نه! فناوری نه مجرم است، نه منجی!

نمی‌دانم آیا برای شما هم پیش آمده که با دیدن رنگی، احساس رایحه‌ای یا مزه کردن طعمی، ناگهان چیزی به ذهنتان متبادر شود: مثلا یاد خاطره‌ای فراموش‌شده از دوران کودکی بیفتید، یا ایده‌ای به نظرتان برسد؟

امروز عصر به صورت تصادفی این عکس را دیدم:

12-29-2013 10-10-22 PM

این عکس در سال 1947 گرفته شده است.

بلافاصله بعد از دیدن این عکس، یاد این عکس افتادم که یکی از عکس‌های برتر سال 2013 بود و چند وقت پیش در «یک پزشک» منتشر کرده بودیم:

12-17-2013-5-00-31-PM

ممکن است به نظرتان این یادآوری ذهنی و این تقابل و مقایسه، بی‌ربط به نظر برسد.

اما هر دو عکس اجزای مشترکی دارند، در اولی مردم، در عین اینکه در محیطی تنگ گرد هم آمده‌اند، از هم جدا و منفک هستند و برای مشغول شدن یا غرق شدن در افکار خود بهانه‌ای بهتر از روزنامه پیدا نکرده‌اند.

عکس‌هایی مثل عکس دوم، هم کم نیستند و ما در عصر دیجیتال، اجتماع‌ عظیم مردم منفک‌شده از محیط پیرامون خود را فراوان می‌بینیم.

مقایسه این دو عکس من را به این فکر انداخت که فکری را با شما مطرح کنم، فکری را که پیش از این با شما در میان نگذاشته بودم، دست‌کم با این ظاهر و با این زاویه دید.


فکری که می‌خواهم با شما مطرح کنم، ممکن است به نظرتان در ضذیت با شواهد و مشاهدات روتین شما باشد، اما من ابایی از مطرح کردن آن ندارم:

واقعیت این است که فناوری، علیرغم همه شکوه و جلالش، عملا تغییری در نهاد، شیوه تعامل ما و اخلاقیات ما ایجاد نکرده است و صرفا در پوسته و شکل، در ما تحول ایجاد کرده است!

مردم در سال 1947، درست مثل آدمیان سال 2013، دوست داشتند که در انبوهی مردم ناآشنا، کنجی خلوت و بهانه‌ای برای فکر در احوالات خود داشته باشند تا دقایق کسل‌کننده سفر سپری شود.

هنگامی که عکسی را که در سال 2013 گرفته شده بود، دیدیم با خودمان گفتیم: ای وای! «فناوری« ما را به کدام سو می‌برد؟ «فناوری» ما را از هم جدا کرده است، آنچنان که لحظه‌ای سر بالا نمی‌کنیم و به هم‌قطاری خود نگاه نمی‌کنیم و نمی‌خواهیم با هیچ کس، گپ بزنیم. «این فناوری دهشت‌آور»، ما را از دنیای واقعی جدا کرده است و به آغوش دنیایی موهوم و مجازی انداخته است.


اما آیا فناوری و دقیق‌تر بگویم فناوری‌های ارتباطی جدید مثل اینترنت، گجت‌ها و شبکه‌های اجتماعی، فرانکشتاین دست‌ساخته ما هستند؟ آیا هر گاه که در اینترنت غرق می‌شویم، فناوری ممکن است مثل دارویی که «دکتر جکیل» اختراع کرده بود، وجه بد ما را برجسته کند و یک آقای هاید شیطان‌صفت را از ما خارج کند؟

من در اینجا می‌خواهم استدلال کنم که به باور من، فناوری تنها کاتالیزوری برای «نمایاندن» و «رو آوردن» خوبی‌ها و بدی‌های ماست، نه بیشتر!

12-30-2013 12-09-18 AM


علیرغم همه دشواری‌های اقتصادی، درصد قابل توجهی از مردم و به خصوص تحصیل‌کرده‌های ما مجهز به گجت‌های پیشرفته مثل لپ‌تاپ‌های خوب، گوشی‌های هوشمند و تبلت شده‌اند.

ما انتظار داریم که به یاری این گجت‌ها، هر روز صدها و هزاران مطلب خوب در قالب پست‌های وبلاگی یا نوشته‌های شبکه‌های اجتماعی منتشر شود، یا اینکه در هر تبلت ده‌ها کتاب خوب باشد، و یا از گجت‌ها به شیوه‌های مبتکرانه‌ای برای ارتقای دانش یا کارآفرینی استفاده شود.

اما شما که غریبه نیستید! باید اعتراف کنیم که گجت‌ها در دست بیشتر کاربران، ابزارهایی برای سرگرمی و «جوانی» کردن هستند، نه وسایلی معرفت‌افزا! یعنی آخرش بعد از آن همه دعوا بر سر چندهسته‌ای بودن پردازشگرهای موبایل، آرزو برای 2K شدن گلکسی اس بعدی، مگاپیکسل‌های دوربین‌ها، طراحی بدنه و … آدم به جایی می‌رسد که از خودش می‌پرسد، همه اینها برای چه؟

نه! اعتقاد ندارم که سرگرمی چیز غیرقابل پذیرشی باشد، چون حتی خودم در همین «یک پزشک» گاه به سرگرمی‌آفرینی «متعهدانه» می‌پردازم و گاه حرف‌های جدی را در قالب آنها می‌زنم.

گاهی که می‌ایستم و حرف‌های بزرگ‌ترها را گوش می‌کنم و از دشواری‌ها و مصائب آنها برای دسترسی به کتاب‌ها و منابع اطلاعاتی و مجلات روز، مطلع می‌شوم، با خودم فکر می‌کنم که چه می‌شد اگر در ایران دهه 50 یا 60 هم اینترنت وجود داشت؟!

واقعا آن جوانان و دانشجویان آرمانخواه و پرشور آیا بهتر از ما از فناوری‌ها استفاده نمی‌کردند؟ آیا آنها صدها وبلاگ باارزش نمی‌نوشتند؟ آیا بحث‌های سیاسی آنها پرمایه‌تر از نوشته‌های ناقص کنونی ما نمی‌بود؟

آیا اگر به مانند داستان‌های علمی- تخیلی می‌توانستیم به گذشته سفر کنیم و فناوری را برای پیشینیان خود به ارمغان ببریم، تغییر اساسی در وضعیت کنونی‌مان حاصل نمی‌شد؟

راستش چند بار به این مسئله فکر کرده‌ام و هر بار به این نتیجه رسیده‌ام که فناوری جز تغییر پوسته‌ای، تغییر چندانی در وضعیت ما ایجاد نمی‌کرد، از این نظر سبک فکری‌ام شبیه آن نویسندگان علمی تخیلی است که قهرمان داستان خود را به گذشته می‌فرستند تا با دخالت در یک برهه حساس، تاریخ را از نو بنویسند، اما دست تقدیر، تغییرات ایجاد شده را خنثی می‌کند و جز تغییراتی قابل چشم‌پوشی، عملا تحولی رخ نمی‌دهد.

اینترنت در دستان ماست، گجت‌های رنگارنگ هم همین طور، اما این همه، روح و عادات جامعه را تغییر نداده‌اند، ما کتابخوان‌تر نشده‌ایم، لایه‌های اجتماعی ما فرهیخته‌تر نشده‌اند و «عمق» دانش مردمان ما به صورت بنیادی تغییر نکرده است.

بعد از دهه‌ها، در جامعه آنلاین‌شده ما، همان رفتارهای تکانه‌ای پرشور و درنگ‌ها و تردیدهای یأس‌آور و نابجا را می‌توانیم کشف کنیم که در پدران خود سراغ داشتیم.

اینترنت، حتی در نحوه ظاهری برخورد و سخن گفتن ما تغییری ایجاد نکرده است، جماعت اینترنتی ما درست مثل علاقه‌مندان پرشور فیلم‌های فارسی دهه 40 و 50، که عاشق کلاه مخملی‌ها بودند، الان هم به سبکی دیگر، دوست دارند در اینترنت با سبک‌های گفتاری خاص، شور ایجاد کنند؟ صفحه لیونل مسی را که یاد نبرده‌اید؟

12-29-2013 10-22-59 PM


نه! اینترنت ما را آدم‌های شروری هم نکرده است، فقط امکان «نمود» خوبی و بدی را بیشتر کرده است. از این دید، همان آدم عینکی‌ای که احتمالا در دهه 50، مشتری همیشگی یک کتابخانه یا کافه فرهنگی می‌شد، الان نویسنده یک وبلاگ وزین است و همان آدمی که در شرایط دهه‌هاس قابل مشتری «کافه‌های شبانه» می‌شد، با گذر از همه محدودیت‌ها و بگیر و ببندها، به هر محتوای مبتذلی که می‌خواهد دست پیدا می‌کند.

در یک کلام، جوهره و ذات یک فرد به صورت خاص و یک جامعه به صورت عام، حتی با پدیده شگفت‌انگیز اینترنت هم غیرقابل تغییر است. هرگونه تغییری بسیار بطئی و آهسته خواهد بود و صحنه ایجاد این تغییر، نه در کدهای نرم‌افزاری است و نه در شبکه‌های اجتماعی، بلکه به تغییر در مدارهای نورونی مغزهای ما وابسته است.

12-29-2013 10-20-08 PM


آیا شبکه‌های اجتماعی ابزاری ایجادکننده فساد، ناآرامی‌های اجتماعی، سرگرمی‌های سطح پایین هستند یا برعکس چیزهایی که بهار عربی می‌آفرینند یا بر دانش و آگاهی ما می‌افزایند؟

باید بگویم که من در این مسئله تردید جدی دارم و اصولا «خود» شبکه‌های اجتماعی را زایشگر نمی‌دانم. زایشگری و آفرینندگی، شک و تردید، تیرگی و پلیدی، پایداری و آشوب، در ذهن‌های ماست و به گمان من حتی اگر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نبودند، همه اینها از طرق دیگر روی می‌دادند.

فردی را در نظر بگیرید که از «وی‌چت» برای اغراض جسمانی استفاده می‌کند، یا اگر «وی چت» را از او بگیریم، جامعه را پالوده‌ایم؟ نه! همین فرد از طریقی دیگر، نیات خود را عملی خواهد کرد.

بانوی خودنمایی را در اینستاگرام در نظر بگیرید که جلوه می‌فروشد، آیا ما می‌توانیم عملا جلوی جلوه‌گری صدها نفر مثل او را بگیریم؟

پالودن اینترنت، حتی اگر صرفا با هدف پاک کردن جامعه صورت بگیرد، درست مثل سراندن زباله به زیر فرش اتاق نشیمن می‌ماند، دیر یا زود، آلودگی از گوشه‌ای از این خانه به ظاهر رفت و روب شده، بیرون خواهد زد. ممکن است این جا عرصه فیس‌بوک و وی‌چت نباشد، و در عوض مکان ظهور گوشه خیابان و خلوتگاهی باشد.

از سوی دیگر یک سایبرژورنالیست مشتاق را در نظر بگیرید، اگر از او اینترنت را بگیریم، او قطعا مجرای دیگری برای نوشتن پیدا خواهد کرد، او اگر نتواند وبلاگ بنویسد، یک نشریه کاغذی پیدا خواهد کرد و اگر نتواند خبر تحلیل کند، لاجرم شعر خواهد سرود یا اصلا برای کودکان داستان خواهد نوشت!

اینترنت شاید او را تواناتر کند، شاید انگیزه‌هایی را در او زنده کند یا نوع کار او را تغییر دهد، اما ذات او را تغیر نمی‌دهد.


فیلم «اینسپشن» را که دیده‌اید؟ اینترنت حتی القاگر مخفی (فعال یا غیرفعال) ایده‌ها و افکار به ذهن‌های ما هم نیست.

بسیار پیش می‌آید که مخصوصا ما وبلاگ‌نویس‌ها می‌نشینیم و کلاه خود را قاضی می‌کنیم و با خودمان می‌گوییم که اگر اینترنت نبود و اگر قرار بود به سبک ستون‌نویس‌های دهه‌های پیش بنویسیم، با آن منابع محدود چگونه می‌نوشتیم؟ آیا شوقی برای نوشتن می‌داشتیم؟ آیا ایده‌هایی به ذهنمان می‌رسید؟

گاهی شده که من قلم زدن در آن محیط را تصور کرده باشم و هر بار به این نتیجه رسیده‌ام که بله! بدون اینترنت هم می‌نوشتم. اگر اینترنت نبود، کتاب‌های کاغذی که بود، نوارهای کاست و VHS هم بودند!

ما بچه‌های دهه شصت اصولا استاد گرفتن ایده از منابعی هستیم که بچه‌های کنونی حتی تصورش را هم نمی‌توانند بکنند. مخازن کتابخانه‌های عمومی، کتاب‌های علمی تخیلی، مجله دانشمند، فیلم‌های محدود پخش‌شده از تلویزیون، مجله فیلم، اینها منابع ایده‌های ما بودند. گذشته از این، ما تخیلات قوی خودمان را هم داشتیم.


آخر این اینترنت چیست؟ آیا فناوری و اینترنت، هشیارمان می‌کنند یا ما را احمق می‌کنند؟ ایا اینترنت یک چیز متعالی و رهایی‌بخش است یا اسلحه شیطان و ابزاری برای ایجاد تشویش و ناآرامی.

باز هم به گمانم اینترنت هیچ یک از اینها نیست. شاید دهه‌های بعد جامعه‌شناسان در شرایطی که عاقل‌تر شده‌اند و از محیط رسانه‌ای این روزها دورتر شده‌اند، بر این گمان صحه بنهند. آن وقت دیگر کسی در فهرست، علل ایجاد انقلاب در مصر و تونس، نامی از توییتر نخواهد برد یا دست‌کم اشاره‌ای محو به آن خواهد کرد.

اینترنت به صورت پارادوکسیکال می‌تواند ایجاد تحولات پایه‌ای را در یک جامعه تسریع و تسهیل کند و درست در همان حال، با ایجاد تحمیق و خودشیفتگی جمعی و ایجاد یک محیط ملتهب پرشور که کنش‌های خردمندانه در آن راهی ندارند، یک ابزار مهارگر برای نیروهای فعال اجتماعی هم باشد.

به عبارت دیگر، موتور محرکه قشرهای جامعه برای ایجاد تغییر، اینترنت نیست، بلکه نابرابری‌ها، سؤالات انباشته شده بدون پاسخ و تضادهای ایدئولوژیک است.


اصلا آیا اینترنت شادمان می‌کند یا غمگین؟

باید بگویم که شادی یا غم باز در درون ماست. با یا بدون اینترنت، شخصیت‌های ما شکل گرفته‌اند. اگر اینترنتی نبود، ما راه‌های دیگری برای سرگرمی، وقت‌گذارنی و شادی پیدا می‌کردیم؟

اینترنت در عین حال آن طور که می‌گویند منزوی‌مان هم نمی‌کند؟ اگر انزواطلبیم، این انزواطلبی، خودخواسته است، جوانی که یک رابطه اجتماعی موفق ندارد، اما هر روز چند ساعت در شبکه‌های اجتماعی است، شاید بدون اینترنت یک خواننده حرفه‌ای کامیک‌بوک‌ها می‌شد!


خلاصه اینکه به نظر می‌رسد ما در تعریف مدیای خنثای اینترنت درمانده‌ایم و هر بار از یک سوی بام به زیر افتاده‌ایم، ما نه اینترنت مقدس رهایی‌بخش تحول‌آفرین و معرفت‌افزا داریم و نه اینترنت فسادآفرین ایجادکننده بلوا و حماقت‌افزا را.

هر چه هست در درون ماست و در پیکره فرد فرد مردمان جوامع مختلف.

ما باید به جای نگرانی در مورد اینترنت یا ستایش آن، سعی کنیم که شیوه‌های اندیشه، تکنیک‌های پردازش درونی اطلاعات و رفتارهای اجتماهی خود را تغییر بدهیم. آنگاه است که اینترنت به عنوان یک «ابزار» معنی پیدا می‌کند و در خدمت ما خواهد بود.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

65 دیدگاه

  1. درست مانند این است که بگویید تبلیغات هیچ اثری ندارد. شبکه‌های اجتماعی فقط اثری بر نویسنده ندارند، بلکه بر خوانندگان هم دارند. و این خوانندگان اثر می‌گیرند و در نتیجه می‌توانند اثر را تشدید کنند.

    مثل این است که بگوییم محصولات خودشان فروش می‌رفتند، حتی اگر نمی‌گذاشتیم کسی برایشان تبلیغ کند!

    1. دوست گرامی به نظر من شما اشتباه متوجه شدید، منظور این بود مثلا اگر شبکه های اجتماعی نبود راه دیگری برای تبلیغات پیدا می شد و شکل دیگری را در پیش می گرفت نه اینکه محصولات بدون تبلیغات فروش روند!!!

      ” در ضمن ای کاش امکان امتیاز دهی به مقالات و نظرات وجود داشت “

  2. با اصل مطلب موافقم …
    جایگزینی اینترنت و به طور کلی تکنولوژی، تغییر در پوسته است و نه هسته، اما از طرفی تغییرات عمیق تر هم به نوعی از تغییرات جزئی اثر می پذیرند. مثلا سرعت رخ دادن یک تغییر پایه ای، با ارتباطات عصر کنونی، متفاوت از مشابهش در دهه های قبله …
    شاید این طور بشه گفت که تغییرات تکنولوژیک، مستقیما اثری بر مسایل فرهنگی ندارند، هر چند شاید با تغییر کنش های فرهنگی-اجتماعی، به صورت غیر مستقیم در اون زمینه موثر باشند، اما نهایتا این خود فرهنگ و دانش و … است که تغییرات رو در زمیه مربوط به خودش پیش میبره.

  3. ممنون.همه اش حرف دل من بود.وقتی میگم من با تبلت فقط کتاب میخوانم وبس .جوری نگاهم میکنن انگارراهزنم. کتابهایی که ازم بردند وپس نیاوردند الان تو تبلت دارمشان هرچند جای جنگ وصلح تولستوی هنوز پر نشده.به هرحال عجالتن ملت گجت ها را بازیچه میدانند.تعجبم بیشتر ازجوانهاست یک مطلب را صدبار میگویی باز هم باید بگویی.و عده ای دیگر اصلن یک کلمه دیگران راراهنمایی نمیکنند و…. خداحافظت

      1. کاملا موافقم.
        دکتر جان این مطلب شاه پست شما بوده تو این مدت. فراموشش نکنید. !
        بنظرم در زمینه نوشتن شما اکنون به دکترا رسیدید.
        درود.

  4. تنها چیزی که میتونم بگم اینکه مطلب بسیار عالی ای بود،مخصوصا پاراگراف آخر

  5. بسیار عالی بود یکی از بهترین متنهایی که در یک‌پزشک خوانده‌ام ابتدا خواستم نظر خودم را در اینجا بنویسم اما به یکباره احساس کردم بهتر است سعی کنم در افسون این متن شناور باشم
    به احترام یکی از معدود حاهای وب فارسی که محتوای جدی ارائه می‌کند

  6. چه خوب گفتید.
    منم موافقم، مخصوصا درباره بخش‌های مربوط به شبکه‌های اجتماعی. فکر می‌کنم در نقش شبکه‌های اجتماعی خیلی اغراق شده. بالاخره یه ابزار نسبتا نو هست و هنوز موج جوگیری‌ها پیرامونش نخوابیده و جای دقیقشو پیدا نکرده. به‌علاوه اینکه به اعتقاد من این علاقه شدید مردم به شبکه‌های اجتماعی صرفا یه میل و موج موقته برای بیرون ریختن تمام سرکوب‌ها و سکوت‌ها و خودداری‌های تاریخ بشر؛ این تمایل شدید به بیان و ابراز و به اشتراک گذاشتن بی‌اهمیت‌ترین و سطحی‌ترین و دم‌دست‌ترین احساسات و عقاید و حتی ماجراهای روزمره، که هیچ اثر مثبتی هم نداره، اگه ضرر نداشته باشه.
    اینترنت و مخصوصا شبکه‌های اجتماعی صرفا یک ابزار کارامده برای “سرعت بخشیدن” به کسب و تبادل اطلاعات، نه بیشتر. بقیه همه در ذات ما هست. اتفاقا چه بسا اگر اینترنت نبود و اشتراک‌گذاری و دسترسی به اطلاعات انقدر ساده نبود، نسل جدید انقدر سریع به سمت سطحی شدن پیش نمی‌رفت و همه چیز انقدر بدون عمق نمیشد. روابط، دوستی‌ها، مطالعات، نوشته‌ها، غمها و شادیها، … . به قولی: “اقیانوسی به عمق یک وجب”.
    ما بچه های دهه 60 چند ده تا کتاب و مجله داشتیم و دنیایی از تخیل. یک کتاب می‌خوندیم و تا ماه‌ها همون رو مزه مزه می‌کردیم و توی ذهنمون بهش می‌پرداختیم و روش عمیق می شدیم و حتی خوابش رو می‌دیدیم. الان با کمال تاسف هنر و فرهنگ و سلیقه مردم داره به سمت مینی‌مالیسم پیش میره، از سر کمبود حوصله و عمق دید.
    اینترنت دنیای دیگه‌ای نیست، فقط سایه و بازتابیه از دنیای واقعی، و حقیقتا اصل ماجرا عوض نشده و بشر تغییر بنیادی نکرده.

    از قضا منم این روزا توی فکر نقش شبکه‌های اجتماعی در به نمایش در آوردن و رو کردن این “مستر هاید” درون بودم؛ اشاره شما به این موضوع برام همزمانی جالبی بود.

    1. حرفتون خیلی کامل بود منم باهاش موافقم و اینکه شبکه های اجتماعی هم مثل بقیه تکنولوژی هایی که با اومدنشون باید زمانی بگذره تا فرهنگ استفادش درست جا بیفته

  7. سلام دکتر جون … شب شما به خیر …

    دکتر جون کاش این مقاله ایی رو که نوشتی رو او وزیر ارتباطات و … می خوندن …

  8. این پست خیلی پربار بود! من هم فکر میکنم اینترنت یا کلاً رسانه فقط ابزار هستند. کسی که بخواد به هدفی برسه از هر راهی خواهد رسید. ولی از این خاصیت اینترنت نمیشه چشم‌پوشی کرد که مرزها و محدودیت ها رو راحت تر برمیداره. تابوها رو میشکنه و آزادی ذهن و بیان رو به ارمغان میاره. اینها اگر ازشون درست استفاده بشه میتونه حتی سطح فرهنگ یک جامعه رو ارتقا بده. اگر ما امروز افرادی داریم که از تکنولوژی یا اینترنت صرفاً برای فان استفاده میکنند شاید بخاطر کم‌کاری ژورنالیست‌های ما باشه، یا مهندسی اجتماعی همونهایی باشه که اینستاگرام و ویچت رو برای مردم (به ظاهر!!!) ممنوع میکنند!
    هر فردی بسته به سطح فرهنگش در استفاده از تکنولوژی میتونه استفاده درست یا اشتباه از اون بکنه. ولی کلیت اون رو سطح فرهنگ جامعه مشخص میکنه.

  9. باید چند بار دیگه متن رو بخونم بعد نظر بدم . نمی تونم بگم با همش موافقم نه می تونمم بگم مخالفم

  10. شما که حتماً یادتان می آید خانم های یک محله و کوچه که به بهانه سبزی پاک کردن ساعت ها جلوی درب منازلشان با هم اختلاط می کردند.
    جوان ها را هم که یادتان هست که سر کوچه تسبیح می چرخاندند یا مثبت ترهایشان به بهانه فوتبال و والیبال و … عمده وقتشان را در کوچه می گذراندند!
    الان خیلی وقتها با دیدن فرزندان چند نسل بعد آن خانم ها و آقایان در فیسبوک و یا فروم ها و سایتهای با بخش های تعاملی (نی نی سایت، پرشین تولز،…) به ذهنم میرسد که فقط ابزارها عوض شده حتی گاهی هنجارها هنوز دست نخورده مانده اند
    هنوز هم زیاد کوچه ماندن(در شبکه های اجتماعی ماندن) نشان علافی و … است
    هنوز هم یک عده در کوچه دید می زندد یک عده دنبال دوستی هستند یک عده دنبال فعالیت اجتماعی یک عده چیز یاد می گیرند و یک عده هم فقط متلک گویی می کنند!
    اتفاقا هنوز هم خانم ها بحث هایشان به شوهرهایشان ختم می شود و تعدادیشان هم فقط راه های پول خرج کردن را باهم تبادل می کنند!

    حتی با وجود اینکه ابزارهای مدرن تری داریم بهره وری بالا نرفته و کمتر از گذشته وقتمان تلف نمی شود و بحث هایمان زودتر به نتیجه نمی رسد.
    اونموقع بچه های پایین شهر کوچه قرار می گذاشتند و بچه های بالاشهر پیست اسکی و پارک نیاوران قرار می گذاشتند! الان البته این مرزها به هم آمیخته شده!

    فقط شاید قبلاً از لحاظ فیزیولوژیک تحرک بالاتر و مصرف انرژی بیشتر در نتیجه علافی سالم تری داشتیم.

    و بدا به حال آنهایی که از آن روزها تا کنون به جای انجام امور جاری کشور به نحو احسن سعی در برهم زدن این نظم اجتماعی و رفتارهای گروهی داشته اند

  11. یک جایی خوندم که اکثر چیزایی که تو فیلمای هالیودی به صورت تخلیلی مطرح شده بعد از 20 یا 30 سال به واقعیت تبدیل شده
    الانم از زندگی بدون عاطفه و کاملا منزوی و تکنولوژیک در آینده صحبت میشه.
    آیا اینده اینجوری میشیم؟
    اگه اراه چیکار باید کردی؟

  12. سلام .
    آقای دکتر واقعا مقالتون من رو میخکوب کرد بر روی صندلی تاکسی !

    عالی بود . یکی از 10 مطلب برتر یک پزشک از آغاز سال 92

  13. در کل با نظر شما موافقم … در صورتی می تونیم در مورد اینترنت بدون ترس و واهمه برخورد کنیم که خودمون ابزارهای قوی تری نسبت به Face book , twitter و … داشته باشیم…..این ابزار می تونه رسانه , سایت , روزنامه یا حتی نصیحت یک دلسوز باشه.
    تا زمانی که احساس کنیم رقبای ما مخاطب بیشتری دارد که تنها راهکار بدوی فیلتر کردنه!

    1. اینکه twitter یا facebook در ذات خودشون چیز بدی باشن اصلا درست نیست ولی توی جامعه ما دیدگاه مردم یه جوری هست که انگار اسمشون بار منفی داره، حتی اگه ابزاری برای خودمون درست کنیم باز هم همون افرادی که توی فیسبوک و توییتر ازش استفاده غلط می کنن اونجا هم همون رفتارو دارن باید خودمون تغییر کنیم تغییر ابزار فایده نداره.

  14. متن عالی بود . با صحبت های شما کاملا موافقم.انسانها همیشه به دنبال ابزارهایی برای نمود تفکرات و سلایق وعلایقشون هستند.این ابزارها ماهیت ما رو عوض نمیکنه فقط کارمون رو ساده تر میکنه وگر نه هر کس هر نیتی که داشته باشه بالاخره وسیله اون کار رو پیدا میکنه . چه با موبایل چه با اینترنت چه توی خیابون.

  15. دوست من پدیده اینترنت بسیار خوب هست هیچ بدی و ناهنجاری در سرشت آن نهفته نیست دریچه کوچک کتاب و مجله و روزنامه سالهای دور ما به دریچه گسترده و یکپارچه بارها و بارها بزرگتری دگرگونه شده است اگر من جوینده امروز کمتر کتاب میخانم و بخشی از زمان تنهاییم را در اینترنت سپری میکنم یادگیری به روز تر و گسترده تری دارم با همه نسل ها در ارتباطم نه تنها با نسل فرهیخته روشنفکر سالها یا سده ها پیشتر. بسته به هدفی که دارم زودتر و پربار تر به نتیجه میرسم . هدف را راست آزمایی بشاید کردن

  16. بچه که بودم این جمله رو زیاد میشنیدم که الان هم شنیده میشه:
    “امان از بچه های این دوره زمونه”
    اون موقع از کتابخووندن الان از گجتهای رنگارنگ

    سپاس

    مطلب قابل تامل و نکته ظریفی است!

    از کوزه همان برون تراود که در اوست
    همون هستیم که بودیم فقط گریم و ماسکمون عوض شده

  17. “همان آدم عینکی‌ای که احتمالا در دهه ۵۰، مشتری همیشگی یک کتابخانه یا کافه فرهنگی می‌شد، الان نویسنده یک وبلاگ وزین است و همان آدمی که در شرایط دهه‌های قبل مشتری «کافه‌های شبانه» می‌شد، با گذر از همه محدودیت‌ها و بگیر و ببندها، به هر محتوای مبتذلی که می‌خواهد دست پیدا می‌کند”
    من این طرز فکرو درک نمی کنم ، خیلی شبیه مسئولای فعلی و عوامل صدا و سیما و ایناس

  18. اینترنت یک ابزار برای انتقال اطلاعات و افکار میباشد مثل تلویزیون و رادیو فقط محدودیت آنها را ندارد برای مثال فکر نمیکنم شما دکتر محترم میتوانستید عقاید خود را از طریق تلویزیون و رادیو برای ما منتقل کنید در ضمن در ایران تاثیر تجهیزات ارتباطی بسیار ژرف بوده اگر یک سفری به روستاهای دور افتاده کنید متوجه تفاوت شدید فرهنگی ما بین نسل کهنه و جدید میشوید الان دمای هوا در شهر ما زیر 15 درجه سانتی گراد است اگر اینترنت نبود فکر میکردم شهر من بهترین شهر دنیاست ولی به طور لحظه ای میفهمم که دمای هوا در لندن انگلیس که نزدیک قطب شماله هنوز منفی نشده و در تابستان نیز به گرمی شهر من نیست و …….

  19. سلام
    تحلیلتون جالب و تامل برانگیزه
    اینکه تفکر و نوع نگاهتون رو با دیگران به اشتراک میگذارید عالیه

  20. سلام به شما
    سالها به این موضوعات فکر میکردم ولی شاید نوشتاری منطبق با اون پیدا نکرده بودم ،نوسان سینوسی من در برخورد با این تکنولوژی ها همیشه برایم سوال بر انگیز بود .اگر اینترنت رو تبدیل به چاقو میکردیم باز دو راهکار پیش رو داشتیم ،خوبی یا بدی که باز ذات ادمی روشنگر این راه بود نه صرف خود وسیله..
    سپاس

  21. سلام آقای دکتر،من به تازگی که نه ولی چند مدتی هست وبتون رو دنبال میکنم تعریف نمیکنم ولی واقعا محتوای وبتون عالیه خیلی خوبه،این نوشته شما منو مجبور کرد که کامنتی براتون بذارم و ازتون تشکر کنم که هستید و می نویسید،من با کل نوشته هاتون موافق نیستم چون برام سواله آیا اینترنت برای چی بوجود اومد؟برای اینهایی که ما الان انجام میدیم؟بنظر من اینترنت جاییه که اصل درون ادم رو نشون میده نه بدون قاب و پوسته ای همونطور که شما هم بهش اشاره کرده بودید،با تشکر فراوان :)

  22. دقیقا همینطوره. همه چیز هم همینطوره. حتی سواد هم کارکرد دو طرفه داره. اخیرا داشتم به این فکر می کردم که آیا میشه بخاطر اینکه ممکنه عده ای از سواد خواندن و نوشتنشان استفاده های بد و مخرب بکنند، جامعه ای بیاد و دور سواد را خط بکشد؟!
    یاد دیالوگی از فیلم «زیر نور ماه» هم افتادم: «… این لباس نوکریه. نوکر خوب داریم، نوکر بد هم داریم…»
    و یک موضوع دیگه: ما دهه شصتی ها هرگز فراموش نمی کنیم گفتن کلمه «ویدیو» کفاره داشت! خب بعدش چی شد؟… الانم همینه دکتر جان. ممنون

  23. کاش اجازه بدید این پست بیشتر در راس سایت باقی بمونه تا حداقل چند نفر بیشتر بخونن و چند نفر بیشتر به اشتراک بذارن

  24. سلام
    راستش به نظرم موضوع خیلی سنگینیه و نمیشه با یک بار خوندن متن شما و بدون فکر کردن و خوندن و شنیدن نظرات دیگه حکم صادر کرد ولی تا همینجا تا حدی با شما مخالفم.
    چون اینترنت میتونه یه منجی باشه اگه یاد بگیریم درست استفاده کنیم.میتونه باعث بشه هر کدوم از ما چند برابر نسل های پیش زندگی کنیم و پیشرفت!

  25. مطلب خیلی جالبی بود اما با همش موافق نیستم..
    درسته که اینترنت و یا شبکه های اجتماعی تاثیرات سطحی میزارن اما توی بلند مدت اخلاق خیلی هارو هم تغییر میده.. همونظور که روزنامه اینکارو کرد و یا رادیو و یا تلویزیون و…

    اما با این موافقم که فرهنگ کلی ی جامعه رو نمیتونه تغییر بده.. و این چیزا فقط پوسته رو عوض میکنه و فقط راه های جدید تری هستن.

    راستی این مطلبو باید وزیر ارتباطات یا رییس جمهور یا… هم بخونن

  26. این پست به شدت من رو به فکر فرو برد. ولی با اکثر حرفاتون موافقم. از این تیپ پستها بیشتر بزارید.
    مرسی

  27. به نظر من با کنار هم گذاشتن 2 تا عکس که یکی از دل تاریخ بیرون آمده و دیگری از دل دنیای تکنولوژیک امروز ، یکی از یک سر دنیای دیگر و دیگری از سر دنیایی دیگر ، یکی از فرهنگ غرب وحشی و یا دنیای چشم آبی ها و دیگری از دنیای احساساتی شرقی های رنگ پریده و یکی … آنگاه ، با چسباندن این 2 عکس به یکیدیگر و مقایسه آن یکی یکی ها با ملت و فرهنگ ما ، و سپس نتیجه گیری کلی برای کل بشریت و انسان ها ….!؟

    درست که جناب مجیدی نطق جالب و جذابی داشتید ولی هر نطق جالبی که صحیح و درست نیست،به نظر من به اشتباه رفته اید ، چونکه سوژهایی را از جایی دیگر آورده اید و در اینجا یعنی ایران به آن به قضاوت نشسته اید و در نهایت برای کل دنیا نظریه پردازی کرده اید؟

    شما آیا به عکس های سال 1326 ایران که همان 1947 میلادی می باشد نگاهی انداخته اید تا ببینید چقدر تفاوت وجود دارد، تا ببینید چند نفر را در لابلای عکس های آن دوره از تاریخ ما می توانید پیدا کنید که روزنامه بدست ایستاده باشند؟

    این عکس را حتما ببینید:
    http://images.persianblog.ir/656957_fSBvwzK8.jpg

    به نظر شما جناب مجیدی اگر که اینترنت نبود چند نفر یا چند ده نفر و یا … مطالبتون را می خواندند؟ آیا به این موضوع فکر کرده اید؟ اگر که اینترنت نبود شما چگونه می توانستید با صرف این هزینه بسیار کم، ایده هاتون رو در کل دنیا در دسترس قرار بدید و از کنار آن پول در بیاورید؟ چند نفر از کسانی که امروز این پست را خواندند بیش از 10 بار به روزنامه فروشی رفته اند و روزنامه خریده اند و اگر خریده اند چیزی بغیر از آگهی های آن را خوانده اند؟ و آن هایی که می خریدند و می خواندند و دنبال می کردند چگونه می توانستند به این راحتی شما را نقد کنند؟ فقط پوسته را تغییر داده؟ بله ، اگر که پوسته ای نگاه کنید ، پوسته ای هم تغییر را می بینید.

    درست است که راه های بسیار زیادی برای انواع جنبش ها وجود دارد ولی کدام راه را با کدام راه قیاس می کنید؟ مثل اینکه بگویید برق فقط پوسته زندگی ما را تغییر داده است ، اگر نبود انسا نها با نور شمع به استقبال روشنایی می رفتند و یا ….؟
    در کنار تمام خوش خدمتی هایی که اینترنت به بشر کرده است ، بله سرگرمی هم می باشد که البته و متاسفانه این موضوع در اینجا نمود خیلی خیلی بیشتری دارد . جناب مجیدی آن جوانان آرمانخواه همه نویسنده نبودند ، همه ایده پرداز نبودند و همه دست به قلم نبوده اند، همانگونه که امروز بدین گونه نیست… گفتید که بیاد بیارید صفحه لئونل مسی را و من می گویم به یاد بیارید و بروید ببینید صفحه دکتر ظریف را و آیا نشنیده اید دیپلماسی فعال اینترنتی را و نچشیده اید طعم شیرین آن را؟ و آیا فیسبوک بیشتر عضو دارد یا روزنامه ….؟ آیا تصویر بازسازی شده انسان در سال 3000 میلادی را که چندی پیش روزنامه انگلیسی آن را منتشر کرد ندیده اید؟ اخلاقیات انسان که اکتسابیست، حتی ژن انسان نیز قابل تغییر است؟ شما گفته اید که انسان ها تغییر نمی کنند؟ و …

  28. من اگه گوشیم نبود تو مترو یا اتوبوس به کف خیره می شم چون هیچ علاقه ای ندارم با غریبه فیس تو فیس شم

  29. به نظر من هم اینترنت فقط یک وسیله ارتباطی است که شاید بخاطر تازه -وارد بودنش به کشور، و شاید هم بخاطر ماهیت تصنعی بودن انکار ناپذیرش، باعث شده بسیاری، درد دل ها، کینه ها، غم ها و شادی های خودشان را، با نامی مستعار بتوانند منتشر کنند. این هم البته یک خصلت طبیعی انسانی ماست که دوست داریم شنیده شویم، دیده شویم، ابراز وجود کنیم، و در مورد چیزی که ما را اندوهگین یا نوستالژیک کرده، نظر بدهیم و دیگران آنرا بخوانند.
    درست به همین دلیل است که وبلاگ نویسان، اگر فیدبک مثبتی از سوی خوانندگانشون دریافت نکنند، رغبت کمتری برای ادامه کار پیدا میکنند. مگر کسانی که از روی علاقه ی شخصی مطلب می نویسند.
    در مورد وی چت و بقیه ی اپلیکیشن ها هم تنها کافیست توجه کنیم که بستر همه ی آنها، همین اینترنت است، پس در پوسته چرا، ولی در باطن عمل هیچ فرقی با سایت های اینترنتی ندارند. سایت های اینترنتی هم در عمل هیچ فرقی با روزنامه ها و مجلات قدیمی ندارند.
    جا دارد یادی هم بکنیم از مجله “اطلاعات علمی” و امیدوار باشیم حداقل “دانستنیها” به سرنوشت آن دچار نشود…

  30. اینترنت در مورد خودم تغییرات غیرپوسته‌ای و بنیادی به وجود آورده. به طور مبهم می‌توانم زندگی خودم رو دگرگون تر از حال حاضر تصور کنم اگر اینترنت نبود…
    اما در کل تغییری ایجاد نکرده. مردم بیشتر برای سرگرمی روی به اینترنت آورده‌اند و اگر ی دیگر نمی‌بود هم به سمت سرگرمی‌های دیگر می‌رفتند

  31. مقاله تون مث فیلم اینسپشن چند لایه س، خیلی از حرفا تو عمق مطلب هست، ظاهرن یه متن دوانشناسی اجتماعی ه ولی تو باطن حرفای خیلی زیادی داره، خیلی دوس دارم شما رو به محافظ کار بودن متهم کنم، ولی واقعابهتون حق می دم تا با این ادبیات حرفای ظاهر و باطن دلتونو بزنین

  32. یکی از بهترین نوشته های اخیرت بود.البته یک مقدار بار نوستالژیک داشت اما کلیاتش خیلی خوب بود. خودم فکر میکنم ما شاید از پدرانمون راحت تر هستیم ولی عمدتا احساس خوشبختی بیشتری نمیکنیم. بطرز غریبی با پیشرفت عحیب و سریع تکنولوژی انسانها راحت تر شده اند اما خوشبخت تر؟! فکر نمیکنم

  33. http://www.vajehyab.com/moein/%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%82

    فکر کنم واژه تحمیق رو درست به کار نبرده بودید
    گرچه اون پاراگراف خیلی پر معنی بود
    در کل هم عقیده دارم این مقاله آمیزه‌ای از درست و غلط بود. شما یک استدلال رو به همه جنبه‌های زندگی بشر تعمیم دادید
    به هر حال این تلاقی موضوع فناوری و جامعه‌شناسی انقدر جالب بود که باعث شد بعد از چند سال خواندن بی‌وقفه وبلاگ شما برای اولین بار کامنت بذارم

  34. مقاله فکر شده و کار شده ای بود.
    آقای مجیدی فقط به علت اینکه تعداد کاربران اینترنت ما در کشور درصدی بالاتری جوانان و نوجوانان هستند یک مقدار مقالات از ادبیات محاوره ای تر برخوردار باشد سوق این دسته به نوشتار طولانی بیشتر خواهد بود.
    مرسی.

  35. درود بر شما دکتر این نوشته تون واقعا حرف دل من بود. بشر واقعیت درونی خودش رو به سمت ابزارش فرا فکنی میکنه. مثلا ساخت بمب اتمی رو یک فاجعه بی نظر در تاریخ تفسیر میکنند اما در اصل بشر تجربه کشتارهایی بسیار بزرگتر از آنچه بمب اتم انجام داد را در طول تاریخ به مراتب داشته است. پس این روح بشر است که میل به نابودی و سلطه دارد و این کار را میتواند حتی با سلاحهای برنزی انجام بدهد و بمب اتم نیز ابراری است برای نمود دیگر گونه ی این میل درونی. اینترنت و فضای مجازی نیز به همین نحو ابزاری شده است که زبان بشر را از محدوده ی آوایی که بردی چند ده متری دارد به محدوده ی جهان شمولی گسترش داده است و اذهان بسیاری را به هم مرتبط کرده و اینگونه مجالی برای ابراز بیشتر درونیات انسان فراهم کرده است. چه خوب اشاره کردید که فناوری نه مجرم است و نه منجی.

  36. اینترنت مثل یه کشتی می مونه که خیلیا سوارش شدن
    حالا فیل..رینگ میشه یه چیزی توی مایه های «باد»
    فیل..رش..ن هم مثل «موج» عمل می کنه :))
    خلاصه ملت هم سرگردونن و موندن چه کنن توی کشتی :دی

  37. تبریک آقای مجیدی.
    دراین چند سال گذشته میتونم بگم بنظر من یکی از بهترین پست های شما بود . بسیار بسیار بسیار لذت بردم.
    درضمن این پست شما معانی دارد که درآینده رمزگشایی میشه . چون شرایط درک اون هم اکنون فراهم نیست.
    مرسی دوست عزیزم بابت این پست

  38. خیلی خیلی متن خوب و پر باری بود.
    من بیش از 3 ساله که خواننده یک پزشک هستم و از خوندن این مطلب به قدری لذت بردم که از فیدلی اومدم اینجا و نظر گذاشتم.
    با اینکه با قاطعیت مطلب رو بیان نکردید ( و این خیلی خوبه!) اما دلایل و منطق ها خیلی خوبند.
    مرسی دکتر مجیدی

  39. سلام و خسته نباشید و یک دنیا سپاس از مطالب خوبی که می‌نویسید.

    با کلیت این پست موافقم . اما چند سوال درباره جزئیات.

    آیا تفاوتی‌ نیست بین، مثلا، دانشمندی که در اوایل قرن بیست در اتوبوس کتاب میخوند با دانشمندی که با گجت خودش در مترو مشغول دنبال کردن آخرین یافته هایی علمی‌ است؟ یا همچنان که مثال آوردین جوان خوش گذرونی که در کافه‌های شبانه وقت میگذراند با یک منحرف ذهنی‌ که با اینترنت و به سادگی‌ به به هر فعالیت مجرمانه دسترسی دارد و به سادگی‌ در معرض آن است؟

    *منظور اینکه تکنولوژی `در تعامل` با انسان ، انسان رو به منطقه‌ای دور تر ، و به لحاظ آگاهی‌ لایه متفاوت پرت می‌کند. چه خوب چه بد (دید گاه ما درباره علم،هنر و یا دین و اخلاق آیا با یک صد سال پیش یکسیت؟ اگر خیر نگاه کنیم تکنولوژی و ابزارهایش چقدر در روند این شیفت تاثیر داشتن.)

    خلاصه اینکه درست است که فناوری نه مجرم است نه منجی. اما میتواند بسیار مجرمانه تر و عالمی منجیانه تر برای افراد انسانی‌ عمل کند. و فکر می‌کنم دلیل آن هم این است که در عصر ما نیاز‌های فکری و عقلی ما (به عنوان قسمتی‌ از تولیدی تاریخ) به گونه است که با توجه به گرایشات ما ،چه خوب چه بد، که تکنولوژی پاسخی است انسانی‌ تولید شده توسط خود ما برای پاسخگویی به آن نیاز.
    درست است که انزوای نوع بشر، و سوالات وجودی او پا بر جاست، اما تکنولوژی ابزاری پیشرفته برای انتزاعی کردن و تخیلات (خلاقیت ها) را به منصه قابل درک برای حواس رساندن است.و این یعنی‌ کمک برای کسانی‌ که دغدغه‌های وجودیی از آن دست دارند. همچین میتواند کمکی‌ باشد برای انسان‌های عصر ما تا شناخت بیشتری نسبت به تصورات خود پیدا کنند و ورای آن بروند ( چیزی که ممکن است در گذشته توسط خواندن کتاب و رابطه استاد شاگردی و مرید مرادی انجام میشد).

    پس موافقم که فناوری تغییر زیادی در نهاد انسانی‌ نداده. اما شک دارم که اخلاقیات ما را دچار دگرگونی نکرده باشد. و یا درک ما را از تعاملات اجتماعی دچار تحول نکرده باشد. چرا که گذشته و فرهنگ و ساختار اجتماعی ما دست در دست فناوری پدیده بهار عربی‌ یا صفحه فیسبوک مسی را به وجود می‌‌آورند.این یعنی‌، برای مثال، آیا اگر ساختار اجتماعی و اقتصادی یک جامعه (مثلا مصر) به گونه‌ای دیگر می‌بود باز بهار عربی‌ اتفاق می‌‌افتاد؟ آیا آلمان قبل و بعد از جنگ جهانی‌ دوم در نهاد یک گونه است؟ نمی دانم. اما اگر به تغییر اعتقادی داشت باشیم این سوال می‌‌ماند که تغییر (آنچه نهادی می‌نامیم) در چه سطحی اتفاق می‌‌افتاد. تکنولوژیک یا سیاست گذاری‌های کلان اجتماعی یا تنها در حد فرد انسانی‌.

  40. دست مریزاد
    عالی بود
    “و یا از گجت‌ها به شیوه‌های مبتکرانه‌ای برای ارتقای دانش یا کارآفرینی استفاده شود.!
    اما شما که غریبه نیستید! باید اعتراف کنیم که گجت‌ها در دست بیشتر کاربران، ابزارهایی برای سرگرمی و «جوانی» کردن هستند، نه وسایلی معرفت‌افزا!!
    واقعا آن جوانان و دانشجویان آرمانخواه و پرشور آیا بهتر از ما از فناوری‌ها استفاده نمی‌کردند؟!
    اینترنت در دستان ماست، گجت‌های رنگارنگ هم همین طور، اما این همه، روح و عادات جامعه را تغییر نداده‌اند، ما کتابخوان‌تر نشده‌ایم، لایه‌های اجتماعی ما فرهیخته‌تر نشده‌اند و «عمق» دانش مردمان ما به صورت بنیادی تغییر نکرده است!”

  41. فکر نو ی جالبی بود .
    جمله بندی ها بسیار زیبا بود ! عکس های جالبی انتخاب کرده بودید.
    ممنون از زحمتی که برای پست کشیدید .
    اینطور هم میشه گفت در رابطه با خودنمایی،اگر مثلا خانمی برای خودنمایی بیرون میره و چند صد نفر اون رو میبینن تو اینترنت چند صد هزار نفر مبینن ! :| شاید این یک فرق باشه !
    در کل وقتی پستتون رو خوندم یاد اون مثلی افتادم که با یک چاقو هم میشه میوه پوست کند هم سر یک آدم رو برید ! (انشاالله درست گفته باشم:)) )

  42. درودها و سلام ها
    سپاس ها و آفرین ها …
    جناب مجیدی نازنین!
    نخستین یادداشتم را برایتان مینویسم، باید بسیار پیش از این مینوشتم، که کاهلی و اهمال و گاهی مشغله مجال نداد.
    به خاطر ارج نهادنتان به خود و خوانندگانتان، برای تلاشی که می کنید و میبینیمتان که چه خالصانه، شایسته، زیبا، پیوسته و پر بار است.
    متشکریم!
    نادیده، شما را صمیمانه دوست دارم.
    روشنای اتان همیشگی

  43. خیلی عالی بود، منم به یه همچین چیزایی فکر کرده بودم ولی طبعا نه با این ادبیات. :D
    ممنون.

  44. دکتر مجیدی عزیز
    درود بر شما
    مطلب بسیار عالی بود و متفکرانه و دغدغه شماست حتماً
    نکاتی رو خدمتتون عرض میکنم
    1.
    با دوستی صحبت میکردم و بحث ما در مورد این بود که ما با عقاید، تعاریف ، جهان بینی و حتی خرافات 50 سال پیش جامعه خودمون پای ابزاری نشستیم که ما رو در یک لحظه به جهشی 100 ساله
    در ظواهر فرهنگی جامعه رهبری میکنه (اینترنت) و این یعنی خیانت عملی هم به سنت و هم به مدرنیته
    و از بعد دیگه این یک فاجعه است….
    2.
    مدتها بود داشتم به این فکر میکردم که چرا ما ایرانی ها همیشه اول وجوه منفی هر پدیده جدیدی رو تا آخر کشف میکنیم بعد دلسوزان جامعه اون رو تحریم می کنند، بعد دلسوزان دیگری از جامعه باید وجوه مثبت همون پدیده رو تبیین کنند و به جامعه بشناسونن و بعد تازه این ترازوی استفاده منفی و مثبت از یک پدیده واحد برابر بشه ( جلوی این می نویسم= بلندگو،رادیو، تلویزیون، ویدئو، ماهواره، اینترنت، سیم کارت تصویری و….)
    3.
    مدتها بود داشتم به این فکر میکردم که چرا ما ایرانی ها (احتمالاً فقط ما اینطوری هستیم) آنقدر حریص هستیم برای تکنولوژی های نو؟؟؟ دوستی تعریف میکرد که استادش در دانشگاه آکسفرد تلفن همراه نداشت!!! این احتمالاً می بایست برای سرپوش گذاشتن ناخودآگاه جمعی ما بر عقده عقب افتادگی مون از جامعه بشری باشه…. من در این باره صاحب نظر نیستم و یک روان- جامعه شناس باید در موردش تحقیق جدی بکنه….
    4.
    عادتهای فرهنگی جوامع بسیار به کندی تغییر می کنند و به هیچ عنوان با عوض شدن رژیمهای سیاسی نمیشه گفت عادتهای قبلی تغییر کردند. ما به طرز وحشتناکی از نظر فرهنگی عقب هستیم. از مسئله بسیار کوچک نریختن زباله در خیابان (= نریختن زباله در اینترنت) شروع کنید و ادامه بدین تا بالا و با همین فرهنگ وحشتناک پای اینترنت هستیم… خدا باید به کشورهای دیگه رحم کنه…
    5.
    اصولاً باید بپذیریم که هیچ پدیده ای در ذات خودش نه منفیه و نه مثبت . این برخود و واکنش و کاربری ما از اونه که بهش جنبه منفی یا مثبت میده….
    6.
    هنوز نمیدونم آیا بچه های این نسل پای بازی های آن لاین خودشون احساس شگفت آوری رو که من از تجسم کتابهای آسیموف تجربه کردم لمس میکنن یا نه ؟؟ و اگر نه چه ظلم بزرگی هست به یک نسل که امکان خیالپردازی های بی پایان کودکی و نوجوانی ازش گرفته بشه… چون همون خیالپردازی ها بود که از بچه های دهه شصت ایران به رغم اون محدودیت ها انسانهایی بسیار خلاق، جستجوگر، شکوفا و متعهد به رشد فردی و اجتماعی رو ساخت.

    مشتاقانه مطالب تون رو دنبال می کنم
    شاد و پیروز باشید

  45. واقعیت این است که فناوری، علیرغم همه شکوه و جلالش، عملا تغییری در نهاد، شیوه تعامل ما و اخلاقیات ما ایجاد نکرده است و صرفا در پوسته و شکل، در ما تحول ایجاد کرده است!
    خدایی خیلی حرف تو این جملس
    دمتون گرم خیلی لذت بردم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]