بازسازی و روتوش عکسهای بسیار صدمهدیده و مخدوش – آیا ادبیات و روانشناسی و هنر هم همین کار را میتوانند با روانهای آسیبدیده کنند؟

یک عکاس و فتوشاپکار خوب به نام مایکل اسپالدینگ، به تازگی نمونههایی از هنر خود در ویرایش و بازسازی و روتوش عکسهای صدمهدیده قدیمی را به نمایش گذاشته و مختصری در مورد این روند توضیح داده است.
از جمله آنها این عکس است:
این عکس تنها عکسی بود که یک شخص از دوران شیرخوارگی خود همراه با پدربزرگ و مادربزرگش داشت. تاخوردگیهای روی این عکس، بازسازی عکس را بسیار دشوار میکرد. اما این عکاس با استفاده از تکنیکهای فتوشاپ از عهده بازسازی عکس برآمد و سعی کرد کار را بسیار طبیعی انجام بدهد، بهویژه در مناطقی از عکس مانند چشمها.
اصلا مشاهده عکسهای زنده شده، برای بسیاری از ما در حکم یک تفریح و لذت روحی است. تصور اینکه چیزی بسیار آسیبدیده را بشود، دوباره جوان و نو کرد، بسیار روحافزاست.
حالا به نظر شما چه چیزهایی میتوانند جامعه آسیبدیده و روانهای زنگار گرفته و تباهشده را دوباره بازیابی کنند؟
به باور من در یک شرایط پایدار، ادبیات و هنر و روانشناسی در کنار هم میتوانند این وظیفه را به عهده بگیرند و زمانی خواهد رسید که از ما تماشای احیای ارزشها و اخلاقیات و حساسیتهای روحی لذت خواهیم برد.
ادبیات میتواند در قالب تعریف زندگیها و سرنوشتهای تخیلی، روحهای آسیبدیده را به آرامی با سناریوهایی پندآموز مواجه کند و به آنها نشان بدهد که چطور میتوان بر زخمها مرهم نهاد. ادبیات میتواند راهها و گزینههای ناپیدا را به مخاطبان خود نشان بدهد.
هنردرمانی هم به صورت مشابهی میتواند انسانها را متعالیتر و بااخلاقتر کند و آستانههای حساسیت جدید را روبروی آنها بگشاید.
ممکن است گاهی از مشاهده صحنههای ناخوشایند امروز جامعهمان، مایوس شویم و با خودمان بگوییم که این جامعه بیرحم با حیوانات، این جامعه به شدت مادیگرا و دانشگریز و خرافهگرا، این جامعه که همیشه در پی محکوم کردن و نه خودسازی است و این روزها در پی افزودن بر سیاهه خائنان است و در دل سودای انتقام از یکایک آنها را میپروراند، ایا زمانی میرسد که دوباره مزین به بخشایش و درنگ و تعقل و خالی از کینه شود؟
تصورش هم الان دشوار است. اما چه بسا که روزی بنشینیم و از تغییرات شگرف و سریع جامعهمان لذت ببریم و کنتراست این دگردیسی برایمان سخت جالب باشد.
این نوشتهها را هم بخوانید