سندرم قلب شکسته چیست و چطور ایجاد می‌شود؟

قلب شکسته ( دلشکستگی) استعاره ای از استرس یا درد شدید عاطفی است که فرد هنگام تجربه اشتیاق شدید و عمیق احساس می کند. این مفهوم بین فرهنگی است که اغلب با اشاره به عشق متقابل یا از دست رفته ذکر می شود.

عشق رمانتیک شکست خورده می تواند بسیار دردناک باشد. افراد با قلب شکسته ممکن است تسلیم افسردگی، اضطراب و در موارد شدیدتر، اختلال استرس پس از سانحه شوند.

فیزیولوژی

اعتقاد بر این است که درد شدید قلب شکسته بخشی از غریزه بقا است. “سیستم دلبستگی اجتماعی” از “سیستم درد” استفاده می کند تا انسان ها را تشویق کند تا روابط اجتماعی نزدیک خود را با ایجاد درد در هنگام از بین رفتن آن روابط، حفظ کنند. روانشناسان جف مک دونالد از دانشگاه کوئینزلند و مارک لیری از دانشگاه ویک فارست در سال 2005 تکامل مکانیسم های رایج برای هر دو واکنش درد فیزیکی و احساسی را پیشنهاد کردند و استدلال کردند که چنین عباراتی “بیش از یک استعاره” هستند. اعتقاد بر این است که این مفهوم جهانی است و بسیاری از فرهنگ ها از کلمات مشابهی برای توصیف درد فیزیکی و احساسات مرتبط با از دست دادن رابطه استفاده می کنند.

فرآیند عصبی درگیر در درک دل درد ناشناخته است، اما تصور می‌شود که قشر کمربندی قدامی مغز را درگیر می‌کند، که در هنگام استرس ممکن است عصب واگ را بیش از حد تحریک کند و باعث درد، حالت تهوع یا سفتی عضلانی در قفسه سینه شود. تحقیقات نائومی آیزنبرگر و متیو لیبرمن از دانشگاه کالیفرنیا در سال 2008 نشان داد که رد با فعال شدن قشر کمربندی قدامی پشتی و قشر پیش پیشانی شکمی راست، مناطقی که در پردازش درد، از جمله همدردی با درد درگیر هستند، مرتبط است. توسط دیگران تجربه شده است. همین محققین به تأثیر عوامل استرس زای اجتماعی بر قلب و شخصیت بر درک درد اشاره می کنند.

مطالعه‌ای در سال 2011 نشان داد که همان مناطقی از مغز که در پاسخ به تجربیات حسی دردناک فعال می‌شوند، در طول طرد شدید اجتماعی یا به طور کلی از دست دادن اجتماعی فعال می‌شوند. اتان کراس، روانشناس اجتماعی از دانشگاه میشیگان، که به شدت در این مطالعه شرکت داشت، گفت: “این نتایج معنای جدیدی به این ایده می دهد که طرد اجتماعی آسیب می زند.” این تحقیق شامل قشر حسی تنی ثانویه و اینسولای خلفی پشتی است.

روانشناسی

برای اکثر افراد داغدیده، سفر در غم و اندوه در نهایت به سطح قابل قبولی از سازگاری با زندگی بدون عزیزشان ختم می شود. مدل کوبلر راس فرض می کند که پنج مرحله غم و اندوه پس از از دست دادن یک عزیز وجود دارد: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش. و در حالی که مشخص شده است که عزاداران دوره اولیه بی حسی را که منجر به افسردگی و در نهایت سازماندهی مجدد و بهبودی می شود، می گذرانند، اکثر متخصصان مدرن غم و اندوه تغییرات و سیال بودن تجارب سوگ را به طور قابل توجهی از نظر شدت و طول در بین گروه های فرهنگی، از فردی به فرد دیگر، متفاوت می دانند. و همچنین بسته به میزان سرمایه گذاری انجام شده در رابطه.

نشخوار فکری، یا داشتن افکار مزاحم که مستمر، غیرقابل کنترل و ناراحت کننده هستند، اغلب جزء سوگواری است. مفهوم جان بولبی از «جستجوی شی گمشده» در مورد اضطراب و ناامیدی فزاینده ای است که عزادار گم می شود، اغلب خاطرات درگذشتگان را غربال می کند، و شاید برداشت های زودگذر از دیدارهای طیفی توسط فرد گمشده. هنگامی که فقدان شامل “ترک شدن” یا “عشق نافرجام” باشد، علاوه بر موارد فوق، این جستجوی ذهنی با افکار وسواس گونه در مورد عواملی که منجر به جدایی می شود و احتمالات برای اتحاد مجدد با فرد گمشده همراه است. هنگامی که طرد در میان باشد، شرم نیز ممکن است دخیل باشد – احساس دردناک ذاتاً غیرقابل قبول، دور ریختنی، نالایق بودن.

علائم فیزیکی سوگواری عبارتند از:

خستگی، سفتی یا ضعف عضلانی، بدن درد، بی قراری بی قرار، کمبود انرژی
بی خوابی، خواب زیاد، خواب های آزاردهنده
از دست دادن اشتها، پرخوری، حالت تهوع، “معده توخالی”، سوء هاضمه، اختلالات روده مانند اسهال، افزایش یا کاهش بیش از حد وزن
سردرد، تنگی نفس، فشار قفسه سینه، گرفتگی یا سنگینی در گلو

افسردگی

قلب شکسته یک عامل استرس زا است و مشخص شده است که دوره های افسردگی اساسی را تسریع می کند. در یک مطالعه (مرگ همسر)، 24 درصد از عزاداران در دو ماهگی، 23 درصد در هفت ماهگی، 16 درصد در 13 ماهگی و 14 درصد در 25 ماهگی افسرده بودند.

اگرچه علائم همپوشانی وجود دارد، غم بدون عارضه را می توان از یک دوره افسردگی کامل تشخیص داد. افسردگی اساسی فراگیرتر است و با دشواری قابل توجهی در تجربه احساسات مثبت و تأیید خود مشخص می شود. افسردگی اساسی از مجموعه ای قابل تشخیص و باثبات از علائم ناتوان کننده تشکیل شده است که با خلق و خوی ضعیف طولانی مدت و پایدار همراه است. تمایل دارد که پایدار باشد و با عملکرد ضعیف کاری و اجتماعی، عملکرد ایمونولوژیک پاتولوژیک و سایر تغییرات عصبی زیستی همراه باشد مگر اینکه درمان شود.

در قطع رابطه، عزاداران ممکن است خشم خود را بر طرد شدن به سمت خود معطوف کنند. این می تواند افسردگی آنها را عمیق تر کند و باعث زخم های خودشیفته شود. فرآیند حمله به خود می‌تواند از شک و تردید خفیف تا خودسرزنش شدید باشد که اثری ماندگار بر ارزش خود فرد می‌گذارد و باعث می‌شود در آینده نسبت به دوست‌داشتنی بودن، شخصیت-کارآمدی و شایستگی دلبستگی خود شک کنند.

آسیب های روانی

در موارد شدید، افسردگی یک قلب شکسته می‌تواند یک نوع استرس پایدار ایجاد کند که یک آسیب عاطفی ایجاد می‌کند که می‌تواند به اندازه‌ای شدید باشد که اثری عاطفی بر عملکرد روانی افراد بگذارد و بر انتخاب‌ها و پاسخ‌های آینده به طرد، از دست دادن یا قطع ارتباط تأثیر بگذارد. . یکی از عوامل مؤثر در رویداد تولید تروما این است که «چپ ماندن» می‌تواند باعث ترس اولیه جدایی شود – ترس از اینکه کسی برای رسیدگی به نیازهای حیاتی فرد باقی بماند.

عزاداران همچنین ممکن است استرس شدید درماندگی را تجربه کنند. اگر آنها تلاش های مکرر برای وادار کردن محبوب خود به بازگشت انجام دهند و ناموفق باشند، احساس درماندگی و ناتوانی در انجام وظیفه می کنند. احساس «ظرفیت محدود» می‌تواند باعث ایجاد خط خطا در روان شود که فرد را مستعد واکنش‌های هیجانی شدید در روابط اولیه می‌کند.

یکی دیگر از عوامل موثر در شرایط آسیب زا، استرس ناشی از از دست دادن کسی است که سوگوار به روش هایی که آنها متوجه نشده اند به او تکیه کرده است. به عنوان مثال، به مرور زمان، زوج‌ها می‌توانند به تنظیم‌کننده‌های خارجی یکدیگر تبدیل شوند، که در سطوح مختلف هماهنگ می‌شوند: مردمک‌ها به طور همزمان گشاد می‌شوند، الگوهای گفتاری، حرکات و حتی ریتم‌های قلبی و EEG را بازتاب می‌دهند. زوج‌ها می‌توانند مانند یک سیستم بازخورد زیستی متقابل عمل کنند، ریتم‌های زیستی یکدیگر را تحریک و تعدیل کنند، به فرمون‌های یکدیگر پاسخ دهند، و به دلیل چکه مداوم مواد افیونی درون‌زا ناشی از رابطه، معتاد شوند.

اختلال استرس پس از سانحه

تحقیقات نشان داده است که در موارد شدید، برخی از کسانی که قلب شکسته را تجربه می کنند، به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) مبتلا می شوند.

عوامل مستعد روانی-بیولوژیکی و محیطی مختلفی وجود دارد که تعیین می کند آیا آسیب عاطفی قبلی ممکن است منجر به ایجاد یک تصویر بالینی واقعی از اختلال استرس پس از سانحه شود یا خیر. این امر آستانه برانگیختگی آن‌ها را کاهش می‌دهد و در هنگام مواجهه با استرس‌هایی در زندگی که یادآور جدایی‌ها و ترس‌های دوران کودکی است، بیشتر مضطرب می‌شوند، بنابراین بیشتر مستعد تبدیل شدن به پس از سانحه هستند.

عامل دیگر این است که دلبستگی های ناایمن در دوران کودکی نشان داده است که افراد را مستعد مشکلات در ایجاد دلبستگی های ایمن در بزرگسالی و پاسخ های شدید به طرد و از دست دادن می کند.

همچنین در سیستم های عصبی شیمیایی افراد که بر تنظیم استرس حاکم است، تنوع وجود دارد. بسته به شدت پاسخ استرس ناشی از یک رویداد (به عنوان مثال جدایی عاشقانه) در یک فرد، غلظت خاصی از هورمون های استرس از جمله CRF، ACTH و کورتیزول برای تشدید نقش آفرینی یک خاطره عاطفی از رویداد کار می کند و به طور غیر قابل حذف آن را نشان می دهد. ترس و سایر احساسات در آمیگدال (به عنوان یک هشدار برای رویدادهای آینده عمل می کند)، در حالی که همان هورمون های استرس می توانند مانع شوند.

سندرم قلب شکسته – کاردیومیوپاتی تاکوتسوبو

در بسیاری از افسانه ها و داستان های تخیلی، شخصیت ها پس از تحمل یک فقدان ویرانگر می میرند. با این حال، حتی در واقعیت، مردم از چیزی که به نظر می رسد یک قلب شکسته می میرند. کاردیومیوپاتی تاکوتسوبو یا سندرم قلب شکسته معمولاً به عنوان یک درد فیزیکی در قفسه سینه یا قلب یا ناحیه معده توصیف می شود که به دلیل استرس عاطفی ناشی از جدایی تروماتیک یا مرگ یکی از عزیزان است.

سندرم قلب شکسته علائم حمله قلبی را تقلید می کند، اما از نظر بالینی با حمله قلبی متفاوت است، زیرا بیماران عوامل خطر کمی برای بیماری قلبی دارند و قبل از ضعیف شدن عضلات قلب، قبلا سالم بودند. برخی از اکوکاردیوگرام‌ها بیان می‌کنند که چگونه بطن چپ افراد مبتلا به سندرم قلب شکسته به طور طبیعی منقبض می‌شود، اما طرف‌های میانی و بالایی عضله قلب به دلیل امواج T معکوس و فواصل طولانی‌تر Q-T که با استرس همراه است، انقباضات ضعیف‌تری دارند. تصاویر تشدید مغناطیسی نشان می‌دهد که نرخ بهبودی برای مبتلایان به سندرم قلب شکسته سریع‌تر از افرادی است که حملات قلبی داشته‌اند و بهبودی کامل قلب در عرض دو ماه حاصل می‌شود.

فرهنگ

این احساس در مجموعه ای از ضرب المثل های سومری بیان شده است:

اینانا روغن بریزد روی دلم که درد می کند.

ارجاعات کتاب مقدس به درد قلب شکسته به سال 1015 قبل از میلاد برمی گردد.

توهین ها قلبم را شکسته و ضعیفم کرده اند، دنبال همدردی می گشتم اما نبود. کسی را پیدا نکردم که به من آرامش دهد
— مزمور 69:20

رودکی که نخستین نابغه بزرگ شعر فارسی به شمار می‌رود، در نوشته‌های خود از تصاویر دل شکسته استفاده کرده است.

به ابر نگاه کن که مثل مرد غمگین چگونه گریه می کند
رعد مانند عاشقی با دل شکسته ناله می کند.

نمایشنامه شکسپیر آنتونی و کلئوپاترا شخصیتی به نام انوباربوس را نشان می‌دهد که پس از خیانت به یک دوست بر اثر قلب شکسته می‌میرد. لیدی مونتاگ پس از تبعید پسرش در فیلم رومئو و ژولیت بر اثر قلب شکسته می میرد.

نقاشی «خاطره، قلب» اثر فریدا کالو در سال 1937، دلشکستگی این هنرمند را در طول و پس از رابطه عاشقانه بین همسرش و خواهرش به تصویر می‌کشد.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]