فیلم سگدانی یا سگهای انباری از کوئنتین تارانتینو – معرفی و خلاصه داستان – Reservoir Dogs 1992

سال تولید : ۱۹۹۲
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : لارنس بندر
کارگردان : کوئنتین تارانتینو
فیلمنامهنویس : کوئنتین تارانتینو
فیلمبردار : آندری سکولا
آهنگساز(موسیقی متن) : کارین راچتمن
هنرپیشگان : هاروی کایتل، تیم رات، مایکل مادسن، کریستوفر پن، استیو بوسکمی، لارنس تیرنی، رندی بروکس، کرک بالتس، ادی بانکر و تارانتینو
نوع فیلم : رنگی، ۹۹ دقیقه
̎جو کابوت̎ مافیائی (تیرنی) و پسرش، ̎نایس گای ادی̎ (پن) شش نفر گنگستر را استخدام میکنند تا به یک صرافی الماس دستبرد بزنند. برای سارقها ـ که هیچ یک آن یکی را نمیشناسد ـ اسم مستعار انتخاب شده: ̎ آقای سفید̎ (کایتل)، ̎ آقای نارنجی̎ (رات)، ̎ آقای بور̎ (مادسن)، ̎ آقای صورتی̎ (بوسکمی)، ̎ آقای آبی̎ (بانکر) و ̎ آقای قهوهای̎ (تارانتینو). اما سرقت با مشکل مواجه میشود چرا که ̎ آقای بور̎ به تعدادی از گروگانها تیراندازی میکند، از طرفی پلیسهائی که خبردار شدهاند نیز به طرف ̎ آقای آبی̎ و ̎ آقای قهوهای̎ تیراندازی میکنند. ̎ آقای سفید̎، ̎ آقای نارنجی̎ را که در جریان سرقت مجروح شده، به انباری که در آنجا قرار ملاقات دارند، میبرد. ̎ آقای صورتی̎ نیز که اموال دزدی را پنهان کرده پیدایش میشود و با گروه جر و بحث میکند که حتماً به خاطر وجود یک خبرچین در میانشان، لو رفتهاند.
̎ آقای بو̎ همراه با ̎ماروین نش̎ (بالتس)، پلیسی که به گروگان گرفته از راه میرسد و به دنبالش همراه با ̎ماروین نش̎ (بالتس)، پلیسی که به گروگان گرفته از راه میرسد و به دنبالش هم ̎ادی̎ وارد میشود. در حالیکه ̎ آقای سفید̎ و ̎صورتی̎ همراه با ̎ادی̎ به سراغ الماسهای دزدی رفتهاند، ̎ آقای بور̎ ، گوش ̎نش̎ را میبرد و در پی جمعآوری مدرک علیه ̎کابوت̎ بوده، به طرف ̎ آقای بور̎ شلیک میکند، او را میکشد. دسته بر میگردد و حرفهای ̎ آقای نارنجی̎ را که مدعی است ̎ آقای بور̎ آنان را لو داده، باور نمیکنند. ̎کابوت̎ سر میرسد و همراه با ̎ادی̎، علیه ̎ آقای نارنجی̎ جبهه میگیرد.̎ آقای سفید̎ که نسبت به ̎ آقای نارنجی̎ احساس مسئولیت و همدردی میکند، از او دفاع میکند.
در زد و خوردی که پیش میآید ̎کابوت̎ و پسرش کشته میشوند و ̎ آقای سفید̎ و نیز ̎ آقای نارنجی̎ احساس مسئولیت و همدردی میکند، از او دفاع میکند. در زد و خوردی که پیش میآید ̎کابوت̎ و پسرش کشته میشوند و ̎ آقای سفید̎ و نیز ̎ آقای نارنجی̎ مجروح میشوند. ̎ آقای صورتی̎ فرار میکند و در بیرون توسط پلیس گلوله میخورد. ̎ آقای نارنجی̎ به ̎ آقای سفید̎ اعتراف میکند که پلیس است و او هم ̎ آقای نارنجی̎ را میکشد و خودش نیز توسط پلیس به قتل میرسد.
سگدانی، نخستین فیلم کوئنتین تارانتینو، تأثیری غریب بر سینمای عامهپسند دو دهه اخیر گذاشت و احیایش کرد و از ظهور یک کارگردان مؤلف خبر داد.
سگدانی در واقع، یک «فیلم سرقت و دزدی» است که هیچوقت خود سرقت را نشان نمیدهد. جو کابوت (تیرنی) گنگستر و پسرش، نایس گای (کریس پن فقید)، شش مرد را استخدام میکنند تا مقداری الماس بدزدند. هر مرد، یک اسم مستعار رنگی دارد: آقای سفید (کایتل)، آقای پرتقالی (راث)، آقای صورتی (یوسیمی)، آقای بلوند (مدن)، آقای قهوهای (تارنتینو) و آقای آبی (بانکر). در حالی که به آنها توصیهشده هرگز اسم واقعیشان را فاش نگردانند و توضیحی درباره خود ندهند، سرقتشان ناموفق از آب در میآید. پلیس سر میرسد. تیراندازی و تعدادی کشته و مجروح میشوند. بخش اعظم اکشن در جایی اتفاق میافتد که قرار بوده محل ملاقات آنها بعد از اجرای سرقت باشد.
آقای پرتقالی به شکماش تیر خورده و آقای سفید تسکیناش میدهد. بی آنکه با خبر باشند، آقای پرتقالی یک پلیس مخفی است که میخواسته دارودسته جو را گیر بیندازد. اگرچه همه حدس میزنند خبرچینی توی گروه نفوذ کرده، ولی کسی از هویتاش باخبر نیست و به خصوص با جراحت مرگبار آقای پرتقالی، هیچ کس به او ش نمیبرد. فراتر از خشونت علنی و تأثیرگذار فیلم، کارگردانی با اعتماد به نفس و فیلمنامه محکم تارانتینوی تازهکار است که مورد توجه قرار میگیرد. تارانتینو مدرسه سینمایی نرفته ولی در عوض خورهٔ فیلم غریبی است و تمامی ضوابط و قواعد فیلمنامهنویسی و فیلمسازی را با تماشای دقیق فیلمها یادگرفته است. اعتماد به نفساش در کارگردانی، نه تنها از پیروی از قواعد ژانر سرقت و دزدی، بلکه از زیر پا گذاشتن مصمم آن قواعد ریشه گرفته، سرقت در اینجا اهمیت چندانی ندارد، مهم پیداکردن خبرچینی است که بینشان جا خوش کرده. آنچه از دل سگدانی سر بر میآورد، رابطهای است که بین این مردان شکل میگیرد.
عمده دیالوگهای فیلم، بحث بین این گنگسترها راجع به شرف و حرفهای گری است. برای این جماعت، این دو مشخصه، اهمیتی اساسی دارد. خبرچینی بینشان، خیانت به همان راه و رسمی است که محترم میشمارند. از این نظر، پیوندی عمیق بین آقای پرتقالی و آقای سفید، به وجود میآید، آقای سفید، حرفهایگری خود را واسطه قرار داده و بی برو برگرد بر صادقبودن پرتقالی پای میفشارد. کنار رفتن نقاب پرتقالی و فاش شدن هویت اصلیاش، نهایت خیانت است، و ضجه و نالهٔ کایتل در حالیکه میخواهد پرتقالی را بکشد، از آن مردی است که گویی بخواهند روحاش را از بدناش جدا نمایند، تیراندازی آخر، از آن تیر و تیرانداختنهای تماشایی است.
اوایل دهه ۱۹۹۰، تارانتینو با این فیلم وارد صحنه سینمای مستقل شد و شکل تازهای به سینمای اکشن بخشید.