به مناسبت زادروز سالوادور آلنده
قضاوت و برداشت ما از عملکرد و برهههای خاص زندگی خودمان، با گذشت زمان، تفاوت پیدا بکند. حالا تصور کنید که برداشت ما از مرام و کارهای یک شخصیت تاریخی، چقدر در گذر زمان تغییر پیدا میکند. تازه بسیار پیش میآید که ما بسته به شرایط جامعه و موقعیتمان قضاوتهای متفاوتی، به فاصله نزدیک در مورد یک فرد داشته باشیم.
در مورد برخی، دلدادگیهای ایدئولوژیک منتقدان یا دیگر وابستگیها باعث میشود که گذر زمان، قضاوتها را خاکستریتر و واقعبینانهتر کند، اما گاهی هم گذر زمان باعث میشود که ظرف مکان و زمانی که به رفتار و شخصیت یک فرد شکل دادهاند را فراموش کنیم و برداشت نامتعادلی داشته باشیم.
خلاصه اینه که مقوله قضاوت و برداشت تاریخی، کار دشواری است!
من هر وقت فرصت میکنم، مینشینم و مجلهها و روزنامههای قدیمی را تورق میکنم، این کار فواید بسیاری دارد که تصور میکنم در مورد مزایای این کار باید پستی جدا بنویسم.
اما امروز به مناسبت زادروز سالوادور آلنده، رئیسجمهور شیلی، که به دنبال کودتای 11 سپتامبر سال 1973 کشته شد، نگاهی به یک مقاله قدیمی مجله نگین میاندازیم. این مقاله که ترجمه نوشته ریچارد گات است، خود در فضایی تبآلود در ایران منتشر شده است، یعنی در مهر سال 1357، چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
اینکه یک هفته پس از رخدادهای خونین شیلی بنشینی و به اتکای ده پانزده سال آگاهی و آشنایی نزدیک از اوضاع سیاسی امریکای لاتین قلم برداری و علتها و معلولهای سقوط حکومت آلنده گوسنس را برشماری و با تشخیص بالینی،فراز و فرودهای کار رئیس جمهوری قانونی یک ملت دموکرات را بررسی کنی،کاری یکسره عبث،نامنطقی و شتابزده خواهد بود.گ فتن این واقعیت،اما،به هیچ روی شتابزدگی یا پیشداوری ناراستین نمیتواند باشد که در شیلی اگر رهبری یا گروهی یا طبقهای بر حق به اصطلاح شکست خورده باشد، آن رهبر دکتر آلنده گوسنس، یا یاران آرمانگرای و یا طبقهی تهیدست شیلی نمیتواند باشد و نبوده است، چرا که چنان پیروزی کاذبی،از جانب اشخاصی بدست آمده است که مدتها سنگ اقدامات غیرقانونی آلنده را بر سینه میزدند و امروز که خود با توطئهی خارجی و دسیسههای صاحبان صنایع داخلی، به اقدامی غیرقانونی دست یازیدهاید، خواه و ناخواه ناگزیر خواهند شد که یا بر قانون اساسی شیلی گردن نهند یا بر اساسنامههای گروههای متشکل و مسلح هوادار سالوادور آلنده که به خونخواهی او بر آنان خواهند چشاند.
در رخدادهای خونین شیلی، بار دیگر،مفهوم و معنای این سخن بثبوت میذسد که «پیروزمندان خودکامه،پیشاپیش شکست خوردهی خویشتند.» نیروهای مسلح شیلی که در راسشان رهبران کودتا قرار دارند حرفشان این است که سرانجام میهن خود را از نوع مارکسیسم رهانیدند. چنین سخنی اگر دیگر جمهوریهای امریکای لاتین،سخنی باب روز تلقی شود، در شیلی به هیچ روی معنا و مفهوم مشابه را ندارد.چرا که شیلی از بسیاری جهات با دیگر جمهوریهای نمیکرهی غربی تفاوت دارد. شیلی نزدیک به یکصد و پنجاه سال است که از دموکراسی ریشهدار برخوردار بوده است و از حیث آزادیهای سیاسی سرآمد کشورهای امریکای لاتین بشمار میآید. از پانزده سال پیش من به این سوی، کشور شیلی در عطش تحولات بنیادی میسوخت. من بهعنوان روزنامهنگاری که در رژیم پیشین دموکرات مسیحی در شیلی زندگی میکردم، میتوانم شهادت بدهم که اختگی و از خودبیگانگی روشنفکران، فساد طبقات طفیلی میان حال و خشم و اعتراض در حلقوم شکستهی روستائیان و کارگران،به تمامی از نیاز به تحولات خبر میداد. تجربهای که شیلی از راه انتخابات آزاد و انتخاب دکتر سالوادور آلنده گونس بدست آورد،تجربهای استثنائی بود و جزیی از این استثنا را حزب سوسیالیست آلنده تشکیل میداد،حزبی مرکب از آزاداندیشان پرشور که هرگز دید و توانایی اولیهی انقلابی خود را از یاد نبردهاند.آلنده بهعنوان رئیس جمهوری شیلی «موتایتس موتاندی»بود، یعنی پیرو تغییر آنچه تغییرش لازم است. وی طی نزدیک به چهار سال زمامداریش به بیشتر وعدههای انتخاباتی خود پردهی عمل پوشانده:ملی کردن صنایع مس،اصلاحات بنیادی ارضی و ملی کردن چند کمپانی عظیم خارجی از جمله اصلاحات مهم او بشمار میرود. به سبب شعور و آگاهی سیاسی ملت شیلی و فعالیت آزاد سیاسی و رشد درخور توجه اقتصاد و فرهنگ است که میگویم شیلی یگانه و بیهمتاست. نیازی نیست که در اینجا در جستجوی الگوها و طرحهای مشابه در امریکای لاتین برآئید.تجربهی آرمانی شیلی کمترین بحثی را میان حامیان مبارزهی مسلحانه و هواداران مبارزهی پارلمانی باقی نمیگذاشت.کاسترو و چه گوارا همواره شیلی را بهعنوان یک مورد استثنایی نگریستهاند و گفتنیست که چه گوارا با دیدگاههای خاص خود،نسخهای از کتاب مشهورش را با خط خودش به آلنده تقدیم کرده و نوشته بود.«به سالوادور آلنده که از راهی دیگر در تلاش دست یازیدن به همان نتیجه است» همین راهی دیگر بود که سیمای آلنده را در میان مردمش و خلقهای امریکای لاتین مشخص و برجسته کرده بود،اینانی که دیروز و امروز زیرکانه آلنده را متهم کرده و میکنند که پا از گلیم قانون اساسی شیلی فراتر میگذاشت،نیک میدانند که او به سبب احترام عمیق به قانون اساسی شهید شد. مگر همو نبود که در جریان اعتصابها و خرابکاریهای جوانان برانگیخته شده بوسیله حزب دموکرات مسیحی شیلی،آماج گاه تندترین انتقادها از جانب گروههای کوچک افراطی و خاصه یاران موتلفش شد و بارها بر اقداماتی که میتوانست عکسالعمل حادی از جانب گروههای چپ افراطی بحساب آید،مهار زد و آنان را به صبر و شکیبائی دعوت کرد.
من در بیشتر بحرانهای شیلی به سانتیاگو میرفتم تا از نزدیک رخدادها را سبک سنگین کنم.بارها بچشم خود دیدم که دولت دکتر آلنده در برابر تظاهراتی که میدانست احزاب مخالف و صاحبان صنایع داخلی براه میاندازند، نرمش بخرج داد تا جایی که امروز میتوانم بگویم که یکی از عمدهترین خطاهای حکومت او،نرمش زیاده از حد در برابر تحریکات مخالفان افراطیش بود. و وقتی علل این نرمخویی سیاسی را موشکافی میبینم که آلنده برای قانون اساسی و دموکراسی شیلی چنان احترامی قایل بود که گاه جذر و مدهایی را که در میان نظامیان پدید میآمد،چندان حساب شده تلقی نمیکرد و شاید تمام فعل و انفعالات را در مدنظر داشت،اما، رسالت تاریخی طبقهای را که کمر خدمتشان را بسته بود،نیرومندتر و برتر از هرگونه خفیهکاری مذبوحانه میدانست، آنجا که گفته بود:
«من با تمام وسایل موجود،حتی به قیمت جان خود مقاومت خواهم کرد تا درسی باشد برای رسوایی تاریخی اشخاصی که فقط زور بکار میبرند نه منطق….من اینجا هستم و خواهم ماند تا از حکومتی که کارگران انتخاب کردهاند،دفاع کنم.»
اکنون در بسیاری از محافل مترقی و آزادیخواه امریکای لاتین این سئوال درخور اهمیت مطرح است که اگر قلمرو مقدس قانون با اعمال زور مورد تجاوز قرار گیرد،آیا برای بازگشت قانون راه دیگری جز توسل به زور وجود دارد؟ تجربهی شیلی، به ثبوت رساند که پاسخ به این سئوال چیزی نیست مگر اعادهی قانون از راه زور.
برخی از خصوصیات اخلاقی و سجایای دکتر سالوادور آلنده، به« خوان مانوئل بالما سدا»یکی از روسای جمهوری آزادیخواه شیلی که در سال 1981 بر سر آرمانهایش شهید شد، ماننده است.ت فاوت فرجام کار این دو در این است که بالما سدا توسط افراد نیروی دریایی شیلی که تعلیمات انگلیسی گرفته بودند شهید شد و آلنده به دست نظامیانی که در امریکا تعلیم دیدهاند دکتر آلنده فقید از حیث اجرای اصلاحات بنیادی مانند«پدر و آگیره سردا» رئیس جمهوری رادیکال شیلیست که در 0391 دولت جبهه متحد را تشکیل داد که خود آلنده و زیر بهداری آن بود.آلنده در سی سال اخیر شخصیتی استثنایی در پهنه سیاسی شیلی بوده است.او را سیاستمدار میهنپرست نمودار شیلی میشناختند،سیاستمداری که دانش و آگاهی گستردهای درباره میهنش و اوضاع بینالمللی داشت.آگیره سردا،از دوستان نزدیک و صمیمی آلنده سخت ملهم و متاثر از سردا بود.آلنده در زمینهی اصلاحات ارضی کاری را طی یکسال بانجام برد که ادوارد وفری رئیس جمهوری پیشین شیلی نتوانست طی شش سال بپایان برد.گروههای چپ افراطی آلنده را بورژوایی میدانستند که با جناح راست از در نرمش درآمده است.و دست راستیها او را بلشویک میخواندند.من در هیچ نقطهای از امریکای لاتین رئیس جمهوری را سراغ ندارم که بسان آلنده مورد ستایش و تنقید قرار گرفته باشد هرچند که شمارهی ستایشگرانش همیشه به مراتب بیش از منتقدانش بود و همین امر گاه آنقدر بر مخالفان دست راستیش گران میآمد که از بردن نام او خودداری میورزیدند و با استعاره و کنایه به نام او اشاره میکردند. دکتر آلنده گوسنس طی سی سال اخیر چهار بار در مبارزات انتخاباتی شیلی شرکت کرد و سرانجام در 1970 به مقام ریاست جمهوری انتخاب شد. آلنده از حیث آرمانی باور داشت که سرانجام نیروهای مترقی در کشورهای امریکای لاتین قدرت پارلمانی را بدست خواهند گرفت.
عده بیشماری از گروههای ترقیخواه و آرمانگرای در امریکای لاتین امکان تحول مسالمتآمیز به نظام سوسیالیسم در شیلی را با گرمی پذیره شدند چرا که از دستاندازیهای کمپانیهای امریکایی و ایادی محلیشان در این نیمکره بتنگ آمده بودند و از سوی دیگر میپنداشتند که مبارزات رهایی خش نمیتواند با کامیابی فوری عملی شود. با این همه گروههای چپگرایی نیز بودند که در شیلی و دیگر کشورهای امریکای لاتین به راه سوسیالیسم آلنده باور نداشتند و بیآنکه در آرزوی ناکامی برای او باشند، چنین تحول و تکاملی را بعید میدانستند.
دکتر آلنده از آغاز کارش،نقش چشمگیری را در پهنهی سیاست داخلی و خارجی ایفا کرد.با ملی کردن کمپانیهای مس آمریکایی، تلاش امریکا-که از پیش از مبارزات انتخاباتی شیلی آغاز شده بود تا از انتخاب دکتر آلنده جلوگیری بعمل آورد- با شکل تازهای دوچندان شد. امریکا اطمینان داد که آژانسهای بینالمللی از سپردن وام به شیلی خودداری خواهند کرد مگر آنکه حکومت شیلی مدافع منافع امریکا باشد. در پی این ماجرا، کمپانیهای امریکایی تلاش گستردهای را برای جلوگیری از فروش مس شیلی بعمل آوردند و حتی یکی از کشتیهای باری حامل مس شیلی در یکی از بنادر فرانسه توقیف شد و بعدها دادگاه حکم حرکت مجدد آن را صادر کرد.پس از این، توطئهی شرکت آی.تی.تی برملا شد و بعدها در ماجرای واترگیت معلوم شد که مدیر کل شرکت یاد شده به سازمان اطلاعاتی امریکا (سیا)پیشنهاد یک میلیون دلار کمک کرده است تا کار آلنده را یکسره کنند.از همین زمان یا در گیرودار این ماجرا بود که احزاب مخالف سر ناسازگاری برداشتند و با شکستی که در کنگره شیلی از احزاب موتلف دکتر آلنده خورده بودند جریتر شدند و تظاهرات خیابانی و اعتصابهای درازمدت برپا کردند و عملا به ثبوت رساندند که «راه مسالمتآمیز»دکتر سالوادور آلنده گوسنس، به سود آنان نیست و نباید بیش از این فرصت عرض اندام بیاید!
…و بالاخره با طرح قبلی-که بیگانگان 84 ساعت پیش از آن چگونگیاش باخبر بودند-بر حکومت آلنده شوریدند، او را غافلگیر کردند و براساس گزارشهای خودشان،آلنده خودکشی کرد! مردی که خاطرهاش تا سالیان دراز در امریکای لاتین زنده خواهد ماند.