فیلم بهترینهای بروکلین – خلاصه داستان، نقد و بررسی – Brooklyn’s Finest 2009
کارگردان آنتوان فوکوا، بازیگران ریچارد کر (ادی)، دن چیدل (تانگو) اتان هاوک (سل)، وسلی اسنایپس (کز)، لیو تیلور (انجلا)، ویل پاتون (بیل)، 140 دقیقه، درجهٔ نمایشی. R
بهترینهای بروکلین داستان سه پلیس بروکلینی است که بدون اینکه هیچ ارتباطی با یکدیگر داشته باشند، پس از طی سه مسیر متفاوت، به مکان واحدی میرسند تا سرنوشت مرگبار آنها در آنجا رقم بخورد، از زندگی این سه پلیس نیویورکی هیچ پرتوی از نیکی و خوبی ساطع نمیشود. آنها آدمهای بد و نابکاری نیستند اما در دنیایی آنچنان آکنده از خشونت و رذالت به سر میبرند که برای زنده ماندن حاضر به انجام هر عملی هستند.
ریچاردگر که ناماش در رأس فهرست بازیگران فیلم به چشم میخورد در نقش پلیس کهنه کاری به اسم ادی ظاهر میشود که تنها یک هفته به آغاز دوران بازنشستگیاش باقی مانده است، در یک کلیشهٔ سینمایی، هر پلیسی که تنها یک هفته به آغاز بازنشستگیاش باقی مانده باشد قطعا در پایان فیلم گشته خواهد شد. اما ظاهرا ادی برای کشته شدن بسیار ناشکیباست، او در صحنههای آغازین فیلم، از خواب برمیخیزد، چند قلب ویسکی سر میکشد و سپس لولهٔ هفت تیر خود را در داخل دهاناش میگذارد.
پلیس دیگر قصه تانگو نام دارد که نقش او را دن چیدل بازی میکند، تانگو به عنوان مامور مخفی پلیس و در لباس مبدل در جرم خیزترین و خطرناکترین منطقهٔ بروکلین کار میکند. او آنچنان در این نقش بدلی فرو رفته که بعضا احساس میکند هیچ تفاوتی با قاچاقچیان و جنایتکارانی که باید فعالیتهای آنها را رصد کند، ندارد، تانگو دوستی دارد به اسم کز که نقش وی را وسلی اسنایپس بازی میکند. اسنایپس بعد از پنج سال دوری از سینما با فیلم بهترینهای بروکلین دوباره به جلوی دوربین بازگشته است. کز یک قاچاقچی عمدهٔ مواد مخدر است که بعد از گذراندن دوران محکومیت خود در زندان، حالا آزاد شده و قصد بارد که زندگی سالم و پاکی را در پیش بگیرد.
پلیس سوم، سل نام دارد که الان مارک نقشاش را بازی کرده است. سل بدجوری گرفتار زندگی خانوادگیاش است. او و همسرش (با بازی لیو تیلور) هفت فرزند دارند و یک دوقلو هم تو راهی دارند. این خانوادهٔ پرتعداد در خانهٔ کوچک و نامناسبی زندگی میکنند که دیوارهای کپکزدهاش برای ساکنین آن مشکلات تنفسی درست کرده، سل اجبارا باید خانوادهٔ خود را به خانهٔ بزرگتری منتقل کند اما پول لازم برای پرداخت اقساط این خانهٔ جدید را ندارد. به این ترتیب، سل بدجوری به پول نقدر نیاز دارد و این در حالی است که وی اگر بخواهد – با توجه به کاری که دارد – میتواند از طرق غیرقانونی پول لازم را به دست بیاورد؛ هر چند که انجام چنین کاری مستلزم ریسکهایی است که سل از ارتکاب آنها هیچ ابایی ندارد. در ادامهٔ داستان، سرنوشت با مجموعهای از حوادث، باعث میشود که قصههای این سه پلیس نیویورکی به یکدیگرگره بخور.
آنتوان فوکوا، کارگردان بهترینهای بروکلین در سال ۲۰۰۱ با عرضهٔ فیلم موفقی به نام روز تمرین توانست نام و شهرتی برای خود به هم برند، روز تمرین فیلم پلیسی خشتی بود که عمدتا به خاطر بازیهای فوق العادهٔ دنزل واشنگتن و اتان هاوک مورد توجه قرارگرفت.
واشینگتن یک جایزه اسکار را به خاطر نقش آفرینی موفقاش در روز تمرین از آن خود کرد و اتان هاوک هم نامزدی یک جایزهٔ اسکار را به دست آورد خوبترینهای بروکلین گرچه به خوبی روز تمرین نیست اما به لطف بازیهای عالی ستارگاناش توانسته به کاراکترهای اصلی خود زندگی ببخشد، بهترین صحنههای فیلم، از آن دن چیدل و وسلی اسنایپس است. هاوک در نقش پلیس مستأصلی که مرتکب ریسکهای بالا میشود کاملا موافق است اما کاراکتری که ریچاردگر بازی کرده به غنای کاراکترهای چیدل و هاوک نیست و خط سیر پیش بینی پذیرتری را طی میکند فیلم مثل غالب فیلمهای ((پلیسها علیه قاچاقچیان)) آکنده از خشونت است. فوکوا و فیلمبردارش، پاتریک مورگو، ترجیح دادهاند تصاویر فیلمشان حتی المقدور تیره و تاریک باشد تا همخوانی بیشترین با مضامین تیره و تار قصه و بروکلین غرق در فساد و تبهکاری داشته باشد. فوکوا این بار نیز، مثل روز تمرین، ثابت کرده که در فضاهای بسته مهارت بیشتری برای از کار درآوردن صحنههای خونین و خشن دارد.
نکتهٔ آزاردهنده در فیلم بهترینهای بروکلین، حضور مسلط و تعیینکنندهٔ عامل بخت و تصادف در پیشبرد قصه است عاملی که میتوان از آن به عنوان ((سرنوشت)) نیز البته در خوشبینانهترین حالت به نام برد. خوشبختانه بازیهای خوب و جانانهٔ ستارگان فیلم تا حد زیادی توانسته جلوی سقوط کامل فیلم را بگیرد.
منبع: نشریه دنیای تصویر