به مناسبت زادروز کاترین هپبورن
فرانک کاپرا کارگردان بزرگ هالیوود یکبار گفت: بازیگران زن در عرصه سینما دو دستهاند: یکی بازیگران زن و دیگری کاترین هپبورن.
کاترین هپبورن با استعدادی تکاندهنده و تداومی فوقالعاده بود که با بیش از پنج ده حضور در عرصه سینما و نمایش، به اسطورهٔ محبوب میلیونها تماشاگر بدل شد.
هپبورن با ربودن چهار جایزه اسکار هنوز هم رکورددار بازیگران زن در این زمینه است و در عین حال برای هشت جایزه دیگر هم نامزد شد که میان اولین و آخرین جوایز او 48 سال فاصله بود یعنی از 1933 تا 1981.
او اولین اسکار خود را برای «شکوه صبحگاه» دریافت کرد که در آن نقش دخترکی روستایی را بر عهده داشت که عالم نمایش نیویورک را قبضه میکند. آخرین اسکار هپبورن هم برای «دریاچه طلایی» بود، درامی طنزآمیز که در آن در نقش زنی سالخورده را برای «شکوه صبحگاه» دریافت کرد که در آن نقش دخترکی روستای را بر عهده داشت که عالم نمایش نیویورک را قبضه میکند. آخرین اسکار هپبورن هم برای «دریاچه طلایی» بود، درامی طنزآمیز که در آن در نقش زنی سالخورده را بازی میکرد که همراه با همسرش با سفر به شهر مادریشان و خاطرات جوانی میرفتند.
او سایر اسکارهایش را برای «شیر در زمستان»(1968) -الئونور آکوئیتنت و حدس بزن چه کسی برای شام میآید» به دست آورد.
«حدس بزن چه کسی برای شام میآید» آخرین فیلم از نه فیلمی بود که در هپبورن در آنها با اسپنسرتریسی همبازی بود. خارج از سینما، این دو رابطه گرم و پرشوری داشتند که از زمان اولین فیلمشان «زن سال» در 1942 آغاز شده بود.
آغاز رابطه این دو مصادف بود با جدایی تریسی از همسرش، اما اسپنسرتریسی کی کاتولیک متعصب بود که به ممنوعیت طلاق اعتقاد داشت و با وجود آنکه او و هپبورن مدت 25 سال در کنار هم بودند اما هرگز با هم ازدواج نکردند یا حتی در انظار عمومی در کنار هم ظاهر نشدند. تریسی اندکی پس از پایان فیلمبرداری «حدس بزن چه کسی برای شام میآید» درگذشت.
در گذر سالها، نقشهای هپبورن از یک شخصیت شکسپیری در نمایش «تاجر ونیزی» و کلئوپاترا در «آنتوانی و کلئوپاترا» تا دختر کارگری به نام تریسی لورد در «داستان فیلادلفیا» متغیر بود.
هپبورن با بازی در فیلم/زندگینامه یوجین اونیل «سفر طولانی روز به درون شب» در 1962 ثابت کرد که یکی از بزرگترین بازیگران تراژدی جهان است. او در این فیلم نقش ماری تیرون را بازی میکرد که بر اساس الگو گرفتن از مادر نویسنده خلق شده بود. به اعتقاد بسیاری از منتقدان، بازی در نقش این دختر معتاد و تحت فشار را میتوان بهترین (به تصویر صفحه مراجعه شود) نقشآفرینی عمر هپبورن قلمداد کرد.
بر خلاف اکثر ستارههای دهه سی و چهل هالیوود بالا رفتن سن از ارزشهای هنری کار هپبورن نکاست. در واقع شاید بتوان گفت ارزش کار او به جای افت، ترقی کرد. هپبورن تا دهه هفتم عمر خود نقش مقابل ستارههای بزرگ را به عهده میگرفت و فیلمنامههای برتر را به خود اختصاص میداد.
شاید او هرگز طبق معیارهای هالیوود، جذاب و زیبا شمرده نمیشد، اما رمزی در مورد او و سبک حضورت بر پرده سینما وجود داشت که علاقهمندانش را جادو میکرد. در عین حال او قادر بود طبیعیترین حالت بازیگری درام و معنایی (درونی) را تجسم بخشد.
جرج کیوکر، کارگردان اولین فیلم کارنامه هپبورن، استعداد او را به سادگی و با شیوه خم شدن و برداشتن یک لیوان نوشیدنی از زمین دریافت.
به گفته کیوکر که در مقطعی پنجاه ساله چند فیلم هپبورن را کارگردانی کرد، او حساسیتی نسبت به دوربین داشت که در هیچ بازیگری به چشم نمیخورد. دیوید ا.سلزنیک تهیهکننده اولین فیلم هپبورن در 1932 هم وی را در یک از اولین صحنههای فیلمبرداری فوقالعاده یافت.
تنسی ویلیامز پس از تماشای بازی هپبورن در بر داشت سینمایی از نمایشنامه «ناگهان تابستان گذشته» که یک نامزدی اسکار برایش به ارمغان آورد، او را «رویای یک نمایشنامهنویس و یک بازیگر رویایی» نامید.
کاترین هپبورن در مجموع در 42 فیلم بازی کرد. طرفداران او بر سر آنکه کدام نقش آفرینی او برترین کارش بوده اختلاف نظر دارند. «سفر طولانی روز به درون شب»، چهار فیلمی که وی برایش اسکار برد و «افریکن کویین» اصلیترین رقبای این انتخاب هستند.
در «افریکن کویین» هپبورن در نقش رز سایر، یک خانم متشخص و میانسال انگلیسی را که در دوران جنگ جهانی اول عاشق یک سکاندار الکلی (با بازی همفری بوگارت) میشود، بازی کرد.
این فیلم نقطه مهمی در زندگی حرفهای هپبورن شد. از آن به بعد او بیشتر برای نقشهای زنان متشخص، مستقل، با روابط عمومی خوب شناخته میشد. نقشهای او در سنین بالاتر جدیتر از نقشهایی بودند که در جوانی بازی میکرد و او در طی این سالها غالبا نقش زنان میانسال یا مسنی را که باید با مشکلات و مسایل متعددی رو برو شود بر عهده داشت.
هپبورن تا سالهای آخر بازیگریاش به تلویزیون رو نیاورد، اما در سال 1985 با بازی در فیلم تلویزیونی «عشق در میان خرابهها» ادواردی، برنده جایزه شد. لارنس الیویر بازیگر نقش مقابل او هم چنین جایزهای را برد.
هپبورن به عنوان یک بازیگر جوان چندان محبوب استودیوها نبود. چرا که وی فقط نقشهایی را میپذیرفت که مناسب تشخیص میداد. روحیه مستقل و فردگرای او موجب شده بود برخی تهیهکنندهها و کارگردانان او را «یک کلهشق صاحب نظر» بدانند. هپبورن هیچ گاه مدیر برنامه نداشت، غالبا از شرکت در مراسم، تجاری استودیوها سرباز میزد و برای سالها از حضور در مصاحبهها خودداری میکرد.
اگر زمانی که روی صحنه بود نور فلاش از میان تماشاگران زده میشد، بازیش را نیمه کار میگذاشت. متلکی نثار کسی که عکاسی کرده بود میکرد و سپس بازیش را ادامه میداد.
شیوه لباس پوشیدن او هم غریب بود، یک پیراهن ساده، یک شلوار مردانه و یک کلاه سیاه غریب، اغلب هم لباسهایش کهنه به نظر میرسید. انجمن طراحان مد امریکا در سال 1986 جایزهای افتخاری به وی اهدا کرد. جالب آنکه هپبورن در این مورد گفت: «تصورش را بکنید، یک خانم کاملا ساده بخاطر شیوه لباس پوشیدنش جایزه بگیرد.»
هپبورن به تندرستی و تناسب اهمیت زیادی میداد. اغلب پیش از صبحانه تنیس بازی میکرد، شنا میکرد-حتی در زمستان-و هرزمان که میتوانست دوچه و ماشینسوار میشد. او حتی یکبار در مسابقات قهرمانی گلف کنتاکی هم شرکت کرد.
رفتار او چه روی صحنه و چه بیرون از آن مبتکرانه بود، اما در عین حال میتوانست حساس و همراه دیگران جلوه کند. در تابستان 1980، زمانی که «دریاچه طلایی» فیلمبرداری میشد، هپبورن نگران این موضوع بود که شاید فیلمبرداری باعث ناراحتی ساکنان تابستانی این تفرجگاه شود. یک روز صبح او به کمپی در نزدیکی محل فیلمبرداری رفت: «من کاترین هپبورن هستم. ما فیلمی در این نزدیکی میسازیم، امیدواریم شما را ناراحت نکنیم»
اولین نقش او در مقابل اسپنسر تریسی در فیلم «زن سال» در 1942 بود که چهارمین نامزدی اسکار را برای وی به ارمغان آورد. در آن فلم او نقش روزنامهنگاری منطقی، با شخصیت اما سرد را بازی میکرد که با تریسی، سردبیر عامی نشریه ورزشی برخورد داشت. نوعی جرقه میان آنان زده شد که خیلی زود سایر حاضرین در صحنه آن را دریافتند این اتفاقی بود که در طی 25 سال بعد میلیونها تماشاگر سینما از آن لذت بردند.
جدا از عالم سینما آنها اگر نه همیشه، اما غلب با هم بودند. هپبورن در طی فیلمبرداری ده هفتهای فیلم «افریکن کویین» در گنلری بلژیک هرروز برای تریسی نامه مینوشت. در طی سالها او بسیار کوشید تا برای غلبه بر الکل در کنار تریسی باشد. زمانی هم که تریسی در میانه دهه شصت با مشکل سلامتی رو برو شد هپبورن کارش را تعطیل کرد تا به او برسد.
پس از مرگ تریسی در 1967، هپبورن همچنان کار را با انرژی و علاقه دنبال کرد، گر چه کارش به خاطر مشکلی که باعث لرزش سرش میشد با مشکل رو برو شده بود اما او برخی از بهترین بازیهایش را در همین دورهٔ کاری ارایه داد.
یک سال پس از «دریاچه طلایی»، هپبورن در نقش دیگری بازی کرد که در مورد مشکلات سالخوردگی بود. در «والس وست ساید» او نقش پیانیست سالخوردهای را بر عهده گرفت که احتیاج به آموزش نواختن پیانو در حدی داشت که حالات نواختن را به صورت واقعگرایانه انجام دهد.
کاترین هپبورن در هفتاد سالگی به راحتی میتوانست بازنشسته شود اما این گونه نخواست: «کار تنها چیزی است که همه را خوشحال میکند…این تصور که کار یک اجبار است، اشتباه بزرگی است.»
نوشته بارت بارنز – ترجمه امیر صدری
کاترین کبیر …
نوشته های شما درباره سینمای کلاسیک – چه اورجینال و چه ترجمه ها – بسیار دل انگیز و زیباست .
یک پزشک که به زیبایی و سلامت روح و روان افراد جامعه هم کمک می کند.
پیروز باشید.
کافه کلاسیک