بتهوون ، موسیقی‌دان ناشنوا – نظریه‌پردازی در مورد علت ناشنوایی و مرگ بتهوون

مقدمه : خلاصه‌ای از یکی از مقالات مورد علاقه‌ام را بعد از نشر کاغذی در وبلاگ می‌گذارم. نوشتن اینگونه مقاله‌های چند بعدی را دوست دارم ، مقاله‌هایی که آمیخته‌ای از چند نوع موضوع باشند.

بیوگرافی : «لودویگ‌ فان بتهوون» در 17 دسامبر سال 1770 در شهر بن دیده به ‏جهان گشود. پدر او «یوهان» نوازنده دربار بن بود که علاقه‌ دیوانه‌واری به مشروب داشت. ‏از مادر بتهوون همیشه به عنوان بانویی مهربان، باشخصیت و خوش‌قلب یاد می‌‌شود. ‏بتهوون از مادر خود به عنوان بهترین دوست خود یاد می‌‌کرد.‏

بتهوون در همان اوایل کودکی به موسیقی علاقه‌ نشان داد و پدرش روز و شب و گاه به ‏‏‌زور کتک به تعلیم وی همت گماشت. شکی نبود که این کودک استعداد خدادادی داشت ‏و پدرش پرورش موزارت دیگری از وی در سر می‌‌پروراند.‏

لودویگ برای آموختن ارگ و ترکیب‌های موسیقیایی نزد موسیقیدان بزرگی چون «گوتلوب نیفه» به تحصیل پرداخت‏‎. ‎در ژوئن 1784 و به سفارش نیفه، لودویک در حالی که تنها 14 ‏سال داشت به عنوان نوازنده‌ ارگ در دربار «مارکسیمیلیان فرانز» عضو هیئت گزینش شهر ‏کوگولن منصوب شد‎ ‎‏ و سپس ساکن شهر وین شد.‏

شخصیت : بتهوون بیشتر اوقات با خویشاوندان و بقیه مردم نزاع و به تلخی برخورد ‏می‌کرد. شخصیت بسیار مرموزی داشت و برای اطرافیانش به مانند یک راز باقی ماند. ‏لباسهایش کثیف و به هم ریخته بود. در آپارتمانهای بسیار به هم ریخته زندگی می‌کرد. ‏بسیار تغییر مکان می‌داد. طی ۳۵ سال زندگی در وین حدود چهل بار مکان زندگی‌اش را ‏تغییر داد. در معامله با ناشرانش همیشه بی‌دقت بود و اکثر اوقات مشکل مالی داشت.‏

بتهوون هیچگاه در خدمت اشراف وین نبود. بر این اعتقاد داشت که هنرمندان به اندازه ‏اشراف قابل احترام‌اند. ‏

وِجهه او به قدری بزرگ بود که وقتی در سال ۱۸۰۹ تهدید کرد که پستی را خارج از اتریش ‏خواهد پذیرفت، سه نفر از نجبا ترتیبات خاصی برای نگهداشتن وی در وین به عمل آوردند. ‏

بتهوون شیوه زندگی خاصی را برای خود انتخاب کرد و تا پایان عمر به همین شیوه ادامه ‏داد ، به جای کار برای کلیسا یا دربار ، به کار آزاد پرداخت و خرج زندگی خود را از ‏برگذاری اجراهای عمومی و فروش آثارش و نیز دستمزدی که عده‌ای از اشراف که به توانایی او پی برده بودند و به او می‌دادند، تأمین می‌کرد.‏

ناشنوایی و تئوری‌ها :‏ در 28 سالگی شنوایی بتهوون رو به نقصان گذاشت ، در آغاز وی از تینیتوس رنج می‌برد و ‏برای عیان نشدن کم‌شنوایی از مکالمات اجتناب می‌کرد ، در اوایل بیماری وی از سمعکی ‏استفاده می‌کرد که به وسیله نوار سری که می‌بست مخفی می‌شد و دست‌هایش را ‏برای کارهایش آزاد می‌گذاشت. اما در 44 سالگی بتهوون کاملا کر شده بود.‏

احتمال فراوان دارد که آسیب شنوایی بتهوون به خاطر فشرده شدن عصب هشتم به ‏خاطر بیماری پجت باشد ، سر بتهوون کاملا بزرگ بود و پیشانی کاملا برجسته‌ای ‏داشت ، آرواره بزرگ و چانه جلوآمده‌ای داشت ، ویژگی‌هایی که با بیماری پجت ‏سازگارند. نوشته‌ها نشان می‌دهند که به خاطر بزرگ شدن استخوان‌ها کلاه و کفشش ‏دیگر اندازه‌اش نبود.‏

البته در فیلم محبوب جاودان ‏Immortal Beloved‏ که بر اساس زندگی بتهوون ساخته شده است ، سه تئوری به عنوان دلایل کاهش شنوایی بتهوون مطرح شده است :‏
نوروسیفیلیس ، آسیب‌هایی که به خاطر افتادن‌های متعدد و سایر آزار و اذیت‌های پدر بتهوون در کودکی متحمل شده بود و بلاخره اتواسکلروزیس. ‏

این سه تئوری متعاقب اتوپسی که در وین در 27 مارس 1827 روی جسد بتهوون انجام ‏شد انجام شد ، تا حد زیادی اعتبار خود را از دست دادند. کالبدشکافی بتهوون به وسیله کارل روکیتانسکی انجام پذیرفت که لقب پدر آناتومی آسیب‌شناسانه را هم بر خود دارد.‏ روکیتانسکی در حین تشریح بتهوون متوجه جمجمه پرچگال یکنواخت و ضخیم و اعصاب شنوایی چروک‌خورده شد ، که در بیماری پجت دیده شوند ، به علاوه مطالعات بعدی شواهدی از آرتریت شریان‌های شنوایی و یا اوتیت مدیای مکرر را نشان ندادند.‏ بنابراین با توجه به این شواهد بهترین تئوری برای توجیه علت ناشنوایی بتهوون همین بیماری پجت یا بیماری پاژه است.‏

مختصری درباره بیماری پجت : بیماری پجت (پاژه ) ‏Paget‏ که به آن استئیت دفورمان هم گفته می‌شود ، یک بیماری غیربدخیم است که باعث افزایش جذب استخوانی و در پی ‏آن رسوب یک ماتریکس استخوانی پرچگال و بی‌نظم می‌شود که به طور غیرمؤثر کانی ‏شده است. منشأ بیماری نامشخص است و غالبا مبتلایان به آن بی‌علامتند. در بیماران ‏علامت‌دار بر حسب استخوانی که درگیر شده علایم متغیرند : درد استخوانی ، سر درد ، ‏کاهش حس شنوایی یا بینایی از جمله علایم بیماری هستند. تشخیص معمولا به وسیله ‏رادیوگرافی انجام می‌شود و بیس‌فسفونات‌ها درمان معمول بیماری هستند. ‏

افسردگی : به دنبال ناشنوایی بتهوون به شدت افسرده شد و به الکل پناه برد. همین ‏افسردگی بود که باعث مهاجرت وی از وین به شهر کوچکی در اتریش به نام Heiligenstadt‏ شد ،جایی که در آنجا مقاله‌ای مشهور به رشته تحریر درآورد و در آن نوشت که او اگر به عنوان یک موسیقیدان دیگر توانایی شنیدن نداشته باشد دیگر دوست نخواهد داشت که به این زندگی ناعادلانه ادامه دهد. ‏ اما عشق وی به موسیقی مانع از خودکشی شد و بتهوون دریافت که هنوز زوایای ‏بسیاری از موسیقی را کشف نکرده است؛ به همین دلیل نه تنها خودکشی نکرد بلکه به ‏وجود علم به این که ناتوانی جسمی وی روزبه‌روز بدتر خواهد شد آثار بسیار زیادی از خود ‏به یادگار گذاشت.‏ سونات‌های استثنایی وی برای پیانو مثل توفان و اپوس 31، سمفونی شماره‌ 2و3 ، ارویکا ‏و سمفونی نهم در این دوران خلق شدند. در واقع شمار قابل توجهی از آثاری جاودانی که ‏از ذهن بتهوون نشأت گرفت ، هیچگاه به وسیله خود وی شنیده نشد.‏

سمفونی نهم : در دوره‌ای که بتهوون سمفونی شماره 9 را می‌ساخت کاملا ناشنوا بود و از ناشنوایی احساس شرم می‌کرد و گوشه گیری اختیار می‌کرد.‏

بتهوون علاقه خاصی به شیلر داشت و در سمفونی شماره 9 نیز شعر “در ستایش ‏شادی” او را استفاده کرد.‏

ساخت سمفونی شماره 9 دو سال طول کشید (از سال 1822 تا 1824) و اولین بار در ‏می 1824 در وین به روی صحنه رفت. ‏ سند معتبری وجود دارد مبنی بر اینکه وقتی این شاهکار وی اجرا می‌شد ، در هنگام کف ‏زدن و تشویق بی ‌امان حضار وی قادر به شنیدن صدای تشویق نبود و با اشاره اطرافیان ‏وی به عقب برگشت تا متوجه تشویق تماشاچیان بشود ، در این لحظه وی به حدی متأثر ‏شد که ناخود‌آگاه گریست. ‏

سمفونی نهم بتهوون با رهبری کاراجان

این سمفونی یکی از آثاری است که درتاریخ سیاست از آن استفاده شده است و در ‏میان هر دسته و هر ایدئولوژی ای طرفداران بسیاری دارد ‏ انگلس می‌گوید: “روزی که بشر سمفونی نهم را آیین رفتاری خود قرار دهد آن روز ‏بتهوون جایگاه حقیقی خود را یافته است.” و بیسمارک اعتقاد داشت که : “اگر من ‏سمفونی نهم را بیشتر گوش کرده بودم امروز بسیار شجاعتر بودم.” به گفته هیندنبورگ: ‏‏”امروز اشک‌‌های زیادی در خانواده‌های آلمانی می‌‌ریزد، ولی بتهوون به ما می آموزد که ‏اگر کسی خود را در اختیار موسیقی او بگذارد نمی‌‌تواند نگون‌بخت بشود. او ‏تسکین‌دهنده رنجهای ماست.”

در زمان جنگ دوم جهانی آلمانی ها هرجا را اشغال می ‏کردند، این سمفونی را می‌نواختند. این سمفونی برای تولد هیتلر نواخته شد. نخست ‏وزیر زیمباوه آن را به عنوان سرود ملی کشورش انتخاب کرد ، واتیکان از این سمفونی ‏دفاع کرد و بالاخره این سمفونی سرود جامعه مشترک المنافع اروپا شد.‏

مرگ : بتهوون در سال 1826 دچار سرماخوردگی شدید شد. بیماری وی دیگر مشکلات جسمانی وی را که در تمام طول زندگی با وی همراه بود پیچیده‌تر کرد. بتهوون در 26‌ام ماه مارس 1827 درگذشت در حالی که دوستان نزدیک وی بر بالینش جمع شده بودند. مراسم تدفین وی با حضور حدود 10 الی 30 هزار نفر انجام شد.‏

اما همانطور که فرضیات مختلفی درباره علت ناشنوایی بتووون وجود دارد ، درباره علت ‏مرگ بتهوون هم تئوری‌های متفاوتی نوشته شده است.‏

سیروز کبدی : کبد بتهوون آتروفیک ، ندولار و سیروتیک بود ، که نشاندهنده کبد الکلی ‏در پی استفاده مکرر بتهوون از الکل بود. ‏

تحقیقات اخیر بر اساس دسته‌ای از موهای بتهوون که پس از مرگش باقی مانده، نشان می‌دهد که مسمومیت سرب باعث بیماری و مرگ نابهنگام وی بوده (مقدار سرب خون ‏بتهوون ۱۰۰ برابر بیشتر از مقدار سرب در خون یک فرد سالم بود). احتمالاً منبع این سرب ‏از ماهیهای رودخانه آلوده دانوب و ترکیبی از سرب که برای شیرین کردن شراب استفاده می‌شده و یا ظروف چینی آن دوران بوده است. همچنین این مقدار سرب می‌تواند توجیه‌کننده رفتارهای عجیب و غریب و پریشانی‌های بتهوون باشد.‏

اما جستجویی در اینترنت بیماری‌های دیگری را هم به بتهوون منتسب می‌کند از جمله لوپوس منتشر.‏

منابع :‏ سخنرانی دکتر بیژن ظلی مدرس موسیقی ویکی‌پدیای فارسی و انگلیسی
سایت ‏pubmedcentral سایت مشاهیر سایت ماندگار سایت ‏American Family Phusicians
کتاب طب داخلی هاریسون

12 دیدگاه

  1. وقت و حوصله‌ای که صرف تهیه همچین مطالبی میشه، جای تقدیر داره.
    مثل همیشه جالب و خواندنی و مفصل بود.خسته نباشی. ;)

  2. سلام

    ضمن تشکر از مطلب خواندنی شما

    http://en.wikipedia.org/wiki/Symphony_No._3_(Beethoven)

    با توجه به لینک بالا، سمفونی 3 بتهوون همان ارویکا است.

    مطلب شما باعث شد بروم و قطعه Tempest را که تابحال گوش نکرده بودم را گوش کنم، و لذت ببرم.

  3. salam sale no mobarak
    nazare man dar morde bethoven ,
    man be onvane yek pianist va ahangsaz elate kari bethoven ra midanestam ama dalile pezeshkisho nemidonestam ke baram jaleb bod va tashakor mikonam

  4. مطلب جالبی بود که از خوندنش لذت بردم،قبلا هم به سایت شما سر زده بودم اما اولین بار هست که نظری می نویسم چون حیفم اومد تشکری نکرده باشم، موفق باشید.

  5. ببخشید ولی من فکر می کنم دو تا اشتباه کوچک دارید توی نوشته تان. یکی شهر کوگولن که فکر کنم منظور هماه کلن خودمان با سکون روی ل یا به تلفظ انگلیسی با ضمه روی ل باشد و دیگری نام رهبر ارکستر هربرت فون کارایان صحیح باشد نه کاراجان. اگر اشتباه می کنم بفرمایید.

  6. مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی حالی دادیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    ایوووووووووووووووووووووووووووووووووووووول

  7. سلام، مطلب خوبی بودن،با توجه به مطاعلات زیاد در رابطه با زندگی بتهوون ، برای من تازگی داشت.
    پاینده باشید.

  8. باسلام، با توجه به اینکه من مطالعه زیادی در رابطه با زندگی هنری و شخصی بتهوون داشتم، مطالب شما برای من تازگی داشت.
    با سپاس فراوان ، پاینده باشید.

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]