فیلم ارتباط فرانسوی The French Connection با بازی عالی جین هاکمن در نقش جیمی دویل- داستان، نقد و بررسی
دان سیگل و ویلیام فریدکین هر دو در یک سال پلیسهای نامتعارفشان را به سینما بردند. پلیسهایی که از الگوهای گذشته تبعیت نمیکردند و با قواعد پذیرفته شده همخوانی نداشتند. مبادی آداب نبودند و رفتار غیرمتمدنانهای از خود نشان میدادند. پلیس تنها یک عنوان شده بود و کم کم فاصله بین طبقه پلیس و طبقه تبهکار از میان میرفت و این شخصیت آنها بود که متمایزشان میکرد. در سالهای آغازین دهه هفتاد وقتی همه چیز میرفت تا جلوه تمیز و مجلسی خود را از دست بدهد، هری کثیف تبدیل به شمایل پلیسی خشن شد. مامور قانونگریزی میکرد و در تاریخ سینما خود را به عنوان یکی از کلیدیترین نشانههای دوران ثبت کرد.
اما جیمی دویل در ارتباط فرانسوی در دل داستان سرراست فیلم استعارهای پیچیدهتر از شخصیت را نمایش میداد. بدون تاکید بر شخصیتپردازی پیچیده ادبی تاویلپذیر. با استفاده از آنچه از میان اکشن هیجانانگیز فیلم میگذرد. پلات داستانی ارتباط فرانسوی حالا بعد سالها کم ملاط به نظر میرسد اما آنچه اهمیت اصلی را هنوز حفظ کرده حضور فیزیکی شهر به عنوان شخصیت اصلی فیلم است. فیلمی با کمترین نماهای داخلی و وصف مدام سویهی چرک خیابان. محلههای پایین شهر و ایستگاههای کثیف مترو و کافههای محل تجمع خرده خلافکارها. درگیر با جسم و فلز مثل تمام کادیلاکها و شورلتهای خردشدهای که در فیلم اوراق میشوند.
کارآگاه جیمی دویل قالب انسانی بروکلین است. شلخته و بددهن. پرخاشگر و آشفته. رفتارش با سیاهان نژادپرستانه است و به شکل وقیحانهای از استراق سمع لذت میبرد و با این حال شجاع و دریده است.
به شکل طعنهآمیزی حضورش در فیلم را با لباس مبدل بابانوئلی افتتاح میکند که با کودکان مهربان است، تا از طریق رد مجرم سیاه بینوایی را بگیرد و او را تا سر حد مرگ کتک بزند. کنایهای از آنچه در قلب تاریک و کثیف و خشن شهر میگذرد. ظاهر مشتخورده و زبر جین هکمن انگار برای این نقش دوخته شده. بدهـ بستانهای کلامی او با همکارش با بازی روی شایدر و کلافگی او در میان پلیسهایی که او را به خاطر دست داشتن در مرگ پلیس دیگری نمیبخشند، درجه یک است. و جایزه اسکار را در رقابت با بازی جذاب و البته آکادمی پسند ولی گستاخانه پیتر فینچ در یکشنبه خونین برایاش به ارمغان آورد. پیش از او استیو مک کویین کاندید اصلی ایفای نقش پاپا دویل بود اما ظاهرا چون قبلا در نقش پلیس در بولیت بازی کرده بود بازی این فیلم را در کرد. از آن اتفاقات حاشیهای که باید از آن خرسند باشیم. مک کویین بیش از اندازه برای دویل شیک بود. صفتی که برازنده نقش قطب مخالف خلافکار فیلم آلن شارنیه با بازی فرناندو ری بود که نزاکت و آراستگی فرانسوی خود را به عیاری برای نمایش کنتراست شدید بین پلیس کثیف و تبهکار تمیز بدل کرد.
شارنیه در هتلهای گرانقیمت و رستورانهای لوکس نیویورک غذای اشرافی میخورد و دویل در شب تاریک و سرد بیرون رستوران قهوه بدمزه خود را به کف خیابان میریزد. این تقابل در جنس سخت فیلم فراتر از تعاریف چپ ضدسرمایهداری مد روز میرود و به مبارزهای به قصد ارضای شخصی دویل تبدیل میشود. در مسیر کشف و دستگیری شارنیه، خبری از هوش و خلاقیت و پیچیدگی داستانی نیست. دویل به مانند ماهیت اجتماعی و شهریاش فقط باید بدود و پشت فرمان تخته گاز برود تا عقب نماند. تعقیب وگریزی تمام نشدنی که بخشی از آن یادگار فیلم است. و اشتیاق و حرص دویل را نفرت و خشماش توجیه میکند.
جنون دویل در صحنه کشف مواد مخدر از دل ماشین شارنیه حیرتانگیز است. خشونتی ذاتی که باز هم به جای پوست انسان به جسم نشانههای شهر هجوم میآورد. انگار این شکم شارنیه است که به دستان دویل سفره میشود.
نوشته کاوه اسماعیلی