معرفی کتاب « سیم‌های سحرآمیز فرانکی پرستو »، نوشته میچ آلبوم

آشنایی با نویسنده

میچِل دیوید (میچ) البوم (۱) (متولد ۲۳ مه ۱۹۵۸)، نویسنده، روزنامه‌نگار، فیلم‌نامه‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، نوازنده، خواننده، و مجری و گویندهٔ رادیو و تلویزیون، اهل کشور آمریکا است. همهٔ آثار میچ همیشه جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های دنیا هستند، هم داستان‌های انگیزه‌بخش و الهام‌بخش او، هم مطالب ورزشی بی‌شمارش. او متولد پاساییکِ نیوجرسی (۲) است و، به گفتهٔ خودش، والدین بسیار حمایت‌گری ــ از قشر متوسط جامعه ــ داشته که همیشه خواهان رشد و شکوفایی هر چه بیش‌تر میچ و برادر و خواهرش بودند. میچ فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری و خبرنگاری از دانشگاه کلمبیا (۳) است. در دوران دانشجویی، علاوه بر نوشتن مطالب ورزشی، برای گذران زندگی و تهیهٔ شهریهٔ دانشگاه کارهای دیگری هم انجام داده، مثل پرستاری از کودکان و نوازندگی پیانو. اما بعد از فارغ‌التحصیلی فقط در زمینه‌های ورزشی فعالیت کرده است (مطبوعات، رادیو، تلویزیون و…). او گزارشگر بعضی از مسابقات المپیک هم بوده، مثل رقابت‌های دو و میدانی و لُژسواری. میچ با همسرش، جِنین سابینو (۴)، در میشیگان زندگی می‌کند.

فعالیت‌های مطبوعاتی

میچ با روزنامه‌ها، هفته‌نامه‌ها و مجلات مختلفی همکاری داشته و دارد، ازجمله:

– Queens Tribune

-SPORT

– Detroit News GEO

– Sports Illustrated

– The Philadelphia Inquirer

– The Fort Lauderdale News and Sun Sentinel،

– Parade

-Detroit Free Press

– USA Today

– TV Guide

– GQ

– The New York Times

فعالیت‌های رادیویی

میچ برنامه‌های مختلفی را در شبکه‌های مختلف رادیویی (WLLZ، WJR و…) اجرا می‌کند، ازجمله:

برنامه‌های ورزشی صبحگاهی، The Sunday Sports Albom، Afternoon Talk Show و The Monday Sports Album. Michigan Association of Broadcasters و Detroit magazine از برنامهٔ Afternoon Talk Show تقدیر کرده‌اند.

فعالیت‌های تلویزیونی

میچ با برنامه‌های مختلف تلویزیونی همکاری داشته و دارد، ازجمله:

– Sports Center, ESPN’s The Sports Reporters

فعالیت‌های نمایش‌نامه‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی

از کارهای نمایشی میچ می‌توان به نمایش‌نامهٔ سه‌شنبه‌ها با موری اشاره کرد (با همکاری جِفری هچر (۵)) که نوامبر ۲۰۰۲ در برادوِی (۶) روی صحنه رفت.

و از فیلم‌نامه‌هایش هم می‌توان به یک روز دیگر، در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند، کمی ایمان داشته باش و… اشاره کرد.

فعالیت‌های موسیقایی

ــ ترانه‌سرایی برای موسیقی فیلم کریسمس در کانتیکت به کارگردانی آرنولد شوآرتزینگر (۷) (ساختهٔ سال ۱۹۹۲)؛ ترانه‌ای تحت عنوان Cookin’ For Two که نامزد جایزهٔ Cable ACE شد.

ــ ترانه‌سرایی برای موسیقی Hit Somebody با اجرای وَرِن زیوِن (۸) و دیوید لِتِرمَن (۹). کوین اسمیتِ (۱۰) کارگردان از این موسیقی برای یکی از فیلم‌هایش استفاده کرد.

میچ با گروه موسیقی Rock Bottom Remainders نیز همکاری دارد، گروهی متشکل از نویسندگانی هم‌چون دیوید بَری (۱۱)، استیون کینگ (۱۲)، ریدلی پیِرسن (۱۳)، اِمی تَن (۱۴)، کَتی کِمِن گولدمارک (۱۵)، سَم بَری (۱۶) و اسکات تیورو (۱۷)؛ درآمد حاصل از اجراهای این گروه صرف سوادآموزی به کودکان می‌شود.

او با مجلهٔ آهنگ‌سازی (Making Music) نیز همکاری دارد.

جایزه‌های میچ البوم

میچ برای مطالب ورزشی‌اش بی‌شمار جایزه و تقدیرنامه از تشکیلات مختلف دریافت کرده، ازجمله از:

ـ Associated Press Sports Editors

-National Sportscasters

– Sportswriters Association

– National Association of Black Journalists

– National Headliner

– Headliners club

-UPI

– AP

– National Sportswriters

– Broadcasters Associations

– American Society of Newspaper Editors

در سال ۲۰۱۰ نیز از سوی APSE جایزهٔ ماندگار Red Smith

را دریافت کرد.

فعالیت‌های خیریه

میچ خود چندین مؤسسهٔ خیریه راه‌اندازی کرده و با مؤسسه‌های خیریهٔ فراوان دیگری نیز همکاری دارد، ازجمله:

ــ The Dream Fund، کمک به کودکان بی‌بضاعت جهت فراگیری انواع هنرها.

ــ A Time to Help، ساخت جان‌پناه برای بی‌خانمان‌ها.

ــ A Hole in the Roof، کمک به افراد بی‌خانمان و بی‌بضاعت.

ــ Have Faith Haiti Mission، کمک به کودکان و یتیمان برای داشتن امنیت، امکانات تحصیلی، سلامتی و پیشرفت‌های معنوی.

– Michigan Hospice Organization

– Forgotten Harvest

– Catch: Caring Athletes Team for Children’s and Henry Hospital

او در سال ۱۹۹۹ از سوی تشکیلات ملی هاسپیس (۱۸) مرد سال لقب گرفت. ضمناً، یتیم‌خانه‌ای در پورت‌اوپرنسِ (۱۹) هائیتی تأسیس کرده است.

فعالیت‌های نوشتاری

ــ بو: زندگی، خنده‌ها و درس‌های اسطورهٔ فوتبال دانشگاه (۲۰) (Warner Books)

کتابی ورزشی. زندگی‌نامهٔ خودنوشت یک سرمربی فوتبال به‌نام بو شِمبِچلِر (۲۱). میچ این کتاب را با همکاری خود سرمربی نوشته. اولین کتاب پرفروش او در فهرست نیویورک تایمز (۱۹۸۹).

ــ مجموعه مقالات میچ که در چند جلد گردآوری شده:

Live Albom I, Detroit Free Press, 1988

Live Albom II, Detroit Free Press, 1990

Live Albom III, Detroit Free Press, 1992

Live Albom IV, Detroit Free Press, 1995

ــ کتاب ورزشی Fab Five: Basketball, Trash Talk, The American Dream

کتابی در مورد دانشجوهای بسکتبالیست میشیگان. از پرفروش‌ترین کتاب‌های فهرست نیویورک تایمز (۱۹۹۳).

سه‌شنبه‌ها با موری (۲۲)

رمانی روان‌شناسانه ـ فلسفی دربارهٔ یکی از استادهای دوران دانشگاه میچ که مبتلا به بیماری لاعلاجی شده و در حال مرگ است. میچ سه‌شنبه‌ها استادش را می‌بیند و از او درس‌های مفید زندگی می‌آموزد. مرگ به زندگی پایان می‌دهد، نه به رابطه. از پرفروش‌ترین کتاب‌های فهرست نیویورک تایمز تا ۲۰۵ هفته (۱۹۹۷). کتابی بسیار پرفروش در سراسر دنیا که به چهل و یک زبان ترجمه شده. اُپرا وینفری (۲۳) بر اساس این کتاب فیلمی تلویزیونی تهیه کرد که جایزهٔ اِمی (۲۴) نیز به آن تعلق گرفت (شبکهٔ ABC، ۱۹۹۹، با بازی جَک لِمون (۲۵) و هَنک آزاریا (۲۶)). سبک سادهٔ این کتاب باعث شده که در مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها تدریس شود.

در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند (۲۷)

داستان دربارهٔ مردی به نام اِدی (۲۸) است که بهشت را می‌بیند و درمی‌یابد که آن‌جا نه یک مکان بلکه فضایی است که در آن زندگی فرد توسط پنج نفر برایش توضیح داده می‌شود، طوری که یا آن پنج نفر روی زندگی شخص تأثیر گذاشته‌اند یا زندگی فرد روی آن پنج نفر تأثیر گذاشته. هر پایانی به‌سان آغازی است که در لحظه نمی‌دانیم. از پرفروش‌ترین کتاب‌های فهرست نیویورک تایمز (۲۰۰۳). لوید کرامِر (۲۹) بر اساس این کتاب فیلمی ساخته است.

برای یک روز دیگر (۳۰)

داستان در مورد چیک (۳۱)، بازیکن بازنشستهٔ بیس‌بال، است که این فرصت را پیدا می‌کند که یک روز دیگر با مادر مرحومش باشد. چیک فردی الکلی، بدون شغل و مال‌باخته است که از همسرش جدا شده و تنها دخترش را نیز نمی‌بیند. او به قصد خودکشی به خانهٔ دوران کودکی‌اش برمی‌گردد و مادر مرحومش را می‌بیند. کتاب این سؤال را مطرح می‌کند: اگر این فرصت را پیدا می‌کردید که یک روز دیگر با محبوب مرحوم‌تان باشید، چه‌کار می‌کردید؟ به گفتهٔ میچ، ماجراهای داستان خیلی شبیه خاطرات خود او با مادرش است. هر خانواده‌ای یک داستان روحی ـ روانی است. مردگان مدت‌ها بعد از مرگ دور میزهای ما می‌نشینند. پرفروش‌ترین کتاب فهرست نیویورک تایمز و یواس‌ای تودی (۲۰۰۶). اپرا وینفری بر اساس این کتاب فیلمی تلویزیونی تهیه کرده است (شبکهٔ ABC، ۲۰۰۷، با بازی مایکل ایمپِریولی (۳۲) و اِلِن برستین (۳۳)).

کمی ایمان داشته باش (۳۴)

کتابی شبیه سه‌شنبه‌ها با موری، شامل تجارب میچ و توصیفات او در مدح خاخامی به نام آلبرت اِل. لوییس (۳۵)، با هدف درک بهتر آن مرد، بیداری مجدد ایمان میچ، و برقراری ارتباط دوباره با کشیشی آفریقایی ـ آمریکایی که فردی خیِّر است؛ تأمل دربارهٔ تفاوت‌هایی که ایمان ایجاد می‌کند. (۲۰۰۹) اگر باورمان نه جدایی بلکه پیوند مجدد باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟

ارباب زمان (۳۶)

دربارهٔ مخترع اولین ساعت دنیا است که به‌خاطر اقدام به اندازه‌گیری بزرگ‌ترین هدیهٔ خدا تنبیه و قرن‌ها به غاری تبعید می‌شود و مجبور است به حرف‌های کسانی گوش بدهد که دنبالش آمده‌اند تا روزها و سال‌های بیش‌تری تقاضا کنند. بالاخره، ارباب زمان این فرد آشفته و دلسرد را آزاد می‌کند و به او یک ساعت شنی می‌دهد، با مأموریتی جهت اثبات حقانیت خودش از طریق یاد دادن معنی حقیقی زمان به دو آدم زمینی. به این ترتیب، تحت سلطهٔ زمان به دنیای ما برمی‌گردد تا مأموریتش را در مورد این دو نفر انجام دهد: دختر نوجوانی کاملاً ناامید از زندگی و پیرمرد ثروتمندی خواهان زندگی ابدی. نجات خودش در گروی نجات این دو نفر است (۲۰۱۲). هیچ‌وقت نه خیلی دیر است، نه خیلی زود، بلکه درست سر وقتش است.

اولین تماس تلفنی از بهشت (۳۷)

دربارهٔ عشق، ایمان، امید و ارتباط انسان‌ها با هم‌دیگر است (۲۰۱۳). اگر پایان، پایان نباشد، چه اتفاقی می‌افتد؟

سیم‌های سحرآمیز فرانکی پرِستو (۳۸)

داستان دربارهٔ پسربچهٔ یتیمی است به نام فرانکی پرِستو که تحت تعلیم استاد نابینایش موسیقی یاد می‌گیرد و نوازندهٔ گیتار می‌شود، نوازنده‌ای بسیار معروف و حرفه‌ای. او استعداد خاص و عجیبی دارد و الهام‌بخش خیلی از آدم‌ها است (۲۰۱۵). در این زندگی هر کسی به گروهی ملحق می‌شود.

نظر دو نفر در مورد میچ البوم

باب کاستاس (۳۹)، یکی از دست‌اندرکاران شبکهٔ NBC:

میچ البوم با شفقت و آگاهی می‌نویسد، او یکی از بهترین ورزشی‌نویس‌های جوان کشور آمریکا است.

جو دامرس (۴۰)، رئیس Detroit Pistons:

میچ البوم یکی از بهترین نویسندگانی است که تا به حال دیده‌ام.

خوانندگان عزیز، در صورت تمایل برای کسب اطلاعات بیش‌تر دربارهٔ میچ البوم، می‌توانید به سایت او (mitchalbom.com) مراجعه فرمایید که شامل فایل‌های صوتیِ رادیویی، برنامه‌های تلویزیونی و مطالب خواندنی دیگر است.


بخش اول

۱

من آمده‌ام که جایزه‌ام را درخواست کنم.

آن مرد آن‌جا است، داخل تابوت. حقیقت این است که او از مدت‌ها قبل به من تعلق داشته. اما یک آهنگ‌ساز خوب در نهایت ادب و احترام به کارش ادامه می‌دهد تا این‌که آخرین نت‌هایش را نیز بنوازند. موسیقی این مرد هم دیگر تمام شده، اما عزادارانش کلی راه آمده‌اند تا چند قطعه به موسیقی او اضافه کنند؛ که یک جورهایی قطعهٔ پایانی نام دارد.

بیایید به آن گوش بدهیم.

بهشت هم می‌تواند منتظر بشود.

دارم شما را می‌ترسانم؟ نباید این کار را بکنم. من نمردم. دروگر خشن کلاه‌دار هم نیستم که بوی گند تعفنم همه‌جا را برداشته باشد، مگر نه؟ به قول شما جوان‌ها، اوه… لطفاً.

قاضی آخرالزمان هم نیستم که همه‌تان از او می‌ترسید. من کی باشم که بخواهم یک زندگی را قضاوت کنم؟ من با خوب و بد همراه بودم. دربارهٔ اشتباه‌های این مرد هم از هیچ رأی و نظر خاصی حمایت نمی‌کنم، ضمن این‌که فضیلت‌هایش را نیز برنمی‌شمارم.

من خیلی چیزها دربارهٔ او می‌دانم: جذابیت‌های سحرآمیزی که با گیتارش خلق می‌کرد، و جمعیتی که تسخیر خودش و آن صدای گرفتهٔ پرنفسش می‌کرد.

هم‌چنین، زندگی‌هایی که تغییر می‌داد… با آن شش تا سیم آبی‌رنگش.

من هم می‌توانم کل این چیزها را سهیم بشوم و…

هم می‌توانم استراحت کنم.

ولی من همیشه برای استراحت وقت پیدا می‌کنم.

به نظرتان من مرموزم؟ بعضی وقت‌ها هستم. من خیلی چیزهای دیگر هم هستم. خوب و آرام و دل‌نشین، ناسازگار و عصبانی، سخت و پیچیده، ساده و بی‌تکلف، آرامش‌بخش هم‌چون ماسه‌های در حال ریزش، و نیش‌دار هم‌چون سوزن.

من موسیقی هستم. و من برای روح فرانکی پرِستو این‌جا هستم. نه برای کل وجودش، بلکه فقط برای بخش بزرگ‌ترش که در بدو تولد از من ربود. هرچند که به خوبی از آن بخش استفاده کرد، من یک امانتم، نه دارایی. شما به هنگام مرگْ مرا برمی‌گردانید.

و من استعداد فرانکی را بر روح‌های تازه‌متولد می‌دمم. یک روز این کار را با روح‌های شما نیز انجام خواهم داد. وقتی برای اولین بار یک موسیقی را می‌شنوید، و ناگهان نگاه کوتاهی به بالا می‌اندازید، حتماً دلیلی وجود دارد؛ یا وقتی که با صدای طبل ناگهان با پای‌تان روی زمین ضربه می‌زنید.

همهٔ آدم‌ها موسیقایی هستند و به موسیقی علاقه دارند.

پس فکر می‌کنید که پروردگار به کدام دلیل دیگر قلب تپنده‌ای به شما هدیه داده؟

***

البته بعضی از شما نسبت به بقیه‌تان بخش بیش‌تری را از من می‌گیرید. مثل باخ (۴۱)، موتسارت (۴۲)، جابیم (۴۳)، لوییس آرمسترانگ (۴۴)، اِریک کلَپتون (۴۵)، فیلیپ گلَس (۴۶)، پرینس (۴۷) و… فقط چند مثال از آدم‌های معاصرتان. دربارهٔ تک‌تک این آدم‌ها باید بگویم که من دست‌های کوچک‌شان را موقع تولد احساس کردم؛ آن‌ها دست‌های‌شان را دراز کردند و مرا محکم گرفتند. حالا یک راز را سهیم می‌شوم: استعدادها به این صورت هدیه داده می‌شوند. قبل از این‌که نوزادها چشم‌های‌شان را باز کنند، ما دورشان حلقه می‌زنیم، به‌صورت رنگ‌های درخشان. و وقتی که آن‌ها برای اولین بار دست‌های کوچک‌شان را مشت می‌کنند، درواقع رنگ‌هایی را می‌گیرند که به نظرشان از بقیه جذاب‌تر بوده. و استعدادها در زندگی همراه‌شان خواهند بود. خوش‌شانس‌ها (خب، به نظر من، خوش‌شانس‌ها) مرا انتخاب می‌کنند. یعنی موسیقی را. از آن لحظه به بعد، من داخل هر زمزمه و سوت شما زندگی می‌کنم، داخل لرزش‌های سیم یا دنگ و دنگِ کلید پیانو.

من نمی‌توانم شما را زنده نگه دارم. چنین قدرتی ندارم.

ولی در روح‌تان می‌دمم.

و بله… من در روح مردِ داخل تابوت می‌دمم، در روح فرانکی پرِستوی پررمزورازم که برخی به‌درستی درکش نکردند. فرانکی، مردی که به‌تازگی مُرده… در یک جشنوارهٔ موسیقی، جلو کلی آدم که همهٔ بلیت‌ها را خریده بودند. اول جسدش تا تیرهای نگه‌دارندهٔ سقف بالا رفت، و بعد روی صحنه افتاد… یک پوست بی‌جان.

و بعد، چه هیجان و تلاطمی که به‌پا نشد! که این حالت حتی تا امروز نیز ادامه داشته، چون آدم‌هایی که برای مراسم خاک‌سپاری‌اش در این کلیسای قدیمی جمع شده‌اند از هم‌دیگر می‌پرسند: «کی فرانکی پرِستو رو کشت؟» چون به نظرشان هیچ‌کس به این صورت خودبه‌خود نمی‌میرد.

حق با آن‌ها است.

***

آیا می‌دانستید که اسم کوچکش درواقع فرانسیسکو (۴۸) بود؟ همهٔ مدیربرنامه‌هایش سعی کردند این نام را مخفی کنند. به نظرشان هواداران آمریکایی فرانکی را بیش‌تر می‌پسندیدند. من هم فکر می‌کنم آن‌ها حق داشتند، چون دختران جوان در کنسرت‌های فرانکی اسمش را فریاد می‌زدند و می‌گفتند فرانکی، دوستت دارم، فرانکی! اسم مصغر برای ایجاد شور و هیجان مناسب‌تر است. اما آدم نمی‌تواند گذشته‌اش را عوض کند ــ حتی اگر آینده‌اش را خیلی هنرمندانه بسازد.

اسم واقعی‌اش فرانسیسکو بود.

فرانسیسکو دِ اَسیس پاسکوآل پرستو. (۴۹)

من از این یکی بیش‌تر خوشم می‌آید.

من آن شب آن‌جا بودم، شبی که این اسم را به او هدیه دادند.

***

بله، درست است. من جزئیات ناشناختهٔ تولد فرانکی پرِستو را می‌دانم، چیزهایی که به باور تاریخ‌نویسان و منتقدان موسیقی ــ و حتی به باور خود فرانکی ــ راز و رمز نام دارد.


کتاب سیم‌های سحرآمیز فرانکی پرستو نوشته میچ آلبوم

کتاب سیم‌های سحرآمیز فرانکی پرستو
نویسنده : میچ آلبوم
مترجم : ماندانا قهرمانلو
ناشر: نشر قطره
تعداد صفحات : ۵۶۴ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]