سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا: دو دنیا در یک کتاب از موراکامی

لذتی که مدتی پیش با خواندن «کافکا در کرانه» هاروکی موراکامی برده بودم، این بار به صورتی والاتر با کتاب جالبتر «سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا» به من روی آورده است.
آدم میماند که چگونه این همه ایده و تخیل به ذهن موراکامی این دونده ثابتقدم و مشتاق راه مییابد.
در شرایطی که تب موراکامی، ایران را فراگرفته و علاوه بر سرزمین عجاب بیرحم و ته دنیا، سه کتاب دیگر با نامهای داستانهای عجیب توکیو، چاقوی شکاری و نفر هفتم از موراکامی این روزها وارد بازار کتاب شده است، کتاب سزمین عجایب بیرحم و ته دنیا آنقدر جالب بود که من حیفم آمد به سبک این چند وقت در «یک پزشک»، آن را در کنار کتابهای دیگر معرفی کنم و ترجیح دادم پستی را کاملا به آن اختصاص بدهم.
اگر موراکامیخوان نیستید، درنگ کنید. کتاب برای کسی میخواهد چیز آسانی برای خواندن داشته باشد یا قبل از خواب با خواندن چند صفحه، پلکهایش را سنگین کند، نیست. کتاب در دو سرزمین تخیلی دستساخته موراکامی میگذرد، حتی مهدی غبرایی -مترجم کتاب- با شهامت گفته، بار اولی که کتاب را خوانده، چیزی زیادی از آن سر درنیاورده.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
اما نگران نباشید، ترجمه کتاب خوب است، و چند فصلی اگر تاب بیاورید، کتاب شما را عاشق خود میکند و روند کتابخوانیتان روی غلطک میافتد.
داستان کتاب، دو بخش روایی موازی دارد، مثل کافکا در کرانه. فصلهای فرد در سرزمین عجایب بیرحم میگذرد، راوی این فصول جوانی است که از ضمیر ناخودآگاه خود برای رمزنگاری استفاده میکند، او برای یک سازمان شبهدولتی کار میکند، در حالی که گروهی دیگر که برای کارخانه کار میکنند، در پی رمزگشایی و ربودن اطلاعات هستند.
اما فصلهای زوج که در ته دنیا رخ میدهند به مراتب جالبتر هستند. برای اینکه ته دنیا را درک کنید، من بریدهای مختصر و مفید از چند فصل ته دنیا برایتان انتخاب کردهام که حاصل ترکیب جملات و پاراگرافهای مهمی است که من در حین مطالعه زیرشان با مداد خط کشیده بودم:
روز اولی که به شهر آمدهام، دروازه بان به من میگوید: «همین که جا افتادی برو کتابخانه. آنجا دختری است که از آن نگهداری میکند. بهش بگو شهر گفته آمدهای رؤیاهای قدیمی را بخوانی. باقی را خودش نشانت میدهد.»
میگویم: «رؤیاهای قدیمی؟ منظورت از رؤیاهای قدیمی چیه؟»
– رؤیاهای قدیمی … رؤیاهای قدیمیاند دیگر. برو کتابخانه، آن قدر از اینها پیدا میکنی که چشمهایت گرد شود.
اولین رؤیای قدیمی که زن کتابدار روی میز میگذارد، چیزی نیست که به آن بگویم رؤیاهای قدیمی. برش میدارم و سطحش را برانداز میکنم، تا شاید نشانی از رؤیاهای قدیمی بیابم. اما سرنخی نیست. فقط جمجمه جانوری است.
از زن کتابدار میپرسم: این جمجمه یکی از تکشاخهای شهر است؟
– آره. رؤیاهای قدیمی، تویش مهر و موم شده.
– من باید رؤیاهای قدیم را از این بخوانم؟
– قرار است با رؤیایی که میخوانم چه کنم؟
– هیچی، فقط باید بخوانیشان.
همهمان سایه داشتیم، سایه مدام با ما بود، اما به این شهر که آمدم، سایه را از من گرفتند.
دروازهبان گفت: نمیشود با این بیایی تو شهر. یا سایهات را ول کن یا آمدن به این شهر را فراموش کن.
سایهام را تحویل دادم.
سایهام زیر لب میگوید: یکراست میروم سر اصل موضوع. اول باید یک نقشه از شهر بکشی، برای این کار از هیچ کس چیزی نپرس. هر جزء نقشه را باید به چشم خودت دیده باشی. هر چه را دیدی، هر چه کوچک هم باشد، بنویس.
میگویم، کی لازمش داری؟
سایه تند و تند میگوید: تا پاییز هست. همین طور گزارش شفاهی میخواهم. به خصوص درباره دیوار. پی آن، چطور به جنگل شرقی میرود، محل ورود رودخانه و محل خروج آن، فهمیدی؟
دروازهبان میگوید: این دیوار است و با کف دست روی پهنه برج و بارو میکوبد. به بلندی 9 متر دور شهر کشیده شده. فقط پرندهها میتوانند از رویش بگذرند. جز این دروازه هیچ خروجی و ورودی ندارد. مدتها پیش دروازه شرقی هم بود، اما جلویش دیوار کشیدهاند. این آجرها را میبینی؟ چیزی حریفشان نمیشود، حتی توپ. هیچ کس نمیتواند روی دیوار خراش ایجاد کند. هیچ کس هم نمیتواند ازش بالا برود. چون این دیوار کامل است. پس هر خیالی به سرت زده، فراموشش کن. هیچ کس نمیتواند از اینجا بیرون برود.
چرا از گذشتهام جدا شدم و به اینجا آمدم، ته دنیا؟ چه حادثه ممکن یا معنا و مفهومی میتوانست در این کار بوده باشد؟ چرا هیچی یادم نمیآید.
فردای آن روزی که سایهام را میبینم، فورا در صدد تهیه نقشه شهر برمیآیم. شبها همچنان رؤیاخوانی میکنم. ساعت شش در را باز میکنم، با کتابدار شام میخورم و بعد رؤیاهای قدیم را میخوانم. معنی رؤیاهاخوانی را نمیفهمم و نمیدانم کارش روی چه اصولی است. اما از واکنشهای کتابدار میفهمم کوششهایم موفقیتآمیز است.
سرهنگ میپرسد: هنوز داری نقشهات را میکشی؟
میگویم: بله. جاهایی است که نمیشناسم. اما تصمیم دارم تماش کنم.
– از نقشهات دلسردت نمیکنم. دغدغه شماست و مزاحم کسی نیست. نه، نمیگویم کار غلطی است، اما زمستان که برسد، باید گشتن توی جنگل را بگذاری کنار. تن به خطر دادن در مناطق دور از سکنه عاقلانه نیست، به خصوص این زمستان. همان طور که میدانی شهر چندان بزرگ نیست، آما آنجا. آدم راه را گم میکند. بهتر است نقشهکشی را بگذاری برای بهار. جنگلنشینان از هر لحاظ با ما فرق دارند. عاقلانه نیست که به آنها توجه کنیم. آنها خطرناکاند. میتوانند رویتان تأثیر بگذارند. شخصیت شما هنوز در اینجا شکل نگرفته. تا وقتی جنبههای مختلف شما شکل نگرفته، توصیه میکنم خودت را از چنین خطری حفظ کنی.
با این حال، پیش از انکه زمستان برسد، باید تن به خطر بدهم و به جنگل بروم. به زودی وقتش میرسد که طبق قولم، نقشه را به سایهام تحویل دهم. به روشنی از من خواسته که جنگل را وارسی کنم. این کار را که بکنم، نقشه حاضر میشود.
سرهنگ میگوید: زمستان رسیده. حالا میفهمی چرا زمستان این همه ترس دارد.
– آنچه میفهمم این است که وقتی سایه بمیرد، ذهن هم از دست میرود. درست نیست؟
– چرا هست؟
-دیوار هیچ مجالی نمیدهد. دیوار با همه کسانی که صاحب ذهناند، رفتار یکسانی دارد، یا جذبشان میکند یا دفع.
– عشق کار ذهن است؟
-وقتش که برسد، ذهنت دیگر اهمیت نخواهد داشت. از دست میرود و همراه آن هر احساس فقدان و غم هم میرود. عشق هم دیگر اهمیت نخواهد داشت. فقط زنده بودن میماند. زندگی بیدردسر و پر از آرامش.
دوست داشتم به همین شیوه خلاصه کتاب را تا انتها برایتان روایت کنم، همه چیز آماده این کار بود، اما به خاطر رعایت کپیرایت و «اسپویل» نکردن و برای اینکه خودتان کتاب را در دست بگیرید و به صورت کامل بخوانید از ادامه صرفنظر میکنم. همین را بگویم که اگر با خواندن این خلاصه من به کتاب علاقهمند شدهاید و از دنیای تخیلی و استعارهها و تمثیلها لذت بردهاید، ادامه کتاب به مراتب شگفتیهای بیشتری برایتان به ارمغان خواهد آورد.
کتاب سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا در 512 صفحه، توسط نیکونشر با ترجمه مهدی غبرایی با قیمت 13500 تومان منتشر شده است.
تیراژ کتاب فقط 1500 جلد است، که برای کتابی چنین ارزشمند، به راستی اندک است. امیدوارم معرفی این کتاب در یک پزشک بتواند چند دهجلدی به فروش کتاب اضافه کند!
دکتر عزیز، چون گاهی این پستهای شما بازخورد لازم را نمیگیره، کامنت گذاشتم تا از تلاش خوب شما تشکر کنم، معرفی کتاب شما آگاهانه صورت میگیره و احیانا اگر خوانندههای خاموش کامنتی نگذاشتن، شما ناراحت نشین و حتم بدونین که کسانی هستن که با نوشتههای شما ارتباط برقرار میکنن. بابت همه چیز ممنون.
بسیار ممنون. البته به عنوان یک گرافیست، خیلی از کاور کتاب متعجبم و گله دارم که چرا در مملکت ما کاورها این طور هستن.
رفت توی لیست خرید من. کارتون عالی است، شک نکنید. ممنون.
کاش خلاصه را تا آخر ادامه میدادین. خیلی از ماها متأسفانه نه پول و نه وقت و نه دقت نظر لازم را برای خواندن این دست کتابها داریم، اما میتونیم دقایقی دقیاقی که هم شده با کمک شما لذت معنوی درک کتاب را ببریم.
بریدهتان درخشان بود. ممنون.
دکتر دوست عزیزی در فیسبوک شروع به ترجمه 1q84 کرده؟ بهش گفتم به شما ایمیل بزنه تا معرفیش کنید تا شاید چند نفر به علاقه مندان پیج اش اضافه بشه؟ در جواب به من گفت که این کار رو کرده ولی از طرف شما جوابی نگرفته…
حتما بین ایمیلها گم شده. در صورت امکان ایمیل و آن صفحه فیسبوک را به من بدهید.
دکتر این ادرس صفحه فیسبوکشه
http://www.facebook.com/1Q84.Farsi
البته من با مترجم در میون گذاشتم که فیسبوک جای مناسبی برای اینکار نیست ولی فعلا کاری نکرده
فصل اول هم ترجمه کرده میتونید دانلود کنید
سلام . من با خوندن از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم دردنیای موراکامی وارد شدم و غرق شدم تا اونجا که هر چی کتاب بیرون داده خودنم غیراز این مورد آخر و نفر هفتم که بیرون نرفتم تا بخرم . باید بگم تو تب موراکامی در ایران این 1500 جلد خیلی کمه اما 13500 تومان قیمت در این بازار رقص قیمت ها که هیچ چیزی فرداش معلوم نیست کمی خیلی زیاده .
از بریده هایی که گذاشتین به نظر میاد کتاب متن پیچیده و ثقیلی داشته باشه. به عنوان یک سوال به نظر شما آیا کسی که از کافکا در کرانه لذت برده از این کتاب هم لذت خواهد برد؟
بله, حتما.
https://www.facebook.com/1Q84.Farsi
متاسفانه کتاب نفر هفتم شامل 8 داستانه که که 2 عنوان از آنها در کتاب گربه های آدمخوار وجود داره(خرچنگها و حشره شب تاب و نفر هفتم!) و 4 عنوان آن در کتاب چاقوی شکاری(خور هنلی که در این کتاب با عنوان خلیج هانالی نوشته شده ،آینه و عنوان “روز تولد” از چاقوی شکاری که در این کتاب با عنوان “دختر تولد” ثبت شده!)
کلا کتاب “نفر هفتم” (از انتشارات ثالث به ترجمه محمود مرادی) را با شوق و ذوق تهیه کرده بودم ولی از 8 عنوان داستان کوتاه 6 عنوان در کتاب “گربه های آدم خوار”و “چاقوی شکاری” اومده بود.
این تداخل ترجمه در داستانهای موریکامی قبلا هم برام پیش اومده بود، ولی اینکه اسم کل مجموعه داستانهای کوتاه رو عوض کنیم و ترکیبی جدید از چند مجموعه بسازیم کار پسندیده ای نیست . از انتشارات ثالث توقع بیشتری داشتم البته این دلخوریم با بدست آوردن کتاب “سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا” (البته از نیکونشر) تا حدی برطرف شده، تجربه لذت یک رمان خوب دیگه از موریکامی.آقای مجیدی هم مثل همیشه سنگ تمام گذاشتند و کتاب رو بسیار زیبا معرفی کردند…
طراحی جلد کتاب ترجمه شده زیباست ولی بسیار بسیار بهتر بود از طرح اوریجینال برای این کتاب استفاده میشد. گرافیست طرح اوریجینال جلد کتاب بر اساس مفاهیمی که به اون التزام داشت اون طرح رو ارائه کرد… کاش همونقدر که به ترجمه متن متعهد هستیم به طرح جلد کتابها هم متعهد می بودیم…
از کامنت خوب شما ممنونم. مسئلهای را در مورد مجموعه داستانهای کوتاه بیان کردید که البته پیش از این در مورد مارکز و تا حدی سلینجر و همچنین لاهیری پیش اومده بود. آدم گاهی تصور میکنه که عامدانه این طور عمل میشه. کاش این طور نباشه. من هم مجبور شدم برای اینکه داستانی جا نمونه همه این کتابها را با هم اشتراکاتشون تهیه کنم. متأسفانه به خاطر مشکلاتی، نمیشه زیاد این قضیه را شکافت و به صورت واضح اشاره کرد، چرا که ممکنه مورد پسند تعدادی از ناشرین و مترجمین قرار نگیره و واکنششون را بربیانگیزه. در این میان البته من کار اقای غبرایی را در ترجمه آثار موراکامی بیشتر از بقیه میپسندم.
عذر می خوام در کتاب “نفر هفتم” 3 عنوان از “گربه های آدمخوار” و 3عنوان از کتاب “چاقوی شکاری” تکرار شده. در شمارش عنواین به اشتباه افتادم.
سلام
بنظر من بهتره یه جمعی از دوستان همت کنند و ترجمه 1Q84 رو مستقل از ناشران و مترجمان انجام بدهند… چون اینی که من خوندم خیلی بعیده که مجوز بگیره!!!… من که فکر میکنم اگر هم بخواد جرح و تعدیل توش صورت بگیره حقیقتاً جفا شده در حق نوشته… واقعاً کتاب عجیب و زیبایی هست… به هرکسی که میتواند پیشنهاد میکنم اصلش رو بخونه… ضرر نمیکنید
از اینکه سلیقهمون شبیه به همه خوشم اومد. من سه چهار روز پیش رمان رو تموم کردم و بسی لذت بردم فراووووون. دستت درد نکنه بهخاطر معرفی قشنگت…
سلام… شاید جواب سوال من توی کامنت ها باشه، اما من پیدا نکردم
سوالم اینه که کتاب های : داستانهای عجیب توکیو، چاقوی شکاری و نفر هفتم، داستان کوتاه هستن؟ چون معمولا ناشر های عزیز ایرانی، مجموعه ی متفاوتی از داستان های کوتاه یه نویسنده رو با عنوانی متفاوت چاپ می کنند. عنوان انگلیسی این کتاب ها چیه؟
من دسترسی با چاپ های فارسی این کتاب ها ندارم. برای همین عنوان انگلسیسشون رو اگه لطف کنید ممنون می شم
همه داستان کوتاه هستند. بیشترشان از دو کتاب موراکامی ترجمه شدهاند. نام کتابهای اصلی را نگاه میکنم خدمتتان می گویم.
سلام علیرضا
پیشنهاد می کنم در پست هایی که مربوط به معرفی کتاب هستند لینک کتاب رو در google book یا good read در مطلبت بگنجونی تا خوانننده ها بتونن به راحتی کتاب رو به لیست کتاب های در انتظار مطالعه شون اضافه کنن و بعد از خوندن پست شما اسم کتاب از ذهن خواننده پاک نشه
مچکرم
سلام خسته نباشید
من هم دارم کتاب رو مبخونم فصل 14 هستم واقعا قشنگه منو جذب خودش کرده اگه چشمام خسته نشن میخوام یکسره تا آخرش بخونم اما نمیشه!
از معرفیه این کتاب ممنونم
این وب سایت بهترین وبسایتیه که در تمام عمرم دیدم + اینکه زبون فارسی هم هستش اما اگر هر بار و برای هر پست که می خونم و فوق العاده هستش بخوام بنویسم متشکرم، خیلی عالی بود و … براتون خسته کننده می شه خوندن نظرات چه بسا که ممکنه موقع خوندن نظرات حتی خمیازه هم بکشید. (! از تجربه وبلاگ قبلیم دارم می گم.!) من پیشنهاد می کنم که یک دکمه تشکر داشته باشید هر کی که می خوهد تشکر کنه روی اون دکمه کلیک کنه این کار باعث می شه تشکر ها از نظرات جدا بشن و این خودش خیلی خوبه.
من که می خواهم گوگل ثبت نام کنم و توی ریدر از خوراک سایت استفاده کنم.
اگه دکمه تشکر رو قرار دادین بتونید توی آر اس اس ها هم بیارید که دیگه عالیه از همونجا می تونیم تشکر رو بزنیم.
اما در آخر چیزی که ممکنه به درد بخور باشه من الان بخواهم شما رو دونیت کنم باید چی کار کنم؟ البته می دونم فرهنگ دونیت توی ایران نداریم و زیاد مرسوم هم نیست.
بی زحمت یه فکری به حال اونم بکنید. متشکرم.
کار گرافیست واقعاً عالیه.
با توجه به تیراژ 1500 جلدی و معرفی آن در این سایت، کتاب را به سختی تهیه کردم و مشغول خواندنش هستم.
بسیار متعجب شدم که چرا مترجم کتاب در مقدمه خلاصه کتاب را گفته؟! به قول خودش از ویکیپدیای انگلیسی هر چه راجع به کتاب نوشته در مقدمه کتاب ترجمه کرده و آورده! خواننده کتاب چیزهایی رو که با خوندن صفحه به صفحه کتاب باید بفهمه در مقدمه بلافاصله لو داده!
توصیه میکنم کسانی که میخوان شروع به خوندن کتاب کنن اصلا مقدمه اون رو بیخیال بشن و مستقیماً برن فصل یک.
من شیفته نوشته های موراکامی ام و منتظر و امیدوار بودم که هر چه زودتر یه رمان جدید بده.خیلی خوشحالم کردید با این پست جالب و خبر خوب.می خرمش اما متاسفانه برا خوندنش باید تا بعد از آزمون ارشد دولتی صبر کنم ،چه زجری!
خوشحال و سربلند باشید!
سپاس فراوان از شما…
فقط کافکا در کرانه و پس از تاریکی این نویسنده ی توانا رو خوندم و شیفته ی قلم زیباش شدم و لحظه شماری میکنم برای خوندن این کتاب و کتابهای دیگری که معرفی کردید…باز هم ممنون…:)))))
با درود .
وقتی پست شما را بابت معرفی کتاب معرفی موراکامی خوندم به یکی از دوستام گفتم وایی ی ی باز یه کتاب جدید از موراکامی اومده و شب نشده اون دوست عزیز کتاب را برایم هدیه گرفت چه قدر این دنیا با پذیرفتن حقیقت شریفه رنج با مهر و محبت نویسنده ای ، وبلاگی ، دوستی اشک شوق را برایمان ارمغان می آورد … شاد باشید
مرسی از تغییر لوگوی سایت
دکتر جان، فقط محض معرفی شما کتاب رو گرفتم و یه کله تمومش کردم. واقعا عالی بود. یه دنیای فانتزی شبیه “Inception” که منطق و احساسات خواننده رو تواماً به چالش میکشه.
همین امروز خوندنش رو تمام کردم!
هنوز منگشم!
این چشم بادامی همیشه چیزی داره که ادم رو غافلگیر کنه!
درود…این کتاب فوق العادست…مانند کافکا در ساحل از بهترین رمان هایی که خوندم….
این کتاب واقعا فوق العاده است.
این کتابی جوری که وقتی که شروع میکنی به خوندن دیگه نمیتونی از خوندن دست بکشی. البته ترجمه آقای غبرایی تو تاثیر گذاری این کتاب انکار ناپذیره.
دوستان کتابهای کافکا در کرانه و پس از تاریکی همین نویسنده رو پیشنهاد میکنم حتما بخونن تا با دنیای سورئال موراکامی بیشتر آشنا بشید و لذت ببرید.
جالبه دوستان شش سال پیش درمورد قیمت کتاب گفتند و گله کردند و خب جالبتر اینه که با وجود این همه حرف و حدیث وضعیت قیمت کتاب واقعا عجیب و کمی قابل تامله با وجود اینکه نه پولی به ناشر و مولف اصلی میرسه و هرکس که کمی دلش بخواد میتونه کتابی ترجمه کنه کمی برای من جالبه بدونم چطور قیمت این کتاب پانصد صفحه ای از ۱۳۵۰۰ تومان به ۴۹۰۰۰ تومان رسیده !
خیلی اتفاقی با این صفحه آشنا شدم.اما زمان زیادی تامل کردم روی اکثرمطالبی که با نکته سنجی انتخاب کرده بودین.بعضی ازکتاب هارو خونده بودم اما باز هم از خوندن نظرتون راجع به این کتاب لذت بردم اون قسمی رو که نخونده بودم یادداشت کردم که دراولین فرصت اقدام کنم واسه خونذنشون.این دامنه ی متفاوت عناوین مطالعاتتون قابل تحسینه.خدا قوت.
سلام
بخش معرفی کتاب واقعا عالی است.