فیلم بی قانون – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Lawless 2012

کارگردان: جان هیلکوت. بازیگران: شیالابوف (جک بوندورانت)، تام هاردی (فارست بوندورانت)، جیسون کلارک (هاوارد بوندورانت)، گای پیرس (چارلی ریکس)، جسیکا چستین (مگی بیوفورد)، گری اولدمن (فلوید بَنِر). 115 دقیقه. درجه نمایشی: R.
یک فیلم گنگستری با فضای وسترن چیزی است که کمتر تماشاگری ممکن است خواهان دیدناش نباشد و بی قانون چنین فیلمی است؛ یک فیلم جنایی فوق العاده خوش ساخت که به هر یک از اعضای گروه بازیگران نخبهاش فرصت کافی برای درخشش میدهد. یک فیلم ظریف با طنزی تلخ و سیاه که موقع تماشایش حاضر نیستید حتی یک صحنهاش را از دست بدهید.
جایگاهی که بی قانون اشغال کرده جایگاه نادر و ارزشمندی است. فیلم هنری تر از آن است که طرفداران سینمای اکشن را خوش بیاید و غیر هنری تر از آن است که مورد پسند طرفداران سینمای هنری قرار بگیرد. اگر شما تماشاگری هستید مابین این دو طیف، پس حتماً از تماشای این درام پر تنش بی رحمانه لذت خواهید برد. بی قانون شرح داستانی شدهای از زندگی پدربزرگ مت بوندورانت رمان نویس است. بوندرانت بر اساس زندگی پدربزرگاش در دورهٔ بحران بزرگ اقتصادی آمریکا در اوایل دههٔ سی میلادی رمان وست کانتی در جهان را نوشت که این رمان به نوبهٔ خود توسط نیک کاساویتس به یک فیلمنامهٔ فوق العاده عالی تبدیل شد؛ فیلمنامهای که به حق باید آن را بزرگترین مزیت فیلم بی قانون لقب داد. مزیت دیگر فیلم، گروه خیره کنندهٔ بازیگراناش و بازیهای درخشانی است که تک تک آنها ارایه کردهاند. شیا لابوف، که شهرت بازیگریاش با بازی در فیلمهای تجاریای همچون ترانسفورمرها و قسمت پایانی ایندیانا جونز آسیب جدی دیده بود، با بازی خوباش در بی قانون به ما یادآور میشود چرا یک زمانی او بازیگر فوق العاده خوب و قابل احترامی بوده است. تام هاردی و گری اولدمن بلافاصله پس از بازی در شوالیهٔ تاریخی بر میخیزد جلوی دوربین بی قانون قرار گرفتند. کل حضور اولدمن در فیلم کمتر از پنج دقیقه است اما در همین پنج دقیقه چنان بازیای ارائه میکند که کاراکترش را در این فیلم هرگز فراموش نخواهید کرد. جسیکا چستین در ادامهٔ تیپ شکنیهایش این بار نیز در بی قانون موفق به یک تیپ شکنی تازه میشود و گای پیرس هم در خلق یه کاراکتر سادیستیک جاندار به توفیق میرسد.
داستان فیلم در حین سال 1930 در شهر دور افتادهای در فرانکلین کانتی ایالت ویرجینیای آمریکا اتفاق میافتد. برادران بوندورانت، شامل جک ترسو (شیا لابوف)، فارست آرام و خونسرد (تام هاردی) و هاوارد عصبی (جیسون کلارک)، تنها قاچاقچیان نوشابههای الکلی در محل زندگیشان نیستند اما قطعاً بهترین و محترمترین قاچاقچیان محسوب میشوند. درآمد و معاش زندگی برادران بوندورانت به واسطهٔ ورود چارلی ریکس (گای پیرس) به خطر میافتد. ریکس «معاون ویژه» ای است که از شیکاگو به ویرجینیا اعزام شده تا جلوی قانون شکنی در این منطقه از کشور را بگیرد. اما واقعیت این است که «معاون ویژه» فقط برای آن دسته از قاچاقچیانی مانع تراشی میکند که حاضر به دادن سهمی از درآمدهایشان به او نباشند. و برادران بوندورانت از جمله کسانی هستند که حاضر به دادن باج به «معاون ویژه» نیستند و این لجاجت آنها موجب بروز یک تعارض خشن و خونین با «معاون ویژه» و ایادیاش میشود.
به روال معمول در فیلمهای گنگستریای که قصههایشان در دورهٔ بحران بزرگ اقتصادی آمریکا میگذرد، قانون شکنان شخصیتهای مثبت فیلم و مردان قانون شخصیتهای منفی فیلم هستند. در اینجا نیز قاعدهٔ فوق رعایت شده است. با این حال، فیلم از مسیر خود خارج نمیشود تا برادران بوندورانت یا سبک زندگی آنها را رمانتیزه بکند. این سه برادر زمانی که پای خونریزی و کشتن در میان باشد دست کمی از طرف مقابل ندارند و آنها میتوانند به اندازهٔ دشمنانشان خشن و بی رحم باشند. اما در هر حال، «معاون ویژه» یک سر و گردن خشنتر از برادران بوندورانت است. او از آن نوع آدم بدهایی است که تماشاگر را بدجوری دلبستهٔ خود میکند! و این دلبستگی را باید به حساب بازی خوب گای پیرس بگذارید که بلد است چگونه با قدرت و حدت نقش منفیاش را بازی کند بدون این که آن را به ورطهٔ کاریکاتوریزه کردن نقش بیندازد.
فیلم چند تایی داستان فرعی دارد: مثلاً داستان مگی بوفورد (چستین) که از شیکاگوی پر از خشونت به ویرجینیا فرار کرده و در اینجا دلباختهٔ فارست بوندورانت شده و دیگری داستان دختر واعظ (واسیکوفکسی) و رمانساش با جک بوندورانت. این داستانهای فرعی، به رغم مدت زمان دو ساعتهٔ فیلم، نتوانست به بدنهٔ اصلی قصهٔ فیلم گره بخورد. پایان بندی فیلم آنچه را که ما برای چنین فیلمی ازش میخواهیم به ما میدهد؛ هر چند که نوعی فشردگی در این صحنههای پایانی دیده میشود. فیلم یک اوج گریز ناپذیر هم دارد که متاسفانه خیلی رضایت بخش نیست. بقیهٔ فیلم آنقدر خوب است که تماشاگر اوج قدرتمندتری را از آن انتظار دارد. اما این کمبودها مطلقاً به آن حدی نیست که به کلیت جذاب فیلم لطمه بزند.
در اواخر تابستان، معمولاً پردهٔ سینماهای آمریکا به تسخیر فیلمهای ضعیف و بنجل در میآید اما همیشه استثناهایی هم بر این قانون وجود دارد که بی قانون یک از آنهاست.