پوپای (Popeye) یا ملوان زبل و تنتن از کپی رایت خارج شدند – آغاز فصلی تازه برای آثار کلاسیک

سال ۲۰۲۵ آغاز دورانی تازه برای طرفداران شخصیتهای کلاسیک است. از اول ژانویه، شخصیتهایی مانند پوپای (Popeye) که در ایران به نام ملوان زبل شناخته میشود، و تنتن (Tintin) خبرنگار شجاع بلژیکی، به همراه مجموعهای دیگر از فیلمها، موسیقیها و کتابهای معروف وارد حوزه عمومی شدهاند و بازه زمانی کپی رایت آنها به سر آمده است.
به این معنی که هر کسی، از هنرمندان حرفهای گرفته تا طرفداران ساده، میتواند این آثار را بازسازی کند، داستانهای تازهای بنویسد، یا حتی آنها را به شکلهای مدرنتری بازآفرینی کند. ورود آثار به حوزه عمومی فرصتی استثنایی برای نوآوری و خلق روایتهای تازه فراهم میکند. (البته باید نگران این بازنویسیها هم باشیم با توجه به روتین فعلی هالیوود و جریان نویسندگی!)
ملوان زبل و تنتن – شخصیتهایی که دوباره زنده میشوند
تنتن به همراه سگ وفادارش اسنُوی (Snowy) حالا در آمریکا به صورت عمومی در دسترساند، هرچند که در اروپا به دلیل مدت طولانیتر کپیرایت، تا سال ۲۰۵۴ همچنان محافظت میشوند. اما در آمریکا، تنتن آماده است تا ماجراهای جدیدی بیافریند!
ملوان زبل نیز که برای اولین بار در سال ۱۹۲۹ در کمیک استریپ «Thimble Theatre» ظاهر شد، با همان لباس ملوانی، پیپ معروف و خالکوبی لنگر خود، حالا در دسترس قرار گرفته.
یکی از جذابترین نکات درباره ملوان زبل با آن قدرت ناشی از خوردن اسفناج، برخلاف تصور قبلی، از سال ۱۹۳۱ معرفی شده بود و به دلیل عدم تمدید کپیرایت، از همان زمان میتوانست توسط عموم استفاده شود. حالا دیگر گذشت تاکیدی دوباره به امکان بازآفرینیهای مجدد دارد.
فیلمهای ماندگار – دوران طلوع صدا در سینما
سال ۱۹۲۹ نقطه عطفی در تاریخ سینما بود؛ این سال زمانی بود که فیلمهای صامت جای خود را به فیلمهای ناطق دادند. حالا تعدادی از این فیلمها نیز وارد حوزه عمومی شدهاند:
- Blackmail اثر آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)، اولین فیلم ناطق او.
- The Black Watch ساخته جان فورد (John Ford)، که از نخستین آثار ناطق تاریخی است.
- Dynamite به کارگردانی سیسیل بی دمیل (Cecil B. DeMille)، که نمایشی از عصر فیلمهای صدادار است.
فیلم The Wild Party که اولین فیلم ناطق کلارا بو (Clara Bow) بود، نیز از این سال به حوزه عمومی پیوسته است.
این آثار، علاوه بر ارزش سینمایی، پنجرهای به گذشته باز میکنند و به هنرمندان امروز اجازه میدهند نسخههای مدرن و خلاقانهای از آنها خلق کنند.
کتابهایی که بار دیگر الهامبخش خواهند شد
کتابهای کلاسیکی که اکنون وارد حوزه عمومی شدهاند، شامل شاهکارهای ماندگاری هستند که همچنان پیامهای عمیق و تأثیرگذاری دارند:
- وداع با اسلحه (A Farewell to Arms) اثر ارنست همینگوی (Ernest Hemingway)، که داستانی عاشقانه در بستر جنگ جهانی اول است.
- در جبهه غرب خبری نیست (All Quiet on the Western Front) نوشته اریش ماریا رمارک (Erich Maria Remarque)، که تصویری تکاندهنده از رنجهای جنگ را ارائه میدهد.
- شاهین مالت The Maltese Falcon نوشته داشیل همت (Dashiell Hammett) و Seven Dials Mystery یا راز هفت ساعت از آگاتا کریستی (Agatha Christie) که همچنان الهامبخش رمانهای جنایی و رازآلود هستند.
این آثار فرصتی برای نویسندگان و هنرمندان فراهم میکنند تا روایتهای جدیدی بر پایه شخصیتها و داستانهای قدیمی خلق کنند و آنها را به زبان امروزی بازگو نمایند.
موسیقیهایی که هنوز طنینانداز هستند
در حوزه موسیقی نیز مجموعهای از آثار کلاسیک و ماندگار وارد حوزه عمومی شدهاند. برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
- آمریکایی در پاریس (An American in Paris) اثر جرج گرشوین (George Gershwin)، که ترکیبی خیرهکننده از موسیقی کلاسیک و جَز (Jazz) است.
- بولرو (Boléro) اثر موریس راول (Maurice Ravel)، که هنوز هم در سالنهای کنسرت سراسر جهان اجرا میشود.
- روزهای خوش اینجاست (Happy Days Are Here Again) اثر جک یِلِن (Jack Yellen)، که به آهنگی نمادین برای کمپین ریاستجمهوری فرانکلین روزولت تبدیل شد.
این آثار فرصتی هستند تا آهنگسازان مدرن آنها را بازسازی کرده و برای نسلهای جدید بازآفرینی کنند.
صدایی از گذشته برای آینده
همچنین نواهایی از سال ۱۹۲۴، که تاکنون مشمول کپی رایت بودند، آزاد شدهاند. این شامل ضبطهایی از هنرمندان بزرگی مانند:
- ماریان اندرسون (Marian Anderson) با اجرای راه من ابری است (My Way’s Cloudy)، که راه را برای بسیاری از هنرمندان سیاهپوست هموار کرد.
- راپسودی در آبی (Rhapsody in Blue) اثر جرج گرشوین، که به شاهکاری در ترکیب موسیقی کلاسیک و مدرن تبدیل شد.
فرصتی برای برداشتهای جدید یا تخریب خاطرات خوش قدیمی
ورود این آثار به حوزه عمومی نهتنهافرصتی برای بازسازیهای مدرن است، بلکه راه را برای روایتهای جدید و تجربیات هنری تازه باز میکند. از بازنویسی داستانهای کلاسیک گرفته تا ساخت فیلمهای انیمیشنی جدید یا حتی اجرای نسخههای مدرن آهنگها، این اتفاق زمینهای برای گسترش خلاقیت در دنیای هنر ایجاد میکند.
مثلا در مورد تن تن میشود داستانها او را بهروز کرد و آن وجه مورد انتقاد نگاه کوتهبینانه به رنگینپوستان را از آثار او زدود. اما مشکل این است که نویسندگان و کارگردانان جدید روح آثار کلاسیک قبلی را درک نکنند و متناسب با فشارها یا مد روزگار، تغییرات نامطلوب ایجاد کنند.
از مثالهای موفق میتوان به فیلمهایی مانند وست ساید استوری (West Side Story) که بر پایه داستان رومئو و ژولیت ساخته شد و موزیکال ویکد (Wicked) اشاره کرد که الهامگرفته از دنیای جادوگر شهر اُز (Wizard of Oz) بود.
ملوان زبل و تنتن حالا آمادهاند تا با روایتهای جدید به نسلهای آینده معرفی شوند و بار دیگر در فرهنگ عامه بدرخشند.
این نوشتهها را هم بخوانید