بریده کوتاه و زیبایی از یکی از مقالههای استاد پرویز شهریاری: خوشبختی دانشمند

… در سالهای 1348 تا 1355 بیکار ننشستم و با مجلههای علمی روز همکاری داشتم که از جمله ماهنامهٔ «فضا» بود. برای نمونه یکسال پس از درگذشت دکتر محسن هشترودی در دفتر این مجله، مجلسی از جوانان تشکیل شد و من یک سخنرانی دربارهٔ هشترودی داشتم که در شمارهٔ 122 آن (مهر 1356 خورشیدی) چاپ شده، که متن مقاله را در اینجا میآورم:
«نالیدن بلبل، ز نوآموزی عشق است، هرگز نشنیدیم که که پروانه بنالد؛ و هشترودی هم هرگز ننالید، همانگونه که سقراط، وقتی که جام شوکران را سر میکشید ننالید، که جوردانو برونو، بر بالای کومهٔ فروزان آتش ننالید، که گالوا در شب مرگ زودرس خود ننالید، که اوپنهایمر به خاطر تعقیب و آزار خود ننالید، که روزنبرگها بر صندلی الکتریکی ننالیدند، که ناصر خسرو از آزادگی و دربهدری خود ننالید، که خیام به دلیل تکفیر احتمالی خود از غزالی و دیگران ننالید، همانگونه که رازیها، پورسیناها و هزاران انسان عاشق دانش و حقیقت ننالیدند.
عشق، سرگشتگی میآورد و به زمان و مکان ویژهای هم، بستگی ندارد و اگر این عشق، عشق به انسانیت و راستی و دانش باشد، سرگشتگی و از خودگذشتگی بیشتری میطلبد. ولی عاشق همیشه خوشبخت است، چون میداند که چه میکند و به کجا میرود.
چقدر افلاتون در «جمهور» خود زیبا گفته است:
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
«درستکار عدالتپرست همیشه خوشبخت است، ولی نادرستی ستمپیشه، همیشه تیره روز، درستکار را بکوبید، بیاویزد، برنجانید، کور سازید، داغ کنید، باز هم از نادرست، خوشبختتر است»
تاریخ دانش سرشار از پیشامدهای است که ما را به گفتهٔ «فردینان هوفر» قانع میکند که: «باید زندگان بسیاری نابود شوند تا دانش پیشرفت کند»، دلیل این وضع هم روشن است. دانشمند به تجربه و اندیشهٔ خود تکیه دارد و همه چیز را با محک دانش میسنجد، او در هر گامی، چیزی تازه مییابد و این تازگی موضوع با عادت دیگران سازگار نیست. این نیروی عادت به عنوان نیروی سهمگین در برابر او مقاومت میکند، ولی به قول «شارل کورکلن»: «اگر کسی مایه داشته باشد، به سلیقهٔ دیگران، کار نمیکند» و طبیعی است، اینرو به سلیقهٔ روز، کار نکردن» برای او حادثهآفرین میشود.
وقتی «آریستارک» اعلام کرد، حرکت خورشید به دور زمین، ناشی از گمان نادرست ما است و این، زمین است که به دور خورشید میچرخد و به این ترتیب، زمین را از مرکز عالم خارج ساخت، فریاد اعتراض بلند شد که: «چطور، میخواهید آتش مقدس ابدی را، از اجاق بربایید. چه جسارتی! و کسی که چنین جسارتی داشته باشد، باید تکفیر شود و مورد آزار قرار گیرد. و این داستان ادامه مییابد. باوجودی که «کوپرنیک» سدهها بعد از آریستاک، در مقدمهٔ کتاب خود، خطاب به پاپ پل سوم نوشت: اگر برحسب اتفاق افراد حقیر پیدا شوند که بدون هیچگونه آگاهیهای ریاضی بخواهند هر موقع آن مقام مقدس را، وادار به دخالت در اینباره کنند و به اتکای کتاب مقدس، کتاب مرا مورد تهمت قرار دهند، و آن را تعقیب کنند، من از هماکنون اعلام میدارم که به وجود ایشان اهمیتی نمیدهم و داوری آنان را همچون خاک میپندارم…تنها ریاضیدانان حق دخالت در حقیقتهای ریاضی را دارند»، باز هم کتاب کوپرنیک در سیاههٔ کتابهای گمراه کننده قرار گرفت و گالیله به خاطر ادامهٔ کار او به محاکمه کشیده شدو جوردانو برونو به خاطر تبلیغ و تایید این نظرها، محکوم به سوختن در آتش شد.
پاسکال که خود دانشمندی عالیقدر بود، با سوز دل از این پیشامد یاد میکند:
«شما کاری یاوهتر از این انجام ندادهاید که فرمانی از روم گرفتهاید و در آن عقیدهٔ گالیله را دربارهٔ حرکت زمین محکوم کردهاید. چیزی که سکون زمین را ثابت کند. فرمان کلیسای روم نیست، زیرا اگر ما دلیلهای روشن در دست داشته باشیم که زمین در حال حرکت است، فرمان کلیسا آن را از حرکت باز نخواهد داشت و همهٔ مردم نیز همراه آن حرکت خواهند کرد». همین پاسکال، در نامهای که به همسر خواهر خود مینویسد میگوید: «من خیال نمیکنم، ما ناچار باشیم اندیشهها و حکمهایی را که از گذشته باقی ماندهاند بپذیریم، مگر آنکه متکی بر دلیلهای روشن و غیرقابل تردید باشند، زیرا به نظر من، این تهایت ضعف و نادانی است که حقیقتهای روشن ریاضی را محترم نشماریم و عقیدههایی را که در گذشته داشتهایم، با اصرار و لجاج، نگه داریم».
خوشبختی دانشمند در اینجاست که جاودانی است و امروز ما در هر کتاب و هر مجلس و هر گوشهای، نام دانشمند را میبینیم و از آنها تجلیل میکنیم، در حالی که حتی نام محاکمهکنندگان گالیله را نمیدانیم. به قول «استفان تسوایک»: «تاریخ، اسکندرها، ناپلئونها و آتیلاها را به عنوان نمونه نمیپذیرد، بلکه قهرمان تاریخ کسانی هستند که برای روح انسانی ما، خدمتی انجام دادهاند و دامنههای آگاهیهای ما را وسعت بخشیدهاند و به حواس زمینی ما، نیروی درک این همه اسرار آسمان و زمین را بخشیدهاند».
منبع: نشریه چیستا: اردیبهشت و خرداد 1386
ممنون دکتر
ممنون از شما دکتر مجیدی عزیز
یادش بخیر سالهایی که یه لنوه پا منتظر مجله چیستا بودم بعدشم فکر کنم دانش و مردم یا اینجور چیزی اومد. حیف، حیف واقعا، شخصی مثل دکتر شهریاری رو جوان های امروزه به ندرت میشناسن، ولی حالا برو ببین یه سلبریتی بی خود رو میلیونها نفر میشناسن.
درود بر شما، اگه میشه در مورد کتابهای بی شمار و ارزشمند دکتر شهریاری بزرگ که ترجمه کردن، چه در مورد ریاضیات چه حتی رمان، پست بذارید مردم با شخصیت بزرگ استاد بیشتر آشنا بشن، بذارید بدونن دکتر شهریاری رو بدلیل زرتشتی بودن چقدر اذیت کردن.