بیوگرافی آرتور سی کلارک -نقش او در پیشبرد ژانر علمی تخیلی و آیندهبینی منحصر به فرد او
«… و از آن روی که آنها، در تمامی کهکشان، هیچ چیز گرانبهاتر از خرد نیافته بودند، همه جا افشاندن بذر آن را ترغیب میکردند. آنها زارعان پهنه آسمان شدند. میکاشتند و گاه میدرویدند؛ و گاه باید علفهای هرز را بیرحمانه وجین میکردند.»
سر آرتور چارلز کلارک یک از بزرگترین و مشهورترین نویسندههای علمی تخیلی تاریخ و نیز نویسنده علمی، آینده پژوه، کاشف و همچنین مجری سریالهای تلویزیونی بود.
او در نگارش فیلمنامه فیلم 2001: یک ادیسه فضایی در سال 1968 که به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای تمام دوران شناخته میشود، همکاری کرد. او کتابها و مقالات زیادی برای مجلات معروف نوشت.
در سال 1961، او جایزه کالینگا، جایزه یونسکو را برای عمومی کردن علم دریافت کرد.
نوشتههای علمی و علمی-تخیلی کلارک باعث شد تا او لقب «پیامبر عصر فضا» را به خود اختصاص دهد. نوشتههای علمی-تخیلی او به ویژه تعدادی از جایزههای هوگو و گلکسی را برای او به ارمغان آورد، جوایزی که همراه با خوانندگان زیاد، او را به یکی از چهرههای برجسته این ژانر تبدیل کرد. شاید بدانید که سالها کلارک، رابرت هاینلاین و آیزاک آسیموف بهعنوان «سه نفر بزرگ» داستانهای علمی تخیلی شناخته میشدند.
کلارک از طرفداران سفرهای فضایی بود. در سال 1934، در حالی که هنوز یک نوجوان بود، به BIS، انجمن بین سیارهای بریتانیا پیوست. در سال 1945، او یک سیستم ارتباطی ماهوارهای را با استفاده از مدارهای زمین ثابت پیشنهاد کرد. او رئیس انجمن بین سیارهای بریتانیا از سال 1946 تا 1947 و در یک دوره دیگر در سالهای 1951-1953 بود.
کلارک در سال 1956 به سیلان (سریلانکای کنونی) مهاجرت کرد تا علاقه خود را به غواصی دنبال کند. در آن سال، وی خرابههای زیر آب معبد باستانی Koneswaram را در Trincomalee کشف کرد. کلارک در دهه 1980 مجریگری برنامههای تلویزیونی مانند دنیای اسرارآمیز را هم انجام میداد . او تا زمان مرگش در سریلانکا زندگی کرد.
کلارک در ماین هد در سامرست انگلستان، به دنیا آمد. او در کودکی در مزرعهای زندگی میکرد، جایی که از تماشای ستارهها، جمعآوری فسیل و خواندن مجلات علمی-تخیلی آمریکایی لذت میبرد.
در نوجوانی، او به انجمن نجوم جوان پیوست و به Urania، مجله انجمن، که در گلاسکو توسط ماریون ادی ویرایش شده بود، کمک کرد. به درخواست کلارک، او یک بخش “فضانوردی” را اضافه کرد که شامل مجموعهای از مقالات نوشته شده توسط او در مورد فضاپیمایی و سفرهای فضایی بود.
کلارک در سال 1936 به لندن نقل مکان کرد و مدت کوتاه حسابداری کرد. در آن زمان او و برخی از نویسندگان دیگر علمی تخیلی در آپارتمانی در خیابان گریز اینن با هم زندگی میکردند. جایی که به دلیل تاثیرگذاریهایش، لقب «ایگو» را گرفت،
در طول جنگ جهانی دوم از سال 1941 تا 1946، او در نیروی هوایی سلطنتی به عنوان متخصص رادار خدمت کرد و در سیستم دفاع راداری هشدار اولیه شرکت داشت.
پس از جنگ، او مدرک درجه یک در ریاضیات و فیزیک از کینگز کالج لندن به دست آورد و پس از این، او به عنوان دستیار ویرایشگر در Physics Abstracts کار کرد.
اگرچه او مبتکر مفهوم ماهوارههای زمینایستا نبود، یکی از مهمترین مشارکتهای او در این زمینه ممکن است ایدهاش درباره استفاده از آنها به عنوان رلههای مخابراتی ایدهآل باشد. او این ایده را در مقالهای که در سال 1945 به طور خصوصی در میان اعضای فنی اصلی انجمن بین سیارهای بریتانیا منتشر شد، مطرح کرد.
کلارک همچنین تعدادی کتاب غیرداستانی نوشت که جزئیات فنی و پیامدهای اجتماعی فناوری موشک و پرواز فضایی را توصیف میکرد. قابل توجهترین آنها ممکن است پرواز بین سیارهای: مقدمهای بر فضانوردی (1950)، اکتشاف فضا (1951)، و وعده فضا باشد. (1968).
با توجه به این ایدههای بزرگ، مدار زمین ایستای 36000 کیلومتری بالاتر از خط استوا رسماً توسط اتحادیه بین المللی نجوم به عنوان مدار کلارک نامگذاری شد.
کتاب اکتشاف فضا او در سال 1951 توسط پیشگام مشهور موشک -ورنر فون براون- برای متقاعد کردن رئیس جمهور جان اف کندی برای ممکن بودن سفر به ماه استفاده شد.
کلارک به عنوان مفسر علم و فناوری، به ویژه در زمان برنامه فضایی آپولو، بسیار مورد توجه قرار گرفت. در 20 ژوئیه 1969، کلارک به عنوان مفسر اخبار CBS در مورد فرود آپولو 11 بر ماه بر صفحه تلویزیون ظاهر شد.
کلارک از سال 1956 تا زمان مرگش در سال 2008 در سریلانکا زندگی کرد.در ابتدا، او و دوستش مایک ویلسون به دور سریلانکا سفر کردند و در آبهای مرجانی اطراف ساحل غواصی کردند. در سال 1957، در طی یک سفر غواصی در نزدیکی Trincomalee، کلارک خرابههای زیر آب یک معبد را کشف کرد که در پی آن، این منطقه منطقه در بین غواصان محبوب شد.
کلارک در کتاب صخرههای تاپروبان در سال 1957 این منطقه را توصیف کرد. او همچنین یک مدرسه آموزش شیرجه کوچک راهاندازی کرد و یک مغازه وسایل غواصی تاسیس کرد.
دولت سریلانکا در سال 1975 شهروندی کلارک را پیشنهاد کرد. او چنان احترام زیادی داشت که وقتی رابرت ای. هاینلاین نویسنده علمی تخیلی همکارش برای بازدید آمد، نیروی هوایی سریلانکا هلیکوپتری را برای آنها فراهم کرد تا آنها را به گردش ببرد.
در اوایل دهه 1970، کلارک قرارداد انتشار سه کتاب را امضا کرد که رکوردی برای یک نویسنده علمی تخیلی در آن زمان بود. اولین مورد از این سه کتاب، ملاقات با راما در سال 1973 بود. این کتاب و دنبالههایش در ایران هم بسیار مشهور هستند.
در سال 1962 کلارک مبتلا به فلج اطفال شد و پس از آن بیشتر اوقات نیاز به استفاده از ویلچر داشت.
در سال 1994، کلارک در یک فیلم علمی تخیلی ظاهر شد. تلهفیلمی با عنوان بدون اخطار یا Without Warning، محصولی آمریکایی درباره یک سناریوی آخرالزمانی اولین تماس با بیگانگان که در قالب یک پخش خبری ساختگی ساخته شده بود.
کلارک همچنین در ترویج حفاظت از گونه گوریل فعال بود و حامی سازمان گوریل شد. هنگامی که استخراج تانتالیوم برای تولید گوشی همراه، سلامتی گوریلها را در سال 2001 تهدید کرد، او حامی حق بقای گوریلها شد.
در دهه 1980 و اوایل دهه 1990، کلارک برنامههای تلویزیونی خود را با نامهای دنیای اسرارآمیز آرتور سی کلارک، دنیای قدرتهای عجیب آرتور سی کلارک و جهان اسرارآمیز آرتور سی کلارک ارائه کرد.
زندگی خصوصی
در سفری به فلوریدا در سال 1953،کلارک با مریلین میفیلد، یک زن مطلقه آمریکایی 22 ساله آشنا شد و به سرعت با او ازدواج کرد. آنها پس از شش ماه از هم جدا شدند، اگرچه این طلاق تا سال 1964 قطعی نشد.
کلارک هرگز دوباره ازدواج نکرد، اما اخباری در مورد همجنسگرایی او هم وجود دارد و حتی برخی دلیل مهاجرت او به سریلانکا را قوانین این کشور در آن برهه زمانی میدانستند.
به دلیل دشواریهای تحرک او پس از فلج اطفال که توانایی او را برای سفر محدود میکرد، رشته سخنرانیها او متوقف شد، بیشتر ارتباطات کلارک در سالهای آخر زندگیاش به شکل نوارهای ویدئویی ضبط شده بود. در ژوئیه 2007، او یک ویدئو برای صدمین سالگرد رابرت ای. هاینلین ارائه کردکه در آن به نوعی از طرفدارانش هم خداحافظی کرده بود.
در سپتامبر 2007، او یک تبریک ویدیویی برای پرواز کاوشگر کاسینی ناسا ارائه کرد.
در دسامبر 2007 در نودمین سالگرد تولد خود، کلارک یک پیام ویدئویی برای دوستان و طرفداران خود ضبط کرد و با آنها خداحافظی کرد.
کلارک در 19 مارس 2008 پس از نارسایی تنفسی در سریلانکا درگذشت. دستیار او علت را عوارض تنفسی و نارسایی قلبی ناشی از سندرم پس از فلج اطفال عنوان کرد.
فقط چند ساعت قبل از مرگ کلارک، یک انفجار بزرگ پرتو گاما (GRB) به زمین رسیده بود. این انفجار که با نام GRB 080319B شناخته میشود، رکورد جدیدی را به عنوان دورترین جسمی که با چشم غیرمسلح از زمین دیده شده، ثبت کرد. این انفجار حدود 7.5 میلیارد سال پیش رخ داده بو. لری سشنز، یگ نویسنده علمی که در سایت earthsky. org وبلاگنویسی میکند، پیشنهاد کرد که این انفجار “رویداد کلارک” نامیده شود.
یک مجله آمریکایی در مورد این ایده نوشت: «این ادای احترامی مناسب برای مردی است که برای باز کردن چشم و ذهن و سوق دادن آنها به سوی کیهانی که زمانی تصور میشد تنها آستانخدایان است، کمک زیادی کرد.»
آثار کلارک
چند روز قبل از مرگش، او دستنوشته آخرین کار خود، آخرین قضیه The Last Theorem را از طریق ایمیل با دوستی مرور کرده بود.
اولین اثر علمی تخیلی که کلارک را مشهور کرد، کتاب Against the Fall of Night بود که در سال 1948 منتشر شد، شروع کرد.بازنویسی همین رمان در سال 1956 به شهر و ستارگان تبدیل شد.
کتاب «پایان کودکی» نیز در سال 1953 منتشر شد و محبوبیت او را تقویت کرد.
سال 1961، او کتاب ریزش غبار ماه را منتشر کرد که این کتاب هم جزو کلاسیکهای علمی تخیلی است.
در سال 1948، کلارک رمان ” سنتینل ” را برای یک مسابقه بیبی سی نوشت. اگرچه این داستان رد شد، اما مسیر حرفهای کلارک را تغییر داد. چون این رمان مبنایی برای رمان 2001 ، یک اودیسه فضایی شد.
در این اثر و نیز پایان کودکی، کلارک به صورت ژرفی دغدغه خود را در مورد واکنش انسان به نخستین برخوردهایش با موجودات هوشمند فرازمینی بروز داد.
بسیاری، کلارک، آسیموف و هاینلاین را بهطور غیررسمی به عنوان «سه نویسنده بزرگ» یا سه غول بزرگ علمی-تخیلی میدانند. کلارک و هاینلین پس از انتشار کتاب اکتشاف فضا در سال 1951 شروع به نوشتن نامه برای یکدیگر کردند و اولین بار در سال بعد شخصاً ملاقات کردند. آنها برای سالهاروابط صمیمانه با یکدیگر را حفظ کردند.
کلارک و آسیموف برای اولین بار در سال 1953 در شهر نیویورک با یکدیگر ملاقات کردند و برای چندین دهه شوخیهای دوستانه مضحکی با هم میکردند. آنها یک توافق شفاهی به نام «پیمان کلارک-آسیموف» را ایجاد کردند که وقتی از آنها میپرسیدند چه کسی بهتر است، آن دو میگفتند کلارک نویسندهی علمی-تخیلی بهتر و آسیموف نویسندهی علمی بهتری است.
در سال 1984، کلارک در کنگره آمریکا علیه ابتکار دفاع استراتژیک (SDI) ابراز موضع کرد.اما هاینلاین نگران دیدگاههای کلارک در مورد سیاست خارجی و فضایی ایالات متحده بود و شدیداً از یک موضع دفاعی قوی حمایت میکرد. اگرچه این دو بعداً رسماً آشتی کردند، اما تا زمان مرگ هاینلین در سال 1988 از هم دور ماندند.
رمان 2001 ، یک اودیسه فضایی به جز اینکه تبدیل به فیلمنامه فیلم مشهور 1968 به صورت یک اثر مستقل هم منتشر شد. در سال 1982، کلارک دنبالهای بر سال 2001 با عنوان 2010: اودیسه دو نوشت که در سال 1984 به صورت فیلم ساخته شد. کلارک دو دنباله دیگر نوشت که به صورت فیلم اقتباس نشدهاند: 2061: ادیسه سه (منتشر شده در سال 1987) و 3001: ادیسه نهایی (منتشر شده در سال 1997).
داستان 2061: ادیسه سه شامل بازدید از دنباله دار هالی در ورود بعدی آن به منظومه شمسی و سقوط سفینه فضایی در قمر جوویان اروپا است.
در 3001: The Final Odyssey، جسد خشک شده یخزده فرانک پول فضانورد، که توسط یک سفینه فضایی فراتر از مدار نپتون پیدا میشود و توسط علم پزشکی پیشرفته احیا شد. این رمان به شرح تهدیدی است که یکپارچههای بیگانه برای بشریت ایجاد میکنند، که اقداماتشان همیشه آنطور نیست که سازندگان آنها در نظر داشتند.
جالب است بدانید که ملاقات با رامای سی کلارک هم قرار بود زمانی به فیلم تبدیل شود و دیوید فینچر قرار بود این اقتباس را انجام بدهد. اما روند توسعه کتاب به فیلمنامه هرگز تکمیل نشد. در سال 2008 هم فینچر اعلام کرد که فعلا نباید امیدی به نهایی شدن این اقتباس داشت.
اما در اواخر سال 2021، پس از اکران موفقیتآمیز و مورد ستایش ویلنوو از فیلم تلماسه فرانک هربرت، اعلام شد که دنیس ویلنوو این فیلم را هم خواهد ساخت و مورگان فریمن بهعنوان تهیهکننده او انجام وظیفه خواهد کرد.
در «یک پزشک» چند داستان کوتاه علمی تخیلی آرتور سی کلارک را بخوانید:
ترجمه داستان نگهبان (اودیسه فضایی:۲۰۰۱)
داستان علمی تخیلی برتری
داستان علمی تخیلی بازرسی امنیتی
داستان علمی تخیلی روزن
داستان علمی تخیلی گربه
داستان علمی تخیلی: نور تاریکی
کلارک از محبوبیت مفهوم سفر فضایی آگاه بود. در سال 1950، او کتابی به نام « پرواز بین سیارهای » نوشت که اصول اولیه پرواز فضایی را برای افراد عادی را تشریح میکند. کتابهای بعدی درباره سفر فضایی شامل اکتشاف فضا (1951)، چالش سفینه فضایی (1959)، صداهایی از آسمان (1965)، وعده فضا (1968) بودند.
کتابهای او درباره سفرهای فضایی معمولاً شامل فصلهایی درباره دیگر جنبههای علم و فناوری، مانند کامپیوتر و مهندسی زیستی میشد. او ماهوارههای مخابراتی را پیشبینی کرد .
سه قانون کلارک
آرتور سی کلارک سه گفته مشهور و به اصطلاح قصار خود تحت عنوان قوانین سهگانه کلارک فرموله کرد که قانون سوم شناخته شدهترین و پر استنادترین آنهاست. آنها بخشی از ایدههای او در نوشتههای گسترده او درباره آینده هستند.
1- وقتی یک دانشمند برجسته اما مسن بیان میکند که چیزی ممکن است، تقریباً به طور قطع حق با آنهاست. وقتی میگویند چیزی غیرممکن است، به احتمال زیاد اشتباه میکنند.
2- تنها راه کشف محدودیتهای ممکن این است که اندکی از آنها عبور کنیم و به سمت غیرممکنها برویم.
3- هر فنآوری به اندازه کافی پیشرفته غیر قابل تشخیص از سحر و جادو است.
ادعا میشود که «قوانین» کلارک پس از آن تدوین شد که ویراستار آثار او به زبان فرانسوی شروع به شمارهگذاری اظهارات نویسنده کرد.
اما قانون سوم قبلا با بیانهای دیگری هم ابراز شده بود:
در سال 1952، آیزاک آسیموف در کتاب خود بنیاد و امپراتوری (قسمت 1.1 جستجوی جادوگران ) عبارت مشابهی را نوشت:
“… یک جامعه ناآگاه تمایل دارد دانش اکتسابی را با جادوگری اشتباه بگیرد…”
در داستانی که در سال 1942 توسط لی براکت منتشر شده بود، این عبارت دیده میشود:
“جادوگری برای نادانان، … علم ساده برای دانش آموختگان”.
حتی در داستان کوتاه The Hound of Death (1933) توسط آگاتا کریستی:
“ماوراء طبیعی فقط ماهیتی است که قوانین آن هنوز درک نشده است. ”
قانون سوم الهامبخش بسیاری از جملات مشهور و زیبا شده:
-هر گونه هوش فرازمینی به اندازه کافی پیشرفته از امور خداگونه قابل تشخیص نیست. ( آخرین قانون شرمر)
– هر عمل خیرخواهانه به اندازه کافی پیچیده از بدخواهی قابل تشخیص نیست (اشاره به هوش مصنوعی)
مخالف قانون سوم:
هر فناوری که قابل تشخیص از جادو باشد، اندازه کافی پیشرفته نیست. (نتیجه گهم Gehm)
آیندهبینیها و پیشبینیها
کلارک در مقالهای در سال 1959، پخشهای تلویزیونی ماهوارهای جهانی را پیشبینی کرد که بدون مانع از مرزهای ملی عبور کرده و صدها کانال را در هر نقطه از جهان در دسترس خواهند داشت.
او همچنین یک “فرستنده گیرنده شخصی” را تصور کرد، آنقدر کوچک و فشرده که هر کسی توانایی حمل آن را داشته باشد. او نوشت: زمانی فرا میرسد که ما قادر خواهیم بود با شماره هر شخصی در هر نقطه از کره زمین تماس بگیریم. از دید کلارک، چنین وسیلهای میتواند شامل وسایلی برای موقعیتیابی جهانی باشد تا «هیچ کس دیگر گم نشود.».
کلارک یک شبکه کامپیوتری جهانی شبیه به اینترنت را در ارائهای در سال 1964 برای برنامه Horizon بیبیسی توصیف کرد و پیشبینی کرد که تا قرن بیست و یکم، دسترسی به اطلاعات و حتی کارهای فیزیکی مانند جراحی میتواند از راه دور و بهطور آنی از راه دور انجام شود.
در مصاحبهای در سال 1974 با شرکت پخش استرالیایی، مصاحبهکننده از کلارک پرسید که چگونه معتقد است رایانه آینده افراد روزمره را تغییر میدهد، و زندگی در سال 2001 چگونه خواهد بود. کلارک در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چگونه زندگی پسر مصاحبهکننده متفاوت خواهد بود، پاسخ داد: “او در خانه خود کامپیوتری به این بزرگی ندارد [به رایانه نزدیک اشاره میکند]، اما حداقل کنسولی خواهد داشت که از طریق آن او میتواند از طریق رایانه محلی دوستانه خود صحبت کند و تمام اطلاعات مورد نیاز خود را برای زندگی روزمره خود دریافت کند، مانند صورتحسابهای بانکی، رزروهای تئاتر خود، تمام اطلاعاتی که شما در طول زندگی در جامعه پیچیده مدرن ما به آن نیاز دارید. و او این امکان را به همان اندازه که ما تلفن را بدیهی میدانیم، میپذیرد. »
کلارک معتقد بود:
این واقعیت که ما هنوز کوچکترین مدرکی برای حیات – بسیار کمتر هوش – فراتر از این زمین پیدا نکردهایم، مرا شگفتزده یا ناامید نمیکند. در حداقل فنآوری ما هنوز باید به طرز خندهآور ابتدایی باشد… دو احتمال وجود دارد: یا ما در جهان تنها هستیم یا نیستیم… هر دو به یک اندازه وحشتناک هستند.
کلارک در اوایل کار خود شیفتگی به ماوراء الطبیعه داشت و اشاره کرده بود که این باور الهام بخش رمان پایان دوران کودکی او بود.
اما بعدا در بیوگرافیاش اشاره کرد که به این امور بدبینی پیدا کرده. برای مثال در طی مصاحبهها، چه در سالهای 1993 و چه در سالهای 2004-2005، او اظهار داشت که به تناسخ اعتقادی ندارد، و گفت که هیچ مکانیزمی برای امکانپذیر کردن آن وجود ندارد.
در برنامه تلویزیونی دنیای اسرارآمیز آرتور سی کلارک، او سه نوع “راز” را توصیف میکند:
اسرار از نوع اول: چیزی که زمانی کاملاً گیجکننده بوده اما اکنون کاملاً درک شده است، به عنوان مثال رنگین کمان.
رازهای نوع دوم: چیزی که در حال حاضر به طور کامل درک نشده است و میتواند در آینده باشد.
اسرار از نوع سوم: چیزی که ما درکی از آن نداریم.
آثار کلارک با دیدگاهی خوش بینانه از علم که کاوش بشر در منظومه شمسی و اقیانوسهای جهان را توانمند میکند مشخص شده . تصاویر او از آینده اغلب دارای یک محیط آرمانشهری با فناوری، بومشناسی و جامعه بسیار توسعهیافته بر اساس آرمانهای نویسنده است. موضوعی که در آثار کلارک تکرار میشود، این تصور است که تکامل گونههای باهوش در نهایت آنها را به چیزی نزدیک به خدایان تبدیل میکند. این موضوع در رمان پایان دوران کودکی او در سال 1953 مورد بررسی قرار گرفت و به طور خلاصه در رمان امپراتوری زمین او به آن اشاره شد.
ملاقات با راما و دیگر کتابهای آرتور سی کلارک، برای من خاطرات خوش کودکی هستند.
فوق العاده اند . سپاس از نوشته تان و ادای احترام به آرتوز چارلز کلارک دوست داشتنی . تعدادی از کتابهایش را با همین نسخه هایی که فکر کنم از کتابخانه خودتان گرفته اید دارم و تعدادی رو هم متاسفانه ندارم ، اما از لذت خوانششان بی بهره نبوده ام . ملاقات با راما ، راما 2 و باغ راما رو در دوران ابتدائی و با همین نسخه ها چندبار مطالعه کردم ، اما سالها است که دنبال راز راما ترجمه دکتر بلیغ گشتم و چیزی پیدا نکردم . هرچند اسکن و نسخه زبان اصلی کتاب رو جدیدا یافتم .