سریال شرلوک Sherlock با بازی عالی بندیکت کامبربچ در نقش شرلوک هولمز- داستان، نقد و بررسی

چطور است که یک آزمایش انجام بدهیم. برای پاسخ دادن به سئوال لازم نیست که حافظهتان را زیر و رو کنید. سریعا تصمیم بگیرید و اولین چیزی که به ذهنتان میرسد را بگویید. سئوال: باهوشترین شخصیتهایی که جدیدا در سینما و تلویزیون دیدهاید، چه کسانی هستند؟ امکان ندارد کسی شرلوک را تماشا کند و ساکن خانهی 221 در خیابان بیکر جزو اولین انتخابهایش نباشد.
نابغهای منزوی که مثل تمام مردم دنیا سرش را به زندگی روزمره گرم نکرده. در عوض کنار نشسته و با نظارهی زندگی انسانها، دنبال کشف تناقض و نقاط مبهم زندگی آنها است. به جای حل کردن جدول و پازل، با حل معماهای واقعی تفریح میکند. یک تفریح تمام وقت. بحث دربارهی شرلوک هولمز به عنوان یکی از مهمترین شخصیتهای نمایشی کار سادهای نیست. نه فقط به خاطر اینکه با وجود عمر صد و چند سالهاش به یکی از نمادهای فرهنگ عامه تبدیل شده و سمبل تفکر استنتاجی به شمار میآید. شرلوک هولمز در هر مدیومی که فکرش را بکنید حضور پیدا کرده و خیلی از بازیگرها آرزو دارند کلاه شکاری کارآگاه را بر سر بگذارند و پیپ معروفاش را در دست بگیرند. (اگرچه شرط اولیه بازی کردن این نقش، قامت بلند، صورت کشیده و چشمان نافذ است) پس مسئله را میشود این طوری طرح کرد. کدام شرلوک هولمز را برای بحث انتخاب کنیم و چرا؟
سئوال سختی است ولی برای یافتن پاسخاش لازم نیست که مانند شرلوک خیلی هم کارآگاه بازی دربیاوریم. طرفداران قدیمیتر شرلوک هنوز جرمی برت را به کارآگاهی قبول دارند. اما به چند دلیل نسخهی بهروز شدهی بیبیسی از مخلوق سر آرتور کانن دویل، میتواند راهحلی منطقی باشد. اول اینکه از نظر دیده شدن، محبوبیت و تاثیرگذاری (به لطف اینترنت و البته ذوق و استعداد استیون موفات) هیچ اقتباسی با شرلوک قابل مقایسه نیست. دوم تعبیر تازهی سریال از شرلوک هولمز در دنیای مدرن و دلیل سوم هم ایدههای بکرش در بحث شخصیتپردازی است.
بعضی کاراکترهای خیالی آنقدر خاص و منحصر بهفردند که میتواند سوژهی روانشناسی و الگوهای شخصیتی باشند. مثلا در آزمون مایرزـ بریگز با استفاده از تئوریهای یونگ، چند االگوی اصلی برای تحلیل شخصیت تعریف میشود. الگوهایی که روی چهار محور (درونگراییـ برونگرایی)، (شمیـ احساسی)، (فکرـ ادراک) و تیپ شخصیتهای واقعی و خیالی است. یکی از سوژههای همیشگی شرلوک هولمز. شرلوک هولمز و به ویژه شرلوک (منظور قهرمان سریال با بازی کامبریچ است) یک INTP تمام عیار است. یعنی درونگرا، با شمّ قوی، متفکر و مشاهدهگر. نمونههای واقعی این تیپ شخصیتی هم میشود اینشتین و داروین. INTPها چند نشانهی بارز دارند؛ قدرت ذهنی بالا در حل مسئله، حافظهی بصری و مشکل در برخوردهای اجتماعی. اما ترسیم رابطهی علت و معلولی بین رفتارهای مختلف هر تیپ شخصیتی کمی پیچیده میشود.
یعنی آنها به خاطر هوش زیاد، ریزبینی و پویایی ذهنشان است که در خود فرو میروند و منزوی میشوند یا برعکس، چون فرد نمیتواند جزئی از دنیای بیرونی باشد در مناسبات اجتماعی قرار بگیرد، شروع میکند به مشاهده و اگر هوشاش جواب بدهد در اثر کنار هم گذاشتن شواهد به استنتاج میرسد؟ تصور عمومی و آنچه که در ادبیات و نمایش از شخصیتهای باهوش دیدهایم، معمولا نگرهی اول را تایید میکند. اینکه هوش زیاد میتواند روی دیگری داشته باشد و به جای موهبت، نفرین تلقی شود. اما در مورد شرلوک موضوع فرق میکند. به همین دلیل تفاوت سریال فقط در بحث بهروز کردن دنیای شرلوک هولمز نیست و یا خوانش متفاوتی از شخصیت این کارآگاه مواجهایم.
قبل از ادامه لازم است که یک پدیدهی دیگر را هم سریع مرور کنیم؛ کیدالت یا عقدهی پیتر پن. کیدالت به کسانی میگویند که عامدانه نمیخواهند بلوغ و تغییر جایگاه اجتماعی خود را بپذیرند. البته این با کودکی و امیال سرکوب شده فرق دارد. کیدالتها ممکن است که در زندگی اجتماعی خیلی هم موفق باشند. اما دوست دارند که دنیا را هنوز از چشمان یک پسربچه و معصومانه ببیند و برای حفاظت از شخصیت واقعی خود پرسونایی خلق میکنند که میان آنها و دنیای واقعی فاصله بیاندازد. (گفته میشود که مایکل جکسون هم کیدالت بوده) بگذریم که در دنیای امروز داشتن کودک درون فعال و تظاهر به رفتارهای نوجوانانه حتی در افراد میانسال به یک ژست تبدیل شده، در داستانهای دوبل، واتسون همیشه میگوید که آقای هولمز خیلی از روابط انسانی را بیمعنی و قلابی میداند و به جای مناسبات روزمره ترجیح میدهد که وقتاش را به حل معما یا مخدرات بگذراند. سازندههای سریال کمی عمیقتر شده و رفتارهای شرلوک را علتیابی کردهاند، زیر پوست نابغهی پنهان شده که انگار میخواهد از دست بقیه فرار کند. در عین حال از برنده شدن بدش نمیآید.
حل کردن معماها برایاش حکم یک بازی بردـ برد و سرگرمکننده را دارد. در عین حال که بهش اجازه میدهد تا دور از چشمان مردم در خلوت باشد، میتواند هوش و نبوغاش را هم به رخ بکشد. به همین دلیل برخلاف تصور قبلی میشود گفت تلاش شرلوک برایگریز از جامعه باعث شده که ذهناش را به ماشین حل معما تبدیل کند و خود واقعیاش زیر هیبت شرلوک هولمز کبیر پنهان شود. این میتواند معمای شخصیتی باشد که متخصص حل کردن پیچیدهترین معماهاست. به همان نسبت که خوانش سریال نسبت به پدیدهی شرلوک هولمز مدرن و بهروز است، بندیکت کامبربچ هم نقشاش را متفاوت بازی کرده. ایفای نقش شخصیتی که اهل لندن عصر ویکتوریایی است، ابزارهای نمایشی زیادی را برای بازیگر فراهم میکند.
کامبربچ بدون پیپ و کلاه به روی صحنه میآید و تمام افههای کلاسیک هلمزی را هم با چاشنی طنز به اجرا در میآورد. بازیگران قدیمی چشمان خود را تنگ میکردند و انگشتهای دو دست را به هم میچسباندند تا ژستی خاص و متفکرانه به خود بگیرند. حالا این رفتارها در دنیای عادی هم زیاد از حد نمایشی به نظر میرسد و کامبربچ سعی کرده تا این ژستها را به کار ببرد، تا تظاهر را در شرلوک پررنگ کند. تفاوت شرلوک هولمز کامبربچ با دیگر اجراهای جدید (رابرت داونی جونیور و جانی لی میلر) در همین است که از نمایش ور منفی و اعصاب خردکن نفش پرهیز نکرده. استعداد ویژهاش هم در دوستداشتنی در آوردن یک شخصیت گنددماغ و از خود متشکر است که سعی دارد با لایهای از هوش و منطق، ذات آسیبپذیر و احساساتاش را مهار کند.
نوشته: کسری ولایی