهای با زنی بوده و او از لاک باردار شده و حالا دو ماه زودتر از موعد مقرر در آستانهی وضع حمل قرار گرفته است. لاک قرار خانوادگی و کارش را رها میکند، سوار ماشین خود میشود و به سمت لندن حرکت میکند. او مرد تنهای این شب سرنوشتساز است.
ایوان لاک تصمیماش را گرفته است. او معنا و مفهوم بدون پدر به دنیا آمدن را میداند. او هنوز نتوانسته با این موضوع که پدرش او را به حال خودش رها کرده است کنار بیاید. پدر همیشه غایب او، حتی همین حالا که او خودش پدر دو پسر است و فرزند سومی هم در راه دارد، باز هم به طرز محسوسی در زندگی او نقش دارد و حضورش احساس میشود. اما لاک میخواهد برخلاف پدرش مسئولیت کاری را که کرده به طور کامل بر عهده بگیرد. او میخواهد در لحظهی تولد فرزندش در کنار او باشد و در بزرگشدن او نقش ایفا کند.
به گفتهی استیون نایت، کارگردان و نویسندهی فیلمنامهی لاک، نام شخصیت ایوان لاک به نوعی ادای دینی به جان لاک (1704ـ1632)، فیلسوف انگلیسی است؛ او معتقد بود انسانها هر چه میدانند را از راه مشاهده یا تجربه به دست میآوردند. درکی که ایوان لاک از موقعیت خاص زندگیاش دارد، از راه تجربهای دست اول به دست آمده است و او میخواهد به خودش ثابت کند که میتواند راه پدرش را ادامه ندهد و اجازه ندهد بچهی دیگری مثل او بزرگ شود. اما لاک برای رسیدن به رستگاری باید هزینهی گزافی پرداخت کند.
تام هاردی برای بازی در نقش ایوان لاک فضای بسیار محدودی در اختیار دارد. او تمام وقت پشت فرمان اتومبیل نشسته است و رانندگی میکند. پل ارتباطیاش با دیگران تماسهای تلفنی بیپایانی است که او را تا آستانهی جنون پیش میبرند؛ حدود 40 تماس تلفنی که دستکم نصف آنها نیمه تمام باقی میماند، یا گوشی را روی لاک قطع میکنند یا خود او گوشی را قطع میکند. آنچه شمایل ایوان لاک را باورپذیر و فیلم لاک را تماشایی میکند، توانایی تام هاردی در بازی با دستها، و صورت و صدایش است. هاردی با لهجهی ولزی صحبت میکند و صدایش هم به خاطر سرماخوردگی گرفته است. سرماخوردگی شخصیت ایوان لاک در فیلمنامه نبوده و به خاطر سرماخوردگی هاردی به فیلمنامه اضافه شده است اما همین مصرف داروهای ضدسرماخوردگی هم حال و روز او را پریشانتر از قبل میکند.
ایوان لاک انسانی معمولی است اما آنچه در آن شب تعیینکننده برای او اتفاق میافتد، از او یک قهرمان میسازد. لاک علیه گذشتهی خودش و حتی شخص خودش قیام میکند. او میتواند فرافکنی کند و اتفاقی که افتاده را گردن این و آن بیندازند اما تصمیم میگیرد مسئولیت کارش را بر عهده بگیرد. این کاری است که همه دوست داریم بتوانیم انجام بدهیم؛ اینکه یک بار برای همیشه با مشکلات و مسائلی که آزارمان میدهند، روبهرو شویم و آنها را از سر راهمان کنار بزنیم، حتی اگر این کار برایمان به قیمت از دستدادن خیلی از چیزها تمام شود. اما گاهی اوقات در انجام کارهایی از این دست تعلل میکنیم. رها کردن حاشیهی امن و به دل ماجرا زدن کار سادهای نیست. اما لاک درست همین کار را میکند. ب
ه همین خاطر هم است که حس همذاتپنداری تماشاگر را بر میانگیزد. لاک میخواهد هم اشتباهاش را گردن بگیرد و هم خانوادهاش را حفظ کند اما بزرگراه بیرمنگامـ لندن یکطرفه است و همانطور که لاک کیلومتر در آن پیش میرود، چیزی از دست میدهد؛ اول خانوادهاش و بعد کارش را. اما لاک حاضر نیست تسلیم شود. او کاملا آماده است تا تقاص اشتباهاش را پس بدهد. شاید همین رفتار او تسلیم شود. او کاملاً آماده است تا تقاص اشتباهاش را پس بدهد. شاید همین رفتار او تسلیم شود. او کاملاً آماده است تا تقاص اشتباهاش را پس بدهد. شاید همین رفتار او تسلیم شود. او کاملاً آماده است تا تقاص اشتباهاش را پس بدهد. شاید همین رفتار او باشد که به دیگران این فرصت را بدهد که او را با تمام خوبیها و بدیهایش بپذیرند و حتی فرصت دیگری به او بدهند.
لاک کارش را از دست داده اما تولد نوزاد میتواند نماد شروعی دوباره باشد. پسر بزرگاش هم وقتی با هیجان به او زنگ میزند تا خبر پیروزی تیم محبوبشان را بدهد از او میخواهد به خانه بازگردد. تا با هم بازی را به صورت ضبط شده ببنند. تماشای فوتبال ضبط شده مثل پخش زندهاش لذتبخش و هیجانانگیز نیست اما نفس این دعوت هم امیدبخش است؛ شاید به او فرصتی برای جبران گذشته داده میشود. شون برای پدر تعریف میکند که چطور کادولـ همان بازیکنی که لاک همیشه از او ایراد میگرفتهـ دروازهبان را دریبل کرده و گل سوم تیماشـ و گل دوم خودش در آن مسابقهـ را به ثمر رسانده تا پیروزیشان قطعی شود. آن شب کادول در زمین فوتبال درخشیده است و ایوان لاک در صحنهی مبارزهی زندگی واقعیاش. ما انسانهای به اصطلاح معمولی هم حتی برای یک روز هم که شده میتوانیم قهرمان زندگی شخصیمان باشیم؛ کافیست به این نکته باور داشته باشیم.
نوشته جواد رهبر