طلسم 40 ساله نشکست! غفلت موجب پشیمانی است، هم در فوتبال، هم در زندگی هم در جامعه!
دقایقی از بازی ایران و ژاپن در مرحله نیمهنهایی جام ملتهای آسیای 2019 گذشته. شکست بدی خوردهایم. راستش ژاپن واقعا مستحق برد، اما یک برد خفیف و اگر امروز کمی خوششانس بودیم، شاید الان برای برد تیم ملی مینوشتم.
اما من در اینجا نمیخواهم در مورد سازمان فوتبال ایران و ژاپن و مقایسه فوتبال این دو کشور بنویسم. بله! میدانم الان در شبکههای اجتماعی جنگ بین دوستداران برانکو و کیروش در حال شکل گرفتن است. شاید هم به سبک هر دوره ناکامی، وعده بدهند که کمیته بررسی شکست تیم ملی برگزار شود. قابل پیشبینی است که قرارداد کیروش دیگر تمدید نخواهد شد و باز هم میتواند پیشبینی کرد که فهرستی از مربیان نامدار به عنوان سرمربی آینده معرفی بشوند و دستآخر به یک مربی در دسترس داخلی اکتفا کنیم.
نه! در مورد اینها نمیخواهم بنویسم!
چیزی که موجب تاسف من و احتمالا شما هم شده، آن لحظه غفلت بازیکنان ایران است. جایی که ناگهان چند نفر از آنها بازی را رها کردند و به صورت شگفتآوری منتظر اعلام خطای داور شدند. جایی که بازیکن ژاپن از فرصتی بیارزش گل کلیدی ویرانکننده را ساخت.
اما چرا این لحظه آنقدر برای من مهم بود که پستی برای آن اختصاص دادم؟!
به هر حال بیشتر گلهای دنیای فوتبال ناشی از اشتباه مدافعان است. برخی از این اشتباهها هم در مرورهای ویدئویی بعدی، مبتدیانه و گاه مضحک به نظر میرسند.
چیزی که باعث شد که این سطور را بنویسم، این است که ما هم در تاریخچه فوتبال خود و هم در تاریخ کشورمان از این لحظات و ایام منگی زیاد داشتهایم.
ما دقیقا مقابل همین تیم ژاپن در بازیهای مقدماتی جام جهانی 94، به سبکی مشابه سابقه گل خوردن داشتهایم. صحنه دقیقا مشابه همین صحنه بود. ما دو هیچ در آن بازی جلو بودیم و دقیقا مثل بازی امروز مدافعات بیاعتنا ایستادند تا توپی مرده، البته با اشتباه دروازهبان ما -غلامپور- درون دروازه قرار بگیرد.
فوتبال و ایام خطیر اجتماعی را که مرور کنید، از این چیزها زیاد پیدا میکنید و متاسفانه برخی از اشتباهها و غفلتها جبرانناپذیر هستند و به صورت یک دومینو، یک رشته حوادث دیگر را برمیانگیزند، یک نوع اثر پروانهای!
به خود میآیید و میبینید که در شرایطی برابر وقتی از حریفتان یک گل کلیدی خوردهاید، این گل، فقط در یک گل خلاصه نمیشود و به دنبال آن گلهای دیگر و حذف از تورنمنت و خالی ماندن فهرست افتخار تاریخی شما برای چند دهه، میآید.
به خود میآیید و میبینید که یک عدم مداخله و عافیتجویی، باعث میشود که در زندگی دیگر رنگ شادی را نبینید و یا با صرف هزینه بسیار بیشتر به جایی بسیار از نازلتر از لیاقت خود میرسید.
به خود میآیید و میبینید که ندیدن بدیهیات در جامعه و نشنیدن هشدارها و زمزمههای مهم، باعث شده که اصلا کل جامعهتان به ورطه سقوط نزدیک شود.
به مربی بعدی بگوییم که این مورد را بازیکنان تذکر بدهد؟!
راستش من بیم دارم که این غفلتها به نوعی در خمیره و DNA ما سرشته شده باشد. تورنمنتها و روزهای مهم دیگر باز هم خواهند آمد. آیا بهتر خواهیم شد؟