ما: کاربران شبکههای اجتماعی یا کارگران آنها؟!
در «یک پزشک» هر زمان در مورد سرویسهای اینترنتی، گجتها یا اپلیکیشنهای مینویسم، دوست دارم از این زاویه آنها را مورد بحث قرار دهم که با آنها چه میشود کرد، نه اینکه آنها به ذات خود چه هستند!
امروز پستی را در سایت petapixel دیدم که گرچه در نگاه اول خندهدار به نظر میرسد، اما نوع کاربری و وابستگی ما به اپلیکیشنها و شبکههای اجتماعی زیر سؤال میبرد.
داستان چیست؟
اگر کاربر شبکههای اجتماعی و به خصوص اینستاگرام بوده باشید، میدانید که یکی از علایق عمده کاربران عکس گرفتن از غذا و تنقلاتی است که صرف میکنند، معمولا این نوع عکسهای با استقبال زیاد مواجه میشوند و لایک زیادی پای آنها گذاشته میشود.
به تازگی گردانندگان یک کانال یوتیوب به نام Hungry تصمیم گرفتند که کار جالبی کنند، آنها از یک عکاس که در اینستاگرام فعالیت داشت خواستند که به سراغ غریبهها برود و از آنها بخواهد که به او اجازه عکسبرداری از غذاهایشان را بدهد.
دوربینهای در اطراف نصب شده بود تا عکسالعمل افراد غریبهای که به تصادف انتخاب میشدند را در قبال این درخواست غیرمعمول ثبت کنند.
برای اینکه مردم شگفتزدهتر شوند، عکاس به گرفتن یک عکس معمولی اکتفا نمیکرد، بلکه از دستیارش میخواست که به کمک بیاید و به او در نورپردازی میز غذا کمک کند، او حتی به مردم سوژهشده میخواست که چطور دستشان را روی میز بگذارند و کارد و چنگال بگیرند.
این سه عکسی که در اینجا قرار دادهام، شاید حق مطلب را ادا نکنند و شما متوجه کمدی موقعیتی به وجود آمده نشوید، پس بد نیست، این ویدئو را ببینید. (لینک دانلود)
اما فارغ از این شوخی، اینکه بعضیها برای پیدا کردن سوژه و مطلب و کاربری شبکههای اجتماعی این همه دردسر به خود ودیگران تحمیل میکنند، چیزهای دیگری را هم به ذهن متبادر میکند:
1- ما در زندگی آفلاین، خواهی نخواهی، متناسب با شخصیت و بینش خودمان بسیاری از کارها را برای خوشایند دیگران انجام میدهیم، ما دوست داریم همیشه مورد تأیید قرار بگیریم و ستایش شویم.
همین مطلب در زندگی مجازی هم صادق است، هر چقدر هم آدم متفاوت و تأثیرناپذیری باشیم، باز هم شاخصهای مقبولیت، روی نحوه فعالیت مجازی ما اثر میگذارند.
تعداد بازدید از وبلاگ، میزان لایک، میزان کامنتها و محتوای آنها یا تعداد دنبالکننده، همه، چیزهایی هستند که به فعالیت ما جهت میدهند.
هر زمان که لایکها و کامنتها برای یک دوره کم شوند، پیش خودمان تأمل میکنیم و با خود میگوییم، حتما اشکالی در نوشتههای و فیدهای من بوده که مثل سابق، کسی از آنها استقبال نمیکند، پس بهتر است به سبک عامهپسند پیشین، بازگردم.
2- سوی دیگر قضیه این است است که هر چقدر جوامع بیشتر پیشرفت میکنند، شاخص شدن و ارج و قرب در دنیای آنلاین ارزشی همارز و حتی بیشتر از زندگی واقعی پیدا میکنند.
بنابراین یک شخص ممکن است حلقه دوستان اندکی در زندگی واقعی داشته باشد، اما در همان حال از داشتن اکانتی در گوگل پلاس که توسط هزاران نفر دنبال میشود، خشنود باشد.
3- فراتر از اینها، ما بسیاری از لحظات و دقایق زندگی آفلاین خود را فدای زندگی آنلاین خود میکنیم. یک زمانی دلخوشی ما این بود که با کار کردن، سرمایه لازم را برای داشتن اوقات فراغت و روزهای تعطیل دلپسند فراهم کنیم. و حالا اوضاع عوض شده است، طوری که در زندگی آنلاین، ما در حال جمعآوری سرمایه و سوژه برای زندگی آفلاین هستیم.
اینستاگرام فقط جلوهای کوچک از این دغدغه است، هیچ توجه کردهاید ما اصولا بسیاری از عکسها را تنها به قصد اینستاگرامی کردن و متعاقب آن گرفتن لایک و کامنت شکار میکنیم؟
ویدئوی طنزآمیز بالا دقیقا همین روند را به شیوهای افراطی نشان میدهد.
اگر آدمی هستید که در حین کار و تحصیل، مدام در فکر جمعآوری و شکار سوژهها و عکسها و لطایف برای درج در شبکههای اجتماعی است، شما هم در حقیقت به همین اعتیاد مبتلا هستید.
دغدغه و اعتیادی که از آن صحبت کردم، فعلا در شکل ابتدایی خود قرار دارد، وقتی گجتهای پوشیدنی مثل عینک گوگل همهگیر شوند، آن وقت است که فاصله بین زندگی آفلاین و آنلاین کمرنگ میشود.
در آن صورت ممکن است تنها به قصد اشتراک آنلاین چیزی به جایی برویم، یا سرمان را تنها به قصد ایجاد زاویهای بهتر به چپ و راست بچرخانیم.
چشم بر هم بزنیم، ممکن است تعادلمان به هم بخورد و از کاربران شبکههای اجتماعی به کارگران این شبکهها تبدیل شویم.
این ممکن است تعبیر و تلقیای افراطی باشد، اما نشانههای چنین چیزی، حتی همین حالا هم به چشم میخورد.
این نوشتهها را هم بخوانید
کاملا موافقم. امیدوارم اعتیاد نداشته باشم، که شک دارم!:)
درود بر آقای مجیدی .
واقعا فکر میکنم که همینگونه باشه . برای من بارها اتفاق افتاده که به این موضوع فکر کردم البته ساده از کنارش نگذشتم اما به نقطه مورد نظری هم نرسیدم .
و اینکه برای خود من شخصا اینگونه شده که بسیاری از عکس هایی که میگیرم ( به عکاسی علاقه بسیاری دارم چون اطرافم رو به شکل زیبایی میبینم حتی ساده ترین چیزها ) برای اشتراک در اینستاگرام میگیرم . البته ناگفته نمونه که در گرفتن عکس های بهتر و زیبا تر هم کمکم کرده .
ممنون از پست مفیدتون .
سپاس از نوشته خوب و آگاهکنندهتون
یادآوری بجایی بود.
نفستون گرم دکتر مجیدی با این مطلب تلنگراه تون
من فکر میکنم گرفتن عکس،به خودی خود برای شریک کردن دیگران در لحظه ها و یا جلب نظرشون از قابِ دیدِ ما هست. وگرنه دقت در مشاهده ارزش و اصالت بیشتری داره. اما دید زیبای شما و تلنگرِ بجای شما رو نمیشه در مورد شبکه های اجتماعی نادیده گرفت.
اقای دکترحواست کجاست دو جا بجای انلاین نوشتی افلاین
یکی در شماره2 “شاخص شدن و ارج و قرب در دنیای آفلاین ارزشی همارز و حتی بیشتر از زندگی واقعی پیدا میکنند.” دنیای افلاین همان دنیای واقعی هست که! فکر کنم منظور انلاین بوده
در خط اخر شماره 3 ” طوری که در زندگی آفلاین، ما در حال جمعآوری سرمایه و سوژه برای زندگی آفلاین هستیم.” که فکر کنم افلاین دوم منظور انلاین بوده
ممنون. اینقدر آنلاین آفلاین نوشته بودم که اینها را اشتباه نوشته بودم.
شماره 2 درست شد
ولی شماره 3 بدتر شد که فکر کنم باید اولی آفلاین و دومی آنلاین باشه البته اگه اشتباه نکنم و منظورتون رو درست متوجه شده باشم.یعنی باید جمله زیر درست باشه نه برعکس
-طوری که در زندگی آفلاین، ما در حال جمعآوری سرمایه و سوژه برای زندگی آنلاین هستیم-
ببخشید که گیر دادما ناراحت نشید چونکه ممکنه خواننده ها کمی گیج بشن
نه, سومی به همین ترتیب درسته.
تشکر و واقعا تلنگر بود @};-
اما چرا راه دور بریم،در ایران خیلی از این اتفاق ها پیش می آید(البته نه به این شدت)
مثال: دوستانی را می شناسم که در انجمن های تفریحی خواب و خوراک ندارند و خودشون را غرق کپی پیست کردن از سایت های دیگه کردن :-?
سلام
موافقم.
تشکر
سلام، جالب بود، ولی لینک دانلود ویدئو کار نمیکنه!
کاملاً درسته،ما واقعا داریم تبدیل به کارگر میشیم برای شبکه های اجتماعی. خود من هم تا حدی این شکلی شدم الان با خوندن این مقاله حس کردم باید از این فضا دور بشم