نقد و بررسی سریال کارآگاه حقیقی True Detective با بازی عالی متیو مک‌کوناهی در نقش راست کول

0

با یک دفترچه یادداشت به صحنه جرم می‌آید. از آن دفترچه یادداشت‌هایی که می‌شود در جیب گذاشت. جوری است که می‌تواند در آن صحنه قتل را نقاشی کند. به خاطر اینکه این دفترچه یادداشت را همیشه دست‌اش می‌گیرد به او می‌گویند: «مالیات چی»، همکاران‌اش به تمسخر به او می‌گویند. برای اینکه کارش را غیرجدی جلوه دهند. این اولین تصویری است که از «راست کول» در کارآگاه حقیقی داریم. مردی ترکه، آرام و ساکت و در عین حال عمیق.

این عمق را از چشم‌هایش می‌شود فهمید. همه این‌ها را اما خودش و همکارش‌ـ مارتی‌ـ در یک صحنه پرسش و پاسخ با پلیس، هفده سال بعد دارند تعریف می‌کنند. زمانی که این دو کارآگاه به ظاهر ماجرای قتلی را به سرانجام رسانده‌اند و پرونده را بسته‌اند. اما با وقوع قتل مشابهی در زمان حال، «راست کول» که از نیروی پلیس بیرون رفته و در یک بار مشغول کار است این سئوال را از همکاران تازه‌واردش می‌پرسد: «اگر ما این پرونده رو به سرانجام رسوندیم، پس این چه کوفتیه بعد از 17 سال؟ ! » 17 سال از تاریخ جنایت ابتدایی گذشته است.

17 سال قبل دیوید فینچر در هفت، دو کارآگاه را نمایش داد که به شدت شبیه به «راست کول» و مارتی هارت بودند. ویلیام سامرست (مورگان فریمن) و دیوید میلز (براد پیت). اتفاقا رفتار‌های این کارآگاهان هم با دو کارآگاه فیلم فینچر تطابق غریبی دارد. اما «راست کول» به سامرست شبیه‌تر از دوست‌اش بود. اینجا اما قرار نیست فصل اول کارآگاه حقیقی را بکاوم. می‌خواهم از «راست کول» بگویم. «راست کول» به همراه خالق‌اش متیو مک‌کوناهی. این نقش برای مک‌کوناهی از آن نقش‌هایی بود که بدون شک می‌تواند خود را خالق‌اش بنامد. مردی می‌انسال با سبیل‌های بلند و مو‌هایی که از پشت بسته شده است. با خودش هم رو دربایستی ندارد. هر چه هست را مستقیم می‌گوید: «زندگی کردن با من چندان راحت نیست.

از قصد نمی‌خواهم کسی رو ناراحت کنم. ولی بعضی وقت‌ها خطرناک میشم. و بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که به درد معاشرت با مردم نمی‌خورم. به نفع‌شون نیست که دور و بر من باشن. اون‌ها رو خسته می‌کنم… می‌دونین، از دست من ناراحت و ناراضی میشن. » انگار از 17 سال قبل تا الان به یک شهود و عرفانی رسیده است که نیازی نمی‌بیند خود را پنهان کند. سامرست هم در هفت عین همین دیالوگ را دارد: «هر کسی با من یه مدتی زندگی کنه ازم بیزا میشه. » کارآگاه‌های دنیا همه به هم شبیه‌اند. متیو مک‌کوناهی اما در اینجا به کارآگاهی که مطالعات عمیق جامعه‌شناسانه دارد قطعا اضافه کرده است. بازی حیرت‌انگیز مک‌کوناهی روبه‌روی دوربینی ثابت که از او سئوال می‌پرسد و او پاسخ می‌دهد فقط می‌تواند از بازیگری مثل او بربیاید. شناختی که از خودش دارد بر همه عناصر موجود در شخصیت‌اش سایه می‌اندازد، زمانی که می‌گوید: «چرا همه‌اش باید به یاد گذشته زندگی کنم؟ دیگه دلم نمی‌خواد چیزی رو بدونم. توی این دنیا هیچی حل و فصل نمی‌شه، یه بنده خدایی یه بار بهم گفت ‍‍‍‍”زمان مث یه چرخه تکرار میشه“ هر کاری که کردیم یا خواهیم کرد، بار‌ها و بار‌ها و بار‌ها انجام خواهیم داد. اون دختر بچه و پسرک دوباره در اون اتاق خواهند بود… دوباره… و دوباره… برای همیشه. »

بیراه نیست اگر بگوییم او شمایل تازه‌ای را با فرم بازی‌اش به بازی‌های تاریخ سینما‌ـ و تلویزیون‌ـ اضافه کرده است. و البته یک فرم سیگار کشیدن جذاب که نظیرش را کمتر دیده‌ایم. اگر همفری بوگارت در مجموعه کارهایش‌ـ که شاخص‌ترین‌اش کازابلانکا (مایکل کورتیس) است‌ـ فرمی از سیگار کشیدن را به عنوان الگو برای تاریخ سینما به جا گذاشت، مک‌کوناهی فرم جدید و البته جذابی را بعد از بوگارت به نام خود ثبت کرد: سیگار را با دو دندان بالا و پایین وسط می‌گیرد و روشن می‌کند و همزمان حرف هم می‌زند. دود سیگار را چنان فرو می‌دهد که انگار طی طریق می‌کند؛ از نقطه‌ای به نقطه دیگر و فضایی به فضای دیگر. همین فرم منحصر به فرد سیگار کشیدن «راست کول»/ متیو مک‌کوناهی است که کشف و شهود او را به باور تماشاگر‌گره می‌زند.

انگار حقیقت فقط از دریچه نگاه او به جهان هستی شنیدنی است. جهان‌بینی‌ای به غایت بدبینانه به ایدئولوژی هستی که پشت ظاهر کم‌حرف و نچسب آقای کارآگاه پنهان شده است. جایی از کار او به آدم‌هایی اشاره می‌کند که دیده است و در واقع آن‌ها تحلیل می‌کند و چند سکانس بعد این ایدئولوژی را در حالی که با قوطی نوشیدنی‌اش دارد یک آدمک حلبی می‌سازد کامل می‌کند، از همه چیز هم برای ساختن شخصیت‌اش استفاده می‌کند، فندک زیپو، سیگار‌هایی که پشت هم می‌کشد و خاموش می‌کند و آدمک‌هایی که با قوطی‌های آبجوش می‌سازد و این انگاره را به تماشاگر می‌دهد که همه فضایی که دور و اطراف او هست از آدمک‌های حلبی تشکیل شده که راهی جز بازیچه شدن ندارند.

فصل‌های پرسش و پاسخ کارآگاه حقیقی در جا‌هایی که متیو مک‌کوناهی حضور دارد؛ با یک دوربین ثابت و البته مونولوگ‌هایی طولانی یکی از درخشان‌ترین فصل‌های سریال‌های تلویزیونی است. مک‌کوناهی در این فصل‌ها به دلیل اینکه حرکت زیادی ندارد، می‌داند که تنها با می‌میک صورت‌اش و فرم بیان دیالوگ‌هایش باید حس‌هایش را منتقل کند. فرم صورت‌اش البته در هر دو زمان گذشته و حال فرق زیادی نکرده است؛ سردی صورت و بدون اینکه حتی بخواهد اصرار بر تغییرش داشته باشد.

همین سردی است که به شخصیت‌اش عمق غیرقابل تصوری می‌دهد. فرم بیان دیالوگ‌هایش هم که بی‌نظیر است: صدایی خش‌دار که آخر کلمات‌اش را به عمد حذف می‌کند و تماشاگر را وادار به دقت بیشتر برای شنیدن دیالوگ‌هایش وا می‌دارد. این خورده شدن کلمات تماشاگر را کم جابه‌جا می‌کند تا دقت کند ببیند ایدئولوژی این آدم چیست. و متیو مک‌کوناهی می‌تواند در قاب قصه‌ها بار‌ها تکرار شده یک قاتل زنجیره‌ای شخصیتی دوست‌داشتنی بسازد.

و عجیب است که همه این اتفاق‌ها برای او بعد از گرفتن اسکارش به خاطر باشگاه مشتریان دالاس افتاده است. انگار تاریخ سینما دارد با کشف جدید خودش همه را غافلگیر می‌کند.

نوشته علیرضا مجمع


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

نقاشی‌هایی که به بالاترین رقم‌ها قیمت‌گذاری و فروخته شده‌اند

در اینجا می خواهیم لیستی از گران‌ترین نقاشی هایی که در بازار حراجی‌ها به فروش رسیده اند را با هم مرور کنیم. البته هر لحظه امکان تغییر این لیست و جایگزینی نقاشی های دیگری وجود دارد ولی در آن صورت هم می توان نقاشی های زیر را جزء گرانترین های…

در جریان قرار و ملاقات (برای انتخاب همسر) چه آداب معاشرت و نکاتی را باید رعایت کنیم؟

آداب قرار ملاقات به مجموعه‌ای از رفتار‌ها و انتظارات قابل قبول اجتماعی اشاره دارد که معمولاً هنگام قرار ملاقات رعایت می‌شود. در اینجا چند دستورالعمل کلی وجود دارد که باید در نظر داشته باشید:وقت‌شناس باشید: به موقع برسید یا به طرف دیگر…

ژاک شارل: کسی که اولین بالون هیدروژنی تاریخ را به پرواز درآورد

در 4 ژوئن 1783، برادران مون‌گلفیه اولین بار یک بالون هوای گرم را در جنوب فرانسه به نمایش گذاشتند. این بالون که از گونی محکمی پوشیده شده با کاغذ ساخته شده بود و تا نزدیک به 2 کیلومتر بالا رفت و به مدت 10 دقیقه در هوا باقی ماند.خبر موفقیت…

عکس های رنگی مردم «عادی» در دوران استالین که توسط یک دیپلمات آمریکایی که به دلیل جاسوسی اخراج شد،…

زندگی مردم عادی چیزی است که آنچنان که باید و شاید ثبت نمی‌شود. مورخی را تصور کنید که پنج دهه بعد بخواهد در مورد تاریخ الان ایران تحقیق کند. او احتمالا انبوهی از روزنامه‌های و مجلات و کتاب‌ها و مصاحبه‌های شفاهی و آمارها یا اطلاعات سایت‌ها را…

تراژدی ایگناتس زملوایس: پزشکی که پیشگام شستن دست ها بود

نزدیک به ۱۵۰ سال از اقدامات پیشگامانه لوئی پاستور و رابرت کخ می‌گذرد که به پایه‌گذاری نظریه میکروب بیماری کمک کرده است. با این حال، متقاعد کردن ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی برای جدی گرفتن شستن دست‌ها هنوز یک چالش است. مراکز کنترل و…

خانه‌هایی با طراحی عجیب که باید در مورد فلسفه وجودی‌شان فکر کرد!

سلیقه است دیگر. وقتی که کسی پول کافی داشته باشد و تنها حرف و سلیقه خودش برایش مهم باشد و اعتمایی به مد روز و حرف مردم نکند، ممکن است خانه‌اش را عجیب و غریب طراحی کند.البته گاهی این کاربری‌های متفاوت هستند که باعث ایجاد این خانه‌های عجیب…
آگهی متنی در همه صفحات

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.