.

فیلم «ورمیلیو» Vermiglio – معرفی؛ داستان و نقد و تحلیل

مائورا دلپِرو: کارگردانی با نگاه عمیق به انسان و تاریخ

مائورا دلپِرو (Maura Delpero) یکی از معدود کارگردانانی است که با هر فیلمش تصویری تازه از عمق زندگی انسانی ارائه می‌دهد. او در ایتالیا به دنیا آمد و دوران حرفه‌ای خود را با تمرکز بر روایت‌های انسانی و اجتماعی آغاز کرد. دلپرو در آثار خود با ترکیب مهارت‌های داستان‌گویی و توجه به جزئیات بصری، مرز میان واقعیت و سینما را کمرنگ کرده است. فیلم‌های او با پرداختن به روابط پیچیده انسانی، محدودیت‌های اجتماعی و نقش زنان در جوامع مختلف، مخاطب را به دنیای درونی شخصیت‌هایش می‌برد.

یکی از آثار برجسته دلپرو، فیلم  (Maternal) بود که توانست در جشنواره لوکارنو (Locarno) چهار جایزه معتبر دریافت کند. این فیلم، داستان زنی آرژانتینی را روایت می‌کند که در مواجهه با چالش‌های مادر شدن و مذهب، مسیر تازه‌ای برای خود پیدا می‌کند. نگاه فمینیستی و عمیق دلپرو در این اثر باعث شد تا او به عنوان یکی از استعدادهای برجسته سینمای معاصر ایتالیا شناخته شود. در فیلم «ورمیلیو» (Vermiglio)، دلپرو بار دیگر به موضوعات خانوادگی، اجتماعی و تاریخی بازمی‌گردد و با استفاده از تجربیات شخصی و تصویری واقع‌گرایانه از زندگی روستایی، داستانی را خلق می‌کند که بیننده را غرق در زیبایی و پیچیدگی خود می‌کند.


داستان فیلم «ورمیلیو»: زندگی، عشق و جنگ در سایه کوه‌های آلپ

داستان «ورمیلیو» در سال ۱۹۴۴ و در روستای کوهستانی ورمیلیو، واقع در شمال ایتالیا، می‌گذرد. در حالی که جنگ جهانی دوم به پایان خود نزدیک می‌شود، زندگی در این روستای کوچک با ریتمی ساده و سنتی ادامه دارد. خانواده گرازیادی (Graziadei)، در مرکز این داستان قرار دارد؛ خانواده‌ای بزرگ که توسط چزاره (Cesare)، معلم مدرسه و پدری سخت‌گیر، مدیریت می‌شود. چزاره نه تنها مسئولیت تعلیم فرزندانش را بر عهده دارد، بلکه کلاس‌های سوادآموزی برای بزرگسالان روستا نیز برگزار می‌کند.

هر روز صبح، لوسیا (Lucia)، دختر بزرگ خانواده، به دوشیدن گاو خانواده مشغول است. او که شخصیتی حساس و آرام دارد، در میان شلوغی زندگی خانوادگی، لحظاتی از آرامش را در این کار ساده پیدا می‌کند. اما زندگی او زمانی تغییر می‌کند که پیِترو (Pietro)، یک سرباز فراری از سیسیل (Sicily)، به روستا می‌رسد. حضور پیِترو که همراه با پسرعموی لوسیا، آتیلیو (Attilio)، به روستا آمده، باعث ایجاد تغییراتی در ساختار سنتی روستا و خانواده می‌شود.

پیِترو، که به دلیل فرار از جنگ توسط برخی اهالی به عنوان یک بزدل تلقی می‌شود، به لطف حمایت چزاره و اعتبار او در روستا پذیرفته می‌شود. حضور او نه تنها نظم خانواده گرازیادی را مختل می‌کند، بلکه باعث می‌شود لوسیا با احساسات و آرزوهای جدیدی روبرو شود. رابطه‌ای پنهانی میان لوسیا و پیِترو شکل می‌گیرد که به تدریج به عشقی عمیق تبدیل می‌شود.

در حالی که عشق میان لوسیا و پیِترو افزون‌تر می‌شود، خواهران دیگر خانواده، هر یک با چالش‌های خاص خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آدا (Ada)، که به زندگی مذهبی سخت‌گیرانه‌ای پایبند است، تلاش می‌کند تا میان ایمان و واقعیت‌های زندگی تعادلی برقرار کند. از سوی دیگر، فلویا (Flavia)، خواهر کوچک‌تر، رویای فرار از زندگی محدود روستایی را در سر دارد و امیدوار است با تحصیل در شهر آینده‌ای متفاوت برای خود بسازد.

پیِترو و لوسیا سرانجام ازدواج می‌کنند، اما زندگی پس از ازدواج برای لوسیا ساده نیست. پیِترو مجبور می‌شود برای سر زدن به خانواده‌اش به سیسیل بازگردد و لوسیا را که باردار است، در روستا تنها بگذارد. روزها به هفته‌ها تبدیل می‌شوند و هیچ خبری از پیِترو نمی‌رسد. این غیبت طولانی‌مدت، لوسیا را به مرز افسردگی می‌کشاند.

در همین حال، زندگی روزمره خانواده گرازیادی همچنان با چالش‌هایی از جمله فقر، سختی‌های زندگی روستایی و محدودیت‌های اجتماعی ادامه دارد. چزاره، که به موسیقی علاقه دارد، تصمیم می‌گیرد بخشی از درآمد محدود خانواده را صرف خرید صفحه موسیقی ویوالدی (Vivaldi) کند؛ تصمیمی که به بحثی داغ میان او و همسرش، آدل (Adele)، منجر می‌شود.

فیلم با نمایش تغییرات فصلی و زندگی روزمره، تصویری ملموس از گذر زمان ارائه می‌دهد. در نهایت، بازگشت پیِترو با حقیقتی تلخ همراه است که رازهایی را آشکار می‌کند و مخاطب را با پرسش‌هایی عمیق درباره عشق، وفاداری و جایگاه زنان در جامعه تنها می‌گذارد.


نقد و تحلیل فیلم: «ورمیلیو»؛ تلاقی زیبایی بصری و عمق انسانی

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های «ورمیلیو»، فیلم‌برداری خیره‌کننده آن است که توسط میخائیل کریچمن (Mikhail Krichman)، فیلم‌بردار مشهور روس، انجام شده است. او با استفاده از نور طبیعی و کادرهای هنرمندانه، مناظر کوهستانی آلپ را به شکلی شاعرانه به تصویر می‌کشد. این تصاویر نه تنها زیبایی طبیعی منطقه را نشان می‌دهند، بلکه احساس انزوا و عظمت طبیعت را نیز منتقل می‌کنند.

مائورا دلپِرو با استفاده از بازیگران غیرحرفه‌ای، توانسته حس واقعی‌بودن را به داستان اضافه کند. بازی مارتینا اسکرینزی (Martina Scrinzi) در نقش لوسیا، نقطه اوج این تلاش‌هاست. او با استفاده از حرکات و نگاه‌های دقیق، پیچیدگی‌های درونی شخصیت را به‌خوبی نشان می‌دهد.

موسیقی متن فیلم، ساخته متئو فرانچسکینی (Matteo Franceschini)، با استفاده از ملودی‌های ساده و پیانو، حس و حال فیلم را تقویت می‌کند. این موسیقی که در عین مینیمالیستی بودن، عمیقاً تأثیرگذار است، لحظات آرامش و تنش را برجسته می‌کند.

موضوعات اجتماعی و فرهنگی که در فیلم به تصویر کشیده شده‌اند، نشان‌دهنده محدودیت‌های زنان در جامعه سنتی آن دوران است. دلپرو با دقت و عمق به این مسائل پرداخته و نشان داده که چگونه این محدودیت‌ها بر تصمیمات و مسیر زندگی زنان تأثیر می‌گذارند.

رابطه میان لوسیا و پیِترو، با وجود سادگی ظاهری، پیچیدگی‌های روان‌شناختی زیادی دارد. عشق آن‌ها نمادی از امید و تلاش برای یافتن معنا در شرایط دشوار است. این رابطه نه تنها داستانی احساسی را به پیش می‌برد، بلکه مخاطب را به تفکر درباره روابط انسانی و تأثیر جنگ بر آن‌ها وا می‌دارد.

ریتم کند و آرام فیلم ممکن است برای برخی مخاطبان چالش‌برانگیز باشد، اما همین کندی، بخشی از هویت اثر است. دلپرو با استفاده از این ریتم، به مخاطب اجازه می‌دهد تا عمیق‌تر در زندگی شخصیت‌ها و فضای روستایی غرق شود.

تغییرات فصلی و تأثیر آن‌ها بر زندگی شخصیت‌ها، یکی دیگر از نقاط قوت فیلم است. این تغییرات نه تنها در محیط، بلکه در رفتار و احساسات شخصیت‌ها نیز بازتاب پیدا می‌کند و حس گذر زمان را به‌خوبی منتقل می‌کند.

«ورمیلیو» اثری است که به بررسی عمیق‌ترین لایه‌های انسانی می‌پردازد. این فیلم، با ترکیب داستان‌سرایی دقیق، بازی‌های تأثیرگذار و زیبایی بصری، تجربه‌ای منحصر‌به‌فرد و به‌یادماندنی ارائه می‌دهد.


جمع‌بندی: «ورمیلیو»، اثری فراتر از زمان و مکان

«ورمیلیو» تنها یک فیلم درباره جنگ و زندگی روستایی نیست، بلکه سفری عمیق به درون انسان و روابط پیچیده او است. این فیلم، با استفاده از داستانی ساده اما پر از جزئیات، زیبایی‌های بصری و روایت روان‌شناختی، به مخاطب فرصتی می‌دهد تا با زندگی و چالش‌های شخصیت‌هایش همذات‌پنداری کند. این اثر، تصویری از مقاومت، عشق و امید در مواجهه با سختی‌هاست.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]