خورد و خوراک دیکتاتورها

ویکتوریا کلارک و ملیسا اسکات نویسندگان کتابی با عنوان “سفره دیکتاتورها” می نویسند اصطلاحی می گوید تو همانی هستی که می خوری. ولی در عین حال چگونه می خوری و با کی می خوری. غذا می تواند بر خلق و خوی ما، مزاج ما و حتی نگاه ما به جهان اطراف تاثیر بگذارد.

در زمانه ای که به خصوص در جوامع مرفه همه جا از انواع و اقسام غذاها و دستپخت های جدید صحبت می شود ما سعی کرده ایم ذائقه و آداب غذاخوری تعدادی از بدترین دیکتاتورهای قرن بیستم را زیر ذره بین بگذاریم.

بدون آنکه بخواهیم جنایات آنها را فراموش کرده و به آنها چهره ای “انسانی” بدهیم، فقط می خواهیم بدانیم در شکل و شمایل یک آدمیزاد آنها چه می خوردند، با کی می خوردند و چگونه می خوردند.

هر چند می دانیم و منطق نیز حکم می کند، که ارتکاب اعمال شیطانی و غیرانسانی و یا کیش شخصیت ویرانگر لزوما به خوردن غذاهای ویژه ای بستگی ندارد ولی در بررسی غذاهای مورد علاقه دیکتاتورها متوجه شدیم که در رژیم غذایی مورد علاقه آنها می توان یک الگوی مشترک پیدا کرد.

اکثر دیکتاتورها به مرور زمان که پیرتر می شدند در مورد خلوص مواد غذایی که مصرف می کردند وسواس بیشتری نشان می دادند. به عنوان نمونه کیم ایل سونگ دیکتاتور سابق کره شمالی دستور داده بود که دانه های برنجی را که او مصرف می کند تک تک انتخاب کنند و یک موسسه تحقیقات پزشکی تاسیس کرده بود که تنها وظیفه آن بررسی راههای گوناگون برای افزودن بر طول عمر او بود.

نیکلای چائوشسکو و همسرش النا. عکس مربوط به سال ۱۹۸۱ در بخارست است

نیکلای چائوشسکو آخرین رهبر حزب کمونیست رومانی، هر گاه به یک کشور خارجی سفر می کرد تمام مواد غذایی مورد نیازش را همراه خود می برد که برای کشور میزبان دردسر زیادی ایجاد می کرد. مارشال تیتو که سالها بر یوگسلاوی سابق حکم راند، وقتی دید نیکلای چائوشسکو فقط آب سبزیجات تازه را با نی می خورد و به هیچ غذای جامدی لب نمی زند به شدت تعجب کرده بود.

اکثر دیکتاتورهایی که ما رژیم غذایی آنها را بررسی کرده ایم فرزند خانواده های معمولی و یا کشاورز بودند و به همین خاطر جای تعجب ندارد که غذاهای مورد علاقه آنها هیچگاه غذاهای نایاب و یا به اصطلاح اشرافی نبود.

به عنوان مثال مارشال تیتو که ضیافت های شام او برای سیاستمداران و خانواده های سلطنتی که از بلگراد دیدار می کردند بسیار پرتجمل بود، خود شخصا به چربی خوک گرم شده علاقه فراوانی داشت. و یا چائوشسکو وقتی که در محل اقامت خودش بود، عاشق سوپ مرغی بود که مرغ را با تمام اجزای آن از جمله پاها، کله و حتی منقارش می پختند.

آنتونیو سالازار دیکتاتور کاتولیک پرتغال در دهه های چهل تا هفتاد میلادی، به ماهی ساردین علاقه فراوانی داشت چون فقر دوران کودکی را به خاطر می آورد. او به یاد می آورد که در دوران کودکی مجبور بود یک ماهی کوچک ساردین را با خواهر و برادرش تقسیم کند.

برخی از معروفترین دیکتاتورهای قرن بیستم مثل آدولف هیتلر، بنیتو موسولینی و مائو تسه دونگ، احساس می کردند که مسئولیت های سیاسی و حکومتی سنگینی که برعهده گرفته اند به دستگاه گوارش آنها فشار زیادی می آورد.

آدولف هیتلر به نفخ شکم مزمن مبتلا بود و احتمالا به همین خاطر به سبزیخواری روی آورد. پزشک معالج او دکتر تئودور مورل راههای مختلفی را برای درمان این مشکل آزمایش کرد و به او ۲۸ داروی مختلف می داد که یکی از آنها از عصاره مدفوع دهقانان بلغارستان ساخته می شد.

در سوی دیگر معمر قذافی دیکتاتور سابق لیبی را داریم که از روی شواهد موجود می توان گفت نفخ و باد شکم بسیار شدیدی داشت. ولی نه خودش نگران آن بود و نه در نشان دادن این مشکل و عوارض آن به اطرافیان روی دربایستی داشت.

در اواسط جنگ جهانی دوم بنیتو موسولینی رهبر فاشیست ایتالیا که نه از نظر سیاسی و نه از نظر سلامت در وضعیت خوبی نبود، توسط یک پزشک نازی معاینه شد و پزشک اعلام کرد او به یک یبوست خطرناک مبتلا است.

مائو تسه تونگ که به خوردن گوشت علاقه وافری داشت در تمام عمرش به مشکلات گوارشی مبتلا بود. او در یکی از نامه هایش به رفقای خود در سالهای اول قدرت نوشته بود: “من خیلی می خورم و خیلی هم دفع می کنم.”

استالین از پیک نیک در باغ خانه اش لذت می برد

سالها بعد در دیداری از اتحاد جماهیر شوروی برای ملاقات با استالین، مائو تسه تونگ دچار یک یبوست شدید شد و نمی توانست عمل دفع را انجام دهد. از قرار معلوم دلیلش این بود که توالت هایی که او به آن عادت داشت در مسکو یافت نمی شد.

به نظر می رسد که بدن و سیستم هاضمه رفیق استالین مثل اسمش از فولاد بوده. او از همان اوان جوانی اشتهای زیادی داشت و دور سفره ای مملو از غذاهای لذیذ گرجی او اولین درسهای زورگویی در بازی قدرت را آموخته بود و تا اواخر عمر این سرگرمی را حتی به قیمت شکنجه دیگران ادامه می داد.

ضیافت های شام او از ساعت یازده شب شروع می شد و تا پنج صبح ادامه می یافت. پس از میگساری کار به آواز خواندن دسته جمعی و رقصیدن می کشید. کمتر کسی می توانست پا به پای استالین برود.

گفته می شود که در یکی از همین شامهای طولانی نیکیتا خروشچف از مقام های ارشد حزب کمونیست شوروی که بعد از استالین به قدرت رسید، به خاطر خوردن غذا و مشروب زیاد و سر به سر گذاشتن های بی رحمانه استالین تقریبا از هوش رفت.

مارشال تیتو رهبر یوگسلاوی سابق برای اینکه جسارت نشود پا به پای رفیق استالین جلو می رفت ولی مجبور می شد مشروبی را که سر می کشید در آستین های خود استفراغ کند.

به نظر می رسد که فردیناند مارکوس دیکتاتور فیلیپین و همسرش ایملدا نیز مثل استالین عادت داشتند سر میز غذا زورگویی و قلدری کنند هر چند ظاهرا روش آنها به اندازه استالین بی رحمانه نبوده است. یک بار ایملدا تمام سران ارتش و نیروهای مسلح فیلیپین را مجبور کرد که برای مراسم جشن تولد شوهرش لباس زنانه بپوشند.

آدولف هیتلر که در سالهای آخر عمرش سبزیخوار شده بود، دور میز غذا سعی می کرد با میهمانان و همراهانشان شوخی کند و گاه از موضوعاتی مثل جزئیات کار در کشتارگاههای اوکراین صحبت می کرد و آنقدر ادامه می داد تا اکثر میهمانان که گوشتخوار بودند اشتهای خود را از دست بدهند.

در مقایسه با تعدادی دیگر از دیکتاتورها باید گفت که اطرافیان هیتلر خیلی راحت اشتهای خود را از دست می دادند. اگر ژان بدل بوکاسا دیکتاتور آفریقای مرکزی، عیدی امین دیکتاتور اوگاندا و فرانسیسکو نگوئما دیکتاتور گینه استوایی که همه به آدمخواری شهرت داشتند، سر میز غذای هیتلر بودند از شوخی های او خم به ابرو نمی آوردند.

آشپز سابق ژان بدل بوکاسا گفته است که یکی از غذاهای مورد علاقه دیکتاتور آفریقای مرکزی دلمه برنج پیچیده شده در گوشت بدن انسان بوده که بعد از آغشتن به مقداری جین آن را نیمه کباب می کردند. جناب آشپز جنسیت این اجساد را به خاطر نمی آورد و می گوید اربابش گوشت را فراهم می کرده و فقط به او دستور می داده تا غذا را مهیا کند.

عدی، پسر صدام حسین یکی از کسانی را که غذای پدرش را قبل از او می چشید ، کشت

قاعدتا برای آندسته از دیکتاتورها که به شدت در مورد جان خود بیمناک بودند، فردی که غذای آنها را مزه می کرد (پیشمرگ می شد) بسیار ضروری و با ارزش بود. به عنوان مثال آدولف هیتلر در تمام سالهای جنگ یک گروه پانزده نفره از این زنان پیشمرگ داشت و غذای او ۴۵ دقیقه پس از آنکه توسط تمامی این زنان امتحان می شد، سر میز می رفت.

عدی پسر عیاش صدام حسین پس از کشتن یکی از پیشمرگ های پدرش به شدت کتک خورد و زندانی شد. نیکلای چائوشسکو هیچگاه بدون یکی از ماموران ارشد اداره امنیت خود که در ضمن شیمیدان بود و یک آزمایشگاه سیار سنجش مواد غذایی را با خود حمل می کرد، مسافرت نمی کرد.

در نهایت هیچیک از این تمهیدات، از مواد و داروهای معجزه گر برای افزودن بر طول عمر گرفته تا شیمیدان و خدمه و پیشمرگ به کار دیکتاتورها نیامد. همه آنها مردند و بسیاری از آنها به شکل خشن و فجیعی مردند.

منبع: bbc

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا