نوستر آداموس که بود و چه بیماریای داشت؟
دکتر ناصر صفایی نایینی-کانادا
با وجودی که رویدادهای متعددی را پیشگوئی کرده بود نتوانست نارسائی کلیوی خود را که طومار زندگیش را درهم پیچد پیشگوئی نماید.
یکی از شخصیتهای بسیار جذاب قرن شانزدهم اروپا میشل دو نوسترادام بود. امروز او را با نام مستعارش نوستراداموس میشناسیم. او به عنوان طبیب، غیبگو و پیامبر غالبا تحت تعقیب دادگاههای تفتیش عقاید بود،
(به تصویر صفحه مراجعه شود) زیرا کاتولیکها او را متهم به اشتغال به هنرها ممنوعه مانند ستارهشناسی و کیمیاگری کرده بودند. هنوز هم که تقریبا پانصد سال از آن تاریخ میگذرد افسانه او در خاطره معتقدانش، که با شگفتی و اعجاز به توانائی فوق العاده او به پیشگوئی آینده باور دارند، حقشناسانه باقی مانده است در مقابل کسانی نیز هستند که خیلی شکاک و دیر باورند و معتقدند که او هیچ نبود مگر جادوگری که مردم را با اجی مجی گفتن گمراه میکرد. در هر حال هرچه که باشد یک پیامبر و یا یک شارلاتان او هیچگاه از خاطرهها نرفته است.
از جمله کارهایی که در طول حیاتش انجام داده است مجموعهای است از پیشگوئیها که بهطور مبهم و گنگ در ده جلد کتاب به نام”صدگان”ضبط شده است. این کتاب از سال 1554 به بعد نوشته شده است. در این کتاب نوستراداموس حوادث طبیعی، نزول سریع بازارهای بورس، جنگ، تجسات قضائی، قتلها و اقدامات ضد مسیح را پیشگوئی مینماید.
نوستراداموس در 14 دسامبر سال 1503 در سنت رمی در پروانس فرانسه به دنیا آمدد. او از بین چهار برادر از همه بزرگتر بود. از میان برادرانش آنکه از همه کوچکتر بود بنام ژان نماینده پارلمان پروانس شد ولی از سایرین اطلاع چندانی در دست نیست. پدرش یک محضردار موفق بود و هر دو پدربزرگ او طبیب دربار بودند و هر دو نیز در تعلیم و تربیت او موثر افتادند. نوستراداموس در سنین خیلی جوانی تحت آموزش زبانهای لاتین، یونانی، عبری و ریاضیات قرار گرفت و همچنین هنرهای رمزگونه گیاهان طبی، علم کیمیاگری و ستارهشناسی را نیز فرا گرفت.
نوستراداموس را پس از فوت پدربزرگش به آوینون (Avignon) فرستادند تا تحصیلات خود را در مقاطع بالاتر دنبال کند و هنگامی که در آنجا بود توانائی غیر عادی برای ستارهشناسی از خود بروز داد ولی اوهامپرست معمولی نبود. نوستراداموس طرفدار تئوری کپرنیک در خصوص حرکت اجرام سماوی که گالیه یک صد سال قبل از او به علت همین باور مورد ستم قرار گرفت، بود. متاسفانه آن دوران، دوران تفتیش عقاید بود و ستارهشناسی، کیمیاگری و طبابت غیر معمول از کارهای خطرناک به شمار میرفتند، البته امکان داشت که از این طریق شهرتی به دست آورد ولی این هنرهای رمزگونه به راحتی میتوانست سرنوشت نامطلوبی مانند به دار آویختن و یا سوزانده شدن در آتش را برای دستاندرکاران آنها رقم بزند.
بعد از سال 1501 موقعی که لوئی دوازدهم دستور داد که تمام کلیمیها باید غسل تعمید داده شوند، خانواده نوستراداموس از این دستور تبعیت کرد و ظاهرا از کلیمی بودن به مسیحیت تغییر مذهب داد ولی در خفا به مذهب اصلی خود عمل میکردند.
در سال 1522 نوستراداموس را به مونپلیه فرستادند تا تحصیل طب نماید و او توانست فقط لیسانس خود را بگیرد و معترف بود که در طبابت جاهل است و احساس شرمندگی مینماید. معذلک با قصد کردن بیماران به منظور درمان هر نوع بیماری آنان که در آن زمان خیلی رایج بود، مخالفت میکرد و همچنین معتقد بود که پزشکان و بیماران هر دو باید بهداشت شخصی را رعایت نمایند. نوستراداموس پس از پایان تحصیلاتش به دهات رفت و به درمان قربانیان طاعون که همه گیر شده بود پرداخت. داروهائی که او برای درمان طاعون تجویز میکرد عبارت بودند از هوای پاک و تازه، آب، رختخواب تمیز، برداشتن سریع جنازهها، تمیز کردن خیابانها و قرصهایی که از له کردن گلبرگهای گل سرخ درست میکردند. شهرت داشت که او هزاران نفر از این بیماران را در شهرهای مختلف از جمله در تولوز و بوردو نجات داده است.
در اوقات بیکاری ثروتمندان به او مراجعه میکردند تا از راه ستارهها آینده آنها را پیشگوئی نماید. به این ترتیب زندگی نوستراداموس دو قسمت شده بود، یکی زندگی معمولی روزمره و دیگری زندگی پنهان او روزها او طبیب بود و شبها به سحر و جادو میپرداخت. پس از چهار سال طبابت نوستراداموس به دانشگاه مونپلیه بازگشت تا دوره دکترای خود را کامل کند و سپس در دانشکده طب صاحب مقامی شد. بعد او در تولوز به کار طبابت پرداخت و در این دوره بود که او نامهای تعارف آمیز از ژولیوس سزار (julius caesar scaliger) که فیلسوف برجستهای بود و بعد از دانشمند بلند آوازه هلندی اراسموس (Erasmus) که مقام دوم را داشت دریافت کرد.
نوستراداموس به منزل اسکالیژر در آژن (Agen) رفت و ساکن آنجا شد. در سال 1534 با خانمی ثروتمند ملاقات و با او ازدواج کرد ولی روند کار خوب نبود. نوستراداموس با همان مسایل شخصی و حزنانگیز طبابتش زندگی میکرد. طاعون به آژن رسید و او حد اکثر توانائی خود را برای درمان بیماران طاعونزده به کار میبرد معذلک در آن گیر و دار همسر و فرزندانش نیز فوت کردند و اینکه نتوانست فامیل خودش را نجات دهد تاثیر فاجعهآمیزی بر شهرت پزشکی او باقی گذاشت. کار طبابیتش به افلاس کشید، با دوستش اسکالیژر درگیر منازعه شد و خانواده همسرش برای باز پس گرفتن جهیزیه دخترشان از او شکایت کردند.
بالاخره در سال 1538 او را به ارتداد از دین متهم نمودند زیرا چند سال قبل از آن به مناسبتی اظهارنظری در این زمینه کرده بود. قضیه از این قرار بود که او مجسمهای برنزی را که از مریم باکره ساخته شده بود بیشتر شبیه شیطان توصیف میکند. مأموران تفتیش عقاید قائع نشدند که منظور نوستراداموس انتقاد از مجسمهساز بوده است. لذا برای توقیف او اقدام میکنند و چون او نمیخواست که در چنین دادگاهی مورد محاکمه قرار گیرد شش سال بعد را دربهدر بود تا سرانجام در سال 1554 در شهر سالون (Salon) ایتالیا مستقر شد و با بیوه ثروتمندی بنام Anne ponsart Gemelle ازدواج کرد و صاحب شش فرزند شد.
بعد از سال 1554 نوستراداموس شروع به پیشگوئی کرد، که عبارت بود از یک سری پیشگوئی برای سال بعد، تقریبا مشابه کتاب سال کشاورزان، نتیجه این کا تشویقآمیز بود و نوستراداموس پیشگوئیهای پیامبرگونه خود را گسترش داد و برای رونق دادن به کارش طبقه فوقانی منزلش را به اطاق کارش تبدیل کرد و از همان جا بود که ستارهها را رصد مینمود و کتابهای اسرارآمیز خود را مطالعه میکرد و گاهی ساعتها در حالتی خلسه مانند فرو میرفت. آنچه که در کتابش پیشگویی کرده است مربوط به زمان خودش و آینده (به اعتقاد بعضی تا آخرین روز دنیا) میباشد. خودش میگوید که پیشگوئیهای او تا سال 3797 انجام گرفته است.
کتاب به گونه مرموزی نوشته شده و مخلوطی از زبانهای فرانسه، ایتالیائی، یونانی و لاتین است. در قطعات نوشته شده عمدا از نمادگرائی و سمبولیسم استفاده شده، کلمات را تغییر اده و اسامی را جابهجا کرده و تمام این کارها را به این دلیل انجام داده است که میترسید به عنوان جادوگر تحت تعقیب دادگاههای تفتیش عقاید قرار گیرد. خواندن این کتاب حتی برای فرانسویها مشکل و مطالب آن نامفهوم است. نوستراداموس در نامهای برای پسرش اینطور مینویسد”هیچچیز مقدسی را در مقابل سگها مگذار و هیچچیز ارزشمندی را به کسی که بهای آن را میداند مده مبادا که آنها آن را لگدمال کرده و به تو برگردانند و تو را آزار دهند”. پیشگوییهای پیامبرگونه او شامل ده فصل یا صدگان است که با شمارههای رومی X-1 شمارهگذاری شده است. هرکدام از صدگانها شامل یک صد پیشگوئی از این دست است که معمولا در چهار خط یعنی به صورت رباعی نوشته شده است. رباعی نیز شماره 42 از صدگان دوم اوست که خیلی مشهور است و احتمالا اشاره به جنگ دوم جهانی و ظهور هیتلر و آلمان نازی مینماید.
حیواناتی که از گرسنگی وحشی شده بودند از آنسوی رودخانه فرا میرسند.
قسمت اعظم منطقه مخالف Hister میباشند.
عامل مهمی سبب میشود که او به داخل یک قفس آهنی کشانده شود.
و در این هنگام است که کودکان آلمانی چیزی مشاهده نمیکنند.
جدیدترین نمونه مشهور از پیشگوئیهای نوستراداموس آن است که مربوط به انفجار سفینه فضائی چالنجر در سال 1986 میباشد. بعضی از دستاندرکاران معتقدند که رباعی زیر از Thikol نام میبرد که شرکت سازنده حلقه معیوب (.) که باعث انفجار شده است میباشد. توسط کلمات Kappa,Thita,Lambda که در خط آخر نوشته شده این شرکت را مشخص نموده است.
از میان انبوهی از مردم فقط نه نفر اعزام میشوند
اینها از قضاوت و داوری جدا هستند. سرنوشت آنها با عزیمت آنها جوش خورده است Kappa,Thita,Lambda که به علت خبط بزرگی از بین میروند.
پیشگوئیهای قابل توجه دیگری که در این کتاب دیده میشوند آنهاست که درباره لوئی پاستور، ژنرال فرانسیسکو فرانکو و احتمالا سه نفر مخالف مسیح انجام گرفته که دو نفر از آنها مطابق اعتقادات عدهای یکی ناپلئون است و دیگری هیتلر و سومی هنوز مشخص نشده است. کسانی که بیش از دیگران تردید میکنند معتقدند که پیشگوئیهای مبهم نوستراداموس زمینه را به گونه مناسبی فراهم میکند تا بتوان هر موضوع موردنظری را در قالب آن قرارداد. مثلا بعضی روزنامهها مینویسند که نوستراداموس حتی نتیجه محاکمات o.j.Simpson را نیز پیشبینی کرده است (؟!) در این قبیل موارد شعور ما باید قضاوت کند که آیا پیشگوئی برای موردی اختصاصی و یا در مورد یک حادثه کم اهمیت صورت گرفته است. اگر راجع به حادثه کم اهمیتی باشد غالبا به او مربوط نمیشود و متقلبانه و دروغ است زیرا نوستراداموس عموما آنچه را نوشته است معماوار و یا نمادگرایانه و یا با گوشه و کنایه میباشد که آن هم بهطور کلی بر نماد بزرگی از سوژه متمرکز میشده است.
کتاب پیشگوئیهای پیامبرگونه prophrcies) The) نوستراداموس در دربارآن زمان خیلی سر و صدا کرد به طوری که ملکه کاترین دو مدیسی درصدد برآمد که از توانائیهای نوستراداموس استفاده کند. نوستراداموس مرگ قریب الوقوع اعلیحضرت هانری دوم را در یک نیزهبازی سواره در سال 1859 و همچنین سرنوشت اسفبار فرزندان او را پیشگوئی کرد. همچنین اظهار نمود که خود ملکه به استثنای مارگریت از سایر فرزندانش بیشتر عمر خواهد نمود. سرانجام نوستراداموس دربار را ترک و به”سالون”مراجعت نمود و این هنگامی بود که او دیگر فرد سالمی نبود و از بیماری نقرس و درد مفاصل در رنج و عذاب بود.
در عهد نوستراداموس بیماری نقرس را بیماری بدی نمیدانستند زیرا مبتلایان به آن معمولا زندگی مرفهی داشتند و مقالات عالی اجتماعی در اختیار آنها بود. حد متوسط عمر فقط سی سال بود و چون بعد از سن 45 سالگی شیوع نقرس ده بار بیشتر بود آن را علامت طول عمر میشمردند ولی معذلک علت آن را نمیدانستند.
کریستالهای اسیداوریک که سبب بروز علائم نقرس تا سال 1684 که توسط آنتون ون Leeuwenhoek) (Anton von که یک طبیعی دان هلندی بود و در رویت اشیا با میکروسکوپ تخصص داشت دیده شد رویت نشده بود. علت مرگ نوستراداموس را در سال 1566 ورم Deopsy تجمع آب در بافتها) ثبت کردهاند. نام این پدیده از کلمه یونانی Hydrops یعنی آب گرفته شده است و اطبا فعلی از آن به عنوان ورم یا خیز (Edema) نام میبرند. ورم را قبل از قرون وسطی میشناختهاند. در مصر قدیم این پدیده را در پاپیروسهای پزشکی ثبت کردهاند. از نظر مصریها دو تا از اندامهای انسان با ورم ارتباط داشتند، یکی کلیه و دیگری قلب. این دو عضو یک رل اسطورهای نیز داشتهاند چنانکه تنها دو عضوی بودهاند که موقع مومیائی کردن اجساد آنها را در محل خود باقی میگذاشتند. در سال 316 قبل از میلاد مسیح در چین ورم را به عنوان یک علامت ثبت کردهاند.
بقراط، حکیم یونانی به خوبی با این بیماری آشنا بود و برای درمان آن شراب سفید را توصیه میکرد. علائم ورم و اغمای اورمیک در Corpus Hippocratum که مجموعهای است که از رسالههای یونان قدیم که از سال 371 قبل از میلاد تا سال 350 قبل از میلاد مسیح نوشته شده است. گالن (Galen) طبیب یونانی اولین کسی بود که دریافت که کلیهها هستند که عمل تولید ادرار را انجام میدهند و همینطور عقیده داشت که شراب سفید سبب دفع زیاد آب از کلیهها شده و برای درمان ورم مفید است. جالب است بدانیم که در انجیل نیز از ورم صحبت شده است. (Luke 4) ورم در قرون وسطی یک بیماری عمومی بود و جان گرانت (John Graunt) در صورت حساب مرگ (Bills of Mortality) اشاره میکند که در سال 1663 تعداد 617 نفر از ورم مردهاند، و برای مقایسه از بیماریهای دیگری نام میبرد مثلا از بیماری سل ریوی 2286 نفر، از طاعون 6 نفر و از ابله 139 نفر تلف شدهاند. تنها در ابتدای قرن نوزدهم بود که اطبا نسبت به این بیماری بصیرت پیدا نمودند و آن را به دو علت قلبی و کلیوی طبقهبندی نمودند. اکنون پزشکان میدانند که تجمع آب در بدن دلایل مختلفی دارد مانند نارسائی قلب، بیماریهای کلیوی، بیماریهای کبدی و نارسائی شدید تغذیهای.
در مورد نوستراداموس که میدانیم به نقرس شدیدی مبتلا بود میتوان گفت که تجمع آب در بدن او ممکن است در اثر آسیبی باشد که نفروپاتی پیشرفته او که به دلیل اسید اوریک زیاد حادث شده، به کلیه او وارد کرده باشد. ازدیاد مزمن اوره در خون سبب میشود که بیماریهای بین نسجی لولهای مزمن کلیه به گونه خیلی شدیدی بروز کرده و سبب نارسائی کلیه بشوند و احتمالا همین رویداد سرنوشت نوستراداموس را رقم زده است. نوستراداموس پیشگو متوجه شده بود که پایان کار او هم نزدیک است. در اول جولای سال 1566 به دنبال کشیشی به نام Chavigny فرستاد تا آخرین تشریفات مذهبی را برایش انجام دهد. کشیش مزبور هنگام عزیمت میگوید”تا فردا”ولی نوستراداموس برای آخرین بار پیشگویی میکند و جواب میدهد”شما در طلوع آفتاب فرد مرا زنده نخواهید یافت. چیزهدستی او در پیشگوئیها هرگز تغییری نکرد. روز بعد نوستراداموس واقعا مرده بود.