چرا دنیای مدرن برای مغزهای ما، بد است؟!

خب، این یک دغدغه همیشگی من است که تصور کنم اگر یک بار دیگر کودک میشدم و امکانات روتین حال حاضر مثل دسترسی به اینترنت و گوشیهای هوشمند و تبلت و کامپیوتر را میداشتم، چطور آدمی میشدم. در دید اول، به نظر میرسد، این فناوریهای و این حجم از دانش همیشه در حال دسترس، باید مغزهای من و شما را آمادهتر، تیزتر، پویاتر و مطلعتر بکنند.
اما آیا واقعا همین طور است؟!
این روزها، فشار روی مغزهای ما بیشتر از هر وقت دیگری شده است، نه به خاطر اینکه مشغول اندیشههای ژرف هستیم، بلکه به خاطر اینکه وقتی در اینترنت وارد سایتهای میشویم، یا وقتی با گوشی یا تبلت خودمان، وایبر را باز میکنیم، با انبوهی از اطلاعات، شامل اطلاعات خبری، جملات قصار، لطیفهها، واقعیات درست و نادرست و شایعات، به صورت فشرده و در کنار هم روبرو میشویم. پردازش این اطلاعات و پرش از یکی به دیگری و نیز تصمیم گرفتن برای اینکه کدام را هضم کنیم و کدام یک را به کناری بنهیم، اصلا کار سادهای نیست.
اما سی سال پیش و یا در عصر جوانی مادرها و پدرهای ما وضعیت چطور بود؟
نگارنده همین دو هفته قبل، در حال که با نخوتی ناخواسته، مشغول تشریح یکی از نتایجی بود که با ملاحظه وضعیت آشفته جهان حاضر به آن رسیده بود، با صحنه عجیبی مواجه شد.
پدر و مادر، در سکوت مشغول گوش کردن اظهارات حقیر بودند که ناگهان، مادر با خونسردی نظر من را تأیید کرد و آنگاه از حفظ و تنها متکی به حافظه خود، پنج شش صفحهای از یک کتاب را با دقت قرائت کرد که تأییدکننده نتیجهگیری من بودند.
راستش بسیار شگفتزده شدم و اصلا انتظار نداشتم که مادرم بعد چند دهه، هنوز هم به صورت کاملا دقیق، کتابی را که در جوانی خوانده بود، به یاد بیاورد، آنگاه به خودم فکر کردم که دنیای مدرن چه بر سر مغزهای ما آورده است و منی که گاهی حتی زحمت به یادآوردن سادهترین چیزها را به خودم نمیدهم و بالافاصله در گوگل، جستجو میکنم!
از گوشیهای هوشمند خودمان، شروع میکنم، این ابزارهای مدرن، در حکم چاقوهای سوئیسی چند کاره شدهاند و کارهای عجیب و غریبی میکنند، آنها در درون خود فرهگ واژهها، ماشین حساب، مرورگر وب، ایمیل، اپلیکیشنها بازی، تقویم، ضبط کننده صدا، پیشبینیکننده وضعیت آب و هوا، جی پی اس، ابزارهای تایپ و ارسال به شبکههای اجتماعی، فیسبوک و البته چراغ قوه دارند!
چند دهه قبل اصلا در تخیل ما نمیگنجید که چنین چیزی را در جیب داشته باشیم، اما همین راحتی دسترسی، مشکل بزرگی به نام مالتی تسک شدن یا چندکارگی در آن واحد را باعث شده است.
ما در سر میز نهار، یادمان میافتد که بد نیست، عکسی از میز غذایمان بگیریم و در اینستاگرام ارسال کنیم، یا حین تماشای فوتبال، توییت میکنیم، یا وقتی که داریم درس میخوانیم، بیاختیار هوس چک کردن توییتر به سرمان میزند.
خب، ممکن است بگویید مگر مالتی تسک شدن، چه مشکلی دارد؟ غیر از این است که ما از همه لحظههای مرده خودمان استفاده میکنیم و با انبوهی از مردم غئب از نظر هم در ارتباط قرار میگیریم؟
چرا اتفاقا یک مشکل بزرگ وجود دارد:
«ارل میلر» که دانشمند علوم اعصاب در دانشگاه MIT است، بر این باور است که اصلا مغزهای ما به صورت ذاتی برای چندکارگی طراحی و سیمکشی نشدهاند! یعنی آن هنگام که تصور میکنیم، در آن واحد داریم چند کار را انجام میدهیم، در توهم محض هستیم و در واقع داریم خیلی سریع، از کاری به کار دیگر پرش میکنیم!
همین مسئله باعث میشود که کارایی به شدت پایین بیاید و میزان هورمونهایی در بدن ما که هنگام مواجهه با تنش، ترشح میشوند، افزایش یابند. وقتی مقدار هورمونهای کورتیزول و آدرنالین در بدن ما افزایش یابند، و تحت تأثیر این هورمونهای عملکرد شناختی ما مختل میشود.
مسئله دیگر فعال شدن مسیر لذتجویی ما است. در دنیای همیشه متصل به اینترنت، مغز ما ناخودآگاه در دام لذتجویی میافتد، ما سعی میکنیم که همیشه به طریقی محرکی خارجی برای فعال کردن مدارهای لذت مغز خودمان پیدا کنیم. این محرکهای خارجی که حالا به یاری اینترنت، خیلی سریع و آسان میشود به آنها رسید، چیزهای متفاوتی میتوانند باشند: اخبار هیجانانگیز، عکسهای اینستاگرام، نوشتههای وایبر، واتس اپ، توییتر و فیسبوک و …
چشم که بر هم بزنید، میبینید که میزان تمرکز و توجه شما به شدت پایین آمده است، دیگر نمیتوانید دقایق متمادی کتاب بخوانید یا روی یک کار دیگر تمرکز داشته باشید، چون مغز شما، برای «پرش» و «از این شاخ به آن شاخ شدن»، پرورش پیدا کرده است. مدار پاداش و لذت مغزهای ما، تحت این شرایط همیشه در پی کامجویی است.
به سالها و دهههای پیش فکر کنید، ما آن زمان اگر مشغول کاری بودیم، حتی ممکن بود پاسخ تلفن ثابت خودمان را هم ندهیم. ما در آن زمان برای یک عصر و شب، حداکثر انجام دو سه کار بود: عصر پیادهروی میکنم، بعد درس میخوانم، آخر شب هم مطالعه آزاد!
اما حالا چه؟ ممکن است به ظاهر تصور کنیم که باز هم همین کارهای قدیمی را میشود انجام داد، اما باید بگویم الان دیگر وارد عصری شدهایم که مردم گوشیهای خود را به توالت هم میبرند! بنابراین برنامه واقعی ما، یک فهرست بسیار مفصل است که کارهای اصلیمان، در میان آنها گم و محو میشوند.
مانیای اطلاعات
گلن ویلسون – استاد روانشناسی کالج گرشام لندن- نام «مانیای اطلاعات» را به وضعیت حاضر داده است. در این زمینه، او یک تحقیق جالب انجام داده است:
بیشتر ماها تصور میکنیم که ضریب هوشی یا IQ، چیز ثابتی است، اما خب، ما در شرایط مختلف، میزان IQ مؤثر متفاوتی داریم. آقای ویلسون در تحقیق جالب خود متوجه شد که اگر شما مجبور و متعهد به انجام کار مهمی باشید و آنگاه بدانید که در اینباکس ایمیل خود، یک ایمیل نخوانده دارید، ضریب هوشی مؤثر شما، ۱۰ واحد کاهش پیدا میکند.
حالا از شما میپرسم، اگر فرضا، کسی به شما میگفت که در ازای واگذار کردن بخشی از ضریب هوشی خودتان، حاضر است مبلغ کلانی به شما بدهد، این پیشنهاد را قبول میکردید؟ آیا حاضر بودید مثلا ضریب هوشی ۱۱۰ خوب خودتان را با ضریب هوشی ۱۰۰ عوض کنید؟!
اما در عصر حاضر، اگر نیک بیندیشید، ما به صورت مستمر، خیلی بیشتر از این مقدار ضریب هوشی را از دست دادهایم.
باز هم جالب است بدانید که کاهش تواناییهای شناختی ناشی از چندکارگی یا مالتی تسکینگ، حتی از مصرف مخدرهایی مثل ماری جوانا هم بیشتر است!
تمام شد؟
نه!
راس پالدرلم -دانشمند علوم اعصاب استفنورد- در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که اگر در حین چندکارگی، شما مشغول یاد گرفتن چیزی باشید، این اطلاعات وارد بخشهای اشتباهی در مغز شما میشوند.
مثلا اگر در حال سریال دیدن، بخواهید درس هم بخوانید، اطلاعات درسی که باید وارد بخش ایدهها و فکتها مغز شما شوند، وارد بخشی از مغز به نام اجسام مخطط میشوند که مرکز مهارتها و اعمال هستند. اما اگر تلویزیون را خاموش کنید، اطلاعات خیلی راحت وارد هیپوکامپ میشوند تا در آنجا سامان داده شوند. در این صورت بعدا، خیلی راحتتر به یاد آورده میشوند.
آیا چندکارگی مشکلات دیگری نیز در بر دارد؟
بله! در هنگام چندکارگی، مغز، سوخت بیشتری میسوزاند و نورونها یا سلولهای مغز، زودتر خسته میشوند. به علاوه میزان اضطراب و تنش شما هم افزایش مییابد.
مسئله دیگر این است که چندکارگی مستلزم، تصمیمگیریهای مکرر است: به کارم ادامه بدهم، یا جواب پیامک را بدهم؟ آیا پاسخ این ایمیل را بدهم یا حدفش کنم؟ لایک بزنم یا نزنم؟
این تصمیمگیری متعدد کوچک، عملا برای مغزهای ما خستهکننده هستند و سرانجام ما به جایی میرسیم که تبدیل به آدمهای تکانهای میشویم، یعنی آن کنترل سابق را روی کارها و اعمال خودمان، حتی در دنیای واقعی هم از دست میدهیم! یعنی ممکن است، این روند ما را تبدیل به آدمی کند که در مقابل تکانهای مثل خوردن چند تکه شیرینی یا خرید چند چیز غیرضروری هم نتوانیم، مقاومت کنیم.
در یکی از پستهای آینده «یک پزشک» برایتان در مورد فواید نوشتن به صورت دستی و با قلم و کاغذ خواهم نوشت، بیشتر ما تصور میکنند که تایپ کردن نوشتهها و رد و بدل کردن ایمیلها، جانشین خوبی برای کار خستهکننده نامهنگاری و روند وقتگیر و پرهزینه، ارسال سنتی نامه هستند.
اما الان ما با اینباکسهای همیشه پر روبرو هستیم، خیلی از این ایمیلها اصولا حاوی چیزهای مهمی نیستند، مثلا حاوی یک عکس یا ویدئوی سرگرمکننده هستند که دوستی برای ما فرستاده خیلی از آنها هم اصلا اسپم هستند. اما حتی ایمیلهایی که حاوی نوشتههای اصلی دوستان ما هستند، خیلی وقتها کیفیت خودشان را از دست دادهاند، دسترسی همیشگی ما به اینترنت باعث شده است که خیلی بی ملاحظه، هر اندیشهای را که لحظهای به ذهنمان خطور کرده، بنویسیم. حتی بسیاری از ایمیلهای ما، حاوی سلام و احوالپرسیهای روتین نیستند یا محتوای بیادبانهای دارند که همه اینها به خاطر سرعت نگارش آنهاست.
به سوی دنیای تکانهایتر با خلاقیت محدود
اما دوست ندارم، بیشتر در مورد مضرات ایمیل حرف بزنم، چون اگر خوب نگاه کنید، میبینید که ایمیل هم اصولا دارد به چیز قدیمیای تبدیل میشود. ما الان وارد دورهای شدهایم که حتی در ایران خودمان، دوستان ما به جای ایمیل کردن عکس و مطلبشان، آنها را به صورت پیامهای فیسبوکی یا دایرکتهای توییتری یا پیامهای وایبری میفرستند.
بله! دیگر ایمیل هم تبدیل به فرایند خستهکننده ارتباطی آدمهای سی سال به بالا شده است و راستاش را بخواهید، نسل کاربران فیسبوک هم از آدمهای نوجوان و جوان، به سمت آدمهای میانسال تمایل پیدا کرده است. البته در ایران ما هنوز شاید تعداد کاربران نوجوان و جوان فیسبوک زیاد باشند، اما در غرب، عدم تمایل نوجوانها به فیسبوک و مسن شدن کاربرهای قدیمی آن محسوس است، به عبارتی فیسبوک، هماینک در حال تبدیل شدن به شبکه اجتماعی پدر و مادرهایی با بچههای مدرسه برو شده است.
اصولا وقتی شما میتوانید خیلی راحت و به صورت چت زنده، با کاربران دیگر از طریق اپلیکیشنهای پیامرسانی مثل لاین، واتس اپ، وایبر و تانگو در ارتباط باشید، چرا سراغ فیسبوک بروید؟
حتما فکر میکنید، تبدیل به آدمی شدهام که نمیتوانم خودم را با واقعیات موجود، تطبیق بدهم؟
اما باید بگویم این روزها از دیدن وایبر، وحشت میکنم! وحشت من بابت چیست؟
عمده وحشت من این است که کاربران وایبری را حتی ناتوان از ابراز احساسات خودشان میبینم.
دیروز، ایران در جام ملتهای آسیا، در یک بازی دراماتیک، به عراق باخت.شخصا منتظر بودم، دوستانم در وایبر، شکوه و شکایت کنند، ناراحتی خود را نشان بدهند و آنهایی که فوتبالیتر هستند، مسئله را تحلیل هم بکنند. اما در کمال تعجب دیدم، که دوستانم، چند جوک را که متعاقب بازی درست شده بود، به صورت مکرر کپی پیست میکنند و وارد همه گروههایی که عضوشان هستند، میکنند!
چرا این طور شده است، موضوع مسلما محدود به بازی دیروز نیست. چرا در وایبر، کاربران بیشتر کپی پیست میکنند و قدرت اظهار نظر و بروز احساسات خود را از دست دادهاند؟
من خودم دلیل را در ۲ چیز میبینم:
۱- کم شدن اندوخته اطلاعاتی توده مردم و کاهش شدید جسارت محتواسازی و تواناییهایی نگارشی آنها
۲- دوپامینی شدن آنها! یعنی مدار پاداش و لذت در مغزهای کاربران اینترنت آنقدر تقویت شده است که ترجیح میدهند به جای وقت صرف کردن و زحمت برای نوشتههای شخصی، با کپی پیست، دهها مطلب بیارزشی و دریافت متقابل آنها، محرکهایی برای تقویت دائم این مدار داشته باشند.
و برای این اینکه تحت تأثیر قرار بگیرید، صلاح میبینم که آزمایش مشهور و تکاندهندهای را برایتان توضیح بدهم که توسط پتیر میلنر و جیمز اُلدر انجام شده بود:
آنها الکترودهایی در مغز چند موش، روی بخشی از سیستم لیمبیک به نام هسته accumbens قرار دادند. این بخش از مغز، بخض مهمی در مدار لذت است، وقتی کسی قمار میکند و برنده میشود، همین قسمت تحریک میشود، در مورد یک معتاد به کوکائین، یا کسی که لذت جنسی را تجربه میکند، باز هم همین بخش فعال میشود.
این دو دانشمند، در قفش موشها، اهرم کوچکی را قرار دادند، طوری که اگر موش اهرم را تکان میداد، سیگنالی از طریق الکترود به مغزش و این بخش فرستاده میشد.
جای تعجی نیست که بعد از انجام این کار، عملا تنها کاری که موشهای انجام میدادند، تکان دادن این اهرم بود!
سرانجام موشها از خستگی و گرسنگی تلف شدند!
آیا این آزمایش چیزی را به خاطر شما میآورد؟!
بله، اگر دنبالکننده خبرهای فناوری باشید، شاید یاد مرد سی سالهای در ژوانگژوی چین بیفتید که خستگی سه روز گیم به صورت مستمر، او را پا درآورد، یا مردی کرهای را که بعد از ۵۰ ساعت ویدئوگیم کردن، دچار سکته قلبی شد!
اما از طرفی این آزمایش، باید ما را یاد خودمان پای گوشیهای هوشمند و تبلتهایمان بیندازد. ما ممکن است، مانند آن موشهای یا مردهای چینی و کرهای دچار مسئله عمده ظاهری نشویم، اما مگر تنشهای بیجهت، کمخوابی، بیسوادی، از دست دادن تواناییهای خلاقانه، چیزهای کمی هستند؟
منبع: گاردین (با تغییرات و اضافات و تلخیص)
سلام خسته نباشید
سخت به فکرم بردم این پست شما من تمام وقت به گذراندن پای اینترنت و گوشی تلفن همراه میگذاره،خیلی از موارد مانند کپی پیست کردن یا به دقت کاری را انجام ندادن یا شریطی شدن به من میخواره…حتی در نوشتار هم ضعیف شده پر از غلط دستوری و نوشتاری…کتاب خواندن تعطیل فقط خواندن چند مقاله در گوگل پلاس… باید فکری کنم… ممنون از مطالب مفیدتون
سلام.سپاس فراوان…چیزی رو که من نمیتونستم به دور و بریام بفهمونم ساده و شیوا گفتید.شاید باورتون نشه اما ذهن عزیز و دوست داشتنی من وروح خوبم انقدر این چیزا رو خوب درک میکنن و انقد زود بهم آلارم میده که نسبت به خیلی از دوروبریام تو حالت۱۰۰%م.اولین باری که تو فیس بوک ثبت نام کردم حسم گفت “برو بیرون اینجور جاها از بین میریم!!!!” و من حتی ایمیل و پسوردم رو هم فراموش کردم…واتس آپ و وایبر و…ندارم و نخواهم داشت چون مغایر با روح و جسم منه…به واقعیت چیزی توش نیست که به درد بخور باشه… و صمیمانه بگم مثل مواد مخدر اعتیادآورن.همونطور که شما اشاره کردید.به همه دوستان توصیه میکنم از فیس و واتس و وایبرو……خارج بشن مگر اینکه واقعا به دردشون بخوره…
شما آیا الان نظرتان را در کجا بیان کردید؟ فرض کنید این بحث که در این صفحه مطرح شد در یک جلسه خصوصی یا حتی عمومی در یک پارک یا سالن مطرح می شد، چند نقر می آمدند؟ اصلا فرض کنید بیایند، هوا رو آلوده می کنند، هزینه ها رو بالا میبرند و … اما اینترنت ارزشش بسیار شفاف بیان شده است. دایره دوستان در بعضی سایتها مثل فیس بوک، بسیار وسیع تر از واقعیت شده است، عمق ندارد اما به شما این انتخاب را می دهد که عمق آنرا زیاد کنید. خلاقانه تر عمل کنید. الان سایتهایی هستند مثل تخفیفان که از همین بستر ها استفاده می کنند. مخالفت با تکنولوژی یک نوع بیماری تکراری است که سالهای سال است ادامه دارد، از مخالفت با گالیله تا مخالفت با وایبر! این ما استفاده کننده ها هستیم که باید خودمان را دریابیم، استفاده صحیح از تکنولوژی باعث پیشرفت است و این سایتهایی که به راحتی نقضش می کنید مثل فیس بوک در این دنیا توانسته است بیش از ۱۴۰۰ سال تبلیغ یک مذهب، طرفدار جمع کند. ادامه در بودن آن مهم نیست چون فیس بوک قدیمی شود، وایبر می آید اون هم قدیمی می شود و قطعا چیز دیگری می اید. یا باید تولید کرد یا استفاده، با نفی محصول تولیدی نه تولید کننده می شویم نه استفاده کننده خوب.
آقای افشین،
دقیقا همینجوری که مخالفت با تکنولوژی بدون فکر و بررسی جالب نیست،
کسانی هم که مخالف مخالفان تکنولوژی هستن، بدون بررسی نظریات علمی اونها، جالب نیست !
دو گروه هستن که دو سر یک طناب رو گرفتن و فقط الکی زور میزنن که کی برنده بشه
ولی بنده با توجه به اینکه به خاستگاه فیزیکی، مخصوصا مغزی هر حرکتی و اتفاقی در هستی اعتقاد دارم (شاید بشود گفت پوزیتیویسم) ، باید عارض شم که آزمایش موش و دوپامینی شدن رو باید جدی بهش نگریست چون واقعیتی است علمی و مشهود ! که از سایر دلیل ها هم قوی تر عمل میکند !
البته که تکنولوژی فواید بسیاری هم داشته که انکار نا پذیر است (همین مسنجر ها و یا گوگولینگ و دستری راحت به اطلاعات (علم)) !
سلام افشین
حرف شما کاملا غلط است
این بنده خدا که نگفته باید تکنولوژی را دور انداخت
اتفاقا به قول شما ما خودمان هم داریم از همین فضا استفاده می کنیم
بحث بر سر این است که ما متوجه باشیم داریم چه بلایی سر خودمان می آوریم.
وقتمان را چطور میسوزانیم
خودمان را درگیر تصمیمات بی ارزش می کنیم.
خلاصه بحث آگاهانه بودن و نبودن است.
اصلا بحث ساختاری نیست
دید آدما به سی سانتی متری محدود شده، در حالی که میشود مناظر زیبای دور دست را دید.
آقای دکتر این مقاله عالی بود. من رو که خیلی به فکر فرو برد!
مطالب یک پزشک عالی هستند. ولی این یکی از بهترینشون بود!
یه نکته ی جالبی بهتون بگم که شاید مربوط به این مطلب هم بشه:
اپلیکیشن یک پزشک عالیه. تنظیمش کردم که مطالب به محض اومدن به صورت نوتفیکیشن خبر داده بشه. اما با کمال تعجب نسبت به قبل کمتر مطالب رو میخونم! حالا یا عادت به خوندن از طریق سایته و حس بهتری که از این طریق بهم انتقال داده میشه، یا اینکه چون میدونم مطالب به راحتی در دسترس هستن، بی خیال ترم کرده. (همون حسی که وقتی در هاردمون فیلم یا کارتونی واسه دیدن نداریم، حتی شده یه قیلم قدیمی رو دوباره ببینیم، و در مقابل، یهو چندین گیگ فیلم دستمون میرسه و عملاً اون رغبت اولیه رو نداریم)
صحبت طولانی شد. بازم ممنون و منتظر این سبک مقالات عمیقتون هستیم.
عالی بود. خسته نباشید
فوق العاده فوق العاده ….و فوق العاده
مشکلی بود که ۲ترم به وجودش پی بردم
اما به این شکل کامل متوجه نمیشدم
ممنووون
یه پست انقلابی 🙂
من میرم از همه ی گروه ها بیرون برم و … تنها به امید بازگشت خلاقیتم
واقعا مقاله جالب و تکان دهنده ای بود.
من شخصاً تاثیرات ذکر شده رو در زندگی خودم و اطرافیانم دارم میبینم
مشکل عدم تمرکز کافی جهت مطالعه کتاب و گرایش به خوندن و دیدن محتواهای خلاصه و جمع و جور بشدت تو زندگی نسل امروز حس میشه
بنظر چاره چیه اگه خارج از شعار های کلیشه ای بخواهیم حرف بزنیم واقعاً چکار باید کرد؟!
جایی خوندم در آمریکا برای اجتماعی کردن بیشتر نسل جوان و نوجوان و کم کردن توجه به گوشی موبایل رستوران هایی اومدن و بجای میزهای مرسوم ٢نفره یا ۴ نفره ، میزهای بزرگ ٢٠ نفره گذاشتن که همه سر اون میز بشینن و باهم گپ بزنن ، بنظرم ایده جالبی اومد…
مطلب جالبی بود، متاسفانه من این علایم رو در خودم احساس می کنم. آیا راه بازگشتی وجود دارد؟
عالی
بحث جالبی بود و به نظرم بهتر بود هر قسمتش جداگانه منتشر میشد و نهایتا جمع بندی میشد. این جور مباحث علیرغم جواب هایی که دارن، سوالات زیادی رو هم به ذهن متبادر میکنن.
خود من وقتی که احساس کردم دارم وارد فاز جدی زندگی میشم برای اینکه بهتر بتونم تمرکز کنم، در تعاملم با تکنولوژی تجدید نظر اساسی کردم. مثلا فیسبوک رو کامل کنار گذاشتم، مرور ایمیل هام رو به priority inbox محدود کردم، تعداد کسایی که تو اینستاگرام دنبال میکردم رو یک رقمی کردم و تفریحات مجازی رو با موارد فیزیکی ملموس جایگزین کردم. شاید استفاده خود آگاهانه از تکنولوژی باعث بشه بشر از جعبه ی اسکینر خارج بشه.
سلام این پست رو دقیقا وسط درسم خوندم.چیزاىى بود که عملا چند ماهه دارم تجربه اش میکنم..چند روز پیش داشتم با دوستم تو وایبر میگفتم که یادتههههه دوران فیزیوپات تو هر کورس دو تا کتاب داستان تموم میکردیم؟؟؟ چه حیف دیگه حتى کتاب کاغذى هم نمىخونم…
نکنه خنگ بشم؟؟؟شایدم شدم خبر ندارم
چرا مطالب پست شده توسط شما این قدر مفید و دل نشین و تاثیرگذار هستند..؟!
به عنوان یه پسر ۱۷ ساله وقتی به هم سن های خودم تو جامعه و دوستانم و حتی خودم نگاه میکنم و این نمونه ها رو به چشم میبینم کلی حسرت میخورم..! ولی کاش پیشنهادی برای نجات از این وضعیتمون هم میدادین.. فکر میکنم برای حداقل من یکی موثرترین راهش اینه که اسمارت فون و تبلت و … امثالهم رو برای مدتی فراموش کنم.. شاید وقتی متوجه بشیم میشه بدون سپری کردن ساعت های زیادی با این ابزار ها، زندگی کرد و بیشتر هم لذت برد، بتونیم حضورشون رو کم رنگ کنیم و کنترلشون رو روی زنگیمون از بین ببریم.. و این که مرسی از مطالب مفیدتون..
عالی بود مرسی
دکتر جان به شدت استفاده کردیم
از اونجا که تو این دنیای مجازی به حاضر خوری عادت کردیم عاجزانه ازتون تقاضا دارم راهکارهای مقتضی رو پیرو این مقاله اضافه کنید تا پس از اون بریم دنبال اصلاح خودمون
گاهی فکر میکنم باید یک مدت همه این شبکه ها رو ترک کنم.حتی امتحان هم کردم،با ترک فیسبوک،علیرغم از دست دادن کمی از ارتباطاتم با اطرافیان،حس بهتری پیدا کردم،چند کتاب در طول چند ماه خواندم.اما بسرعت مغزم جایگزینهای متعددی برای فیسبوک پیدا کرد متاسفانه.
تمام این چیزا که شما گفتید جزیی از عصر جدید هستند. نمیشه حذفش کرد ، چون که روز به روز دارن فراگیر تر میشن . تنها راه اینِ که درست استفاده کردن ازشون رو یاد بگیریم.
این اتفاق جدیدی نیست ، وقتی که دنیا صنعتی شد ، وقتی که بشر شهرهای بزرگ ساخت، وقتی که اولین بار اتومبیل فراگیر شد و….. ، همیشه مشکلات بزرگی بود و بعد کم کم مردم درست استفاده کردن رو یاد گرفتن.
با سلام.مطلب فوق العاده ای بود که من را به یاد کتاب ” کم عمقها : اینترنت با مغز ما چه می کند ؟ ” انداخت .
واقعا عالی بود. من هم سردرگم و مضطربم.
یکی از بهترین پستهای چند ماه اخیر. خیلی ممنون از هشدارتون. باید حتما فکری به حال خودمون بکنیم.
اقای دکتر بی نظیر بود ولی خواهش میکنم راه درمانی هم هست یا فرایند درمان یه پست به ان اختصاص دهید چون این موضوع واقعا داره منو و ذهنمو نابود میکنه
واقعا همینطوره. الان که ترم آخر دانشگام و وقتی به زمانی که دبیرستانی بودم نگاه میکنم حس میکنم کاملا خنگ شدم. یه زمانی کلی راه حل خلاقانه برای حل مسایل هندسه و … پیدا میکردم ولی الان بزور مسایل ساده درسای دانشگاه رو هم بزور حل میکنم!شاید بقیه آدمای دوروبرم مخصوصا خانواده و دوستان قدیمی نفهمن ولی خودم به عینه دارم وضع خودمو میبینم!!بنظرم تنها دلیلش هم همین اینترنته. هرچقدر هم بخوای ازش مفید استفاده کنی ولی اینقدر جاذبه های کاذب و بدرد نخور داره که بازم کلی از وقت و فکرتو تلف میکنه!
شاید یه عده معدودی تو ایران و یه جماعتی زیادی در خارج از کشور اینترنت باعث شکوفاییشون شده ولی منو که داغون کرده:(
البته این کار خوبی هایی هم داره مثل افزایش عکس العمل و توسعه عمق تفکر.فقط باید تعادل را رعایت کنیم.
سلام خیلی عالی بود من فقط در اوقاتی که برای سرگرمی و تفریح فیلم نگاه میکردم از وایبر و. ..استفاده میکنم و هر مطلبی را هم درگروه نشر نمیدهم و حذف میکنم وقتی کلماتی از یک پیام زیبا را تغییر میدهم که به هر قیمتی پیام نفرستم .
تمرکز و تفکر عمیق گمشده انسان امروزه…
عالی بود عالی
بسیار لذت بردم از خواندن این مقاله. موضع شما در برابر وایبر و سایر اپهای ارتباطی در گوشیهای موبایل را کاملاً قبول دارم و خودم پا را فراتر از این گذاشتهام و از هیچ اپ اجتماعی استفاده نمیکنم و حتی برای ارتباط با خارج هم مستقیماً شماره را با گوشی میگیرم. واقعاً تحمل مطالب سخیف را ندارم. حتی فیسبوک هم برایم یک سایت بیکیفیت است اما به جهت حضور اغلب دوستان در آن و فضای نسبتاً بیشتر نوشتن و درج مطلب در آن، همچنان یک کاربر فیسبوک باقی ماندهام.
حین خواندن این مقاله انرژی مضاعفی گرفتم تا کمتر مولتی تسکینگ کنم. ممنونم از شما. این کار واقعاً آرامشی فکری بهم میده که میتونم تصمیمات بهتر و قشنگتری بگیرم.
با نظر شما موافقم. متاسفانه امروز در همه جا(مهمانی، کلاس درس و حتی مراسم تدفین!) استفاده از تلفن های همراه هوشمند را می بینیم. علاوه بر آن، مردم زود باور شده اند و شایعاتی که هیچ منطقی پشت آن نیست را به وسیله شبکه های اجتماعی فورا کپی پیست می کنند. انگار که هیچ قوه ی تفکری ندارند.
جالب آن که باهوش ترین و خلاق ترین دوستان من کسی است که هنوز از گوشی با سیستم عامل جاوا استفاده می کند!
یکی دیگر از مشکلات سیستم های اطلاع رسانی شبیه واتس اپ، تغییر ناخوشایند ارتباطات اجتماعی به دلیل عدم برخورد چهره به چهره است.
سلام و خسته نباشید
جناب مجیدی من یادم میاد در یکی از مقالات قدیمیتون خواننده ها رو تشویق به استفاده بیشتر از تلفن و تبلت کرده بودین،حتی گفتین که در طول شباته روز بیشتر از ۳ تا ۴ ساعت نمیخواببین،حالا تو این مقاله از مضرات این گجت ها گفتین،بالاخره باید چکار کرد، من که گیج شدم!!!
ممنون بابت مقالات زیباتون
آقای دکتر به جرات میتونم بگم جز جذاب ترین و تامل بر انگیز ترین مطالبی بود که تا به حال خونده بودم
وقتی مطلب میخوندم گذشته چند ساله خود باهاش مرور میکردم و دقیقا پی به داستان زندگی من با این تکنولوژی پی میبردم سطر به سطر که بیشتر میخوندم انگار دارم خودم تو نوشته های شما میدیدم
میشه گفت تمرکزم واقعا دچار مشکل شده و همش در پی لذت بیشتر و اطاعات بیشتر هستم اونم به صورت درهم و گذری
جالب اینجاست دایره اپیکلیشن های من محدود هست و یا حتی سایت هایی که میبینم ولی باز هم در همین محدودیت هم در چرخش هستم و دائم شاخه به شاخه میشم
این شکل برخورد من و یا ما با تکنولوژی شدیدا نیاز به تغییر داره
امیدوارم اقای دکتر در مطلب دیگری راه های خلاصی از این شرایط که صد البته اکثرش خودمون میدونیم و عمل نمیکنیم توضیح بدن
با تشکر
تحلیل جالب و درستی بود. من هم تا حدودی این مشکلاتو دارم، اما نه در مورد شبکه های اجتماعی، چون عضو هیچ شبکه ای نیستم!!! برای من چیزی که باعت این شاخ به اون شاخ پریدن و تصمیم گیری های معتدد می شه این ستون لینک های پربیننده ترین مطالب و بعضاً لینک های ارجاعی داخل مطلب هستن که باعث می شن موقع خوندن یه پست مدام لینک های جالب رو تو تب های جداگانه باز کنم و یه ریدینگ لیست طولانی که روی ذهنم سنگینی می کنه درست کنم. به علاوه این که بیشتر وقت ها فرصت هم نمی کنم که تمام اون مطالب رو بخونم.
وای چه بلایی دارم سر خودم میارم و نمیدونم
باید فکر کرد
ترکش کرد
بعد زندگی کرد
مطلب عالی و بجایی بود
بنده از کسانی هستم که بیشترین وقتم رو با کامپیوتر و اینترنت میگذرونم و هر چیزی رو که بلد نباشم توی اینترنت دنبالش میگردم و هرکسی از دوستان سوالی داشته باشه و جوابش رو ندونه از من سوال میکنه و این حس خوبی بهم میده اما افسوس که این لذت ماندگار نیست و سریع از یادم میره و وقتی که بحث خیلی جلو میره و تخصصی میشه من دیگه حرفی برای گفتن ندارم چون آلوده به بلایی هستم بنام آقیانوسی به عمق۱ وجب و این کاریه که اینترنت با من کرده
من هم مدت طولانی هست که دیگه نمی تونم مثل سابق کتاب بخونم و هر کتابی که شروع می کنم بدون تمام کردن رهاش میکنم چون شدیدا در مورد خوندن متن های طولانی بی حوصله شدم
مطلب بسیار جالب و مهمی بود. ممنون.
خواهشی که ازتون دارم اینه که، با توجه به تعداد زیاد خواننده ای که وب سایت ارزشمندتون داره، لطفاً در نگارش و ترجمه و تایپ متون دقت بیشتری به خرج بدین.
سلام . مرسی از این همه مطالب خوب
من یه گوشی نوکیا n78 از دوران دانشگاهم دارم.همه وقتی این گوشی تو دستم میبینند فکر می کنند من چقدر عقب افتادم 😀 البته مطالب یک پزشک هم خیلی ترغیب کننده است . وقتی یه اپلیکیشن جذاب معرفی میکنه خیلی دلم میخواد یه گوشی همه کاره داشته باشم
یک کتاب درباره این مطلبی که شما نوشتید منتشر شده به نام
What the Internet Is Doing to Our Brains
که به فارسی هم منتشر شده :
کم عمقها (اینترنت با مغز ما چه میکند؟)/نویسنده: نیکلاس کار/مترجم امیر سپهرام
پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه کنی
این کتاب را به تازگی خریدهام.
مرسى عالى بود!
سلام
مطالبی که نوشتید کاملا مفید و منطقی بود.کامنت های دوستان گواه بر حقانیت مطلب شماست.
من خودم از آدم هایی هستم که وقتی زیاد ازگوشیم یا لپتاپم استفاده میکنم ناخودآگاهم بهم هشدار میده و سری عصبی میشم و میذارمشون کنار.
اما خیلی از اطرافیانم رو میشناسم که مطالب شما رو می خونن و نا خودآگاهشون بهشون هشدار میده اما چون قدرتشون پایین اومده باز هم به کارشون ادامه میدن و دنبال یافتن راه مناسب برا خودشون نیستن میدونن دارن مغزشون رو خراب میکنن ولی یاز هم ادامه میدن.به نظر من هر کسی باید خودش خودش رو تربیت کنه و سعی کنه تعادل رو در زندگیش رعایت کنه
واقعا همینه. اما هراتفاقی یه دلیلی داره. چرا ما اینطوری وابسته به چیزای سطحی شدیم؟
اول خودمو میگم: گاهی برای فرار از فکر کردن به چیزای عمیق (شما بخونید سخت) ترجیح میدم برم فیسبوک گردی، یا گوگل پلاس. حتی اونجور جاها هم از خوندن اخبار غم انگیز اجتناب میکنم که روم تاثیر منفی نذاره. (گاهی البته.)
و دلیل دوم میتونه تنهایی و دوری باشه. واقعا چند درصد از ما وقتمون رو با دوستانمون یا خانوادمون یا کسایی که دوستشون داریم میگذرونیم؟ چند وقت به چند وقت میبینیمشون یا فرصت میکنیم کنارشون بشینیم و باهاشون گپ بزنیم؟ آیا دلیل پناه بردن به شبکه های اجتماعی و موبایل اپهاَ، تنهاییمون نیست؟
به نظرم باید بشینیم فکر کنیم ببینیم دلیل اصلیش چیه. بعد واسش راه حل پیدا کنیم.
تعداد زیاد کامنت های زیر این نوشته نشان دهنده ی اینه که افراد زیادی از این اوضاع ناراضی هستند و تنها راه رها شدن از این زندان خودساخته هم،فرار و از این شبکه هاست.
خیلی از افراد از جمله خودم رویای “آپگرید کردن توانایی های خود” به وسیله تکنولوژی را در سر میپرورانند. استفاده و بهره وری بیشتر از فناوری در جهت شتاب دادن یادگیری و امثال هم. استفاده از اپهای متفاوت برای مدیریت مالی، مدیریت زمان و امثالهم. اما در طول مسیر حرکت به سمت اهداف گاها فقط درجا زدنهای مکرر خود را شاهد هستیم. باگ داستان در اینجاست که ما برای فرار از فعالیتهای مغزی و فکری خود به فناوری های روز بیشتر پناه میبریم. سهم و وظیفه فکر کردنی که در” مسیر یادگیری، مدیریت زمان، مدیریت مالی و غیره” به عهده ماست را به گونه ای بر دوش فناوریها و برنامه و اپهای مختلف می اندازیم.
غافل از اینکه در برهه خاصی از زمان بخودمان می آییم و میبینیم که فقط درجا زده ایم.
دورمان پر از گجت ها و اپهای مختلف اما بهره وری زندگیمان صفر مطلق!
فکر کردن سخت است اما سهم ماست!
۱پزشک هم جسارت تولید محتوا رو از دست داده و معمولا ترجمه میکنه البته گاها محتوای اورجینال هم منتشر میشه که بنظرم خیلی کمه
معمولا وقتی مطلب خوب هم ترجمه میکنیم که در وبلاگهای دیگر معمولا به سوی این مطالب نمیروند، با لطف «ترجمه» مورد نوازش قرار میگیریم و این از خصوصیات فعالیت در وب فارسی است. مطالب کمی سنگین هم اگر تولید شود، اصولا کسی نمیخواند. نمونهاش فراوان است.
ممنونم آقای دکتر به خاطر این مطلب بسیار بجا و تاثیرگذار.
موضوعی که برایم جای توجه دارد این است که به احتمال زیاد افرادی که این فناوری ها را طراحی می کنند، از تاثیرهای روانی و اعتیادآور و فیزیولوژیک آنها اطلاع دارند ولی با این حال شاید کسب منفعت شخصی و هدف نهایی تبدیل انسان ها موجوداتی پیرو و نه متفکر، برایشان بالاتر است که مرا یاد دلالان مواد مخدر می اندازد!
به این ترتیب با یک فلش بک به مینی سری Black Mirror با این روش استفاده از تکنولوژی باید بسیار نگران آینده بود چون هرگز به این موضوع به بدی اعتیاد به سیگار، الکل و مواد مخدر نگاه نشده است و شاید رسانه هایی که باید اطلاع رسانی می کردند، زیاد تمایلی به این کار هم نداشته باشند شاید چون خود جزو نافعان این موضوع هستند.
باز هم ممنونم
با سلام.
جالب است هر کس حوصله ی خواندن این مطلب و یا تمام مطالب طولانی رو ندارن، از کم شدن کیفیت مطالب یک پزشک می نالند!
گرچه تعدد نویسنده های یک پزشک ممکن است کیفیت قبلی آن را پایین آورده باشد، اما یقینا این مسیری است به سوی بهتر شدن؛ به ظن بنده نویسندگان مختلف هم اندک اندک به همان روال اصلی اخت خواهند یافت. ضمن اینکه تعدد نویسندگان، تعدد مطالب و تنوع آنها را هم سبب می شود، که صد البته با انتخاب خواننده مواجه خواهد بود.
این ما هستیم که انتخاب می کنیم بخوانیم، یا بگذریم!
به هر حال بنده هیچ کدام از مطالب دکتر مجیدی را تا حد توانم، رد نمی کنم. و با توجه به اینکه ایشان مبتنی بر منطق و اصول نویسندگی مشغول نگارش مطالب هستند و نیز چون گاه از دردهایی می نویسند که مشترک هستند، با کمال میل مطالب ایشان را می خوانم.
نکته دیگر این است که بنده به مطالبی که رفرنس معتبرتری ارائه می دهند بیشتر اعتماد دارم و یقینا بررسی این منابع و رفرنسها هم بخشی از مطالعه ی بنده را در بر می گیرد.
در مورد مطلب فوق هم باید بگویم با شما موافقم. بحث محتوا و فن مطالعه و تصمیم گیری رو انتخاب نوع فکر و راه خود معضلی است که در جامعه ما به طرز مضمنی حاد است (!!! عارضه ای جدید شاید!!).
مردم بیشتر به مطالب سریع، بدون رفرنس، هیجانی و بدون فکری که شب تا روز در حال دست به دست شدن از این موبایل به آن تبلت و از آن تبلت به این ایمیل است علاقه دارند. گویی فکر کردن امری زشت است و مطالعه ی اصولی، امری بی معنی!
در روزگاری هستیم که مردم به جای پزشکان، مهندسان، سیاستمداران و هنرمندان نسخه می نویسند، نقشه می کشند، بحث می کنند و هنروری می کنند!
روزگاری که “اعتبار”، فقط مطالب موجود در وایبر است و بس!
——————————————————————-
پانوشت:
۱- پریروز مطلبی در وایبر و فیس بوک دست به دست می شد مبنی بر کشته شدن گل..یفته فر..ه..نی!
جالب اینکه هر دو طیف تائید کننده ی وی و غیر آن، مطلب مذکور را پست می کردند! پرسیدم: رفرنس مطلب شما چیست؟
گفتند: از وایبر!
گفتم وایبر؟
گفتند: وایبر، اینترنت و سایتها!
گفتم کدام سایتها؟
گفتند:
اه! دست بردار دیگر! سایتها!!!
—> بلی! اعتبار ما همین “سایت”هاست! و بس.
با احترام.
مطلب جالبی بود اما بهتر است واقعیت را از نوع استفاده جدا کنیم و کمی با دقت تر تصمیم بگیریم اقای دکتر شما یک مقاله از یک روزنامه رسمی را ترجمه کردید اما بهتر است توجه کنید که در همان روزنامه گاردین بار ها مقالات مفصلی در مورد مزیت استفاده از این ابزار هم نوشته شده و این روز نامه اصولا دیدگاه های مختلف را به خوانندگان خود می دهد تا خواننده خود انتخاب کند اما مقاله شما که باز هم از طریق یکی همین وسایل به دست من رسید بین دوستانم موجی از وایبر گریزی ایجاد کرد حتی در نظرات نوشته شده در این مطلب هم می توان دقیقا به این موضوع پی برد
من متاسفانه یا خوشبختانه اصلا این مسئله را قبول ندارم و معتقدم که نیاز ها تکنولوژی ها را می سازند نه تکنولوژی ها نیاز را و به همین دلیل ما نمی توانیم از این موارد بگذریم این ها مانند دارو های شیمیایی هستند که با وجود تاثیرات منفی مجبور به استفاده از انها می باشیم
سلام، خسته نباشید، با خواندن این مطالب تصمیم گرفتم کمتر خودم را درگیر فضای مجازی کنم…، با تشکر فراوان از مطالب بسیار مفیدتون
واقعا جز انحطاط جامعه بشری چه عنوان دیگه ای میشه به این پدیده داد؟
درود
خسته نباشید.
باعرض پوزش بنده با این مقاله مخلف هستم.
ای پژوهش یک نکته اصلی رو خیای پیش پا افتاده فرض کرده و اون قدرت و سرعت بروز شدن اتصالات بین سیستم مغز انسان هستش.
اگر قرار بود مغز انسان امروزی هم مثل انسان ۵٠ سال قبل باشه که الان اینجا نبودیم و نگارنده مقاله هم باید این نوشتش رو، روی هزاران تن کاغذ به دست خوانندش میرسوند.
تمامی این مطالب از اونجا سرچشمه میگیرن که انسانها علاقه شدیدی به خاطراتشون دارن ودنیای جدید میره که خاطرات رو عمومی کنه. !!!
ممنون و موافقم.با ذکر این مطلب که مغز زنها قابلیت مالتی تسکینگ داره(هرچند که هر تسک به شکل پرفکت اجرا نمیشه).
بسیار مطلب خوبی بود. ممنون
بسیار جالب و قابل تامل بود.
من وقتی دقت کردم متوجه شدم در حین خوندن این مقاله حواسم به چندین جای مختلف هست: مقاله ای که توی لپ تاپم جلوم بازه و به کارم مربوطه، مدل موهام که تازه رنگشون کردم، و در نهایت متنی که میخوام موقع منتشر کردن همین مقاله توی وایبر، کنارش بنویسم!
و نکته دیگه ای که توجهم رو جلب کرد این بود که گاهی من توی وایبر نوشته های سکسیستی (جک هایی که با لفظ “دختره” شروع میشن)، یا ارجاعات غلط (ارجاع نوشته هایی به سیمین بهبهانی و شکسپیر و …) و گاهی دیدگاه های نادرستی که منتشر میشه رو نقد میکنم و نظر شخصیم رو پایینش مینویسم. و پاسخی که دریافت میکنم اینه که “نرگس سخنرانیهات تموم نشد؟”
البته این دلیل نمیشه که من به این کار ادامه ندم! چون دارم نقش خودم (بعنوان یک شهروند آکادمیک) رو در جا انداختن “فرهنگ بومی شده ی استفاده از پیامرسانها” رو ایفا میکنم.
Dorod bar shoma
Dorod bar shoma vaghean aliii bod
با سلام خدمت شما و تشکر از این مطالب دست اول با موضوعات متنوع
این مقاله من را یاد مطلبی در مجله دانشمند با عنوان “آنچه اینترنت بر سر مغزهای ما می آورد” انداخت.
به نظر می آید برنامه های آنلاین موبایلی ، بیشتر مردم را به سمت و سوی مطالب سطحی بدون تحلیل سوق می دهند و از طرفی مطالعه نظامند و تخصصی را از مخاطبانشان که البته بیشترشان جوان هستند می گیرند
واقعا مفید بود
خسته نباشید
عالی بود،زبان حال بنده بود،تلنگری به من زد.
متاسفانه کاملا درست بود ولی این بحث طولانی داره و خیلی خیلی مهمه که همه به باور این برسیم که داره یه اتفاق خطرناک میفته و اون هم عدم ارتباطات عاطفی در خانواده هاست ، مثلا همسران که شاید اگر به جز دردهای اقتصادی حرفی باهم بزنند ، نهایتا دوتا پیغام قابل گفتن وایبری رو برای هم میگن و این یعنی فاجعه !!!
سلام ممنون به خاطر پست محشرتون
الان راه حلی هم برای بازگشت تمرکز مغز وجود داره؟
مدار پاداش و لذت رو دو سه جا استفاده کردید و معنی ش رو نگفتید می شه توضیح بدید چیه
دکتر «ما» خودش جمعه. نیاز به «ها» نداره.
جلوی پیشرفت تکنولوژی را نمیتوانید بگیرید . هر ازمایشی که یک دکتر دوزاری در دانشگاه ام ای تی کرده نمیشه ملاک قرار داد! متاسفانه مردم ایران جوگیر هستند و فقط تایید میکنند که چه مقاله خوبی! کمی فکر کنید و ببینید ایا وقتی ادمهای اولیه ابزار را به خدمت گرفتند زندگیشان تغییر کرد یا خیر؟ مطمعنا هر تغییری بدی ها و خوبیهایی داره ! اینقدر جو گیر نباشید و هر مقاله ای که یک دانشمندی مینویسد را به راحتی قبول نکنید.
فکر نکنم کسی که در مراکز علمی مثل MIT مشغول به فعالیت است ، صفت ۲هزاری برازنده اش باشد ؟!
همین تکنولوژی که شما این چنین! ازش دفاع می کنید در همین مراکز تولید می شود،
و ما چاره ای دیگر هم نداریم جز منبع قرار دادن آن ها (علم) ، به هر حال بسیار بهتر است نسبت به حالتی که بر اساس تصورات و یا وهمیات خودمان یا افراد غیر متخصص عمل کنیم، اگر نظر قوی دیگری پیدا کردید در مخالفت با آن نظریه ها، می شود مخالفت را اعلام کرد با همین دانشمندان ولی وقتی نظرات ما سطحی و تهاجمی است تا عمیق و علمی بهتر است همین دوستان در MIT و … منبع قرار بگیرند .
این مشکلی بود من حدودا یکسال هست که درگیرشم.و هر روز گله از اینکه من خنگ شدم و هیچی یادم نمیمونه.طوری ک حتی به فکر خوردن قرصهایی مثل ریتالین افتاده بودم.و هرچی خانوادم میگفتن دلیلش چیه حاضر نبودم زیر بار برم.اما الان با خوندن این مقاله فوق العاده و تکون دهنده درکش کردم.و همین الان از تمام اپلیکیشن ها خارج میشم.چون هنوز خیلی راه برای رفتن دارم و باید تلاش کنم ک با وضع موجود اصلا امکانش نیست.واقعا ممنونم
وای الان متوجه عمق فاجعه شدم
اما من در اینترنت فقط دنبال ۲ چیز هستم. اخبار فناوری و آموزش هر چیزی
با این حال باز هم وقتی به گذشته نگاه میکنم متوجه بلایی که سرم اومده میشم.
این چند وقت خیلی بی دقت شدم و دلیلش رو الان فهمیدم و مطمعنم چیزی نیست جز همین
دکتر فوق العاده ممنون
چقدر خوب بود! ممنون!
واقعا عالی بود.
به نظر من مشکل اصلی شبکه های اجتماعی نیستند که بخواهیم با حذفشان مشکل را حل کنیم. باید دید چرا مردم اینقدر جذب چنین محیط هایی میشوند؟
فکر میکنم ما دچار مرضی به نام ذهنیت تک بعدی یا از آن هم بدتر ذهنیت تنبل شده ایم. از هرچیزی که قوای فکری و عقلیمان را به کار گیرد به شدت اجتناب میکنیم. فقط به دنبال مطالبی هستیم که براحتی درک شوند. شاید به همین دلیل باشد که بجای کتاب یا روزنامه خواندن یا مستند و فیلم(آن هم نه هر فیلم و سریالی) تمام وقت آزاد خود را در وایبر و واتس آپ و …… میگذارنیم.
پیشنهاد می کنم “آن چه اینترنت بر سر مغزهای ما می آورد” نوشته نیکلاس کار را بخوانید. دقیقا همین موضوع را با عمق بیشتری بررسی کرده اند.
خواندن این مقاله را یک فیزیک پیشه که در موسسه فیزیک نظری پریمتر سرگرم پژوهش است، در وبلاگش توصیه کرده بود.او می نویسد:
« اگر می خواهید تنها یک مقاله بخوانید، این مقاله را بخوانید.»
سپاس از مطالب بسیار مفیدتان .. تلنگری بود برای همه ما تا دقت بیشتری داشته باشیم درمورد آنچه با آن درگیرهستیم .. یکی از بزرگترین معضلات این فناوری متاسفانه این است که حضور افراد در جمع خانواده ها بسیار کمرنگ شده است با اینکه در کنار خانواده ایم گویا با هم غریبه ایم دیگر حوصله شنیدن خاطرات و تجربیات پدر و درددلهای مادر را نداریم و به جای شنیدن صدای دوستان وعزیزانمان فقط تایپ می کنیم و تایپ می کنیم و….. باید فکری کرد!
از زحمات شما برای به اشتراک گذاشتن این مطالب متشکرم
سالهاست خواننده شما هستم و جالبه اینکه مطلبی که ذهنم من را درگیر کرده بعد از چند وقت مطلب زیبایی اینجا در موردش می خونونم
من هم موافقم ، روی حافظم تاثیر داشته ، من کسی هستم که جواب هر سوالی که را برام پیش بیاد یا بخوام کار جدیدی یاد بگیرم سرچ می کنم این قسمت به من خیلی کمک کرده اما وقتی میبینم همه اطالاعات در اختیارم هست مطالعه نمی کنم و مطالب خیلی سریع یادم میره اطلاعاتم متکی شده به اینترنت . فیس بوک را خیلی وقته سر نمی زنم به دلیل اینکه نمی خوام در رقابت با دیگران حتی تو مسایل شخصی قرار بگیرم.
بنده قبل از سال ۱۳۷۲ یعنی زمانی که هنوز اینترنت رایج نشده بود با خرید یک مودم درگیر ارتباطات شدم تا اکنون. واقعیت این است که باید در میان این همه اطلاعات و روشها قدرتمندانه انتخاب کنید. بازی نخورید و اعتماد به نفس داشته باشید. وایبر باعث شده ما با فامیلمان ارتباط بهتری داشته باشیم پس الزاما مضر نیست به شرطی که هدف داشته باشید. ارتباط با طبیعت می تواند تعادل شما را برگرداند چون سرعتش پایین است.
دلم تنگ شده برا روزایی که با خانوادها دور هم جمع میشدیم و این بزرگترها بودند که میگفتن و ما میشنیدیم
تو خونه ها صفا و صمیمیتی بود ادم دلش پر میزد برا این دورهمی ها
دلم تنگ شده برا شبهایی که فارغ از همه چیز تو پشت بوم دراز میکشیدیم و به رویاهامون فکر میکردیم
دلم تنگ شده برا وقت هایی که برا پیدا کردن هر چیزی مجبور بودیم تلاش کنیم و برای یه مطلب و یا یه موضوع از ادمهای مختلف پرس و جو کنیم
اما لعنت به این تکنولوژی که هر چی میخوای تو گوگل سرچ میکنی و جلوی چشات میاره اما…….
این تویی که تو تنهایی خودت دست و پا میزنی غرق میشی چون گوگل عاطفه و همدلی سرش نمیشه
سلام،عالی و تکان دهنده بود.
بسیار عالی ، ممنون
سعی کنید این بحث ادامه دهید
بخصوص در مورد روش های درمانی این معضل هم گفته بشه
به هرجهت نمیشه فیسبوک و امثالهم را برای همیشه ترک کرد
واقعا درسته خیلی کمکم میکنید ممنون
بسیار مطلب مفیدی بود… خیلی بفکر فرو رفتم… از امروز نوع استفادمو تصحیح میکنم..
واقعا ممنون.
خوب اون گیمره خیلی بازی کرده بود نباید اینجوری باشه باید اینترنت وسیله ی ما باشه نه ما وسیله ی اونها البته بله مضراتی همم داره ولی فواید زیادی هم داره هر چیزی به جای خودش باشه عالیه مشکل مردم ما به خصوص اینه که یایه چیزی رو بیش از حد استفاده می کنن یا کلا میزارنش کنار در صورتی که دین ما دین تعادل هستش چیزی که متاسفانه خیلی ها اون رو از دست میدن
نمونه اش توی این متن قفس نوشتین قفش 😀
مه خوندیم ولی یاد آوری نکردیم
سلام بر دکتر عزیز
مطلب بسیار خوبی بود ، شکوه ای از شما دارم که خوندن این مطلب باز به یادم آورد
در سال های پیشین وب سایت یک پزشک پر بود از مطالب نغز این چنینی که با قلم خود منتشر کننده و گاهی استفاده ی جسته گریخته از منابع خارجی نوشته شده بود ، به همین دلیل هر مانی که منتشر می شد می خوندم.
چندی بعد شما درخواست همکاری کردید و از دوستان کمک گرفتید، حالا دو مشکل به وجود اومده که یکیش رو همین جا ارائه دارین.
بمباران اطلاعاتی! روزهایی هست که بیش از ۱۰ مقاله منتشر میشه و تحیر ازین که کدوم رو باید خوندم و کدوم مفید فایده نیست!
دومین مشکل اما حادتر است، گاهی پست هایی میبینم (مثل پست اخیر در مورد جاده های زیبا) که نه محلی سازی شده (localized) و نه منتشر کننده چیزی به متن اضافه کرده! فقط یه ترجمه ی صرف هست از متن یک وب سایت خارجی به همراه عکس های همون وب سایت
این کار باعث از بین بردن اصالت متن های زیباتون میشه ، چون خواننده در تقلای تمایز سره از ناسره خواهد موند.
خواهش میکنم بیشتر به این موضوع توجه کنید.
از شما و همه ی دوستان دیگه که این سایت رو بالا نگه داشتن تشکر ویژه میکنم.
چه قدر عالی که مطالبی با این کیفیت موضوع و دقت در تحلیل رو دوباره باز نشر میدین جناب مجیدی ، این روز ها که در تلاش تغییر دادان سیستم های اشتباه زندگیم هستم یاد آوری های اینچنینی بهترین محرک ها هست برام
ممنون