داستان فیلم کماندو – Commando 1985
کارگردان: مارک ال.لستر. تهیهکننده: جوئل سیلور. فیلمنامه: استیون دوسوزا. مدیر فیلمبرداری: متیو لدونتی. موسیقی: جیمز هورنر. بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، رای دون چونگ، دن هدایا، ورنن ولز، دیوید پاتریک کلی، آلیسا میلانو. محصول آمریکا، 88 دقیقه.
وقتی جنی (آلیسا میلانو)، دختر کلنل جان ماتریکس (شوارتزنگر)، بازنشستهٔ نیروهای ویژه ارتش، توسط بنت (ورنن ولز) سرباز مجنونی که کلنل در گذشته میشناخته، ربوده میشود، کلنل یک تنه جنگی برای رهایی دخترش راه میاندازد. اما بنت این کار را به دستور آریوس (دن هدایا)، دیکتاتور تبعیدی آمریکای لاتینی انجام داده، که میخواهد رقیباش در کشور تخیلی «ولورده» را از میان بردارد و فکر میکند ربودن جنی، باعث میشود ماتریکس به او در این کار کمکاش نماید. ماتریکس اما طرحهای دیگری در سر دارد و با کمک مهماندار هواپیما، سیندی (رای دون چونگ) به دژ محافظتشدهٔ آریوس در جزیرهای میرود و بعد از نابودی لشکری مزدور، دخترش را آزاد میکند.
دهه 1980 به «افراط» شهرت دارد و این موضوع در هیچ کجا به اندازه فیلمهای اکشنی که هالیوود آن زمان ساخت، توی چشم نمیزند. فیلمهایی چون رمبو: اولین خون 2(1985)، اشغال آمریکا (1985) و آرزوی مرگ 3 (1985) با آن قلدرهایی که به همان سرعت که تکه میاندازند، آدم نفله میکنند، استانداردهای جدیدی برای اکشن پایه نهادند. اما در رأس همه این فیلمها، کماندو با شرکت آرنولد شوارتزنگر قرار دارد.
مانند بیشتر فیلمهای آرنولد در دهه 1980، فیلم اساساً عبارت است از جملههای موجز و پرکنایهاش و پرسونایی که از او در خارج از پرده میشناسیم. فیلمنامهٔ پیش پاافتاده کماندو، از اصالت خالی است و به جز روشهای جدید آدم کشتن ابتکاری به خرج نداده. مانند رمبو، اوج این فیلم هم زمانی است که آرنولد تکوتنها با لشکری مردان خبیث درمیافتد. شوارتزنگر و استالونه، دو تن از بزرگترین قهرمانان اکشن، که به خاطر حضور گرم سینماییشان محبوبیت دارند، ظاهراً هدفشان این است که نشان دهند کدام یک بیشتر میتواند «بدمن» به آن دنیا بفرستد. در 1985 آرنولد در این رقابت پیروز شد؛ آن هم به شکرانه 20 دقیقه پایان فیلم که در جریاناش با هفتتیر و تفنگ و نارنجک و چاقو و قمه و چنگک و اره و دست خالی، دهها نفر را لتو پار میکند. با آنکه رسماً اعلام نمیشود ولی تلفات دشمن در همین صحنه نهایی چیزی در حدود 80 نفر است.
لستر، کارگردان فیلم که به پوچی کشتار این جماعت توسط پدری تنها و فداکار برای نجات دخترش پی برده، پیاز داغاش را بیشتر هم کرده تا تماشاچی قضایا را زیادی جدی نگیرد. و اما برای صحنههای اکشن، مخاطب دلی از عزا درمیآورد: تا دلتان بخواهد اتومبیلهایی که روهوا میروند، عمارتهایی که منفجر میشوند و «بدمن» های بینامونشانی که دهتا دهتا درو میشوند. به علاوه، برای توصیف «بدمن» ها از تعدادی بازیگر قابل استفاده شده، به خصوص ولز که قبلاً در سلحشور جاده (1982) رؤیت شده بود. کماندو با آن اکشن بیوقفه و نمایشهای هرکولی، یک فیلم «کامیک بوکی» خالص است. آخر در کدام فیلم دیدهاید قهرمان داستانف کیوسک تلفنی را از زمین بکند و توی مخِ کسی بکوبد.