فیلم جاده – خلاصه داستان، نقد و بررسی – The Road 2009
کارگردان: جان هیل کات. بازیگران: ویگو مورتنسن (مرد)، کودی اسمیت مکفی (پسر)، چارلیز ترون (همسر)، رابرت دووال (پیرمرد). ۱۱۹ دقیقه.
جاده بر اساس رمانی به همین نام، نوشتهٔ کورمک مکارتی ساخته شده است. مکارتی که برندهٔ جایزه پولیتزر نیز هست، به خاطر فیلم ارزندهی کوئنها، جایی برای پیرمردها نیست شهرت فراوانی نزد سینمادوستان دارد زیرا این فیلم بر اساس یکی از رمانهای مکارتی ساخته شده بود. علاوه بر این، معرفی رمان جاده در بخش باشگاه کتاب برنامهٔ تلویزیونی اپرا وینفری باعث شهرت هر چه بیشتر مکارتی و آثار نوشتاریاش شده است. فیلم جاده مبتنی بر کاراکترها و تصاویر موجود در رمان جاده است؛ هر چند که به اعتقاد کسانی که رمان را خواندهاند، فیلم از حیث احساسی قادر به برابری با رمان نیست.
بنا به گفتهٔ این دسته از منتقدان، کمبود فوق ناشی از قصور فیلمساز نیست بلکه نثر شاعرانه و چند لایهٔ مکارتی در رمانهایش، و به ویژه رمان جاده، هرگز قابلیت تبدیل شدن به تصویر سینمایی را ندارد؛ مگر اینکه پشت دوربین آدمی مثل آندری تارکوفسکی ایستاده باشد؛ فیلمسازی که اندیشههای عرفانی و هراسهای غریزی انسان را خیلی خوب میشناسد و قادر به ترجمان این احساسات و اندیشهها به زبان تصویر و سینماست. داستان جاده خیلی ساده و سر راست است: آمریکا پاک نابود شده است.
ساکنین این کشور یا نابود شده با کشور را ترک کردهاند، پوشش گیاهی تماما از بین رفته است و همهٔ زیرساختهای تمدنی نابود شده. چند سالی از این حادثه میگذرد و حالا دو شخصیت اصلی قصه، «مرد» (ویگو مورتنسن) و «پسر» (کودی اسمیت مکفی) ده سالهاش، سعی دارند از این سرزمین مرگبار آکنده از انواع خطرات عبور کرده و خود را به دریای آزاد برساند؛ دریایی که همیشه در تاریخ آمریکا مترادف با امید بوده است. «مرد، همواره در تلاش است تا «پسرش را به ادامهٔ مسیر تشویق کند و «پسر» هم که از تماشای این همه ویرانی متحیر است برای زنده ماندن صرفا به پدر خود متکی است. «مرد» یک تفنگ با دو گلوله در اختیار دارد.
او تصمیم گرفته که اگر در یک شرایط ناگوار گرفتار شد، از این دو گلوله برای کشتن خودش و پسرش استفاده کند. فیلم از بامزه نشان دادن پسر یا حتی از نمایش رابطهٔ گرم پدر و پسری اکیدا خودداری کرده است، در صحنههای بازگشت به گذشته چارلیز ترون را میبینیم که در نقش همسر «مرد» در روزهایی که تمدن هنوز سرجای خودش بود، ظاهر شده است. «مرد» حالا که در شرایط سختی گرفتار شده، تنها تکیه گاه روحیاش چنگ زدن به خاطرات گذشته است. یکی از خصوصیاتی که تماشای فیلم جاده را برای تماشاگر معمولی سینما دشوار ساخته، فقدان تنشهای دراماتیک در فیلم است.
مکارتی در رمان جاده، با بهرهگیری از نشر شاعرانهٔ خود، سعی کرده که احساسات موجود در یک دنیای انسانی پساآخرالزمانی را به خواننده منتقل کند و جان هیل کات، کارگردان جاده، نیز چارهای نداشته جز به تصویر کشیدن این احساسات در یک قالب حتی المقدور روایی منسجم. حالا فیلمساز تا چه حد در نیل به این هدف موفق بوده، قضاوت آن به عهدهی تماشاگران است. برخی از منتقدان در نقدهای خود بر این فیلم نوشتهاند که فیلمساز به جای بهرهگیری از یک سبک رئالیستی باید استفادهی بیشتری از سبکهای بصری غیررئالیستی میکرد و چه بسا فیلمبرداری سیاه و سفید قرابت بیشتری با مضمون و درون مایهٔ تلخ قصهٔ پساآخرالزمانی مکارتی داشت. به هر حال نظرات متفاوت است. حداقل میتوان به این دل خوش بود که رمان مکارتی به یک فیلم علمی تخیلی آخرالزمانی از نوع فیلمهای مبتذل هالیوودی تبدیل شده است.