درگذشت بانوی عکاسی که پنج دهه با دوربینش با مافیای سیسیل جنگید: لتیزیا باتالیا
هنگامی که بانوی عکاس ایتالیایی – لتیزیا باتالیا- در 13 آوریل 2022 در ۸۷ سالگی درگذشت، همه تعجب کردند که چطور این مدت زنده مانده و مافیا او را به قتل نرسانده است.
نزدیک به پنج دهه او بدون ترس با این گروه جنایتکار مبارزه کرد. او که مجهز به دوربین 35 میلیمتری بود، سلطه وحشت مافیای سیسیلی را با عکسهایش از اجساد پر از گلوله کارمندان دولت، تماشاگران بیگناه و اعضای دیگر مافیا برجسته و شاخص کرد. او بعداً به عنوان یک سیاستمدار و فعال محلی کار کرد تا خیابانها و میدان های پالرمو را از چنگال مافیا بیرون بکشد.
زندگی و تلاشهای او سرمشقی برای همه روزنامهنگارها است. آنها که بدون ترس از خشونت عریان گروههای خلافکار و خودکامهها، صادقانه روزنامهنگاری محققانه انجام میدهند و سیاست سکوت تحمیلی از قدرتمندان را نقش بر آب میکنند و در دل شبهای تاریک، کورسوی امید را زنده نگه میدارند.
افشای فرهنگ مرگ مافیا
باتالیا به خاطر عکسهایش از سیسیل تحسین بین المللی را برانگیخت. تصاویری که زیبایی، فقر، امید و البته خشونت حاکم در جزیره را به تصویر میکشیدند.
اولین سالهای کار او بهعنوان عکاس – روزنامهنگار در روزنامه پالرمو، به نام لورا، مصادف با اولین قتلهای مافیایی شخصیتهای عمومی در دهه 1970 و سالهای جنگ دوم مافیا در دهه 1980 بود. از این دوره به عنوان دوره «کشتار» یاد میشود.
مبارزه بر سر قدرت و پول، طایفه روستایی کورلئونه ، به رهبری سالواتوره رینا را در برابر گروههای کلیدی فعال در پالرمو، پایتخت سیسیل قرار داد. در طول درگیری، شلیک مسلسل و انفجار خودروهای بمبگذاری شده در پالرمو و شهرهای دور افتاده بسیار معمول بودند.
سیاستمداران رم ژنرال کارلو آلبرتو دالا کیزا به سمت بخشدار پالرمو منصوب کردند تا به این بحران ملی پاسخ داده باشند. پس از گذشت ۴ ماه برای برقراری نظم، همسر دالا کیزا، امانولا ستی کارارو و محافظ پلیس دومنیکو روسو در 3 سپتامبر 1982 در تیراندازی با مسلسل به قتل رسیدند، رویدادی که به قتل عام ویا کارینی معروف شد. مرگ دالا کیزا، همراه شد با ضربات مافیا به روسای پلیس، دادستان های عمومی و بازرسهای پلیس. این رویکرد مفایا شهروندان درستکار را ناامید کرد
در این زمان باتالیا از شهری به شهر دیگر میرفت تا از اجساد قضات، پلیسها، شخصیتهای سیاسی و روزنامه نگاران، عکس بگیرد.
قتلهای مافیایی به حدی در آن زمان عادی شده بود که تنها بین سالهای 1981 و 1983 حدود 600 مورد از آنها رخ داد و باتالیا گاهی اوقات به طور تصادفی به صحنه جنایت میرسید.
عکس معروف او از جسد پیرسانتی ماتارلا ، رئیس جمهور سابق منطقه سیسیل هم تصادفی گرفته شده بود. در 6 ژانویه 1980، باتالیا در حالی که با دخترش و همکار عکاسش، فرانکو زچین ، سوار بر ماشین بود، گروه کوچکی از مردم را دید که دور یک ماشین جمع شده بودند. او به طور خود به خود از شیشه ماشین عکس گرفت و از سرجیو ماتارلا که سعی داشت به برادرش که در یک کمین مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود کمک کند، عکس گرفت.
عکس های باتالیا از خشونت مافیا به طور مرتب در صفحه اول نشریه L’Ora منتشر میشد. او همچنین در نمایشگاههای عکس عمومی که او و زچین در مرکز شهر پالرمو و مدارس محلی ترتیب داده میشد، چاپ های بزرگی از عکسهایش را به نمایش میگذاشت.
با انجام این کارها، او مردم را مجبور کرد با حقیقت روبرو شوند: اینکه مافیا وجود داشت و این که تبدیل به یک ماشین کشتار شده بود.
البته بیشتر سیسیلیها از نفوذ سازمان جنایتکار آگاه بودند. اما آنها صرفا نظارهگر رویدادهای خشن بودند. آنها تماشا کردند که پارکهای عمومی توسط فروشندگان مواد مخدر تسخیر شده بود و سرنگهای مستعمل سواحل شنی زیبایی ایتالیا را گرفته بود. حدود 80٪ از مشاغل پالرمو به طور منظم «پیتزو» یا باج یا پولی که به اصطلاح برای محافظت از مشاغل در برابر خشونت خود مافیا لازم بود، پرداخت میکردند.
اما تصاویر باتالیا از خونریزیها ادامه چشم بستن بر این وقایع را غیرممکن کرده بود و به تدریج باعث ایجاد تغییر واقعی شد.
در آغاز سال 1983، گروهی از دادستانها و افسران پلیس سازشناپذیر ضد مافیا شروع به دستگیری تعداد زیادی از اعضای مافیا کردند. بیش از 450 نفر از آنها در نهایت در دادگاه معروف به دادگاه ماکسی Maxi-trial که در سال 1986 آغاز شد محاکمه شدند.
با تقویت اعتماد عمومی به سیستم قضایی، یک انقلاب اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بین سالهای 1985 و 1990 رخ داد. مردم عادی و اعضای جدید شورای شهر شروع به مقابله مستقیم با مافیا کردند و برای سست کردن کنترل مافیا بر منطقه تلاش کردند. این اقدام، “چشمه پالرمو” نام گرفت و باتالیا نیروی محرکه آن بود.
باتالیا در سال 1985 به عنوان عضو شورای شهر انتخاب شد . باتالیا همراه با شهردار، لئولوکا اورلاندو، تلاش کرد تا از غارت پالرمو توسط مافیا جلوگیری کند. رهبران مافیا و متحدان سیاسی آنها ترتیبی داده بودند مدارس، قصرهای تاریخی و باغها به ویرانه تبدیل شوند، با این هدف که در نهایت محلههای مرکز شهر را ویران کنند و از بازسازی آنها، سودهای بادآوردهای به دست آورند.
باتالیا بر این باور بود که دسترسی رایگان همه شهروندان به باغها، پارکها، سواحل و مکانهای تاریخی دیدنی برای ایجاد فرهنگ احترام و قدردانی از پالرمو و میراث آن ضروری است. باتالیا از طریق پروژههای خود برای زیباتر کردن زندگی شهروندان پالرمو، فضاهای تحت کنترل مافیا را بلوک به بلوک بازپس گرفت. او با اعضای دیگر شورای شهر در کارهایی مانند حذف اتومبیل های رها شده، ایجاد یک مرکز خرید عابر پیاده در مرکز شهر و بازگرداندن باغ های عمومی به زیبایی اصلی خود، تلاش کرد.
در خیابانها و میدانهایی که توسط رؤسای قبیله کنترل میشد، جایی که یک نگاه یا کلمه اشتباه میتوانست نشاندهنده بیاحترامی باشد که ارزش تلافیجویی خشونتآمیز را داشته باشد، اعمال باتالیا مستقیماً رئیسها را به چالش میکشید. اما حمایت و اتحاد عمومی عمومی به زودی پشت سر باتالیا قرار گرفت.
یک مثال به خصوص به یاد ماندنی است:
پس از برداشتن کوههای زباله از ساحل در نزدیکی فورو ایتالیکا در نزدیکی محله کالسا، که به دلیل غلظت بالای اعضای مافیای قدرتمند مشهور بود، چند نیمکت سیمانی در محل نصب شد. اما این نیمکتها روز بعد ناپدید شدند.
روزنامه نگاری به نام آنتونیو روکوزو در آن زمان همراه باتالیا بود . او به یاد آورد که چگونه او مستقیماً به محله رفت و فریاد زد:
«من میدانم شما کی هستید. نیمکتها مال شماها نیست. آنها متعلق به همه هستند. اگر همه شما ظرف یک ساعت آنها را پس نگیرید، من جهنم را سرتان میآورم.»
یک ساعت بعد، نیمکتها در جای خود قرار گرفتند!
نمایش نکبت حضور مافیای نامرئی در برابر چشم عموم
در سالهای 1992 و 1993، مجموعهای از بمبگذاریها، جان قاضی جیووانی فالکون، معمار مشهور دادگاه ماکسی را گرفت. فرانچسکا مورویلو، دادستان دادگاه نوجوانان پالرمو و همسرش؛ و پائولو بورسلینو، که همکار فالکونه بود هم کشته شدند. محافظان و ناظران در سیسیل، رم، میلان و فلورانس نیز کشته شدند.
مافیا با این بمبگذاریها که به «استراتژی قتلعام» معروف است، به نمادهای عدالت و امور دولتی، مالی و فرهنگی دولت حمله کرد. هدف آنها ترساندن سیاستمداران و تضعیف قوانین علیه جنایات سازمان یافته بود.
با این حال، این خشونت حتی واکنش عمومی بیشتری را برانگیخت و سازمان جنایتکار به زودی استراتژی مخفی شدن و انجام بی سر و صدای فعالیت های جنایی خود را اتخاذ کرد. مافیا مجبور شد دیگر از بمبگذاری های نمایشی، ترورهای وقیحانه و تیراندازی در خیابانهای دوری گزیند.
اما تهدید مافیا همچنان پابرجاست. قربانیان قتل آنها در حال حاضر بیشتر به صورت «لوپارا بیانکا» می میرند، یعنی هیچ اثری از آنها باقی نمیگذاشته شود و بدن آنها با اسید غیرقابل شناسایی و محو میشود یا با بلوکهای سیمانی به دریا افکنده میشود.
در غیاب شواهد قابل مشاهده، عکسهای باتالیا که خونریزی و سوگ مافیا را مستند میکردند، همچنان آثار خشونت مافیا را زنده نگاه میدارند.
این تصاویر دردناک وسیلهای برای ابراز امیدواری نیز شده است. در پروژهای که باتالیا در سال 2004 آغاز شد، معروف به “Rielaborazioni” – یا “Re-elaborations” – او نماهایی از زنان برچنب و جوش را در کنار تصاویر قتل قرار میداد. در پیکربندی مجدد تصویر نمادین خود از فالکون در مراسم خاکسپاری دالا کیزا در سال 1982، زنی جوان در پیشزمینه ظاهر میشود که در آب غوطهور شده و با آب یک فوراه حمام میگیرد.
در مرگ، مانند زندگی، تعهد پرشور باتالیا برای ایجاد زیبایی و امید در پالرموی محبوبش مستتر است. میتوانید اثرگذاری او را در خیابانهای شهرهایی که از نو متولد شدهاند و در چهره شهروندان درستکار و نیکاندیش ببینید.