متن یک مقاله قدیمی چاپ شده در مجله مهر در سال 1314 در مورد آنفلوآنزا – صد سال بعد به نوشتههای کنونی ما در کرونا چگونه مینگرند؟
این مقاله در سال 1314 یعنی نزدیک به 90 سال پیش در مجله مهر چاپ شده بود.
مهر، عنوان مجلهای بود که از سال ۱۳۱۲ منتشر میشد، مدیر این مجله مجید موقر بود، ایرج افشار هم مدتی سردبیر آن بود.
نجف دریابندری در خاطراتش درباره این مجله می نویسد:
« مجله مهر ماهانه بود و مطالب ادبی و اجتماعی می نوشت. مثل مجله سخن که بعدها دایر شد. مجله مهر در زمان رضاشاه در می آمد… در زمان رضاشاه تعطیل شده بود، ولی چند سال بعد درآمد. مجله ی خیلی وزینی بود. [علی] دشتی و این قبیل آدمها در آن می نوشتند.»
ویسنده و محققان صاحبنامی با این مجله همکاری میکردند، از جمله: سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، ریچارد فرای، محمد معین ، عبدالحسین زرینکوب، رشید یاسمی، مجید موقر، ایرج افشار، منوچهر ستوده، علی دشتی و…
کشفیات جدیدی که در عالم طب بعمل آمده امیدواری میدهد که مرض هولناک گریپ یا آنفلوانزا بالاخره از دست انسان و در مقابل هوش او جان بدر نخواهد برد. چنانکه در تمام دنیا میدانند در سنه 1918 مسیحی مرض مسری آنفلوانزا سر تاسر کره زمین را فرا گرفته و متجاوز از بیست میلیون نفوس انسانی را تلف نمود و پس از آن همانطور که ظهور کرده بود ناپدید گشت.
علت ظهور و اختتام این مرض تا این سال بر عمای طب مجهول مانده و هیچکس نمیتوانست بطور قطع پیشگوئی نماید که چند سال دیگر این مرض شوم بار دیگر عالم بشریت را دچار حمله هولناک و کشند خویش خواهد نمود. راستی اینست که تا دو سال قیل هیج بک از اطباء از خصوصیات آنفلوانزای مسری سررشته نداشتند و تنها نکته که مورد تصدیق عموم بود این بود که آنفلوانزا بنفسه مهلک نیست ولی راه امراض دیگر را در مزاج انسان باز کرده و مقدمات مرگ را تهیه میکند.
ظاهرا منشا و محل بروز این مرض مسری همیشه نامعلوم خواهد ماند زیرا همه میدانند که در سنه ۱۹۱۸ در ظرف دو سه ماه از چین و ژاپون تا نیویورک و از اقیانوس منجمد جنوبی تا کشور اسکیموها همه کس بدان دچار شدند و یک هفته همه کس اضطرارا در بستر خفته بود، بعضیها افاقه پیدا کرده و از بستر برخاستند و همین که بسراغ رفقای خویش رفتند عده کثیری را مرده یافتند و عده تلفات بحدی بود که در شهرها خندقهای بزرگی حفر کرده و اموات را در آن میریختند.
معلوم شد که میکروب آنفلوانزا بمیکروبهای درشتتری که همواره در غدد گلوی انسان نشو و نما نموده و در حالت سلامت بدون اذیت هستند تاثیر کرده و آنها را مهلک و تباهکننده ساخته است. پانزده سال از همین مرض مسری عالمگیر گذشت و با آنکه شش بار دیگر ناخوشی گریپ در امریکا و اروپا بروز کرد و هر نوبت عده زیادی را از میان برد باز اهمیت و مهابت آن ناخوشی مهیب سنه ۱۹۱۸ از نظرها دور مانده و علما در مطالعات خویش آن جدیت و پافشاری لازم را برای کشف این مرض مهلکتر از طاعون بعمل نیاوردند.
اطلاعات تجزبه (لابراتوارها) از آزمایشهای خویش بنتیجه نرسیدند تا در سنه ۱۹۳۳ یکنفر دکتر انگلیسی موسوم به «لیدلا» موفق بکشف مهمی گشت. دکتر انگلیسی آب دهان یک نفر مبتلای بمرض گریپ را در بینی سگی داخل کرد و سگ فوراً شروع بعطسه کرده تب شدیدی نموده و علائم مرض حیوان کاملاً با آثار آنفلوانزای انسانی شباهت داشت.
برای اطمینان از مسأله دکتر انگلیسی و معاونین او آب بینی سگ را گرفته و آنرا در یکی از انساج که هیچ گونه میکروب در آن نفوذ نمیکرد بقشار وارد نمودند و دریافتند که خواص اولیه وی از بین نرفته و میکروب دیگری تولید کرده است و این میکروب دیگر همان چیزی بود که آزمایشگران مدتها در پی آن بودند.
با آنکه تجارب عدیده ثابت کرد که این مرض موجود در سگ همان آنفلوانزای انسانی است چنانکه دکتر لبدلا نیز در نتیجه دست زدن به سگ مریض خود نیز دچار گریپ گردید باز قضیه مشکوک بود زیرا اگر میکرویی که پس از تزریق آب دهان شخص آنفلوانزانی در سگ ایجاد شده بود همان میکروب مهلک و ریشه مرض آنفلوانزا باشد پس خون اشخاصی که ناخوشی آنفلوانزا گرفته و شفا یافته بودند بر حسب قواعد طبی میبایست قوه تباه کردن و کشتن این میکروب را در صورت تزریق به آنها داشته باشد. دکتر لبدلا شروع به آزمایش کرده خون ده نفر از مبتلایان شفا یافته را گرفت و این میکروب را در آنها وارد نمود و در هر ده بار میکروب در داخل شدن به خون تلف گشت.
در سنه 1934 دکتر لیدیا و شاگردان او باز پیشرفتهایی کردند و این میکروب را در بدن موشها تهیه کرده و از آن بمقدار زیاد سرمهایی ساختند که علاج آنفلوانزا را بطور قطع مینمود.
اما اشکال کاملاً مرتفع نشده بود زیرا اولاً معلوم نبود که آیا آنفلوانزای اروپائی با آنفلوانزای آمریکایی تفاوت دارد یا کاملاً شبیه است.
اشکال اول در ماه مارس سنه گذشته حل شد زیرا آب دهان پنج نفر از اشخاصی را که تازه مبتلا بگریپ شده بودند بدست آورده و آنرا در موش تزریق کردند و میکروبی را که در موش تولید شده بود در سرمهایی که در سال ۱۹۳۳ و ۱۹۳۶ تهیه نموده بودند آمیخته و در هر دو بار میکروبها تلف شدند.
اشکال دوم در اوایل امسال حل شده زبرا لولههای حاوی آب دهان مبتلابان امریکایی را بادقتها و مواظبتهای لازم به انگلستان فرستادند و پس از تجزیه معلوم شد که آنفلوانزای آمریکایی و اروپایی ابدا تفاوتی ندارند.
اما مسئله غامض و لاینحلی باقی ماند و آن این بود که آیا این آنفلوانزایی که در سنوات اخیر پیدا شده همان آنفلوانزای مهبب سنه ۱۹۱۸ است باخیر. زیرا اگر گربههای تازه به آن مهلکی نباشند این همه تجربه و آزمایش پمری نداشت و پیدا کردن میکروب آنفلوانزای سنه ۱۹۱۸ در هیچ جای دنیا میسر نبود و به نظر میآمد که این معما تا ابد لاینحل مانده کوشش علماء را عقیم خواهد گذارد.
خوشبختانه ناخوشی آنفلوانزایی که در گرازهای ناحیه بوا در امریکا تولید شده و مدت ده سال مورد توجه و آزمایش دائم بک نفر دکتر امریکایی واقع شده بود به کمک نوع انسانی برخاست زیرا دکتر مزبور ثابت کرد که این انفلوانزا بقایای همان آنفلوانزای ۱۹۱۸ است و چون آنرا مورد آزمایش قرار دادند دربافتند که با آنفلوانزای انسانی در سنه ۱۹۳۳ و ۱۹۳۶ ابدا تفاوتی ندارد و آن میکروب کشنده که خون ببیست میلیون افراد انسانی بگردن اوست بالاخره پیدا شد و مورد تحقیق و تفحص فرار کرفت.
در نتیجه این آزمایش امروز سرمی تهیه کردهاند که وقتی در گرازها تزریق میشود آنها را از ناخوشی گریپ مصون میسازد و دلیلی نیست که آنچه برای گراز نافع است برای انسان مفید نباشد.
تهیه این میکروب در خون سگ و موش و گراز خیلی آسان است و در نتیجه زحمات یک نفر دکتر امریکایی زنده نگاه داشتن آن نیز عملی شده و در هر موقع که لازم شود میتوان آنرا بصورت سرم در آورد. زنده نگاه داشتن آنها بدین ترتیب است که آنها را در برودت زبر صفر منجمد نموده و در لولههای بدون هوا خشک و منجمد نگاه میدارند یعنی بدین کیفیت تا ابد میتوانند زنده بمانند. از طرف دیگر برای اطمینان بحسن نتیجه اطباء امیدوارند که در صورت لزوم سرمی از خون انسانهای مبتلا ساخته و آنرا تزریق نمایند.
امروز تهیه این سرم هیچ اشکالی جز اشکال مالی ندارد و قریبا سرم ضد آنفلواترا به مقادیر زیاد برای معالجات عمومی حاضر خواهد بود و شر این میکروب تا ابد از انسان برطرف خواهد شد.