سرانجام یک « سایبورگ » حقوق شهروندی پیدا کرد!
سایبورگ مخفف عبارت «ارگانیسم سایبرنتیک» است و منظور از آن موجودی است که بخشهای زیستی و مصنوعی را با هم داشته باشد.
نیل هاربیسون، نخستین فردی روی زمین است که توانسته است گذرنامهای (پاسپورت) بگیرد که عکس استفاده شده در آن ماهیت سایبورگی او را نشان میدهد. گذرنامه او انگلیسی است، در این گذرنامه، او را در حالی میبینیم که ابزاری به نام eyeborg به سرش متصل شده است.
نیل هاربیسون، کوررنگ است، او با این ابزار میتواند تا حدی رنگهای مختلف را از هم تمیز دهد.
چنین چیزی تا حالا سابقه نداشته است، در شرایطی که هنوز ما با گجتهای پوشیدنی کنار نیامدهایم و حتی در مواردی به چشم گذاشتن عینکها هوشمند، باعث اخراج افراد از برخی از اماکن عمومی میشود، مورد نیل هاربیسون استثنایی است و تازه این امر در شرایطی اتفاق افتاده که عینک او، یک وسیله ضروری و غیرقابل اجتناب نبوده است و ممکن بود خیلی ساده به او بگویند، مطابق قوانین ضروری است چیزهایی مثل کلاه و عینک را در عکس گذرنامه بردارد.
مشکل بینایی آقای هاربیسون achromatopsia است، یعنی او اصلا دید رنگی ندارد و همه چیز را خاکستری میبیند. به خاطر این نقش او نمیتواند علایم راهنمایی و رانندگی رنگی را تشخیص بدهد و نیز از دیدن بسیاری از زیباییهای دنیا هم محروم است.
حالا سؤال این است که عینک مخصوصی که او دارد، چطور باعث حس رنگها میشود؟
باید بگویم که با این عینک هم هاربیسون، رنگها را مثل ما نمی تواند ببیند، این عینک رنگها مختلف را به ارتعاشهای متفاوتی تبدیل میکند، این طوری وقتی او روی چیزی زوم میکند، میتواند رنگ غالب آن چیز را بشنود!
به این ترتیب، هاربیسون موقع دیدن بعضیها چیزها،در واقع ارکستری از رنگ را میشنود.
عینک او سه چهار ساعت طول میکشد تا شارژ شود و با یک بار شارژ سه چهار روز میتواند کار کند.
هاربیسون یک سایبورگ خیلی ساده است، ما در آینده سایبورگهای پیچیدهتری را خواهیم دید، مثلا آنهایی را که میتوانند به صورت 360 درجه ببینند یا میدان مغناطیسی پیرامون خود را «بشنوند».
هاربیسون بنیاد سایبورگ را احداث کرده است تا به این وسیله از حقوق سایبورگها دفاع کند!
این نوشتهها را هم بخوانید
آقای هاریسون در همین مورد یک سخنرانی خیلی زیبا در TED داره که دیدنشو به همه توصیه میکنم
من یادمه یه چیزی دیدم که در مورد انسان هایی بود که فقط رنگ رو نمی دیدن
با دیدن هر رنگ دنیایی در سرشون شکل میگرفت از طیف های مختلف صدا و آهنگ
من یه دونه از اینها می خوام ….
به نظر من این نسبت به موردهای دیگه زیاد مهم نیست ، مثلا بحث های زیادی هستش که یک سایبرگ با مغز انسان و بدن رباتیک یا یک سایبرگ با بدن انسان و مغز پردازش رایانه ای ،انسان حساب می شن یا نه ؟ مرز انسان بودن و انسان ماندن درباره سایبرگ ها تا کجاست؟
فقط منم که با شنیدن اسم سایبورگ یاد Raiden میوفتم؟