آنتوان لاووازیه – زندگینامه و دستاوردهای علمی
درسال 1796، دولت فرانسه طی مراسم باشکوهی نام دانشمند وشیمیدان معروف، لاووازیه، را در خاطرهها زندهکرد. این بزرگداشت، که با نطقها و سخنرانیهای هیجانانگیزی همراه بود، پاسخی برای خدمات بزرگ این نابغه بود. فرانسه بیشترین تلاش خود را در عالیترین درجهٔ سپاس و تقدیر از مقام لاووازیه نشان داد، اما نتوانست او را بار دیگر به زندگی بازگرداند. دو سال پیش در سال 1794، تروریستهای انقلاب کبیرفرانسه، لاووازیه را به پای تیغهٔ گیوتین بردند و سرش را از تن جدا ساختند. خاطرهٔ این عمل شنیع و غیرانسانی هرگز فراموش نخواهدشد و سالیان سال برصفحهٔ تاریخ ثبت خواهدشد.
آنتوان لوران لاووازیه، در 26 اوت 1743 در پاریس متولدشد. پدرش تاجر ثروتمندی بود و با املاک بیحدوحسابش ازمالکان مهم به شمار میرفت. در کودکی مادرش را از دست داد اما پدر و عمهاش مراقبت از او را به عهده گرفتند. عمهاش از سالها پیش زندگی خود را وقف کلیسا کردهبود و هنوز دوشیزه بود. پدر آرزو داشت که روزی پسرش حرفهٔ قضاوت را پیشه سازد؛ آنتوان که فرزند مطیع و وظیفهشناسی بود توصیه پدر را پذیرفت و تحصیلات خود را در رشتهٔ حقوق به پایان رسانید. اکنون وقت آن بود که تجربه کسب کند و با گرفتن پروانهٔ وکالت به کار بپردازد. اما او بیشتر علاقهمند به مطالعه و تحقیق علوم ریاضی و فیزیک و شیمی بود و به مسائل حقوقی ابداً توجهی نداشت. در کالج، مرتباً در جلسههای سخنرانی پروفسوربوردلیان (Bourdelian) شیمیدانی که پیرامون موضوعهای ریاضی و شیمی بحث میکرد، حاضر میشد. او شدیداً شیفتهٔ موضوعهای مستدل و منطقی بود. در ملاقاتی که با لینائوس، طبیعیدان سوئدی، داشت تحتتأثیر پژوهشهای علمی قرارگرفت و برآن شد که به تحقیق علم بپردازد.
در سن 22 سالگی به خاطر ابتکاری که در وضع روشنایی خیابانهای پاریس به خرج داد از سوی آکادمی علوم فرانسه به دریافت مدال طلا نائل آمد. و دو سال بعد به عضویت این آکادمی برگزیده شد. در اینجا مطالعات زمینشناسی و تحقیقات ارزندهای در زمینهٔ علم شیمی و خواص سنگهای آهکی و گچی زمینهای پاریس انجام داد.
نقشهٔ قتل لاووازیه از موقعی کشیدهشد که به تحصیلداری مالیات کلیهٔ نواحی فرانسه منصوب گردید. وصول مالیات کشور فرانسه در قدیم برعهدهٔ شرکتهای مقاطعهکاری بود که فرم ژنرال (Ferme Generale) نامیده میشدند. از این طریق مقاطعهکاران ثروت هنگفتی بدست میآوردند، آنها هرسال مبلغی یکجا به دولت میپرداختند و از مالیاتدهندگان مبلغ زیادتری اخذ میکردند. در فرانسه اغلب این اشخاص به اجحاف و زورگویی معروف شدهبودند و مردم دل خونی از آنها داشتند. در این زمان بود که دشمنان لاووازیه کمر به قتل وی بستند و او را به پای تیغهٔ گیوتین فرستادند. او مدتها در زندان بود، اما این تنهایی را بهترین فرصت برای ادامهٔ تحقیقاتش میدانست.
در یکی از روزهایی که در سازمان مالیاتی کارمیکرد با ماری آن پیرت پولزه (Marie Anne Paulze)، آشنا شد. آنتوان در این موقع 28 سال داشت، و ماری زیبا و آشوبگر 14 ساله بود. آن دو سخت به هم دلبسته بودند و سرانجام پیوند زناشویی بستند.
ماری در کارهای شوهرش به او کمک میکرد، همیشه محرم رازهایش بود و با تشویق آنتوان به آموختن زبانهای خارجی پرداخت و انگلیسی و لاتین را به خوبی فراگرفت. او نوشتهها و آثار دانشمندانی چون پریستلی و کاوندیش و دیگران را برای شوهرش ترجمه میکرد و چون زن زیرک و فوقالعاده زیبایی بود خانهشان را تبدیل به مجلس دانشمندان فرانسوی و خارجی کردهبود. او زنی هنرمند و هنردوست بود و با استعداد و ذوقی که در کارهای هنری داشت بیشتر عکسها و تصویرهای روی کتابها را به تنهایی تهیه میکرد.
آنتوان در زندان به نوشتن اثری زیرعنوان «یادداشتهای شیمی» پرداخت اما هرگز نتوانست آن را تکمیل کند، چه تیغهٔ گیوتین به زندگیاش پایان داد. پس از مرگ آنتوان، زنش این اثر ناتمام را تنظیم کرد و محرمانه آن را به چاپ رسانید.
چنانچه در پیش گفتهشد، دانشمندان مدتها با مسأله پیدایش آتش روبرو بودند، وعقاید و نظریات مختلفی دراینباره داشتند. پیشینیان، معتقدبودند که آتش کاملترین عنصر کرهٔ خاکی است؛ حتی عدهای آتش را میپرستیدند و این به سبب عدم رشد تمدن آن روزگاربود. یکی از فرضیههایی که در زمان لاووازیه دانشمندان پذیرفتهبودند، فلوجیستون یا مایهآتش بود. به موجب این فرضیه، جسمی که میسوزد دارای عنصری است که فلوجیستون نام دارد. شیمیدانهای معاصر لاووازیه، نه این عنصر رامیشناختند و نه میدانستند از کجا آمده و ماهیت آن چیست؟ با وجود اینکه همهچیز در تاریکی و ابهام بود قبول کردهبودند که چنین عنصریا مادهای وجوددارد. جای تعجب است که شیمیدانهای معروفی مثل جوزف پریستلی، کاشف اکسیژن، تا آخر عمرش به این فرضیه اعتقاد وایمان داشت. موافقان این فرضیه میگفتند که هرگاه جسمی میسوزد چیزی از دست میدهد. حال آن چیز چه میتوانست باشد، دانشمندان آن را مایه آتش (فلوجیستون) نامیده بودند. لاووازیه، در اینباره شروع به تحقیق ومطالعه کرد. غیر از مسأله مایه آتش، پدیدهٔ زنگزدگی هم برای دانشمندان ناشناخته بود. او با آزمایشی که روی گوگرد و فسفر انجام داد به این نتیجه رسید که وقتی جسمی میسوزد، نه تنها چیزی از آن کم نمیشود بلکه بر وزنش اضافه میگردد. لاووازیه، این مطلب را چنین توجیه کرد که این عناصر در موقع سوختن مقداری هوا جذب میکنند. اماکلید این راز زمانی بدست آمد که پریستلی هوای عاری از فلوجیستون، یعنی اکسیژن را کشفکرد. لاووازیه با آزمایش ثابت کرد که همین ماده است که فلزات آن را جذب میکنند، اکسید میشوند و نامش را اکسیژن نهاد. به این ترتیب نظریهٔ فلوجیستون مردود شناخته شد، و معلوم شد که احتراق صرفاً ترکیب شیمیایی مواد سوختنی با اکسیژن است.
لاووازیه، تجربهگری محتاط و پرکار بود. اغلب اوقات نتیجه آزمایشها را پیشبینی میکرد. او میگفت: «درست است که دقت و نتیجه آزمایش شیمیایی بستگی کامل به معلومبودن وزن عناصر و موادتولیدی دارد، اما در این قسمت از کار دقت زیاد لازم نیست، و آنچه احتیاج است وسایل و دستگاههای مدرن و کامل است. »
لاووازیه را پدرشیمی جدید مینامند، چه او در آزمایشهای مهمی که انجام داد «قانون پایندگی ماده» را به اثبات رسانید. به موجب این اصل «هیچ چیز نه به خودیخود به وجود میآید، و نه از بین میرود. » این قانون پایه و اساس فرمولهای مهم شیمی امروز است، و برطبق آن اگر دو یا چندعنصر با هم ترکیب شوند عنصر دیگری به وجودمیآید که وزنشان با وزن عناصراولیه یکی است.
لاووازیه، به آزمایشهای جالبی دست زد. او مقداری الماس را در اکسیژن خالص سوزاند و گاز کربینیک بدست آورد. و عملاً ثابت کرد که الماس و زغال هردو از نظرشیمیایی کربن هستند.
همانطور که میدانیم تغییرات مواد درون سلول را متابولیسم (Metabolism) (سوخت وساز) مینامند. متابولیسم، شامل دومرحله است یکی متابولیسم یا همانندسازی که طی آن سلول موادلازم را میسازد، و دیگری کاتابولیسم که در این مرحله براثر تجزیه مواد، انرژی لازم برای حیات سلول بدست میآید. طبیعی است که برای انجام این عملیات، جاندار باید تغذیه کند. البته وقتی که در استراحت به سر میبریم احتیاج به انرژی کمتری داریم. اما پزشکان آن زمان میخواستند بدانند که متابولیسم چیست و چگونه جاندران تغذیه میکنند تا به حیاتشان ادامه دهند.
لاووازیه، در زمینهٔ زیستشناسی و فیزیولوژی مطالعات گستردهای انجام داد و روشهای آزمایش متابولیسم اصلی، یا اساس نیازهای بدن، را کشف کرد. او روی خوکهای هندی تجربهای کرد و با دقت ورود اکسیژن و خروج گازکربنیک را مورد نظر قرارداد. لاووازیه، نخستین کسی بود که ثابت کرد حرارت بدن در نتیجهٔ ترکیب یا سوختن موادشیمیایی با اکسیژن به وجودمیآید و این واکنش پیوسته دربدن صورت میگیرد. مواد شیمیایی، همان غذای روزانهای است که تغذیه میکنیم. او میخواست که با آزمایش دیگر مقدار مواد تلفشده را در بدن تعیین کند، اما متأسفانه با شروع انقلاب کبیرفرانسه، دستگیر و زندانی شد.
هنری کاوندیش، نیز دراین موقع در انگلستان سرگرم مطالعه و تحقیق دربارهٔ گازقابل احتراقی بودکه نام آن را «گاز آشتگیر» نهادهبود. این دانشمند، درسال 1781 ثابت کرد که هنگام سوزاندن گاز مذکور آب تولید میشود. لاووازیه، آزمایش کوندیش را یک بار برای خودش انجام داد و به آن همان نام را داد. او گفت که آب ترکیبی از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن است. اما قضیه با وجود تمام سادگی و درستی، برای عدهای از دانشمندان قابل قبول نبود. حتی یکی از آنها در اینباره میگفت: «این شیمیدان جادوگر، به حدی روی عقاید و افکار ما اثرگذاشته است که ناگزیریم بپذیریم که آب نیرومندترین مادهٔ طبیعی ضدآتش است و از دوگاز تشکیل شده که یکی از آنها از نظر اشتعال شدیدترین عنصرجهان است. »
شاید بعضیها هنوز تعجب میکنند که چگونه آب از عنصر آتشگیری مثل هیدروژن و عنصری مانند اکسیژن، که بیآن چیزی نمیسوزد، ترکیب یافتهاست. با وجود آنکه آب ترکیبی از این دو گاز است، نیرومندترین مادهٔ ضدآتش روی زمین است. لاووازیه، نام گاز آتشگیر را هیدروژن گذارد، که به زبان یونانی، هیدور یعنی «آب» وژن به معنی «تولیدکردن» است.
لاووازیه، درتمام طول زندگی از تحقیقات علمی دست نکشید و از خدمتگزاران واقعی مردم بود. او مانند بنیامین فرانکلین، مردی مجاهد و آزادیخواه بود، و در زمینهٔ شیمی، فیزیولوژی، کشاورزی و امور اقتصادی وتربیتی اطلاعات کافی داشت.
در دوران انقلاب آمریکا، لاووازیه خدمتی به فرانسه کرد که از سویی به سود انقلابیون آمریکا بود. در فرانسه، سازمانی مخفیانه باروت و سایر مهمات جنگی میساخت، اما میزان تولید آنقدر نبود که کفاف احتیاجات را بدهد، و از طرفی جنس نامرغوب و بیثبات بود.
لاووازیه، به عنوان نمایندهٔ رسمی دولت، مدت سه سال روی طرح توسعه و تولید باروت مطالعه کرد، و با ابتکاری که به خرج داد میزان تولید را به دو برابر رساند. با افزایش تولید باروت، دولت فرانسه موفق شد مستعمرنشینهای مبارز و جنگجو را با مهمات جنگی تجهیز سازد. هنگامی که آنتوان و زنش ماری سرگرم آزمایش باروت در آزمایشگاه بودند انفجاری رخ داد که هردو آنها به شدت زخمی شدند و چیزی نماندهبود جان خود را به باد دهند.
ایرنه دوپون، که شاگرد زرادخانه بود، بعدها به کمک لاووازیه توانست یک کارخانه باروتسازی در ایالت دلور (Delware) آمریکا تأسیس کند. او در نظرداشت که کارخانه را به نام «کارخانه لاووازیه» نامگذاری کند اما به علت مخالفت شدید خانوادهاش نام پدرش دوپون دی نمرو (Du Pont Nemerus)، را برآن گذارد.
لاووازیه، علاقهٔ زیادی به کارهای کشاورزی داشت. برای این منظور قسمتی از مزرعهاش _در ناحیهٔ لوبورژه_ را کود شیمیایی داد و آن را تبدیل به چراگاه و مرتع سرسبزی کرد. و در بخش دیگر به زراعت پرداخت. او درمدت نسبتاً کوتاهی توانست محصول گندم را به دوبرابر افزایش دهد و تعداد احشام را به پنج برابر برساند.
لاووازیه، شخصی متفکر وسیاستمداری لایق بود. در انتخابات ایالتی به عنوان نمایندهٔ مردم در مجلس اولئان انتخاب شد. او فیلسوفی آزادیخواه و مخالف ایدهٔ اختلاف طبقاتی بود. افکار آزادیطلبانهاش در یک جمله خلاصه میشد: «نیک بختی نباید از آن عدهای انگشتشمار باشد، بلکه متعلق به همه مردم است. » او معتقد بودکه مردم باید از حق آزادی فکر و استقلال فردی برخوردار باشند.
لاووازیه، در سال 1789، به ریاست کل بانک فرانسه انتخاب شد. در زمان ریاست، پیشنهادی به مجلس ملی فرانسه داد که از نظرمالی و اقتصادی دارای ارزش زیادی بود. او یک نوع سیستم آموزش و پرورش برای فرانسه تدوین کرد که شباهت زیادی به سیستم آموزش و پرورش امروزی داشت.
مدتی بعد، بدبختی بزرگی گریبانگیر لاووازیه شد. او مورد خشم و کینهٔ ژان پاول مارا، یکی از رهبران تروریست انقلاب فرانسه، قرارگرفت. علت این دشمنی از آنجا ریشه گرفت که لاووازیه از رسالهٔ شیمی این شخص در آکادمی علوم فرانسه شدیداً انتقادکرد و آن را بیاساس دانست.
مارا، کینهتوز و انتقامجو، لاووازیه وسایر اعضای مالیه را به دزدی وتصرف مال مردم متهم کرد، وموجب دستگیری آنها گردید. لاووازیه و پدرزنش نیز از این اتهام بینصیب نماندند و دستور توقیف آنها صادر شد. پژوهش و دادخواهی لاووازیهٔ نگونبخت به جایی نرسید و سرانجام در روز 8 مه 1794 تیغهٔ گیوتین به زندگی این بزرگمرد تاریخ خاتمه داد.